- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از ارکان مهم ادیان ابراهیمی، بعثت انبیا است. ادیان الهی بدون بعثت انبیا به دست بشر نمی رسد و باید خدای متعال کسی را از میان بندگان صالحش به عنوان فرستاده خود، انتخاب کند و از طریق او با مردم سخن بگوید.
با توجه به این که بشر نیازمند هدایت است و عقل و هوش خود انسان ناتوان از هدایت انسان به سوی رستگاری است، خدای متعال برای این امر پیامبران را مبعوث نموده است.
یک بار سخن در این است که مردم چگونه بعثت انبیا را بپذیرد و اگر کسی ادعای نبوت کرد چگونه ادعای او قابل پذیرش می گردد و ثانیا چه دلیلی بر لزوم بعثت انبیا از سوی خداوند وجود دارد. یعنی چرا باید خدای متعال برای مردم پیامبران را بفرستد.
در حدیثی که به آن اشاره می کنیم امام صادق (علیه السلام) دلیل اثبات لزوم بعثت انبیا را بیان نموده و در آخر آن به دلیلی که راستگویی مدعی نبوت را ثابت می کند نیز اشاره شده است:
متن حدیث
…عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَینَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِیاءَ وَ الرُّسُلَ؟
قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یجُزْ أَنْ یشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا یلَامِسُوهُ فَیبَاشِرَهُمْ وَ یبَاشِرُوهُ وَ یحَاجَّهُمْ وَ یحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ.
فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِیاءُ (علیهم السلام) وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَهِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْکِیبِ فِی شَیءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَیدِینَ مِنْ عِنْدِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَهِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ لِکَیلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّهٍ یکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.[۱]
ترجمه حدیث
هشام بن حکم گوید: امام صادق (علیه السلام) به زندیقى که پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت می کنى؟ فرمود: چون ما ثابت کردیم که آفریننده و سازنده اى داریم، برتر از ما و از همه آفریده ها و این صانع حکمت مدار و بلند مقام است و روا نبود احدى از خلقش او را ببیند و او را لمس کند و بى واسطه با یک دیگر برخورد و مباحثه کنند و خدا با آنان احتجاج کند و آن ها با خدا احتجاج کنند و با یک دیگر یک و دو نمایند.
ثابت شد که این خدا در خلق خود نمایندگان و واسطه هایی دارد که از طرف او براى مخلوق و بنده ها پیام آورند و بیان مقاصد او کنند و مردم را به مصالح و منافع و وسائل بقاى آنان و موجبات فنایشان آگاهى دهند.
و ثابت شد که باید در میان خلق از طرف خداى علیم و حکیم امر و نهى کننده و مفسر باشد و آنان همان پیغمبران (علیهم السلام) و برگزیده هاى او از میان خلقش هستند، حکیمانى که حکمت آموخته و بدان مبعوث اند، با مردم در خلقت و جسم شریکند ولى با آن ها در احوال و اخلاق شریک نیستند و از طرف خداى حکیم و علیم به حکمت و متانت تایید شدند و به علاوه در هر دوره و زمانى این موضوع به وسیله دلائل و براهین و معجزاتى که پیغمبران و رسولان آورده اند ثابت و محقق گردیده تا آن که زمین تهى از حجتى نباشد که همراهش نشانه و دلیلى باشد که دلالت بر صدق گفتار و روش عدالت او کند.
نیاز انسان به بعثت انبیا برای هدایت و رفع اختلاف
بعد از این که اعتقاد به وجود خداوند متعال ثابت گردد و خالقیت خدا و مخلوق بودن انسان پذیرفته شود. انسان در هدایت خود محتاج به خالق خود است؛زیرا خود انسان توانایی هدایت خود را ندارد و از سوی دیگر با توجه به این که هر کسی نمی تواند با خدا تماس داشته و ارتباط برقرار کند بر خداوند لازم می گردد که کسی از بندگان خود را که مثل انسان های دیگر است برای هدایت بشر برگزیند و ارتباط خود را با بندگانش برقرار نماید.
همچنین طبق فرمایش علامه طباطبایی علت بعثت انبیا و فرستادن کتاب و به عبارتى دیگر سبب دعوت دینى همان سیر بشر به حسب طبع و فطرتش به سوى اختلاف است، همانطور که فطرتش او را به تشکیل اجتماع مدنى دعوت مى کند، همان فطرت نیز او را به طرف اختلاف مى کشاند. و وقتى راهنماى بشر به سوى اختلاف فطرت او باشد، دیگر رفع اختلاف از ناحیه خود او میسر نمى شود، و لا جرم باید عاملى خارج از فطرت او عهده دار آن شود که عبارت از بعثت انبیا باشد.
بعثت انبیا عامل رساندن انسان به کمال حقیقی
خداى سبحان از راه بعثت انبیا و تشریع شرایع، در ضمن رفع اختلافات، نوع بشر را به سوى کمال لایق به حالش هدایت می کند و این کمال، کمال حقیقى است. خداوند متعال نوع بشر را به حکم آیه: «الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى».[۲] به سوى کمال حقیقی اش هدایت نموده است.
پس یکى از شئون خدایى خدا این است که هر چیزى را به آن نقطه اى که خلقتش را تمام مى کند هدایت نماید، و یکى از چیزهایى که خلقت آدمى با آن تمام مى شود، و اگر نباشد خلقتش ناقص مى ماند، این است که به سوى کمال وجودش در دنیا و آخرت هدایت شود.
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ، وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً؛ ما هر دو دسته را هم نیکان را و هم بدان را از عطاى پروردگارت مدد مى دهیم، و عطاى پروردگار تو جلوگیرى ندارد».[۳]
این آیه به خوبى مى فهماند که کار خداى تعالى همین امداد عطا است، هر کسى را که در راه حیاتش و وجودش محتاج مدد اوست مدد می دهد، و آنچه را که مستحق است عطا مى کند و عطاى او از ناحیه او دریغ نمى شود مگر آن که کسى با بهره نگرفتن خودش و از ناحیه خودش از گرفتن عطاى او دریغ کند. عطای خداوند با بعثت انبیا محقق می شود. به عبارت دیگر انسان خودش نمى تواند این نقیصه خود را تکمیل کند، خداوند برای تحقق این هدف پیامبرانی را مبعوث کرده تا بندگانش را با راهنمای هایش به کما ل حقیقی برسانند. [۴]
بعثت انبیا تمامیت حجت خدا بر بندگان
یکی از مطالبی که در حدیث شریف آمده این است که بعثت انبیا برای اتمام حجت خداوند بر بندگان است؛ یعنی بندگان خدا حجتی بر خداوند نداشته باشد که چرا برای هدایت شان کسی نفرستاده است. این مطلب در قرآن کریم اینگونه بیان شده است:
«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً ؛ پیامبرانى که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از این پیامبران بر خدا حجتى باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حکیم است».[۵]
دلیل اثبات بعثت انبیا برای مردم
امام صادق (علیه السلام) در آخر حدیث جهت اثبات نبوت انبیا به معجزه اشاره فرموده است. با توجه به این که مقام نبوت یک مقالم بلند و الهی است باید راهی برای اثبات آن وجود داشته باشد تا هر کسی ادعای نبوت نکند. پس پیامبران واقعی باید با دلیل و گواه روشنی مجهز شوند تا راستگویی و امین بودن آنان در تبلیغ از جانب خدا مبرهن و ثابت گردد.
یک چنین دلیلی، نمیتواند از نوع کارهای عادی و معمولی باشد که دیگران نیز بتوانند مانند آن را بیاورند، در این صورت ناچار راه اثبات ادعا، منحصر به انجام کاری میشود که از حدود قوانین طبیعی بیرون بوده و دیگران نتوانند با آن معارضه و مقابله کنند.[۶]
به همین دلیل بر طبق سنت الهی همه انبیائی که از طرف خدا برای هدایت بشر ارسالشده با نشانه ای که اختصاص به خدا دارد همراه بوده تا در ضمن اثبات رسالت آنان، مدعیان دروغین را نیز بی دلیل و رسوا نماید.[۷] در این موضوع حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) لِأَیِّ عِلَّهٍ أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَعْطَاکُمُ الْمُعْجِزَهَ؟ فَقَالَ لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَهُ عَلَامَهٌ لِلَّهِ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِبِ؛
ابو بصیر گفت عرض کردم به حضرت صادق (علیه السلام) به چه علتى خداوند به انبیا و رسل و شما ائمه معجزه عطا نموده؟! فرمود: براى آن که دلیل بر صدق و راستى گفتار ایشان باشد، معجزه علامت خداوند است و آن را به غیراز انبیا و رسولان و حججش اعطا نمیکند، برای این که راستگویی راستگو از دروغ گویی دروغ گو به وسیله آن تشخیص داده شود.[۸]
نتیجه گیری
از حدیث و مطالبی که پیرامون آن بیان گردید فلسفه بعثت انبیا روشن می گردد. یکی از فلسفه های مهم بعثت انبیا این است که انسان برای رسیدن به کمال مطلوب، نیازمند انبیای الهی است و خود انسان بدون رهنمودهای خداوند که توسط پیامبران به انسان می رسد توانایی ندارد که خود را به کمال مطلوب برساند.
افزون بر این، بعثت انبیا حجت را بر مردم تمام می کند تا فردای قیامت مردم علیه خداوند احتجاج نکند که چرا برای آنان راهنما نفرستاده است. همچنین بیان شد که معجزه دلیل اثبات بعثت انبیا است.
گردو آوری: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . الکافی، ج۱، ص ۱۶۸.
[۲] . سوره طه، آیه ۵۰.
[۳] . سوره اسرا، آیه ۲۰.
[۴] . ترجمه تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۹۵ – ۱۹۶.
[۵] . سوره نساء، آیه ۱۶۵.
[۶] . مرزهای اعجاز، ص ۳۲،.
[۷] . سوره الحدید، آیه ۲۵.
[۸] . بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۷۱.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. خوئی، سید ابوالقاسم، مرزهای اعجاز، ترجمه جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق (علیه السلام)، چ۱، ۱۳۸۵ش.
۳. طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ ۵، ۱۳۷۴ ش.
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ ۴، ۱۴۰۷ق.
۵. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی،چ ۳، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.