- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
سلفیگری دارای جریانهای مختلف است، که به طور کلی ده گونه از آن تا کنون شناسایی شده است، و همه آنها به جز وهابیت از اهل سنت میباشند، یعنی در عین پیروی از مذاهب فقهی(حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی) و کلامی(اشعری، ماتریدی) معروف اهل سنت، ادعای سلفیگری نیز دارند. در این مختصر به دیدگاه اهل سنت درباره سلفی گری اشاره شده است.
هر کدام از سلفی های اهل سنت برداشت و ادعای خاص از برگشت به سلف صالح را دارند.وهابیت ادعای شان این است که تمام مذاهب اسلامی فقهی و کلامی همه بدعتگذار و بر خلاف روش و منش سلف گام برداشتهاند و از مسیر اسلام واقعی که سلف(صحابه) بر آن مشی نمودهاند منحرف شده و بیراه رفتهاند، در نتیجه همه پیروان مذاهب اسلامی باید به راه و روش وهابیت برگردند،
از نگاه سلفی وهابیت سلفی کسی است که منکر مذاهب بوده و از ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب تبعیت کنند زیرا این دو اندیشههای سلف را خوب فهمیدهاند؛ اما بقیه جریانهای سلفی چنین نمیاندیشند آنها هم ادعا دارند که باید به سلف صالح برگشت ولی مذاهب را تخطئه نمیکنند و مذاهب را نیز جز سلف میدانند و منکر تقلید از مذاهب نمیباشند. این جریانات عبارتند:
۱. اصولگرایی
اولین لایهی سلفیگری، اصولگرایی است و اعتقاد به بازگشت به اسلام اصیل دوران حیات پیامبر(ص) و صحابه و پرهیز از بدعت ها، التقاط و روشنفکر مآبی دارد. جمعی از کسانی که فریاد سلفیگری به ویژه در این سدههای اخیر سر دادهاند جزو این گروه هستند. در بین سلفیها نام پرچمداران مانند سید جمال الدین اسد آبادی، حسن البناء و سید قطب را میتوان مشاهده نمود که مقصودشان از بازگشت به سلف همین معنا بودهاند. سلفیگری به این معنا یعنی بازگشت به اسلام اصیل همان فریادی است که سید جمال در کتاب به نام «نیچریه» بر علیه ماتریالیسم نوشت، حتی ولی الله دهلوی نیز در هند فریاد سلفیگری را که سر داد در آغاز فریادی علیه تأثرات مسلمین از ماتریالیسم بود.[۱]
۲. اهمیت به سخنان صحابه
دومین لایه سلفیگری اهمیت دادن به سخنان صحابه، بیش از دیگر طبقات تاریخ مسلمین است، برای صحابه جایگاه بیش از دیگر تبعات مسلمین قائل هستند، استدلاشان هم این است که سخنان صحابه با غیر صحابه فرق دارد صحابه شاهد بر شأن نزول آیات و همینطور سیره پیامبر اکرم بوده اند. پس آنان اسلام را نابتر دریافت کردهاند، باید فرق گذاشت بین قیمت سخنی که یک صحابه در باره اسلام و پیغمبر و آیات و تفسیر و قرآن دارد با کسی که غایب بوده است، گرچه هر دو عالم باشد، لذا ارج و منزلتی برای سخنان صحابه قائل هستند.[۲]
۳. عدالت همه صحابه
گروه دیگری از سلفیّه که از دو لایه پیشین مقداری پر رنگتر و شدیدترند کسانی است که معتقد به عدالت همه اصحاب میباشند و تمام احادیث آنها را حجت میدانند، بسیاری از اهل سنت به این درجه سلفیگری معتقدند، آنان برای دیدگاهشان در این باره دلایلی از قرآن[۳] و روایات ذکر نمودهاند.[۴]
۴.حجیت فتاوای صحابه
این گروه از سلفیّه معتقدند که نه تنها کل احادیث صحابه از نبی اکرم حجت است بلکه فتاوا و آراء همه آنها در مسائل دینی در خصوص عبادات نیز حجت است.
۵.حصر امور مشروع در اعمال سلف
این لایه از سلفیّه معتقدند که تنها اموری مشروع است که سلف صالح انجام داده باشند و هر چه غیر این باشد حرام و بدعت است، بنابراین تمام مصادیق و قالبهای جدید عبادات و امور دینی و نیز آداب و سنتهای ملّی وقومی در اقامهی شعائر دینی و به طبع مراسم جشن مولد نبی حرام و بدعت میشود.[۵]
۶. مخالفت با مذاهب
گروه دیگر از مدعیان برگشت به سلف صالح کسانی است که مدعی بدعت بودن تمام مذاهب اسلامی اعم از فقهی و کلامی است. استدلال آنها این است که مذهب و تقلید در آموزههای دین وجود نداشته است، این گونه از سلفی در فتاوا و کتابهاى خود سخنان تندى را در باره مذاهب اسلامى به کار برده اند. گاهى تعبیر به اهل بدعت و مخالف اهل سنّت و گاه به جهمى بودن و تعبیرهاى دیگرى یاد کردهاند.[۶]
۷. بدعت دانستن دستاوردهای تمدن بشری
دسته هفتم از مدعیان پیروی از سلف صالح کسانی هستند که معتقدند حتی در شئون دنیوی باید به سیره سلف صالح اکتفا نمود و بنابر این بسیاری از دستاوردهای تمدن بشری از نگاه این دسته بدعت محسوب میگردد. این نگرش اوج جمود فکری است که در برخی از فتاوای تندرو سلفی میتوان پیدا کرد و در زمان حاکمیّت طالبان در افغانستان مشاهده نمود. آنان به هر چیزی از نمادهای تمدن بشری میرسیدند تخریب و نابود میکردند.
۸. ظاهر گرایی
گروه دیگر از سلفیه ظاهرگرایانی است که تنها به ظاهر متون دینی اعم از آیات و احادیث اعتقاد دارند و دخالت عقل را به صورت مطلق در محدوده دین نفی میکنند.آنها درب عقل را کاملاً میبندند، آیاتی که دلالت بر ید و وَجه برای خداوند دارد به همان معنای ظاهریشان حمل میکنند و هرگونه تأویل در این باره را جایز نمیدانند که در نتیجه محصول این تفکر اعتقاد به تجسیم و جبر میشود، مجسمه و جبریون محصول این گروهاند.[۷]
لازم به ذکر است آن چه تا کنون از گروهای سلفی ذکر شد، ویژگیهای وهابی نیست، یعنی ما غیر وهابی داریم که این عقاید را دارد در عین حال وهابی نیستند. هر چند فرقه وهابی نیز این ویژهگیها را دارد اما مشخصات خاص وهابی نیست.
۹. سلفی تکفیری
سلفی تکفیری از همه این مراحل هشتگانه عبور میکند و بسیار شدیدتر میشود و معتقدند که منکران و مخالفان سلفیگری کافر و واجب القتل هستند. درگذشته این فکر به این شدّت نبود و یا به ندرت یافت میشد ولی متأسفانه در چند دهه آخیر بسیار زیاد شدهاند. و تقریباً در همه کشورهای طرفدارانی دارد.
سلفی تکفیری کسانی را که یک مقدار به اصطلاح خودشان از سلف صالح فاصله بگیرد یا اندیشه سلفیگری را قبول نداشته باشد کافر میدانند و خصوصاً اگر عالم دینی باشد (اعم از شیعه و سنی) چون پرچمدار کفر است، باید کشته شود «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفر إِنَّهُمْ لا أَیمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینْتَهُون»!! ریشه این فکر در عربستان و مقداری هم در مصر است. در مصر بنیان گذار این اندیشه شکری مصطفی است که سازمان «الهجره و التکفیر» را پایه گذاری کرد.
۱۰. سلفی وهابی
برخی فکر میکنند در هر فرقه و گروهی که ضدیّت و تشدّد علیه شیعه را داشته باشد و همچنین شیعیان را بیرحمانه بکشند آن فرقه را وهابی مینامند، در حالیکه این دو شاخصه عام است و تنها ویژهگی وهابیت نیست، بنابراین تبیین این مسأله در شرایط فعلی جهان اسلام بسیار اهمیت دارد و باید در یک نگاه عالمانه از هم تفکیک شود که شاخصههای واقعی وهابیت از بقیه سلفیه چیست؟ و از کجا بفهمیم که این جریان وهابی است؟
شاخصههای وهابیت و ممیزهایی که میتواند آنها را از دیگر گروههای سلفی جدا نمایند عبارتند:
۱. شرک شمردن توسل.
۲. شرک شمردن طلب شفاعت.
۳. شرک شمردن اعتقاد به علم غیب.
۴. شرک شمردن صدا زدن اموات.
۵. شرک شمردن تبرک.
در نتیجه رابطه یکی از جریانهای سلفی یعنی وهابیت با اهل سنت تضاد میباشد، بدین معنا که وهابیت جریانی است که خودشان را در عرض اهل سنت مطرح نموده و اهل سنت را منحرف میدانند، البته منظور از تضاد به معنای عرفی آن است نه به معنای دقیق منطقی و فلسفی آن. زیرا در بسیاری از آموزههای اعتقادی و فقهی مشرکات با اهل سنت دارد.
ولی ۹ جریان دیگری سلفی از دل اهلسنت بر خواسته و در عین اینکه خودشان را پایبند به یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت میدانند، ادعای سلفیگری نیز دارند.
بنابر این نگاه اهل سنت به سلفیگری وهابیت همان گونه که بیان شد در تقابل است و شدیدترین مواضع نسبت به وهابیت از سوی علمای اهل سنت اتخاذ گردیدهاند و آنها را خوارج زمان خوانده اند. ولی با بقیه جریانهای سلفی تعامل شان مثبت بوده و همکاریهای نیز در برخی موارد با هم داشتهاند، تنهای علمای سنتی اهل سنت مواضع محتاطانه در برابر سلفی های غیر وهابی داشته اند.
پی نوشت:
[۱] . ر.ک: دهلوی، شاه ولی الله، حجت الله البالغه، (در این کتاب صلای احیاگری و بازگشت به خلوص اولیه فرهنگ و علوم اسلامی، با تأکید بر قرآن و حدیث، و نیز چارهاندیشیهای اجتماعی برای حل معضلات مسلمانان درداده است.)
[۲] . الغامدی، سعید بن ناصر، حقیقه البدعه وأحکامها، مکتبه الرشد، الریاض، بی تا.ص ۳۲۲.
[۳] . سوره فتح، آیه ۲۴.
[۴] . شرح السنه أبو محمد الحسن بن علی بن خلف البربهاری (المتوفى: ۳۲۹هـ) ، ص ۶۵
[۵] . شحاته محمد صقر، الشیعه هم العدو فاحذرهم، ص ۱۷۷.
[۶] . شرح العقیده الواسطیه، خالد بن عبد الله بن محمد المصلح، دار ابن الجوزی، الدمام، المملکه العربیه السعودیه.
الطبعه: الأولى، ۱۴۲۱هـ ص۲۲.
[۷] . اللالکائی، أبو القاسم هبه الله بن الحسن بن منصور، شرح أصول اعتقاد أهل السنه والجماعه من الکتاب والسنه وإجماع الصحابه، تحقیق: د. أحمد سعد حمدان، ناشر: دار طیبه – الریاض – ۱۴۰۲هـ ج۱، ص ۱۶۱،.