- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مسئله عدل و حکمت از دیرباز مورد توجه و عنایت خاص متکلمان عدلیه عموما و متکلمان امامیه خصوصا قرار داشته و پیرامون آن بحثهای ارزندهای مطرح گردیده است، از آن میان استاد گرانمایه کلام امامیه، ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی مشهور به شیخ مفید(۴۱۳.۳۳۸ یا ۳۳۶) به مناسبتهای مختلف پیرامون مسأله عدل و حکمت الهی بحث نموده و مطالبی را بیان کرده است.
این نوشتار به انگیزه قدرشناسی و تکریم از شخصیت آن متکلم جلیل القدر، در یک بحث منسجم به علاقمندان بحثهای کلامی عرضه میگردد.بدیهی است شرح و تبیین نظریات شیخ مفید در این زمینه، مستلزم نقل و بررسی آراء دیگر متکلمان اسلامی میباشد، بدین جهت رسالت و هدف این نوشتار در حقیقت، ترسیم چهره نسبتا کامل و گویایی از اصل عدل الهی است.
عناوین کلی مباحث این مقاله عبارتند از :۱.تعریف عدل، ۲.عدل کلامی و عدل اخلاقی، ۳.مظاهر کلی عدل الهی، ۴.تاریخ و انگیزه طرح مسأله عدل در کلام اسلامی، ۵.حسن و قبح عقلی زیربنای عدل کلامی، ۶.رابطه عدل با حکمت الهی، ۷.براهین عدل و حکمت، ۸.نتایج کلامی عدل و حکمت.
تعریف عدل
در کتابهای لغت برای کلمه«عدل»معانی یا موارد استعمال مختلفی ذکر نمودهاند که شاخصترین آنها در یک جمعبندی عبارت است از تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال در امور و حد وسط میان افراط و تفریط، استواء و استقامت. *
(*)العدل:القصد فی الامور…و التعادل و التساوی…(المصباح المنبر، ج ۲، ص ۵۲.۵۱).العدل:التسویه و الامر المتوسط بین طرفی الافراد و التفریط و الاستقامه..و القصد فی الامور(اقرب الموارد، ج ۲، ص ۷۵۳).العداله:و المعادله لفظ یقتضی معنی المساوات…فالعدل هو التقسیط علی سواء…(مفردات راغب، ص ۳۲۵). معنی جامع میان معانی یاد شده، این است که هر چیزی در جایگاه مناسب خود قرار گیرد و بر این اساس میتوان گفت:جامعترین تعریف عدل، همان جمله معروف امام علی(علیه السلام)است که فرمود:«العدل یضع الامور مواضعها» (۱) عدل هر چیزی را در جایگاه ویژه خود قرار میدهد.
این تعریف در کلمات فلاسفه نیز به چشم میخورد، چنانکه حکیم سبزواری در تعریف عدل گفته است: «وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه» (۲) هر چیزی را در جای مناسب خود نهادن، و حق هر صاحب حقی را به او اعطا نمودن.مولانا نیز در مثنوی در این باره چنین سروده است:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چه بود؟وضع در ناموقعش (۳)
در یک تحلیل دقیقتر میتوان گفت:عدالت به حسن و زیبایی باز میگردد، زیرا همانگونه که بیان شد حقیقت عدل این است که هر چیزی در جایگاه ویژه خود قرار گیرد.و از طرفی حسن و زیبایی آن است که هر چیزی به گونهای باشد که نفس انسان دلباخته و جذب او گردد، و قرار دادن هر چیزی در جایگاه مناسب آن، برای نفس خوشایند و زیباست. (۴)
عدل کلامی و عدل اخلاقی
مقصود از عدل کلامی، عدل در اصطلاح علم کلام میباشد که مربوط به افعال الهی است و موضوع بحث متکلمان میباشد، و مقصود از عدل اخلاقی، عدل از دیدگاه عالمان اخلاقی است که مربوط به افعال بشری بوده و در علم اخلاق مورد بحث واقع می شود.
عدل کلامی که موضوع بحث این نوشتار است از صفات فعل الهی می باشد و معنای آن.از دیدگاه متکلمان عدلیه.این است که افعال الهی همگی پسندیده و زیباست، و از هر گونه قبح و زشتی پیراسته می باشد.قاضی عبد الجبار معتزلی(م ۴۱۵)در تعریف عدل کلامی گفته است:«نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لا یفعل القبیح اولا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه و ان افعاله کلها حسنه؛ (۵) ما(متکلمان عدلیه)هر گاه خداوند را به عدل و حکمت توصیف میکنیم، مقصود این است که خداوند فعل قبیح را بر نمیگزیند و به آنچه(به مقتضای صفات کمال)بر او واجب است خلل نمیرساند، و اینکه همه افعال او پسندیده و زیباست.
علامه حلی(م ۷۲۶)نیز در بیان مراد متکلمان از عدل گفته است:«اطلق المتکلمون العدل علی العلوم التی لها تعلق باحکام افعاله تعالی من حسن الحسن منها وجوب الواجب و نفی القبیح عنها» (۶) ؛ متکلمان عدل را بر علومی اطلاق کردهاند که بیانگر احکام افعال الهی است، یعنی وجه حسن افعال پسندیده و ملاک وجوب افعال واجب و برهان نفی صدور افعال قبیح را از خداوند بیان می نماید.و در یک کلام.به تعبیر محقق لاهیجی.می توان گفت: «همانگونه که توحید کمال واجب است در ذات و صفات، عدل نیز، کمال واجب است در افعال». (۷)
تعریف یاد شده از برخی احادیث معصومان(علیه السلام) استفاده میشود، چنانکه حضرت علی(علیه السلام)در بیان توحید و عدل الهی فرموده است:«التوحید الاّ تتوهمه، و العدل الاّ تتهمه» (۸) ؛توحید آن است، که با مقیاس و هم درباره وجود و صفات الهی نظر ندهی، و عدل آن است که خداوند را به افعال ناروا متهم نسازی.
نظیر این سخن از امام صادق(علیه السلام)نیز نقل شده است.آنجا که فرمود:«اما التوحید فان لا تجوز علی ربک ما جاز علیک و اما العدل فان لا تنسب الی خالقک مالامک علیه» (۹) ؛توحید آنست که صفاتی [چون جسمانیت و حدوث]را که بر تو رواست، بر خداوند جایز ندانی، و عدل آنست که افعالی که خداوند تو را بر انجام آن نکوهش نموده است به او نسبت ندهی.
شیخ مفید نیز در وصف فاعل عادل و حکیم گفته است:«العدل الحکیم هو الذی لا یفعل قبیحا و لا یخل بواجب» (۱۰) ؛فاعل عادل و حکیم کسی است که فعل قبیح انجام نمیدهد، و به انجام فعل واجب اخلال نمیرساند.
مظاهر کلی عدل الهی
عدل الهی دارای سه مظهر کلی است:
الف:عدل تکوینی، یا عدل در آفرینش و تدبیر و مفاد آن این است که خداوند هر موجودی را با توجه به استعداد ذاتی او ایجاد نموده و متناسب با غایت مطلوب وی، اسباب و شرایط لازم حیات را برای او فراهم می آورد.و نظام آفرینش نیز بر اساس بهترین طرح، طراحی شده است.چنانکه حضرت موسی(علیه السلام) خطاب به فرعون در وصف خداوند چنین گفت:«ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»(طه/۵۰)؛ پروردگار ما کسی است که هر چیزی را آفرید، آنگاه هدایت نمود.قرآن کریم در جای دیگر میفرماید: «الذی احسن کل شیء خلقه»(سجده/۷)؛ آفریدگاری که هر چیزی را نیکو آفرید.و در حدیث نبوی معروف آمده است:«بالعدل قامت السموات و الارض»آسمانها و زمین بر پایه عدل استوار گردیده است.
ب:عدل تشریعی:یعنی اینکه اولا، خداوند موجوداتی که شایستگی دریافت کمالات عقلانی و معنوی را دارند، از هدایتهای تشریعی بهرهمند ساخته و معارف، احکام و تعالیم دینی را.که تأمین کننده نیازهای مادی و معنوی و پرورشدهنده استعدادهای آنان است.به آنان ابلاغ نموده است، بنابراین ارسال رسل، انزال کتب و تشریع شرایع آسمانی از مظاهر بارز عدل تشریعی خداوند است.
ثانیا:تشریع و تقنین الهی بر پایه عدل و حکمت استوار است، و تکلیف ما لا یطاق و خالی از، غایت در تشریع الهی راه ندارد.امام صادق(علیه السلام)در پاسخ زندیقی که پرسید:به چه دلیل باید پیامبرانی از جانب خدا برگزیده شده باشند؟اصل حکمت الهی را یادآور شده فرمود:مقتضای آن این است که خداوند سفیرانی به سوی بندگان خود ارسال نماید تا آنان را به آنچه سبب صلاح و بقای آنهاست هدایت نمایند. (۱۱) و قرآن کریم با صراحت اعلام میدارد: «لا یکلف الله نفسا الاّ وسعها»(بقره/۲۸۶)؛خداوند، هیچ فردی را جز به آنچه در توان دارد تکلیف نمیکند، و نیز:«ما جعل علیکم فی الدین من حرج» (حج/۷۸)؛قانون حرجی برای شما وضع نکرده است.
ج:عدل در مقام جزا:یعنی عقوبتها و کیفرهای الهی عادلانه است و هر کسی را نسبت به گناهانی که مرتکب شده است عقوبت میکند، و از پاداش نیکوکاران نیز چیزی نمیکاهد.قرآن کریم در این باره میفرماید:«و نضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئا»(انبیاء/۴۷)؛روز قیامت میزانهای عدل را برپا میداریم، و به هیچ کس کمترین ظلمی نمی شود.
و نیز میفرماید:«لیجزی الذین آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط»(یونس/۴)؛به مؤمنانی که عمل صالح انجام داده اند بر پایه عدل جزا داده می شود.
و آیه کریمه:«شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط»(آل عمران/۱۸)به گونهای بر اقسام سه گانه عدل الهی دلالت دارد، چنانکه امین الاسلام طبرسی(م ۵۴۸)نقل کرده است: ۳قیل معنی قوله:«قائما بالقسط»انه یقوم باجزاء الامور، و تدابیر الخلق و جزاء الاعمال بالعدل» (۱۲) ؛ گفته شده معنای جمله«قائما بالقسط»این است که خداوند بر پایه عدل به اجرای امور و تدبیر آفرینش و جزای اعمال قیام می کند.
و شیخ مفید در«اوائل المقالات» (۱۳) مظاهر سه گانه عدل کلامی را یادآور شده و چنین گفته است:«ان الله عدل کریم»:خداوند عادل و بخشنده است، (بدین جهت):
۱.«لم یکلف احدا الا دون طاقته و لم یأمره الا بما جعل له علیه الاستطاعه»:هر کس را جز به آنچه در توان دارد تکلیف نکرده، و جز به آنچه بر انجامش تواناست فرمان نداده است.(عدل در تشریع).
۲.«لا عبث فی صنعه، و لا تفاوت فی خلقه»:در آفرینش او عبث و ناموزونی راه ندار.(عدل در تکوین).
۳.«لا یعذب احدا الا علی ذنب فعله و لا یلوم عبدا الا علی قبیح صنعه، لا یظلم مثقال ذره»:هر فردی را جز بر گناهی که مرتکب شده کیفر نمیدهد، و جز بر فعل ناروایی که انجام داده نکوهش نمیکند(عدل در جزاء).
تاریخ و انگیزه طرح مسأله عدل در کلام
قبل از آنکه به بررسی موضوع فوق بپردازیم، مقدمه کوتاهی را یادآور میشویم و آن اینکه:کلام اسلامی طی قرنهای اول تا سوم هجری سه دوره کاملا متمایز را پشت سر گذاشته است:
دوره نخست، با طلوع خورشید رسالت آغاز میشود و تا اواسط قرن اول هجری ادامه مییابد.در این دوره از مذاهب و فرق کلامی در دنیای اسلام خبری نیست، زیرا در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله)مباحث کلامی در میان مسلمانان مطرح نبود، و پس از آن اگر چه تا حدی مذاکرات و مباحثات کلامی در میان مسلمانان مطرح بود ولی حضور شخصیت علمی و ممتاز امام علی(علیه السلام)و مقبولیت آراء او در نظر همگان مانع از بروز مذاهب و عقاید کلامی گردید.
دوره دوم، از اواسط قرن اول هجری آغاز، و تا اواسط قرن دوم هجری ادامه مییابد، در این دوره بحثهای کلامی در میان مسلمانان رواج یافت و فرقههای کلامی مختلف مانند:خوارج، قدریه، مرجئه و معتزله، پدید آمدند.
دوره سوم، از عصر ترجمه آغاز میشود و به خاطر آشنایی متکلمان با روش بحثها فلسفی و آراء فلاسفه، در شیوه بحثهای کلامی، تحولاتی پدید میآید و مباحث کلامی از مرحله گفتار به نوشتار آمده و تصنیف و تألیف در این زمینه رونق پیدا میکند. (۱۴)
اکنون یادآور میشویم:مسأله عدل الهی، از مباحث پیشینهدار کلامی است، که نخست توسط قرآن کریم مطرح گردید، چنانکه در گذشته با نمونههایی از آیات قرآن در این زمینه آشنا شدیم. علاوه بر این از برخی روایات بدست میآید که از جمله موضوعات مورد بحث میان پیامبر(صلی الله علیه و آله)و اهل کتاب«عدل الهی»بوده است. م شیخ صدوق از حضرت علی(علیه السلام)روایت کرده که فرمود:روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله)در مسجد نشسته بود، مردی یهودی وارد شد و پرسشهایی را در زمینه توحید و صفات خدا مطرح نمود، و از آن جمله پرسید: آیا پروردگارت ستم میکند؟پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود:خیر، یهودی گفت به چه دلیل؟پیامبر پاسخ داد:«لعلمه بقبحه و استغنائه عنه»؛چون به زشتی ظلم آگاه است، و نیازی به انجام آن ندارد، یهودی گفت:آیا در این باره از جانب خدا مطلبی بر تو نازل گردیده است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود:آری، آنگاه آیاتی از قرآن را برای او تلاوت نمود. (۱۵)
در دوره دوم، هم زمان با رواج بحث پیرامون قضا و قدر و جبر و اختیار، عدل الهی نیز توجه متکلمان اسلامی را به خود جلب کرد، و از آن جمله«قدریه» به انگیزه دفاع از عدل الهی به مبارزه با جبریگری برخاستند و از آنجا که قدر پیشین را مستلزم جبر می دانستند و نیز شمول اراده الهی نسبت به افعال اختیاری انسان را سبب اسناد قبایح به خداوند میپنداشتند، لذا برای تحکیم عدل الهی، افعال اختیاری انسان.و به ویژه کارهای ناروای او.را از قلمرو اراده و قدر پیشین الهی بیرون نمودند.
از حسن بصری(م ۱۱۰)نقل شد، که میگفت: همه چیز، جز گناهان به قضا و قدر الهی است. (۱۶) و نیز غیلان دمشقی(م ۱۰۵)در مناظره با میمون بن مروان گفت:«آیا خداوند خواسته است که او را معصیت نمایند؟» (۱۷) .
در احادیث شیعه نیز به این مطالب اشاره شده است، چنانکه در روایتی آمده است:«مساکین القدریه ارادوا یصفوا الله عزّ و جل بعد له فاخرجوه من قدرته و سلطانه» (۱۸) ؛قدریه(از نظر عقیده) افرادی ناتوانند، زیرا به انگیزه دفاع از عدل الهی، خداوند را از قدرت و سلطنت خود بیرون پنداشتند.
واصل بن عطاء(م ۱۳۱)مؤسس مکتب اعتزال نیز در رد نظریه جبریگری، به اصل عدل الهی استناد نموده و گفته است:«خدای تعالی عادل و حکیم است، و نسبت دادن ظلم و بدی به او روا نیست، بنابر این انسان خود فاعل اعمال نیک و بد خویش می باشد». (۱۹)
عدل الهی در دوره سوم و پس از آن نیز همچنان به عنوان یکی از مسائل مهم کلامی مورد بحث و گفتگوی متکلمان اسلامی بوده و این مسأله در کلام معتزله و امامیه جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده و از اصول اعتقادی و کلامی آنان بشمار آمده است.
در نتیجه هر دو مکتب به عنوان«عدلیه»شناخته شدند، نه به این جهت که فقط آنان خدا را عادل میدانند و مخالفان آنان(اشاعره)معتقد به عدل الهی نیستند، بلکه به خاطر اینکه آنان عدل را بر پایه اصل حسن و قبح عقلی تفسیر کرده و گفته اند: معنای عدل الهی این است که آنچه از نظر عقل، عدل و نیکوست از خداوند صادر میگردد، و آنچه را عقل زشت و ناپسند میداند از او صادر نمی گردد.
ولی از نظر اشاعره عقل از درک حسن و قبح افعال ناتوان است، و در نتیجه معنای عدل الهی این است که هر چه خداوند انجام دهد عدل است، و اگر به فرض، نیکوکاران را کیفر و بدکاران ار پاداش دهد، عدل خواهد بود!
و از طرفی، چون اشاعره به«خلق افعال»معتقد بوده، و تکلیف ما لا یطاق را بر خدا جایز میدانستند و این دو عقیده با عدل الهی منافات دارد، بدین جهت از نظر متکلمان عدلیه، به عنوان مخالفان عدل الهی شناخته شدند.
حسن و قبح عقلی زیر بنای عدل کلامی
از مطالب گذشته به دست می آمد که موضوع عدل در علم کلام افعال الهی است و مفاد آن این است که افعال خداوند پسندیده و زیبا بوده و از قبح و زشتی منزه و پیراسته می باشند.بدیهی است این بحث مبتنی بر اثبات دو مطلب است، یکی اثبات اینکه افعالی که از فاعلهای قادر و مختار صادر میشود به خودی خود و با قطع نظر از اوامر و نواهی شرعی متصف به حسن و قبح میباشند.و دیگری اینکه عقل به طور مستقل بر درک حسن و قبح(فی الجمله) تواناست.
دو مطلب فوق مفاد قاعده حسن و قبح عقلی میباشد.بنابراین قاعده مزبور، تکیهگاه اصل عدل کلامی بشمار میرود.بدین جهت متکلمان عدلیه در آغاز مبحث عدل، قاعده یاد شده را مورد بحث تحقیق قرار داده اند.
مؤلف کتاب یاقوت بحث عدل را با عبارت زیر آغاز کرده است:«القول فی العدل، و الافعال قد یستقل العقل بقبح بعضها دون بعض و بحسنه کالظلم و الانصاف و الکذب و الصدق…» (۲۰) :سخن پیرامون عدل است، عقل بر درک حسن و قبح پارهای افعال چون ستمگری و انصاف، و دروغگویی و راستگویی مستقل است.
عبد الرزاق لاهیجی نیز در کتاب«سرمایه ایمان» طی هشت فصل به بررسی مباحث عدل الهی پرداخته و فصل نخست آن را به تحقیق درباره حسن و قبح افعال اختصاص داده است. (۲۱)
در اینجا دو مسأله مهم مطرح میشود:یکی حقیقی یا اعتباری بودن قضایای حسن و قبح عقلی است و دیگری ملاک داوری عقل بر حسن و قبح افعال که در هر دو مسأله آراء مختلفی از جانب صاحب نظران مطرح گردیده است، و نقل و نقد آنها از ظرفیت این نوشتار بیرون است.این بحث را به فرصتی دیگر واگذار می کنیم. (۲۲)
پی نوشت ها
(۱).نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۴۳۷.
(۲).شرح الاسماء الحسنی، ص ۵۴.
(۳).مثنوی معنوی، چاپ نهم، دفتر ششم، ص ۱۱۶۹.
(۴).المیزان، جلد ۱۲، ص ۳۳۱.
(۵).شرح الاصول الخمسه، ط قاهره، ص ۳۰۱.
(۶).انوار الملکوت، طبع دوم، ص ۱۰۵.
(۷).سرمایه ایمان، انتشارات الزهراء، باب دوم.
(۸).نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۴۷۰.
(۹).توحید صدوق، ط دار المعرفه، باب معنی التوحید و العدل، ص ۹۶.
(۱۰).النکت الاعتقادیه، ص ۲۷.
(۱۱).توحید صدوق، باب الرد علی الثنویه و الزنادقه، ص ۲۴۹، روایت ۱.
(۱۲).مجمع البیان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج ۲.۱، ص ۴۲۰.
(۱۳).اوائل المقالات، طبع دوم، ص ۶۳.
(۱۴).ر.ک:ملل و نحل شهرستانی، ط دار المعرفه، ج ۱، ص ۳۰ و گوهر مراد، ص ۲۳.۲۱.
(۱۵).توحید صدوق، ص ۳۹۸.۳۹۷.
(۱۶)امالی سید مرتضی، مکتبه آیت الله مرعشی، ج ۱، ص ۱۰۶.
(۱۷).انتصار خیاط، ص ۱۳۹.
(۱۸).بحار الانوار، ج ۵، ص ۵۴.
(۱۹).ملل و نحل شهرستانی، ج ۱، ص ۴۷.
(۲۰).انوار الملکوت، ص ۱۰۴.
(۲۱).سرمایه ایمان، ص ۶۲.۵۹.
(۲۲).علاقمندان میتوانند در این باره به کتاب حسن و قبح عقلی، بحثهای استاد جعفر سبحانی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، فصل پنجم و هفتم مراجعه نمایند.
نویسنده: علی ربانی گلپایگانی (کیهان اندیشه ۱۳۷۱ شماره ۴۶)
عدل و حکمت از دیدگاه شیخ مفید بخش دوم