- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
مهم ترین مرحله ای که در تحلیل هدف قیام امام حسین (علیه السلام) لازم است بدان پرداخته شود، بررسی حوادث روی داده در مسیر حرکت به سوی عراق است تا با شناخت آنها بتوان به جمع بندی هدف قیام امام حسین (علیه السلام) و رفتن به جانب عراق نزدیک شد. از آنجا که این حوادث در گذر ایام حرکت از مکه تا نزول در کربلا بوده است، باید سیر زمانی و مکانی آنها نیز در نظر گرفته شود.
دیدار فرزدق و بشر بن غالب با امام حسین (ع)
دیدار فرزدق با امام حسین (علیه السلام) نیز در ردیف اولین ملاقات های صورت گرفته در مسیر قیام امام حسین (علیه السلام) به سوی عراق بود که امام (ع) از وی درباره مردم عراق پرسید و فرزدق در پاسخ، دل های عراقیان را با امام حسین (علیه السلام)، ولی شمشیرهای ایشان را علیه امام (ع) خواند.[۱] با این حال فرزدق از برتری خواست خدا بر هر امر دیگری سخن به میان می آورد و امام (ع) نیز این مسئله را تایید می کند.[۲]
با رسیدن کاروان به بوستان بنی عامر که شبی تا مکه فاصله داشت، امام (ع) ابزار نگارش طلب کرد و به بنی هاشم چنین نوشت: هرکس با من همراه شود، کشته خواهد شد و هرکس سر باز زند، به پیروزی نخواهد رسید.[۳]
در خبرها آمده است، امام حسین (علیه السلام) به هنگام رفتن به جانب عراق، بر هیچ منزلگاهی نبود که فرود آید و برخیزد، مگر آنکه یادی از یحیی بن زکریا و شهادت او داشته باشد.[۴]
در منزلگاه ذات عرق که میقات عراقیان و در فاصله ۴۶ میلی از مکه قرار گرفته است، از چند واقعه سخن گفته شده است که می تواند بر شناخت هدف قیام امام حسین (ع) آگاهی بخش باشد:
اول دیدار بشر بن غالب[۵] با امام (ع) است. امام (ع) پس از پرسیدن نام و نشان بشر، چون آگاه می گردد که وی از عراق می آید نظر بشر را درباره عراقیان جویا می گردد و چنین پاسخ می گیرد: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، دل هایی را پشت سر نهادم که با تو بودند و شمشیرهایی را که با بنی امیه بودند». امام (ع) چون چنین شنید، فرمود: «راست می گویی برادر عرب، خداوند متعال هر چه را بخواهد انجام می دهد و هر چه را اراده کند، به آن حکم می نماید».[۶]
از سخنان فرزدق و بشر بن غالب با امام (ع) به دست می آید با اینکه این دو نفر از عراق می آمدند، هنوز ماجرای دستگیری هانی و مسلم اتفاق نیفتاده بود؛ زیرا در سخنان این دو، حرفی از مسلم و هانی به میان نیست؛ البته به نظر می رسد این ادعا که دل های کوفیان با شما و شمشیرهایشان با بنی امیه است، باید بر آمده از تغییر اوضاع در کوفه پس از ورود عبیدالله باشد.
نامه عبدالله بن جعده به امام حسین (ع)
واقعه دیگر سخن از آورده شدن نامه عبدالله بن جعده بن هبیره توسط فرزندش عون بن عبدالله برای امام (ع) است که در آن ضمن ابراز دل نگرانی از خطرهای مسیر، بازگشت حضرت را درخواست کرده بود؛ ولی حضرت به آن جوابی ندادند.[۷] از این نامه با این نشان در منابع دیگر اثری نیست، دیگر منابع از نامه ای سخن گفته اند که توسط عبدالله بن جعفر بن ابی طالب نگارش یافته بود و بیرون از مکه توسط فرزندانش عون و محمد به دست امام حسین (علیه السلام) رسید.[۸]
با اینکه در استناد به محتوای کلی نامه، تفاوتی در میان اینکه نامه از جانب چه کسی باشد، نیست؛ زیرا در هر دو نامه اظهار دل نگرانی و رخ دادن خطر، ملموس بود و امام حسین (علیه السلام) از خطرهای پیمودن مسیر آگاه بود؛ اما اگر نامه را از عبدالله بن هبیره بدانیم -چون فرزندان جعده در کوفه ساکن بودند– به تبع مبدا این نامه را باید از کوفه دانست؛
لذا دل نگرانی از برهم خوردن اوضاع کوفه در میان است؛ زیرا با توجه به فاصله زمانی نگارش نامه و رسیدن آن به دست امام حسین (علیه السلام) با اینکه هنوز خبری از اطلاع رسانی شهادت مسلم و چرخش اوضاع کوفه به نفع امویان به صورت کامل نیست، اما این مسئله که در کوفه چه اتفاق افتاده که فرزند جعده را به نگارش نامه وادار کرده است، مسئله کوچکی نیست که امام حسین (علیه السلام) به راحتی از کنار آن عبور کند و وقعی به نامه ننهد.
اما در گزارش های مربوط به نامه عبدالله بن جعفر نکات درخور توجهی دیده می شود که به بررسی نیاز دارند: اول آنکه امام (ع) در پاسخ، بیرون آمدن خویش را به خواب دیدن رسول خدا «صلی الله علیه و آله» مستند می کند. لذا آورده اند امام (ع) فرمود: من خوابی دیده ام و در آن خواب، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمانی داد که در پی آن می روم و کسی را هم از آن آگاه نمی سازم تا با آن روبرو گردم.[۹]
نکته دیگر سخن عبدالله از گرفتن امان نامه است. بر اساس نقل ابن اعثم، عبدالله در انتهای نامه خویش از امام (ع) درخواست درنگ نموده بود تا عبدالله بتواند از امویان بر حضرتش امان گیرد که امام (ع) نیز ضمن بیان خواب خویش می نویسد: ای پسر عمو، به خدا سوگند که اگر در سوراخ جانوری از جانوران زمین نیز باشم، اینان مرا بیرون می آورند و می کشند؛ عموزاده به خدا سوگند اینان بر من ستم روا خواهند داشت، چنان که یهود در شنبه ستم کردند.[۱۰]
درست است که از استناد بیرون رفتن حضرت با توجه به خوابی که دیده بودند، می توان صبغه رفتن به سوی شهادت برداشت نمود، اما روی دیگر این ماجرا آن است که بنی امیه امام را رها نخواهند کرد؛ مسئله ای که در ادامه ماجرای درخواست امان نامه، می توان نظاره گر آن بود؛ زیرا وقتی عبدالله بر گرفتن امان نامه از عمرو بن سعید، امیر حجاز موفق می شود و امان نامه را برای حضرت (علیه السلام) می برند، امام (ع) با دیده تردید به آن می نگرند و در پاسخ می نگارد:
کسی که به خدا دعوت کند و عمل صالح به جای آورد و خود را مسلمان بخواند، به جدایی دعوت نمی کند. مرا به امان و نیکی و پاداش خوانده ای؛ بهترین امان، امان خداست و خدا در روز رستاخیز، کسی را که در این دنیا از وی نترسیده باشد، امان نمی دهد. از خدا در این دنیا ترسی می طلبم که در قیامت سبب امان باشد. اگر از نامه قصد رعایت و نیکی به من داشته ای، خدا در دنیا و آخرت پاداش دهد.[۱۱]
نامه امام حسین (ع) به کوفیان در مسیر به کربلا
چون امام حسین (علیه السلام) به منطقه «بطن الرمَّه» یا «حاجز» که در بطن الرمه بود[۱۲] رسید، نامه ای به کوفیان بدین شرح نوشت: از حسین بن علی (علیه السلام) به برادران مومنش در کوفه. درود بر شما! همانا نامه مسلم درباره اجتماع شما برای من، اشتیاقتان برای آمدنم و عزمتان بر یاری و گرفتن حق ما به دستم رسید؛ خداوند برای ما و شما نیکی پیش آورد و در برابر این کار، بهترین پاداش را به شما دهد.[۱۳]
در ادامه امام (ع) با اشاره به حرکت خویش به جانب عراق از کوفیان می خواهد، هنگامی که پیک امام (ع) به کوفه رسید، با جدیت در کارها بکوشند که همین روزها امام می رسند.[۱۴]
همچنین آمده است: چون امام (ع) از بطن الرمه حرکت کرد، با عبدالله بن مطیع که از عراق باز می گشت، روبرو گردید. عبدالله پرسید: چه چیز شما را از حرم خدا و جدت بیرون آورده است؟ امام (ع) در جواب فرمود: «اهل کوفه به من نامه نوشته و از من درخواست کرده اند که به سوی آنان بیایم؛ چراکه به زنده کردن نشانه های حق و میراندن بدعت ها دل بسته اند». ابن مطیع چون چنین می شنود امام (ع) را قسم می دهد به دلیل جدی بودن خطر کشته شدن به کوفه نرود. امام (ع) گفت: چیزی به ما نخواهد رسید، مگر آنچه خدا بخواهد.[۱۵]
قیام امام حسین (ع) و وقایع منزلگاه ثعلبیه
در این منزلگاه بود که فردی کوفی از امام حسین (علیه السلام) دلیل بیرون آمدنش را از حرم الهی و نبوی پرسید و امام (ع) در جواب پاسخ داد: «دارایی ام را گرفتند بردباری کردم، دشنامم دادند تاب آوردم و خواستند خونم را بریزند بیرون آمدم. به خدا گروه ستم پیشه مرا خواهند کشت و خداوند بر آنان، خواری گسترده و شمشیر بران را مسلط می سازد».[۱۶]
ابن اعثم در حوادث ثعلبیه نقل کرده است امام حسین (علیه السلام) لحظاتی به خواب رفت، آنگاه گریان از خواب برخاست؛ سپس در جواب فرزندش که از علت گریه امام (ع) پرسید، پاسخ داد: در خواب سواری را دیدم که نزد من توقف کرد و گفت ای حسین (ع) شما با سرعت راه می پیمایید و روح های شما به سوی بهشت سرعت می گیرند؛ لذا دانستم که اجل ما نزدیک است.[۱۷]
همچنین نقل است در ثعلبیه فردی از قبیله بنی اسد بر امام (ع) وارد شد و گفت: بر شما نگران هستم؛ ولی امام (ع) با اشاره به جیب جبه ای که بر تن داشت، فرمود: این نامه های برجستگان مردم کوفه است.[۱۸]
با بهره گرفتن از گزارش های طبری و شیخ مفید مشخص می گردد رسیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی به کاروان امام (ع) در منزل ثعلبیه بوده است. خبری که در منزگاه بعد با رسیدن پیک حامل شهادت، کاروانیان از صحت خبر شهادت مسلم، یقین حاصل کردند.[۱۹]
در خبرها آمده است با رسیدن خبر شهادت مسلم، امام (ع) از همراهان در پیمودن ادامه مسیر نظر خواهی نمود و با آنکه گفته شده است این برادران مسلم بودند که بر ادامه دادن مسیر اصرار داشتند،[۲۰] اما آنچه منطقی می نماید گزارشی یکسان از طبری و شیخ مفید می باشد که در آن آمده است: «یارانش بدو گفتند تو مانند مسلم بن عقیل نیستی. اگر به کوفه وارد شوی، مردم به سوی تو می شتابند».[۲۱]
این جمله بسیار کوتاه می تواند نشان دهنده وضعیت آن روز کوفه باشد؛ بدین معنا که در کوفه این جایگاه رهبران بود که طرفداران را به میدان می آورد.
منزلگاه زباله و بطن العقبه
در منزلگاه بعد، یعنی «زباله»[۲۲] امام (ع) خبر شهادت عبدالله بن یقطر[۲۳] را نیز دریافت کرد. در این زمان بود که امام (ع) در میان کاروانیان به پا خاست و با اعلان خبر شهادت نماینده و پیک های خود در کوفه، فرمود هرکس بخواهد می تواند بازگردد.[۲۴]
پس از گذر از این منزل در توقفگاه بعد که«بطن العقبه» بوده است، در دیدار عمرو بن لوذان از بنی عکرمه مشخص می گردد امام (ع) هنوز قصد کوفه دارد؛ زیرا در پاسخ به پرسش از مسیر فراروی، امام (ع) از کوفه نام می برد.[۲۵]
این در حالی است که وقتی عمرو می گوید: «تو را به خدا سوگند بازگرد. به خدا قسم جز بر نیزه ها و شمشیرهای تیز وارد نمی شوی. کسانی که به دنبال شما فرستاده اند، اگر کار جنگ را خود انجام می دادند و کارها را آماده می کردند تا شما بر آنها وارد می شدی، رفتن قابل قبول بود؛ اما با چنین وضعی که توصیف می کنی من عقیده ندارم که بروی»؛ امام در جواب می گویند: «ای بنده خدا، رای تو بر من پوشیده نیست؛ لیکن خواست خداوند متعال مغلوب نمی شود ».[۲۶]
اما با این حال امام حسین (علیه السلام) از آینده این سفر هم خبر می دهد؛ زیرا در ادامه فرمودند: «به خدا سوگند مرا رها نمی کنند تا خون مرا از درونم کشند و وقتی چنین کردند خداوند کسی را بر ایشان مسلط می کند که خوارشان سازد و خوارترین مردمان شوند».
وقایع منزلگاه ذی حسم در قیام امام حسین (ع)
در «ذی حسم»[۲۷] کاروان امام حسین (ع) با لشکریان حر بن یزید ریاحی که از کوفه آمده بودند، روبرو گردید.[۲۸] امام حسین (ع) در این منزل به هنگام اقامه نماز ظهر به لشکریان حر فرمود: «من پیش شما نیامدم، تا نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما آمدند که به سوی ما بیا که پیشوایی نداریم. شاید خدا به وسیله تو ما را بر هدایت گرد هم آورد. اگر بر این قرارید، آمده ام اگر عهد و پیمانی می سپارید که بدان اطمینان یابم، به شهر شما می آیم و اگر چنین نکنید و آمدن مرا خوش نمی دارید، از پیش شما باز می گردم و به همان جا می روم که از آن به سوی شما آمده ام».[۲۹]
امام حسین (علیه السلام) که جوابی از حر و لشکریانش دریافت نداشت، به هنگام فرارسیدن وقت نماز عصر، کاروانیان خود را امر کرد که برای رفتن آماده شوند؛ سپس اذان عصر گاهی گفته شد و امام (ع) به نماز ایستاد؛ پس از نماز امام (ع) دوباره به لشکریان حر فرمود: «ای مردم اگر پرهیزگار باشید و حق را برای صاحب حق بشناسید، بیشتر مایه رضای خداست. ما اهل بیت، به کار خلافت شما از این مدعیان ناحق -که با شما رفتاری ظالمانه دارند_ شایسته تریم. اگر ما را خوش ندارید و حق ما را نمی شناسید و رای شما جز آن است که در نامه هایتان به من رسیده و فرستادگانتان به نزد من آوردند، از پیش شما باز می گردم».
این بار حر بن یزید در پاسخ گفت: به خدا ما نمی دانیم این نامه ها که می گویند چیست؟ امام حسین (علیه السلام) نامه های ارسالی کوفیان را به لشکریان نشان داد. حر بن یزید که چنین دید، گفت: ما از گروهی که به تو نامه داده اند، نیستیم. ما دستور داده شده است چون به تو رسیدیم از شما جدا نگردیم تا بر عبیدالله بن زیاد وارد شویم.
امام حسین (علیه السلام) چون این سخنان را شنید، به کاروانیان دستور داد بر مرکب ها بنشینند و آماده حرکت برای بازگشت شوند؛ اما چون به راه افتادند، حر و لشکریانش راه را بر کاروانیان بستند و مانع بازگشت ایشان شدند.[۳۰] سرانجام تصمیم چنین شد تا راهی جز مدینه و کوفه انتخاب شود تا حر از عبیدالله کسب تکلیف کند.[۳۱] و این چنین کاروان امام حسین (علیه السلام) در مسیر کربلا قرار گرفت. همچنین در نقل ها مشاهده می گردد، امام حسین (علیه السلام) در ذی حسم در جمع یارانش ایستاد و پس از حمد الهی فرمود:
کارها چنین شده است که می بینید؛ دنیا تغییر یافته و به زشتی گراییده است. خیر آن رفته و پیوسته بدتر شده و از آن جز اندکی مانند قطره آبی در ته ظرف و معاشی ناچیز چون چراگاه کم مایه باقی نمانده است. مگر نمی بینید بر پایه حق عمل نمی شود و از باطل دوری نمی گردد؟ حقا که مومن باید به دیدار خداوند راغب باشد که به نظر من باید شهادت را به جای مرگ برگزیند نه زندگی با ستمگران را که مایه ننگ است.
پس از سخنان امام (ع) زهیر بن قین برخاست و گفت: ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، به خدا اگر دنیا برای ما باقی بود و در آن جاودانه بودیم و یاری و پشتیبانی از شما موجب جدایی از دنیا بود، قیام با تو را بر اقامت در دنیا ترجیح می دادیم.[۳۲]
بلاذری و طبری آورده اند: کاروان امام حسین (علیه السلام) با لشکریان حر بن یزید منزلگاه ها را پشت سر می نهادند تا اینکه در توقف گاه «بیضه» امام (ع) برای یاران خویش و لشکریان حر به سخنرانی پرداخت؛ امام حسین (علیه السلام) فرمود:
ای مردم! رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس حاکم ستمگری را ببیند که محرمات الهی را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند و بر خلاف سنت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می رود و میان بندگان خدا با گناه و ستم عمل می کند، ولی با کردار یا گفتارش بر او نشورد، بر خدا فرض است او را به جایگاه همان ستمگر ببرد.
بدانید که ایشان به اطاعت شیطان در آمده اند و اطاعت خدا را رها ساخته اند؛ تباهی آورده اند و حدود را معطل نهاده اند و ثروت ها را به خویش اختصاص داده اند؛ حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمرده اند و من شایسته ترین فرد هستم برای اینکه این چیزها را تغییر دهد.
از این بخش، خطاب امام حسین (علیه السلام) بیشتر متوجه لشکریان حر می شود که فرمود:
نامه های شما به من رسید و فرستادگانتان با بیعت شما نزد من آمدند که مرا تسلیم نمی کنید و از یاری ام باز نمی مانید اگر به بیعت خویش عمل می کنید، رشد می یابید. من حسین پسر علی (علیه السلام) و پسر فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستم. جانم با جان های شماست و کسانم با کسان شمایند و من مقتدای شمایم. اگر به عهد خود عمل نکنید و پیمان شکنید و بیعت مرا از گردن خویش بردارید، به جان خودم سوگند که این از شما تازه نیست که با پدرم، برادرم و عموزاده ام نیز چنین کردید.
فریب خورده کسی است که فریب شما را بخورد، اقبال خویش را گم کرده اید و نصیب خویش را به تباهی داده اید. هر که پیمان بشکند، به
ضرر خویش می شکند. زود است که خدا مرا از شما بی نیاز گرداند.[۳۳]
منزلگاه عذیب الهجانات
آورده اند چون کاروان امام حسین (علیه السلام) « به عُذیب الهجانات»[۳۴] رسید، چهار نفر از اصحاب امام (ع) که برای یاری حضرت از کوفه گریخته بودند، خود را به امام رسانیدند.[۳۵] امام حسین (علیه السلام) از ایشان وضعیت کوفه را جویا شد و یکی از ایشان پاسخ داد: به سران قبایل، رشوه های کلان داده اند که دوستی ایشان را جلب کنند و به صف خویش ببرند؛ آنان بر ضد تو متفق اند؛ بقیه مردم دل هایشان به شما مایل است؛ اما فردا شمشیرهایشان بر ضد تو کشیده می شود.[۳۶]
منزلگاه بنی مقاتل
در منزلگاه «بنی مقاتل» امام (ع) بر عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس مشرقی گذشت و از ایشان طلب یاری نمود؛ آنگاه چون ایشان را بر یاری رساندن موافق ندید، آنها را زنهار داد مبادا در ردیف دشمنان حضرت قرار گیرند؛ همچنین فرمود: پس بروید تا فریاد ما را نشنوید و سیاهی ما را نبینید؛ چرا که اگر کسی سیاهی ما را ببیند و صدای ما را بشنود و به ما پاسخ ندهد، یاری نرسان بر خداست و او را با صورت در آتش افکند.[۳۷]
در این منزلگاه چون در سپیده دمان کاروان به حرکت درآمد، امام حسین (علیه السلام) سعی داشت یاران خویش را از کمند لشکریان حر بگریزاند. لذا کاروان را به چپ و راست هدایت می ساخت؛ اما حر از پراکندگی و جداشدن ایشان جلوگیری می کرد. این فراز و نشیب ادامه یافت تا اینکه به سرزمین «کربلا»رسیدند و پیام عبیدالله بر حر رسید که بر حسین (علیه السلام) سخت بگیر و او را در بیابانی بی حصار و آب فرود آور.[۳۸]
نتیجه گیری
با توجه به سیر حوادثی که بر کاروان حسینی در مسیر عراق گذشت، می توان توجه قیام امام حسین (علیه السلام) را در چند محور رصد کرد:
- آنکه امام (ع) به کوفه توجه دارد؛ لذا با نگارش نامه، حرکت خود را به ایشان اطلاع می دهد و درخواست دارد تا به ساماندهی امور سرعت دهند. ولی امام (ع) دل نگران نیز هست؛ لذا مشاهده گردید که در دیدار با فرزدق، بشر بن غالب، عمرو بن لوذان از اوضاع کوفه سراغ می گیرد.
- آنکه امام حسین (علیه السلام) بر سرنوشت شهادت خویش آگاه بود. در استدلال به این مسئله باید گفت در مسیر عراق سخن از خطر و شهادت امری است که نمی توان آن را نادیده پنداشت و فقط از رسیدن به کوفه سخن گفت.
در بخش بعد به بررسی تاریخی اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) در کربلا و نتیجه گیری پایانی پرداخته خواهد شد.
پی نوشت ها
[۱]. الاخبار الطوال؛ ص۲۴۵.
[۲]. تاریخ الامم و الملوک؛ ج ۵، ص۳۸۶.
[۳]. کامل الزیارات، ص ۷۵.
[۴]. الارشاد؛ ج۲، ص۱۳۲.
[۵]. وی را از اصحاب چهار امام (علیه السلام) نخستین معرفی کرده اند (محمد محمدی ری شهری دانشنامه امام حسین (علیه السلام) ، ج ۵، ص۱۶۳). اما خود گزارش حکایت از آن دارد که دست کم تا این مرحله نام و نشان ایشان برای امام حسین (علیه السلام) آشنا نبوده است.
[۶] . الفتوح، ج ۵، ص ۶۹ _۷۰؛ اللهوف؛ ص۶۹.
[۷]. انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۶۵ – ۱۶۶.
[۸]. تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۸۷_۳۸۸.
[۹]. الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۴۴۷.
[۱۰]. الفتوح، ج۵، ص۶۷.
[۱۱]. تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۸۸_۴۸۹.
[۱۲]. تاریخ الامم و الملوک؛ ج ۵، ص۳۹۵.
[۱۳]. تاریخ الامم و الملوک، ج۵. ص۳۹۴_۳۹۵.
[۱۴]. تاریخ الامم و الملوک؛ ج۵، ص۳۹۵.
[۱۵]. الاخبار الطوال، ص۲۴۶.
[۱۶]. الفتوح، ج ۵، ص۷۱.
[۱۷]. الفتوح؛ ج ۵، ص۷۰_۷۱.
[۱۸]. الطبقات الکبرى؛ ج۱۰، ص۴۵۷.
[۱۹]. الاخبار الطوال؛ ص۲۴۷.
[۲۰]. انساب الاشراف؛ ج۳، ص۱۶۸.
[۲۱]. الارشاد، ج۲،ص۷۵.
[۲۲]. منزلگاهی که در فاصله ۷۹ میلی از منزلگاه تعلبیه قرار داشته اشت (ابن رسته؛ الاعلاق النفیسه؛ ص۱۷۵.)
[۲۳]. از یاران امام حسین (علیه السلام) که برادر رضاعی حضرت هم خوانده شده است. در اینکه وی پیک امام حسین (علیه السلام) به جانب مسلم بوده است یا پیک مسلم به سوی امام (علیه السلام) اختلاف است.(محمد محمدی ری شهری؛ دانشنامه امام حسین (علیه السلام)؛ ج۴، ص۳۶۹_۳۸۰ )
[۲۴]. الارشاد؛ ج۲، ص۷۵.
[۲۵]. الارشاد؛ ج۲، ص۷۶.
[۲۶]. همان.
[۲۷]. منزلگاهی بر سر مکه در دوراهی کوفه و کربلا که نزدیک ترین منزل به «القرعاء» بوده است . القرعاء بر سر مسیر کوفه و مکه است که تا کوفه ۷۷ میل فاصله داشته است.(ابن رسته؛ الاعلاق؛ النفیسه، ص۱۷۵.)
[۲۸]. تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۴۰۰.
[۲۹]. تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۴۰۱.
[۳۰]. تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۴۰۲.
[۳۱]. الاخبار الطوال؛ ص۲۵۰.
[۳۲]. اللهوف، ص٧۹.
[۳۳]. انساب الاشراف؛ ج۳، ص۱۷۱.
[۳۴]. منزلگاه «عذیب الهجانات» چهار منزل مانده به کربلاست.
[۳۵]. انساب الاشراف؛ ج ۳، ص۱۷۱_۱۷۲.
[۳۶]. تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۴۰۵.
[۳۷]. تاریخ الامم و الملوک؛ ج۵، ص۲۰۶.
[۳۸]. الارشاد؛ ج ۲،ص٨۱_٨۲.
منابع
- ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸م.
- ابن اعثم، احمد بن علی، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- بلاذری ، احمد بن ین یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۶م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷.
- محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه السلام) بر پایه قرآن، حدث و التاریخ، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۸.
- دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، قم، رضی، ۱۳۶۸.
- ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸.
- ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، دار المرتضویه، ۱۳۵۶.
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی حجج الله علی العباد، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸.
برگرفته شده از کتاب تبیین جایگاه کوفیان در فرآیند نهضت امام حسین (علیه السلام)؛ حسین قاضی خانی. (با دخل و تصرف)