- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پلورالیزم دینی Religious Pluralism از مسائل کلامى نوظهورى است که اخیرا بر سر زبان ها افتاده، و کتاب و مقالات متنوعى در تبیین و تحکیم، و یا رد و نقد آن نوشته شده است.
عنوان مسئله، مرکبى است از دو کلمه به نام هاى «پلورالیزم» و «دینى» که مفهوم دومى تا حّى روشن است ولى مفهوم واژه نخست آن به توضیح نیاز دارد.
«پلورال» PLURAL به عنوان اسم، و یا صفت به کار مى رود. و به معناى «جمع و کثرت» است[۱]. در حقیقت واژه یاد شده حاکى از «کثرت» و «تعدد» است و پسوند آن ISM ، از گرایش حکایت مى کند و به همین جهت در عرصه هاى گوناگونى اعم از «دین» و «فلسفه» و «اخلاق» و «حقوق» و «سیاست» به کار مى رود.
مثلا پلورالیزم سیاسى نوعى کثرت گرایى در سیاست است که نشانه آن تعدد احزاب و تشکل گروه ها است و مقصود از آن در این مورد «پلورالیزم دینی یا کثرت گرایى دینى» است در برابر وحدت گرایى و به اصطلاح «انحصارگرایى در دین» در برابر «شمول گرایى».
زادگاه مسئله یا سیر تاریخى پلورالیزم دینی
نخست باید دید زادگاه پلورالیزم دینی کجاست، آیا متکلمان غربى این مسئله را طرح و وارد حوزه کلامى کرده اند، و یا این که مسئله در فلسفه و یا کلام اسلامى ریشه دارد، یا هر دو گروه آن را مطرح کرده اند بدون این که از یکدیگر اقتباس کنند و به اصطلاح از قبیل «توارد خاطرین» مىباشد؟
ولى از آنجا که «پلورالیزم دینی» قرائت و تفسیرهاى گوناگونى دارد، نمى توان براى همه آن ها ریشه در کلام و یا فلسفه اسلامى جست هر چند برخى از صورت هاى آن مورد پذیرش متکلمان اسلامى بوده، و درباره آن با عنوان دیگرى بحث نمودهاند – مع الوصف – گاهى تصور شده است که مسئله مذکور در محافل علمى شرق مطرح گردیده و اسامى آنانى را که طرح این مسئله به آن ها نسبت داده شده عبارتند از:
۱. یوحناى دمشقى مبتکر پلورالیزم دینی بوده و حتى رساله اى در این مورد نوشته است.[۲]
یادآور مىشویم: یوحناى دمشقى از مسیحیان دربار خلفاى عباسى مانند مامون و معتصم و واثق و متوکل بوده، او به خاطر معلومات چشم گیرى که در طب و پزشکى داشت، مورد توجه خلفاى عباسى قرار گرفته بود و او بود که فتنه «قدم قرآن» و «عدم حدوث کلام خدا» را پدید آورد، تا با انتشار «قدم کلام خدا» قدم مسیح را که «کلمه اللّه» است ثابت کند و سرانجام در سال ۲۴۸ در سامرا درگذشت.[۳]
از آنجا که رساله او در دست نیست، هرگز نمىتوان درباره آن داورى نمود و بر فرض صحت نگارش چنین رسالهاى، شاید هدف او دعوت به زندگى مسالمت آمیز بوده، تا از این طریق بر مسیحیان ساکن کشورهاى اسلامى عزت بخشد.
ممکن است او در طرح این مسئله هدفى مشابه هدف «قدم قرآن» داشته و آن این که پیروى از همه ادیان، مایه رستگارى است، تا از این طریق از تعصب و انحصارگرایى مسلمانان بکاهد و پیروان دیگر مذاهب را در سطح مسلمانان قرار دهد.
آنچه گفته شد، همگى حدس است و خداست که از واقع آگاه است.
۲. اخوان الصفا در رسائل خود، مسئله پلورالیزم دینی را مطرح کرده اند، آنجا که مى گویند: «بدان در هر دینى، حق موجود است و حق بر هر زبانى جارى مى شود، و ورود شبهه بر هر انسانى جایز و امکان پذیر است.
برادرم، کوشش کن، حق را به هر کسى که دین و مذهبى در اختیار دارد، یا به آن چنگ انداخته است بیان کنى و شبهه اى که بر ذهن او وارد شده است بزدایى، مشروط بر این که توانایى این کار را داشته باشى و در غیر این صورت، گرد آن نگرد، و خود را بر آن توانا معرفى مکن.
اگر احتمال مى دهى دینى بهتر از آنچه که برگزیدى، هست بسنده مکن؛ بهتر از آن را طلب کن هرگاه بر چنین آیینى دست یافتى، بر آیین پست اصرار مورز، بر تو لازم است که آیین دوم را که افضل است برگزینى، و به آن دل بندى.
خود را به ذکر عیوب مردم مشغول مساز، بلکه بنگر مذهب تو پیراسته از عیب هست؟».[۴]
تنها، عبارت نخست، حاکى از وجود نوعى حق در تمام ادیان است (هرگاه تعبیر به ادیان را صحیح بدانیم) و آنچنان نیست که فقط یک دین در میان تمام ادیان حق بوده و در دیگر ادیان حتى یک عنصر حق در آن پیدا نشود، بلکه قدر مشترک هاى میان تمام ادیان آسمانى وجود دارد، و این مطلب سخن نوى نیست، بلکه اسلام منادى آن است. قرآن به هنگام دعوت اهل کتاب روى قدر مشترکى به نام «توحید در عبادت» انگشت مى نهد و همگان را بر این اصل دعوت مى نماید چنان که مى فرماید:
«قُلْ یٰا أَهْلَ الْکِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ کَلِمَهٍ سَوٰاءٍ بَینَنٰا وَ بَینَکُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِکَ بِهِ شَیئاً…؛[۵] بگو همگى بیایید اصلى را که میان ما و شما یکسان است بپا داریم و آن اینکه جز خدا را نپرستیم و براى او شریک و انبازى قائل نشویم».
جمله هاى بعدى حاکى از آن است که بر هر انسانى لازم است از آیین افضل و برتر پیروى کند، و کوشش کند آن را تحصیل نماید، و این مطلب، حاکى از انحصار گرایى آنان در دین است، نه کثرتگرایى در آن.
۳. غزالى در برخى از کتاب هاى خود جز یک فرقه همه فرق اسلامى را اهل نجات مى داند. هر دو قرائت را در ذیل حدیث هفتاد و سه فرقه صحیح تلقى مى کند آنجا که مى فرماید: در ذیل حدیث «ستفرق أمّتى إلى ثلاث و سبعین فرقه» دو عبارت وارد شده و هر دو صحیح است.
۱. الناجیه منها واحده.
۲. الهالکه منها واحده.
جمله نخست، حاکى از انحصار حق در یک فرقه، در حالى که بنا به نقل دوم همه بر حق بوده و فقط یک فرقه گمراه خواهند بود.[۶]
هرگاه ما به همین اندازه از عبارت او اکتفا کنیم، باید بگوییم: غزالى نوعى «پلورالیزم مذهبى» را فقط در هفتاد و دو فرقه اسلامى پذیرفته است ولى ذیل عبارت او حاکى است که تنها یک فرقه را بر حق مى داند و آن فرقه اى است که بدون نیاز به شفاعت و یا عذاب موقت در دوزخ، وارد بهشت مى شوند، اما دیگر فرقه ها بر اثر کوتاهى در عقیده طرد مى شوند، در سایه شفاعت شافعان، یا پس از عذاب موقت در آتش، از آلودگى پاک شده و پس از پالایش وارد بهشت مىشوند.[۷]
یک چنین اندیشه، سخن تازه اى نیست و ارتباط به «پلورالیزم دینی» ندارد زیرا از نظر کلام اسلامى فقط کافر، مخلّد در آتش است و غیر او به انحاى مختلف از آتش در آمده و راهى بهشت مىشوند.
او در کتاب «المنقذ من الضلال» عبارتى دارد که از نظر خواننده گرامى مى گذرانیم:
اختلاف مردم روى زمین در دین یا اختلاف امت اسلامى در مذهب در عین فزونى بسان دریاى ژرفى است که بیشترین مردم در آن غرق شده اند، جز افراد کمى نجات نیافته، و هر گروهى تصور مى کند که نجات از آن اوست، و هر حزبى به آنچه که در نزد او است خوشحال است.[۸]
این عبارت درست بر ضد «پلورالیزم دینی» گواهى مى دهد زیرا غزالى اکثریت مردم روى زمین را غرق شده در دریاى ضلالت مى انگارد و نجات یافتگان را گروه بسیار کم.
از قبل از نیمه قرن بیستم ۱۹۵۰، کوچک ترین اثر و ردپایى از این مسئله در مطبوعات کشور مشاهده نمى شود و روح مسئله حاکى است که پلورالیزم دینی یک اندیشه کاملا غربى است که وارد حوزه اندیشه شرقیان شده است، و از اینکه مسئله، تفسیر و قرائتهاى مختلف و گوناگون دارد، مىتوان گفت که فاقد اصالت اسلامى است و اگر ریشه اسلامى داشت در طول چهارده قرن، مسئله محققانه تر و روشن تر حل و فصل می گردید.
آرى در نیمه دوم قرن بیستم آقاى دکتر میمندى نژاد در ایران مسألۀ «پلورالیزم دینی» را مطرح کرده و آیه یاد شده در زیر را گواه بر رستگارى پیروان تمام مذاهب آسمانى گرفت، و بزرگترین دستاویز او همین آیه است.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هٰادُوا وَ النَّصٰارىٰ وَ الصّٰابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاٰ هُمْ یحْزَنُونَ[۹]؛ آنان که ایمان آوردهاند (مسلمانان) و یهودیان و نصارى و صابئان، هر یک به خدا و روز رستاخیز ایمان بیاورد، و عمل صالح انجام دهد، براى آنان در نزد پروردگار خود پاداش است، و هیچگونه ترس و اندوهى براى آنان نیست».
استدلال با آیه از ابتکارات او نبوده، و مفسران اسلامى در تفسیر آیه، که مضمون آن در سوره هاى دیگر نیز آمده است، تصریحا و یا تلویحا به چنین برداشت غیر صحیح اشاره کرده و به تفسیر آیه پرداختهاند، حتى ابوالاعلى مودودى در کتاب خود چنین برداشت را بزرگ ترین افترا بر قرآن توصیف کرده و به تفسیر آیه پرداخته اند و نگارنده نیز در کتاب «مفاهیم القرآن» آنگاه که درباره جهانى و خاتم بودن شریعت محمدى سخن مى گوید، آیه را به عنوان دلیل مخالفان مطرح و به تحلیل آن پرداخته است.
در نظام گذشته بین سال هاى چهل و پنجاه در تهران «کانون یکتاپرستى جهان» تاسیس و افتتاح شد، و فردى که در گذشته صاحب امتیاز مجله دینى بود، با یک چرخش صد و هشتاد درجه اى در راس آن قرار گرفت، گشایش چنین مؤسسه، رنگ سیاسى داشت و هدف تضعیف باورهاى جوانان انقلابى بود که با نظام در جنگ و نبرد بودند.
اما امروزه چیزى که مایه گرمى بازار اندیشه پلورالیزم دینی در کشور ما شده دو کتاب ذیل است:
۱. فلسفه دین، نگارش جان هیک مسیحى (متولد ۱۹۲۲) وى در این کتاب پلورالیزم دینی را در پرتو تلقى جدیدى که در وحیانى بودن کتب آسمانى دارد، مطرح کرده و در اثبات آن مى کوشد و پافشارى مى کند.
۲. صراط هاى مستقیم، نگارش آقاى دکتر عبد الکریم سروش، که نظر جان هیک را پذیرفته و این اندیشه را در قالب حکایات و تمثیلات ریخته و به همان نام منتشر کرده است.
گذشته از محتواى خود کتاب، نام آن نوعى با قرآن که راه نجات و رستگارى را منحصر به یک راه مى داند در تضاد است آنجا که مى فرماید:
«وَ أَنَّ هٰذٰا صِرٰاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاٰ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذٰلِکُمْ وَصّٰاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[۱۰].این است راه راست من از آن پیروى کنید، نه راه هاى دیگر تا مبادا شما را از راه خدا پراکنده سازد، این چیزى است که خدا آن را به شما سفارش مى کند تا پرهیزگار شوید».
شایسته بود، نویسنده محترم لااقل از چنین نامگذارى صرفنظر مىکرد تا لااقل نام کتاب رودررویى صریح با قرآن نداشته باشد. این دو کتاب به اضافه جهانى شدن فرهنگ و ترجمه کتاب هاى کلامى سبب انتشار پلورالیزم دینی، و نگارش رسالهها و مقالات گردیده است.
نتیجه گیری
از آنچه بیان گردید این نتیجه حاصل می گردد که خاستگاه پلورالیزم دینی، توده مسلمانان نبوده بلکه این پدیده از غرب وارد جهان اسلام شده است. امروز روشفنکران به ظاهر مسلمانان با تاثیر پذیری از غرب به خصوص جان هیک برای تضعیف دین اسلام از پلورالیزم دینی حمایت می کنند و حقانیت صد در صدی دین اسلام را زیر سوال می برند تا زمین را برای گرایش جوانان مسلمان به سوی ادیان دیگر آماده کنند.
پی نوشت ها
[۱] . لغتنامه و بستر.
[۲] . چشماندازهاى ایران، شمارۀ یکم.
[۳] . الاعلام، ج ۸، ص ۲۱۱؛ ابن زهره تاریخ المذاهب الإسلامیه، ج۲، ص ۳۹۴.
[۴] . فاعلم انّ الحقّ فى کلّ دین موجود، و على کل لسان جار، و أنّ الشبهه دخولها على کلّ إنسان جائز ممکن.
فاجتهد یا أخى أن تبین الحقّ لکلّ صاحب دین و مذهب مما هو فى یده، أو مما هو متسمک به، و تکشف عنه الشبهه التى دخلت علیه، إن کنت تحسن هذه الصناعه، و إلاّ فلا تتعاطاها، و لا تدّعها إن کنت لا تحسنها، و لا تمسک بما أنت علیه من دینک و مذهبک، و اطلب خیرا منه، فإن وجدت فلا یسعک الوقوف على الأدون، و لکن واجب علیک الأخذ بالأخیر الأفضل، و الانتقال إلیه و لا تشتغلنّ بذکر عیوب مذاهب الناس، و لکن انظر، هل لک مذهب بلا عیب. (رسائل اخوان الصفا: ۵۰۱/۳).)
[۵] . سوره آل عمران، آیه ۶۴.
[۶] . فیصل التفرقه بین الإسلام و الزندقه، ص ۱۰۶.
[۷] . فیصل التفرقه، ص ۱۰۷.
[۸] . المنقذ من الضلال، ج ۱، ص ۱۷-۱۸، ط مکتبه الهلال.
[۹] . سوره بقره، آیه ۶۲.
[۱۰] . سوره انعام، آیه ۱۵۳.
منبع
سبحانی تبریزی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، جلد: ۲، ص ۲۸۹- ۲۹۵، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ۱۳۸۲ ش.