- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
همام بن غالب معروف به فرزدق از شعرای مشهور عرب در قرن اول و دوم هجری. قصیدهای که به صورت فیالبداهه در ستایش امام زین العابدین(ع) و در برابر هشام بن عبدالملک سرود، معروف است.
فرزدق به خاندان اهل بیت ارادت داشت ولی در عین حال در مدح خلفای اموی نیز شعر میسرود و نمیتوان وی را در ردیف کمیت و دعبل که شیفته اهل بیت بودند قرار داد.
نسب، لقب و کنیه
همام بن غالب بن صعصعه بن عقال،[۱] از بزرگان بنی تمیم به حساب میآمد.[۲] پدرش غالب نیز فردی بخشنده و شریف و از بزرگان قوم خویش بود[۳] و مادرش لیلی بنت حابس خواهر اقرع بن حابس تمیمی از صحابه پیامبر(ص) بود.[۴] در منابع تاریخی سخن دقیقی از سال تولد او به میان نیامده است و با اختلافی که در ثبت تاریخ وفات او وجود دارد، میتوان ولادت او را بین سالهای ۱۹ تا ۲۳ تخمین زد.
کنیه او ابوفراس[۵] و لقبش فرزدق بود. وی پنج فرزند به نامهای لبطه، سبطه، خبطه، رکضه و زمعه داشت که زمعه نیز شاعر بود.[۶]
جایگاه ادبی
فرزدق از شعرای بزرگ عصر اموی محسوب میشود.[۷] عواملی همچون: بدوی بودن،[۸] حضور در فصیحترین قبایل عرب[۹] و تیزهوشی او در پاسخگویی[۱۰] بستر مناسبی جهت شکوفایی ذوق شعری وی فراهم آورد. گفتهاند اگر شعر فرزدق نبود، یک سوم لغت عرب از دست میرفت و نیمی از روایات و اخبار نابود میشد.[۱۱] ذوق شاعرانه فرزدق بیشتر با هجو تناسب داشت[۱۲] و بیشتر اشعار او در قالب هجو و یا فخر قبیلگی سروده شده است.[۱۳]
مذهب
در منابع اهل سنت، فرزدق شیعه دانسته شده است.[۱۴]شاید ملاقات وی با امیرالمؤمنین(ع) و حفظ قرآن بنا بر فرمایش ایشان، سرودن اشعاری در مذمت ابن ملجم،[۱۵] رفت و آمد به کوفه[۱۶] که پایگاه شیعیان است، ملاقات با امام حسین(ع) در مسیر حرکت ایشان به سمت کوفه[۱۷]و سرودن ابیاتی در رثای ایشان[۱۸] و مهمتر از همه، ماجرای سرودن شعر در مدح امام زین العابدین(ع) در حضور هشام بن عبدالملک،[۱۹] از شاخصترین دلایلی است که به سبب آن، وی را در ردیف شیعیان برشمردهاند.
فرزدق و خاندان اهل بیت
فرزدق و امام علی
روزی فرزدق با پدرش نزد امیرالمؤمنین علی(ع) رفت. حضرت پرسید: «او کیست؟» غالب پاسخ داد: «پسرم است که شاعر است.» حضرت فرمود: «به او قرآن بیاموز که بهتر از شعر است.»[۲۰] نقل شده که وی پس از این جریان پاهای خویش را در بند کرد تا قرآن را حفظ نمود.[۲۱]
فرزدق و امام حسین
در حوادث سال ۶۰ق آمده است که فرزدق برای حج به سوی مکه رفت و در منزلگاه صفاح با امام حسین(ع) برخورد کرد. امام از او احوال مردم کوفه را جویا شد و او در پاسخ گفت: «آنان را پشت سر گذاشتم در حالی که دلهایشان با تو و شمشیرهایشان بر ضد تو (و در نقلی با بنی امیه) بود.[۲۲]»
خود فرزدق در شعری به شرح این دیدار پرداخته است که بیت نخست آن چنین است:
لقیت الحسین بأرض الصفاح علیه الیلامق و الدرق[۲۳]
فرزدق و امام سجاد
بخشی از قصیده فرزدق
در توصیف امام زین العابدین:
هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبیت یعرفه والحلّ والحرم
هذا ابن خیر عبادالله کلهم هذا التقی النقی الطاهر العلم
هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله بجدّه انبیاء الله قد ختموا
ولیس قولک من هذا بضائره العرب تعرف من أنکرت والعجم
کلتا یدیه غیاث عم نفعهما یستوکفان و لایعروهما عدم
سهل الخلیقه لاتخشی بوادره یزینه اثنان حسن الخلق والشیم
حمال اثقال أقوام اذا افتدحوا حلو الشمائل تحلو عنده نعم
ما قال لا قطّ الا فی تشهده لولا التشهد کانت لاءه نعم
عمّ البریه بالاحسان فانقشعت عنها الغیاهب والاملاق والعدم
اذا رأته قریش قال قائلها: الی مکارم هذا ینتهی الکرم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته فما یکلّم الا حین یبتسم
بکفه خیزران ریحه عبق من کف أروع فی عرنینه شمم
دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱
در دوران حکومت ولید بن عبدالملک، ولیعهد و برادرش هشام بن عبدالملک به قصد حج به مکه رفت. او در هنگام طواف به سمت حجر الاسود رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. در این میان امام زین العابدین وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. اطرافیان هشام سخت شگفتزده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را میشناخت، گفت: «نمیشناسم.»
در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: «ولی من او را میشناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین مکه و مدینه زندانی کردند.
مدح و ستایش امام در فضای خفقان سیاسی، آن هم در حضور هشام، نه تنها گواه شهامت و شجاعت در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی میدهد. زمانی که امام سجاد(ع) از زندانی شدن او مطلع شد، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق این مبلغ را پس داد و گفت: «من مدح تو را برای رضای خدا گفتم، نه برای عطا.» حضرت مبلغ را باز فرستاد و فرمود: «ما اهل بیت، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.»[۲۴]
فرزدق و کمیت
کمیت بن زید اسدی با فرزدق پیوند قبیلگی داشت. وقتی کمیت «قصاید هاشمیات» را در مدح اهل بیت سرود، برای محک زدن اشعار خود، نزد فرزدق آمد. فرزدق پس از شنیدن اشعار او در پاسخ چنین گفت:
«آفرین پسرم، خوب گفتهای که “از اراذل و اوباش دست برداشتهای و هرگز تیرت به خطا نخواهد رفت و گفتارت را تکذیب نخواهند کرد”… این اشعار را انتشار بده و با دشمن دست به گریبان شو که تو از همه گذشتگان و حاضران شاعرتری.»[۲۵]
با وجود ارادت فرزدق به خاندان اهل بیت، توجه او به خلفای اموی و حضور در دستگاه آنان، با توجه به نقش و جایگاه اجتماعی یک شاعر و میزان تأثیرگذاری شعر در آن عصر، تأمل برانگیز است و بنابراین نمیتوان وی را در ردیف کمیت و دعبل که شیفته اهل بیت بودند قرار داد.[۲۶]
فرزدق و حاکمان اموی
به رسمیت شناختن فرزدق به عنوان یکی از شعرای عصر اموی،[۲۷] نشان دهنده حضور وی در دستگاه خلافت و حمایت معنوی آنان بوده است. وی در دربار خلفای اموی از جمله ولید، سلیمان، عمر بن عبدالعزیز و… حضور داشته و در تأیید جایگاه و مقام خلیفه اللهی آنان اشعاری سروده است، برای نمونه درباره عبدالملک چنین سروده است:
فالارض لله ولاها خلیفته وصاحب الله فیها غیر مغلوب
زمین از آن خداست که آن را به دست خلیفهاش داده و صاحب خدا در زمین شکست نمیخورد..[۲۸]
این اشعار بیانگر دیدگاه نظری فرزدق درباره جایگاه خلافت است و دست کم وی را از قلمرو شیعه اعتقادی بیرون میبرد.
ولی با این اوصاف نمیتوان وی را شاعر درباری محض دانست. وی در مقابل رفتار برخی از امرای عرب که خلاف مبانی اسلام رفتار میکردند نیز اشعاری به هجو سروده است. هجو زیاد بن ابیه[۲۹] و معاویه[۳۰] از این جملهاند.
شخصیت روایی
فرزدق از امام حسین(ع)، ابوهریره، ابوسعید خدری، عرفجه بن اسعد، زراره بن کرب و طرماح بن عدی شاعر روایت نموده است و خالد حذاء، مروان اصغر و حجاج بن حجاج و… نیز از او روایت کردهاند.[۳۱]
درگذشت
فرزدق بنا به نقل مشهور در سال ۱۱۰ق.[۳۲] در سن نود و یک سالگی در بصره[۳۳] وفات یافت.
پانویس
بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۶۵
مستوفی، حمدالله بن ابی بکر؛ تاریخ گزیده، ص۷۰۹
امین، سید محسن؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۲۶۷
مستوفی، حمدالله بن ابی بکر؛ تاریخ گزیده، ص۷۰۹
ابن اعثم؛ الفتوح، ص۱۰۴۹
انساب الاشراف، پیشین، ص۶۶.
کلبی، الاصنام، ص۸۳
البدایه و النهایه، ج۹، ص۲۶۵
امین، سید محسن؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۹۱
امین، سید محسن؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۹۱
الفتوح، ص۱۰۴۹
بلعمی؛ تاریخنامۀ طبری، ج۵، ص۱۵۵۲
انساب الاشراف، پیشین، ص۹۴
ابن اثیر، الکامل، ج۱۴، ص۳۵۸ و مقدسی، محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۲، ص۶۱۸.
اربلی؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۱، ص۵۸۲
الکامل، پیشین، ج۱۰، ص۳۵۳.
طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۶۹.
دیوان الفرزدق، ج۱، ص۷.
تاریخ گزیده، مستوفی، ص۷۰۹.
ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۲۶۵
اعیان الشیعه، پیشین، ج۶، ص۴۵۱
تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۶۹
حموی، معجمالبلدان، ج۳، ص۴۱۲.
تاریخ گزیده، مستوفی، ص۷۱۰؛ کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۸۰.
مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۳۱.
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43813#_ftn37
کلبی، الاصنام، ص۸۳.
امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶
الکامل، ابن اثیر، ج۱۱، ص۳۷؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۸۵۳.
ابن هشام؛ السیره النبویه، ج۲، ص۳۵۰.
البدایه و النهایه، ج۹، ص۲۶۵
الکامل، ابن اثیر، ج۱۴، ص۵۴ و تاریخ گزیده، مستوفی، ص۷۱۰.
تهرانی، آقابزرگ؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۳۴۴.
منابع
ابن اثیر، عزالدین علی؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش.
ابن کثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر.
ابن هشام؛ السیره النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم.
اربلی؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، تبریز، بنی هاشمی، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.
امین، سید محسن؛ مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف المطبوعات.
بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،دار الفکر، ۱۴۱۷ق، چاپ اول.
بلعمی؛ تاریخنامۀ طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳ش، چاپ سوم.
تهرانی، آقابزرگ؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴.
دیوان الفرزدق، مقدمه و شرح مجید طرد، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۴ق، چاپ دوم.
دیوان الفرزدق، بیروت،دار صادر.
طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم.
کلبی، هشام بن محمد؛ الاصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم.
کوفی، ابن اعثم؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهرات، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲ش.
مستوفی، حمدالله بن ابی بکر؛ تاریخ گزیده، تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش، چاپ سوم.