- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
طرفداران پلورالیزم بر این باور هستند که گوهر ادیان، برای نجات انسان و رساندن او به هدایت و رستگاری است و گوهر ادیان به ویژه در ادیان الهی، یکی است. بنابراین همه ادیان قابل پیروی هستند و باعث هدایت انسان به سوی خداوند هستند.
درباره گوهر ادیان و وحدت آن در ادیان و نیز این که گوهر ادیان هدایت بخش و نجات دهنده است توضیحاتی داده شده است:
ادیان و دین های متعدد یکسری آموزه هایی با تعابیر و عناوین مختلف دارند ولی در عین حال دارای مشترکاتی نیز هستند که به گوهر ادیان شناخته شده است. از پیامد های مسلم وحدت گوهر ادیان گذشته از آشنایی آن ها با یکدیگر که طبعا باعث آشنایی و انس پیروان آن ها با یکدیگر می شود، ایجاد یک عقلانیت عام برای سنت های گوناگون دینی و فراهم ساختن زمینه گفت و گو میان آنان است.[۱]
لازمه پذیرش گوهر و جانمایه واحد برای ادیان این است که سنت های مختلف دینی می توانند از یک عقلانیت مشترک برخوردار باشند و این عقلانیت وسیله رسیدن به دین کامل و رهنمون به طرف آن باشد که متاسفانه امروزه این عقلانیت وجود ندارد؛ چرا که در درون سنت های دینی، بی دینی نقش نخست را بازی می کند، و بیگانگی آن ها در حقیقت معلول دور شدن فرهنگ از دین است و باعث شده بعضی خود را به غلط کامل و راه نجات قلمداد کنند.
بعضی معتقدند گوهر ادیان نجات بخش است نه قشر و پوسته آن واز این مقوله است کثرت گرایی دینی که جان هیک مطرح می کند و همچنین کثرت گرایی «جاودان خرد» که می گویند همه ادیان در نهایت یک سخن دارند، اما با شیوه های متفاوت آن را مطرح می کنند و قائلند برای پی بردن به لب اللباب کلی (حقیقت متعالی) نباید به ظاهر دین نگریست، بلکه باید به باطن آن توجه کرد، همین نظریه را در باب نجات تایید می کند.
سید حسین نصر در توضیح گوهر ادیان مطالبی دارد که قابل تأمل است: «آشنایی با ادیان مختلف در بسیاری از موارد موجب ایجاد شک و تردید در حقیقت دینی و مسلک اشخاص گردیده و برخی می پندارند که وجود مذاهب گوناگون خود دلیل نسبی بودن حقایق دینی و وجود نداشتن حقیقت مطلق است؛ غافل از این که اکتشاف منظومه های دیگر از مرکزیت و حقیقت خورشید در منظومه شمسی نمی کاهد…
تکرار حقایق و تمثیلات دینی باید مؤید وجود حقیقت واحدی باشد که در جنبه باطنی و عرفانی وحی نهفته است و به صور گوناگون در احکام شرعی و نوامیس آسمانی بین ملل و اقوام عالم در ادوار تاریخ جلوه نموده، نه این که تکرار باعث انکار و نفی اصالت یک طریقه معنوی شود و آن را مبدل به یک سلسله حوادث تاریخی و عوارض زمانی کند.
تطبیق واقعی ادیان باید با نظر به حقیقت واحدی انجام گیرد که خود ماوراء هر گونه تعین و تشخص است، لکن در حجاب الفاظ و احکام در کتمان می باشد و در هر آیینی مطابق نبوغ و ابتکار خاص آن آیین که با استعداد نژادی و روحی پیروان آن نیز وابستگی کامل دارد، تجلی کرده و ظهور نموده است. چنان که در قرآن کریم می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِه؛[۲] ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم»[۳]
برخی نیز به ظاهر آیه زیر استناد نموده که می فرماید: «وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین* بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون؛
آن ها گفتند: هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. این آرزوى آنهاست! بگو: اگر راست می گویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید! آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آن هاست و نه غمگین مى شوند. (بنا بر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهى نیست.)»[۴]
برخی با تمسک به این آیه شریفه می گویند نجات بخش بودن دین به نام و عنوان آن نیست، بلکه به حقیقت و روح آن است که عبارت از گوهر ادیان باشد. اگر آن حقیقت و روح در همه ادیان مشترک بود، نتیجه می شود که همه ادیان در عرض هم نجات بخشند.
در جواب این دلیل باید گفت گوهر ادیان نجات بخش نیست. از این آیه شریفه به دست نمی آید که گوهر ادیان و یا روح و حقیقت آن ها نجات دهنده هستند و انسان را به رستگاری می رسانند. بلکه قرآن در این آیات اشاره به ادعاهاى پوچ و نا به جاى گروهى از یهودیان و مسیحیان کرده و سپس پاسخ دندان شکن به آن ها مى گوید؛ زیرا یهودیان و نصاری می گفتند هیچ کس جز یهود و نصارى داخل بهشت نخواهد شد.
خداوند در پاسخ در ابتدا مى فرماید: «این تنها آرزویى است که دارند و هرگز به این آرزو نخواهند رسید». بعد روى سخن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرده مى گوید: «به آن ها بگو هر ادعایى دلیلى مى خواهد چنانچه در این ادعا صادق هستید دلیل خود را بیاورید».
سپس معیار اصلى و اساسى ورود در بهشت را به صورت یک قانون کلى بیان کرده، مى گوید: آرى کسى که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است.[۵]
و کسی تسلیم خداوند است که دین او را پذیرفته و به دستوراتش عمل کند و این ممکن نیست جز با پیروی از دینی که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده باشد و از هر نوع تحریف و کم و کاستی مصون باشد.
از سوی دیگر بین ادیان الهی طولیت زمانی وجود دارد، این بدان معنی است که خداوند پیروی از ادیان را به ترتیب و پی درپی واجب کرده و اجابت این دستور الهی در هر زمان به این است که به آخرین دستور او توجه و عمل کنیم و گرنه طاعت و دینداری معنای خود را از دست می دهد.[۶]
درست است که نجات بخش بودن ادیان به نام و عنوان آن نیست، چنانکه یهود و نصارا می پنداشتند و خداوند در آیه یادشده آن را تکذیب کرد، اما این بدان معنی نیست که نجات تنها در گوهر ادیان و باطن دین است و صدف و ظاهر آن هیچ نقشی ندارد، بلکه نجات در حقیقت معلول دینداری راستین است که جز با پیروی از مجموع دستورات خدا ـ چه احکام و چه ارزش های اخلاقی ـ میسر نیست. پس گوهر و صدف دین هر دو در نجات نقش دارند و دینداری معطوف به هر دو خواهد بود.
مولانا جلال الدین رومی می گوید: «همچنان که کار بی مغز بر نمی آید بی پوست نیز بر نمی آید، چنان که دانه را اگر بی پوست در زمین کاری برنیاید. چون به پوست در زمین دفن کنی برآید و درختی شود عظیم».[۷]
با توجه به آنچه یاد شد به این نتیجه می رسیم که وحدت گوهر ادیان الهی در درجه نخست، انسان ها را به اسلام محمدی (صلی الله علیه و آله) به عنوان آخرین دستور الهی و آخرین تقریر از اسلام عام موجود در ادیان دیگر، فرامی خواند و نجات را در گرو عمل به آن می داند؛ چنان که قرآن می گوید:
«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرین؛ هر که غیر از اسلام دینی برگزیند او او پذیرفته نیست و او در آخرت، از زیانکاران است».[۸]
امام علی(علیه السلام) در تفسیر آن می فرماید: «أرسله بحجه کافیه، و موعظه شافیه، و دعوه متلافیه. أظهر به الشرایع المجهوله، و قمع به البدع المدخوله، و بین به الأحکام المفصوله، فمن یبتغ غیرالإسلام دیناً تتحقق شقوته و تفصم عروته و تعظم کبوته، و یکن مآبه الی الحزن الطویل و العذاب الوبیل…»[۹]
خدا او را با برهانی کامل و کافی (قرآن) و پند های شفابخش و دعوتی جبران کننده فرستاد، و با فرستادن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شریعت های ناشناخته را شناساند و ریشه بدعت های راه یافته در ادیان آسمانی را قطع کرد و احکام و مقررات الهی را بیان فرمود. پس هر کس جز اسلام دینی را برگزیند به یقین شقاوت او ثابت و پیوند او با خدا قطع و سقوطش سهمگین خواهد بود، و سرانجامش رنج و اندوهی بی پایان و شکنجه ای پر درد می باشد.
در درجه بعد اگر این دعوت اجابت نشد، پیروان ادیان را به همزیستی صلح آمیز در دنیا و واگذاشتن سرنوشت انسان ها به آخرت فرا می خواند و از همین روست که مشرکان و بت پرستان چون به هیچ یک از ادیانی که دارای گوهر واحد توحیدی هستند، گردن نمی نهند از امتیاز همزیستی صلح آمیز برخوردار نیستند. همین است راز نامگذاری ادیان به اسلام در قرآن از یک سو و دعوت پیروان ادیان دیگر به اسلام محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی دیگر.
افزون بر این ها بسیاری از ادیان اصلا خدا باور نیستند تا پیروی از آن ها انسان را به خداوند برسانند. از طرف دیگر راهی انسان را به خداوند می رساند که خداوند خودش آن را برای بشر نشان داده باشد نه راه هایی که خود انسان درست کرده و آن را به عنوان دین انتخاب کرده اند.
نتیجه گیری
از مطالب فوق بدست آمد که گوهر ادیان و یا روح یک دین، به تنهایی باعث هدایت و نجات انسان نمی شود. دینی انسان را به خداوند می رساند و مایه سعادت دنیوی و اخروی او می شود که خداوند آن را برای نجات و سعادت مردم تعیین فرموده و در اختیار مردم گذاشته باشد و دین اسلام، دینی است که از طرف خداوند برای هدایت بشر تعیین و ابلاغ شده و ادیان دیگر مانند ادیان بشری، یا اصلا هیچ ارتباطی با خداوند ندارند و یا مانند یهودیت و مسیحیت عملا ارتباطش را با خداوند قطع کرده است.
پی نوشت ها
[۱] . نگاهی از منظر فلسفی به گفت و گوی میان تمدن ها، فصلنامه نقد و نظر، زمستان و بهار ۷۷ ـ ۷۸، سال پنجم.
[۲] . سوره ابراهیم، آیه ۴.
[۳]. نظری به ادیان عالم، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره ۳، سال نهم، فروردین ۱۳۴۱.
[۴] . بقره، آیه ۱۱۱و۱۱۲
[۵]. تفسیر نمونه، ج۱، ص ۴۰۲ -۴۰۳.
[۶] . اسلام و کثرت گرایی دینی، ص۱۰۵.
[۷] . فیه ما فیه، ص ۱۲۵.
[۸] . آل عمران ، آیه ۸۵
[۹] . ر.ک: شرح موضوعی نهج البلاغه، تلخیص، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. پایا، علی، نگاهی از منظر فلسفی به گفت وگوی میان تمدن ها، فصلنامه نقد و نظر، زمستان و بهار ۷۷ ـ ۷۸، سال پنجم.
۳. جلال الدین رومی، فیه ما فیه، تهران، امیر کبیر.
۴. لگنهاوزن، محمد، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه نرجس جواندل، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۹ ش.
۵. مشایخی فریدنی، محمد حسین، شرح موضوعی نهج البلاغه، تلخیص: محمد علی خواجه پیری، چاپ سازمان دانشگاه آزاد اسلامی، چ۱، ۱۳۷۸ش. سید رضی، نهج البلاغه.
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۱۰، ۱۳۷۱ش.
۷. نصر، سید حسن، نظری به ادیان عالم، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره ۳، سال نهم، فروردین ۱۳۴۱.