- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
واژه «نبوت» در لغت به معنای پیامبری، و واژه «نبی» به معنای پیامبر است. بنابر قول مشهور، ریشه این دو واژه، کلمه «نبأ» به معنای خبر است، و یا به گفته راغب اصفهانی، خصوص خبرهایی است که از نوعی اهمیت برخوردارند. یعنی خبرهایی که فایدهای بزرگ دارند، و از آنها علم یا ظن غالب حاصل میشود.[۱]
و این ویژگی در مسئله نبوت موجود است؛ زیرا خبرهایی که پیامبران الهی ـ علیه السلام ـ به بشر ابلاغ میکنند، از عالیترین اهمیت برخوردارند، زیرا که سعادت و شقاوت بشر با نوع برخورد انسان با خبرهای پیامبران رقم میخورد. بر این اساس، پیامبر در اصطلاح شرع به کسی گفته میشود که خبرهای مهم آسمانی را به بشر ابلاغ میکند.
از این جا به دست میآید که نبوت با رسالت ملازمت دارد، یعنی کسی که به مقام نبوت و پیامبری برگزیده میشود، مقام رسالت و پیامرسانی را نیز دارد. البته مقصود این نیست که دو واژه نبوت و رسالت یا نبی و رسول با یکدیگر مترادفاند، بلکه مقصود این است که در اصطلاح کلامی، این دو با یکدیگر ملازماند. دلیل روشن بر این مطلب آن است که قرآن کریم آن جا که از نبوت عامه سخن میگوید، گاه واژه «نبی» و گاه واژه «رسول» را به کار میبرد. چنانکه فرموده است:
۱. «کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ.»[۲]
۲. «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»[۳]
آن چه گفته شد مربوط به مطالعه نبوت و رسالت از دیدگاه کلامی است، یعنی، فلسفه نبوت و رسالت ـ چنانکه بیان خواهد شد ـ از نظر علم کلام یک چیز است، و از این نظر تفاوتی میان نبی و رسول وجود ندارد. و دو آیه یاد شده و آیات دیگری که رسالت و مأموریت پیامبران ـ علیه السلام ـ را بیان کرده است، تفاوتی میان پیامبر و رسول نمیگذارد؛ ولی از آن جا که درباره پیامبران الهی تفاضل و تفاوت مراتب مطرح است، ممکن است در برخی از آیات قرآن یا روایات میان نبی و رسول فرق گذاشته شده باشد، لیکن فرق مزبور مربوط به مأموریت و مسؤولیت آنان نیست، بلکه مربوط به صفات و ویژگیهای دیگر آنان است. چنانکه در روایات آمده است: «رسول کسی است که در خواب و بیداری فرشته وحی را میبیند و صدای او را میشنود، ولی نبی کسی است که فقط در خواب فرشته وحی را میبیند، و در بیداری فقط صدای او را میشنود.»[۴]
شایان ذکر است که روایات یاد شده، غالباً در تفسیر دو آیه ذیل وارد شده اند:
۱. «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا.[۵]»
۲. «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى ألْقَى الشَّیْطانُ فِی أمْنِیَّتِهِ.[۶]»
آیه نخست دربارۀ حضرت موسی ـ علیه السلام ـ و آیه دوم درباره عموم پیامبران ـ علیه السلام ـ است و در هر دو آیه «رسول» و «نبی» بر کسانی اطلاق شده است که مأموریت ابلاغ پیامهای الهی به بشر را داشتهاند.
بنابراین، از جنبه کلامی، میان نبوت و رسالت تفاوتی وجود ندارد. با این حال ظاهر کلام بر نوعی تفاوت میان رسول و نبی دلالت میکند، بدین جهت از ائمه طاهرین ـ علیه السلام ـ درباره تفاوت آن دو سؤال شده است، و آنان تفاوت آن دو را به گونهای که پیش از این یادآور شدیم، بیان کرده اند.
نظریۀ دوم دربارۀ تفاوت میان نبی و رسول ـ که دیدگاه مشهور میان متکلمان و مفسران اسلامی است ـ این است که رسول، پیامبری است که مأمور ابلاغ پیامهای الهی به مردم است، ولی نبی، پیامبری است که حامل پیامهای الهی است، خواه، مأمور به ابلاغ آنها باشد، و یا مأمور به ابلاغ آنها نباشد.[۷]
بنابراین دیدگاه، نسبت میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هر رسولی نبی هم هست، ولی هر نبیی، رسول نیست، این نظریه با آن چه ما پیش از این یادآور شدیم که نبوت و رسالت از نظر کلامی با یکدیگر ملازمه دارند، ناسازگار است. با این حال میتوان گفت: مقصود از این نظریه آن نیست که در میان پیامبران کسانی بودهاند که در عین این که حامل پیامهای الهی بودهاند، هیچگاه مأموریت ابلاغ آن پیامها را به مردم نداشتهاند، زیرا چنین فرضی با فلسفه نبوت که هدایت مردم است منافات دارد، بلکه مقصود این است که ممکن است در شرایطی، فردی دارای مقام نبوت باشد، ولی هنوز به مقام رسالت نرسیده باشد، یعنی به دلایلی مأموریت ابلاغ پیامهای الهی به مردم را نداشته باشد. به عبارت دیگر، چه بسا پیامبران الهی قبل از آن که به رسالت مبعوث شوند، مقام نبوت را داشتهاند، یعنی با عالم غیب در ارتباط بوده، و معارفی نیز به آنان وحی میشده است، اما مأمور ابلاغ آن معارف به مردم، و هدایت آنان نبودهاند. البته روشن است که پیامبران الهی در آن زمان به عنوان پیامبر نیز شناخته نمیشدند، ولی آنگاه که مأموریت هدایت بشر را عهدهدار میشدند، هم دارای مقام نبوت بودند، و هم مقام رسالت. و در اصطلاح کلامی، هر گاه نبوت به کار رود، همین معنا مقصود است.
حاصل آن که: از منظر علم کلام و با توجه به فلسفه نبوت، میان نبی و رسول فرق نیست، ولی از جنبه های دیگر میتوان میان آن دو فرق گذاشت. از قبیل آن چه در روایات بیان شده است، و یا فرقی که از مفسران و متکلمان یادآور شدیم، با توضیحی که درباره آن ارائه گردید.
برخی نیز فرق میان نبی و رسول را براساس کتاب و شریعت دانستهاند. به این صورت که: نبی و رسول در این جهت که مأموریت هدایت و رهبری مردم را دارند تفاوتی ندارند؛ ولی رسول، به پیامبری گفته میشود که صاحب شریعت مستقل، و دارای کتاب آسمانی باشد، و نبی به پیامبری گفته میشود که صاحب شریعت و کتاب آسمانی مستقل نباشد.[۸] (به صورت «به شرط لا» یا به صورت «لا بشرط»).
این نظریه، از این جهت که هدایت و تبلیغ را مأموریت مشترک نبی و رسول میداند، مورد قبول است؛ ولی از این جهت که تفاوت میان رسول و نبی را به صاحب شریعت و کتاب بودن و غیر آن گذاشته است، دلیل استواری ندارد، بلکه با کاربردهای واژه نبی و رسول در قرآن کریم و روایات سازگار نیست، زیرا قرآن کریم، حضرت اسماعیل[۹] ـ علیه السلام ـ را رسول نامیده است، در حالی که او صاحب کتاب و شریعت مستقل نبوده است.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا.[۱۰]»
نیز عموم پیامبران را رسول نامیده است:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.[۱۱]»
فلسفه نبوت
فلسفه نبوت را میتوان از دو دیدگاه کلی بررسی کرد:
یکی، از دیدگاه وحی؛ و دیگری، از دیدگاه عقل.
در درس قبل دیدگاه فلاسفه و متکلمان اسلامی را درباره ضرورت دین ـ که در حقیقت بیانگر دیدگاه آنان درباره فلسفه نبوت نیز میباشد ـ مطرح کردیم. آنان این مسئله را از نگاه عقل بررسی کردهاند، از این رو در این جا به نگاه وحی درباره فلسفه نبوت بسنده میکنیم.
قرآن و فلسفه نبوت
قرآن کریم در آیات مختلف هدف از بعثت پیامبر الهی را بیان کرده است. برخی از این آیات مربوط به نبوت عامه، و برخی دیگر مربوط به نبوت خاصه است، لیکن باید توجه کرد که آن چه در مورد پیامبران خاص به عنوان هدف از نبوت آنان بیان شده است، اختصاص به آنان ندارد، زیرا آن چه مطرح شده است درباره عنوان نبوت و رسالت است، نه ویژگی شخصی آن پیامبر. در هر حال، هدف از بعثت پیامبران از دیدگاه قرآن کریم را در موارد زیر میتوان جستجو کرد:
۱. دعوت به یکتاپرستی و مبارزه با شرک و بتپرستی.
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.[۱۲]»
به تحقیق، در میان هر امتی رسولی را برانگیختیم تا آنان را به یکتاپرستی بخواند، و از پرستش طاغوت باز دارد.
علاوه بر این آیه شریفه، در آیاتی که سرگذشت پیامبران الهی بیان شده است نیز دعوت به توحید و یکتاپرستی به عنوان هدفی که در سرلوحه دعوت پیامبران قرار داشته، یاد شده است، چنانکه در بیان سرگذشت حضرت نوح، هود، صالح، شعیب ـ علیه السلام ـ آمده است که آنان به قوم خود، میگفتند:
«یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ[۱۳].»
۲. داوری در اختلافات و منازعات.
«کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ.[۱۴]»
این آیه شریفه بیانگر آن است که: مردم به صورت امتی یک پارچه زندگی میکردند و در میان آنان اختلافات پیچیدهای که نیاز به شرایع آسمانی باشد، وجود نداشت، سپس اختلاف و نزاع در میان آنان پدید آمد، لذا خداوند برای حل اختلافات آنان پیامبران را که بشارت و بیمدهنده بودند، مبعوث کرد، و با آنان کتاب و شریعت آسمانی را به حق فرو فرستاد تا مبنای داوری در اختلافات آنان باشد.
درباره حضرت داود ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ.[۱۵]
پى نوشت:
[۱] . النبأ خبر ذو فائده عظیمه یحصل به علم أو غلبه ظنٌ، و لا یقال للخبر فی الأصل نبأ حتی یتضمن هذه الأشیاء الثلاثه، مفردات راغب، ماده نبأ.»
[۲] . بقره/ ۲۱۳.
[۳] . حدید/ ۲۵.
[۴] . اصول کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب الفرق بین الرسول و النبی.
[۵] . مریم/ ۵۱.
[۶] . حج/ ۵۲.
[۷] . تفسیر تبیان، ج ۷، ص ۳۳۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۹۱؛ تفسیر الجلالین، تفسیر آیه ۵۲، سوره حج، تفسیر المنار، ج ۹، صص ۲۲۶ـ۲۲۵.
[۸] . تفسیر کشاف، ج ۲، صص ۳۵۲ـ۱۶۵. تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۵۷. اسرار الحکم، ص ۳۹۵. سرمایه ایمان، صص ۸۶ـ۸۵.
[۹] . این اسماعیل پسر حضرت ابراهیم نیست، بلکه پیامبر دیگری است. برای توضیح بیشتر به المیزان رجوع شود.
[۱۰] . مریم/ ۵۴.
[۱۱] . نحل/ ۳۶.
[۱۲] . نحل/ ۳۶.
[۱۳] . اعراف/ ۸۵، ۷۳، ۶۵، ۵۹.
[۱۴] . بقره/۲۱۳.
[۱۵] . ص/ ۲۶.
منبع :سایت نسیم مطهر.