- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
رفتار معقول و در چارچوب هنجارهای دینی با جنس مخالف و نامحرم، یکی از موضوعات مهم در حوزه روابط دختر و پسر در جامعه اسلامی است. در ابتدای بحث، تأمل روی نکاتی چند پیرامون مفهوم الگو ضروری است:
۱-واژه الگو را مرحوم دهخدا در لغت نامه، در معانی سر مشق، مقتدی، اسوه، قدوه، مثال، نمونه آورده است. و در اصطلاح، “آلن بیرو”، الگو” را بدین نحو تعریف نموده است:
الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار می آید، حضور می یابد. از دیدگاهی هم کارکردی و هم _ روانی _ اجتماعی باید گفت الگو ها آن شیوه های زندگانی هستند که از صوری فرهنگی منشأ می گیرند. افراد به هنگام عمل به طور طبیعی با این الگو ها سروکار دارند و اعمال آنها با این الگوها تطابق می یابند.
۲-واژه الگو (pattern) که کاربردی در علوم اجتماعی و تربیتی دارد، از سوی بعضی محققین معادل و مترادف واژه “اسوه” گرفته شده که در فرهنگ دینی و اسلامی مستعمل است.
مثلاً گفته می شود که “اسوه نیز هم چون معادل فارسی الگو، علاوه بر آنکه بر نمونه های عینی و مصادیق خارجی امور و مفاهیم اطلاق می شود، به معنی طرح ها و روش های عمل و سلوک نیز می باشد.” و حال آنکه بعضی دیگر معتقدند که اگر اسوه ها را افرادی بدانیم که از افق های بلند و بسیار دور دست، مردمان اعصار مختلف را تحت تأثیر خود قرار می دهند.
در سطحی محدودتر می توان از الگوها یاد کرد که در محیط خویش با دیگران تفاوت دارند و می توانند نمونه های عینی از روابط دختر و پسر و برای سر مشق گرفتن نوجوانان و جوانان باشند.
۳-از جمله روش های تربیتی برای ساختن و بازسازی جسم و جان افراد، بهره بردن از روش “توجه دادن به الگوها است.” اگرچه الگوها می توانند بد یا خوب باشند، ولی در یک نظام تربیتی، تمرکز و توجه به الگوهای خوب و حسن است. در این پژوهش نیز به عنوان الگوی حسنه روابط دختر و پسر از نگاه دینی به رابطه حضرت موسی (ع) و دختران شعیب توجه و تأکید شده است.
ضمناً معنای الگو در این پژوهش متفاوت از اسوه گرفته شده تا کلیه نقش آفرینان در این داستان بتوانند پند آفرین و مدل تربیتی باشند و واضح است که “موسای” قبل از پیامبری که در این نوشتار مورد تأمل قرار گرفته، به تعریف الگوی متفاوت از اسوه نزدیک است.
(در قرآن مجید از دو پیامبر تحت عنوان اسوه یاد شده است. حضرت ابراهیم (ع)، سوره ممتحنه/۴ و پیامبر اسلام (ص)، احزاب/۲۱)
آیات مربوط به روابط دختر و پسر
بد نیست، قبل از هر گونه داوری و تحلیل در روابط دختر و پسر، الگوی منتخب در قرآن، به نقل از ابن کتاب مقدس عیناً منعکس گردند. این داستان را می توانیم در سوره قصص از آیه ۲۳ به بعد ببینیم (۴): داستان مربوط به زمانی است که حضرت موسی (ع) از شهر مصر با حال ترس و نگرانی از دشمن به جانب مدین بیرون رفت.
در آیه ۲۳/ قصص می خوانیم ” و چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید، آنجا جماعتی دید که حشم و گوسفندانشان را سیراب می کردند و دو زن را یافت که دور از مردان در کناری به جمع آوری گوسفندانشان مشغول بودند.
موسی (ع) به جانب آن دو رفته، گفت شما اینجا چه کار می کنید؟! گفتند که منتظریم تا مردان، گوسفندانشان را سیراب کرده، باز گردند، آنگاه گوسفندان خود را سیراب کنیم و پدر ما مردی سالخورده است. ”
در آیه ۲۴/قصص اشاره شد که موسی (ع) گوسفندانشان را سیراب کرد و دست به دعا برداشت. در آیه ۲۵/ قصص آمده ” موسی (ع) هنوز از دعا لب نبسته بود، دید که یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیاء باز آمده گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا به منزل ما آیی و در عوض سقایت گوسفندان ما به تو پاداش دهد.
چون موسی (ع) نزد او (شعیب ع) و دختران رسید و سرگذشت خود را با شعیب (ع) حکایت کرد، شعیب (ع) گفت: اینک هیج نترس که از شر قوم ستم کار نجات یافتی.”
در آیه ۲۵/ قصص می خوانیم: ” یکی از آن دو دختر (صفورا) گفت: ای پدر! این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید، کسی است که امین و تواناست. ” و در آیه ۲۶/ قصص آمده” شعیب (ع) گفت: من اراده آن دارم که یکی از دو دخترم را به نکاح تو در آورم… ” و در آیه بعد، از پذیرش این عهد از سوی موسی (ع) سخن به میان آمده است.
اگر پذیرفته شده باشد که طرح داستان ها در قرآن گزافه نبوده بلکه برای درس، پند و عبرت است، در این صورت بازیگران و نقش آفرینان قصه ها و داستانها الگوهای خوب یا بدند و نقش آفرینان _ مثبت، الگوهای حسنه قرآنند. با این نگاه اکنون به درس هایی که از این الگوی حسنه قرآنی برای روابط دختر و پسر می توان آموخت، می نشینیم.
درسهایی از الگوی قرآنی در روابط دختر و پسر
۱-اگر در این داستان، دختران شعیب، الگوی دختران و موسی، الگوی پسران در روابط دختر و پسر باشد حداقل دو الگوی ارتباطی در این داستان نفی می شود:
اول: الگویی که از آزادی بی حد و حصر در روابط دختر و پسر دفاع می کند؛ زیرا دیدیم که نقل قرآنی دلیل آنکه دختران نخواستند با جنس مخالف براحتی اختلاط، بلکه حتی ارتباط بگیرند.
دوم: الگویی که نفی مطلق روابط دختر و پسر می کند. این الگو نیز از نگاه قرآنی مردود است؛ زیرا موسی وقتی دختران را در کنار چاه دید، با آنها ارتباط کلامی گرفت و از مشکل آنها پرسید و این تعامل حکایت از مشروعیت از تباط کلامی بین دختر و پسر در صورت ضرورت و نیاز دارد.
پس الگوی مطلوب دینی در روابط دختر و پسر، پذیرش ارتباط مقید و مشروط است، نه نفی ارتباط مطلقاً و نه وجود هر گونه ارتباط مطلقاً.
در آیات دیگر از قیود تعامل دو جنس مخالف، خودداری از نگاه ناروا است، که از آن در سوره نور ۳۰و ۳۱ به “غض” بصر یاد شده است. در قرآن فرمان و دستور آن نیست که زن و مرد و دختر و پسر در ارتباط با هم “غمض” بصر که بستن چشم است، داشته باشند بلکه فرمان، غض بصر است که منظور کنترل چشم از نگاه خیره، هوس آلود، مریض و کنترل نشده است و این نکته یعنی ارتباط مقید دو جنس از نگاه دینی.
۲-از جمله نکات بسیار مهم که در روابط دختر و پسر در آیات مورد بحث مطرح شده، شیوه راه رفتن دختر شعیب نزد موسی (ع) است. (گر چه مشهور آن است که شعیب این آیات، همان شعیب (ع) پیامبر است ولی بعضی از علماء مثل عبدالله ابن عباس، آن را غیر از شعیب پیامبر می دانند).
در آیه ۲۶/قصص این قید را “مشی با حیا” (تمشی علی استحیاء) ذکر نموده است. در تعاملات و روابط دختر و پسر، مشی مبتنی بر حیاء، عفاف، وقار، متانت بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا شیوه حرکت، سبک سخن گفتن، نحوه لباس پوشیدن حامل پیام است و در هر فرهنگی، با مخاطبش سخن می گوید.
لازم به توضیح است که برخورد متکی به “حیا “، با برخورهای غلط دیگر از اساس متفاوت است.
” حیا ” یک صفت پسندیده اخلاقی است و عبارت است از کنترل ارادی رفتار خویش، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران. حیا، رفتاری است اختیاری و ارادی، در حالی که ” شرم “، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است. شرم و خجالت یک حالت هیجانی است که فرد در آن به شکل غیر ارادی، از انجام عملی و یا بیان عقیده ای و یا حضور در جمع و جماعتی، خودداری می کند.
در چنین وضعی، فرد مضطرب است و بر رفتار خود تسلط اندکی دارد و حال آن که در حیاء فرد بر خود مسلط است. در حیاء نیز فرد از انجام دادن اعمال و بیان گفتار و یا برخورد مستقیم با فرد یا افراد اجتناب می ورزد، لکن این اجتناب و خودداری مبتنی است بر خونسردی، آرامش و هشیاری فرد. در چنین شرایطی، فرد علی رغم توانایی در تحقق یک عمل، بنا به دلایلی عقلانی، از تحقق آن اجتناب می کند.
در آیه از حیاء در رفتار دختر شعیب سخن به میان آمده، اما رعایت “حیا” در تعامل دختر و پسر مختص دختران نیست. چنانچه در روایات ذیل همین آیات، وقتی که موسی به منزل شعیب از طریق همین دختر فرا خوانده می شود، می خوانیم که دختر برای راهنمایی از پیش او حرکت می کرد و موسی پشت سرش. باد بر لباس دختر می وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند.
حیاء و عفت موسی اجازه نمی داد، چنین شود. از این رو، به دختر گفت: من از جلو می روم، بر سر دوراهی ها و چند راهی ها، مرا راهنمایی کن.
حاصل آنکه اولاً: دختر و پسر از هر گونه ارتباط نفی نشده اند و در صورت نیاز می توانند با هم سخن بگویند. ثانیاً: کلام، لباس و شیوه رفتاری، حامل بار معنایی است و زبان دارد. از این رو باید در رنگ لباس، نوع آن (تنگ، کوتاه، آستین نامناسب و…)، کفش، و انتخاب کلمات و طرز ادای آن (با طنازی و نرم و…) دقیقاً رعایت حیاء را نمود. ثالثاً: رعایت حجاب و عفاف و حیا ویژه جنس خاصی نیست و پسر مهذب و دختر عفیف در رابطه هر دو باید رعایت همه جوانب آسیب پذیر به حیا و عفاف و وقار را بنمایند. رابعاً: مراد از حیا، انزواگرایی، کناره گیری و برخوردی مبتنی بر شرم نیست.
با این توضیح، برداشت آنانی که ذیل آیه گفته اند “شاید یک داستان نویس امروزی که پروای قلم و نوشتن نیز نداشته باشد در ترسیم این لحظه (زمان مواجهه دختر با موسی برای دعوت کردن به نزد پدر) به صورت گل انداخته از شرم دختر اشاره می کرد، اما قرآن شرم را در گام های دختر توصیف می کند، نه در سیمای او. بی آنکه از دست و پا گم کردن، توصیف و نشانی باشد.”
این برداشت ناصواب است؛ زیرا برخورد شرم آمیزی در کار نبوده تا قرآن از دست پاچگی دختر گزارش دهد، بلکه برخورد مسلط و مبتنی بر حیا بوده است و آیه نیز بدان اشعار دارد و برخورد شرم گینانه در روابط دختر و پسر مذموم است و حال آنکه گام برداشتن بر گستره حیاء ممدوح و مطلوب است و این درسی است از که آن الگوی قرآنی استنتاج می گردد.
۳-امروزه آنچه در سطح جامعه ما به عنوان مشکل اساسی در سطح خانواده و محیط های آموزشی رخ می نماید وجود روابط دختر و پسر به صورت پنهانی است. و حتی از جمله عوامل زمینه ساز در برقراری روابط پنهانی، احساس رسالت برخی از دختران و پسران به منظور یافتن دوست برای یکدیگر است.
در برقراری روابط دختر و پسر آن هم مخفیانه و به صورت پنهانی، می باید به نقش عواملی که اولین پیوندها را ایجاد می کند و همین پیوندها موجبات استمرار روابط پنهانی را فراهم می آورند نیز به خوبی توجه کرد.
اما آیا از آیات مورد بحث و از این الگوی قرآنی در رابطه با روابط دختر و پسر به صورت پنهانی، و راه های مواجهه با آن می توان درس و پندی آموخت؟ به نظر می رسد که آنچه که در منابع روایی آمده گره گشاست که چون آن دو دختر بر خلاف عادت هر روزه بزودی به خانه برگشتند و گوسفندان را با خود آوردند.
پدرشان که از زود آمدنشان تعجب کرده بود، پرسید: چه سبب شد که امروز به این زودی بازگشتید؟ دختران گفتند: مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما بر ما ترحم کرد و گوسفندانمان را آب داد و ما زودتر به خانه آمدیم.
به عبارت دیگر روابط پنهانی عمیق و کثیر یک دفعه شکل نمی گیرد. با برخورد اتفاقی، خصوصاً اگر در قالب رفع مشکل و حاجتی باشد که بر قلب و لسان آدمی اثر مطلوب بگذارد، به سمت روابطی گسترده تر و احیانا نامطلوب تر می رود.
در اینجا از راه های آسیب زدایی در روابط دختر و پسر آن است که همان اولین برخورد، در فضای خانوادگی مطرح شده و افراد مجرب تر و والدین سرد و گرم چشیده، راهنمایی های لازم را در اختیار نسل جوان قرار دهند.
در صورتی که دختر و پسر مشکلات و حوادث جدید و برخورد قابل توجه روزانه را با افراد مجرب تر در فضای خانواده مطرح کنند و والدین نیز بتوانند نقش مفید، راهنما و سازنده ایفاد کنند. با روابط پنهانی و ناسالمی که محتمل است متعاقب برخورد اول شکل گیرد، گرفته می شود.
البته واضح است که چنین اقدامی، اولا: روابط صمیمی والدین و نوجوانان و جوانان را می طلبد. باید فرزندان محیط خانه را سالم، امن و قابل اعتماد احساس کنند تا درد دلها و مشکلات را با والدین در میان بگذارند. ثانیا: والدین باید شرایط نسل بعدی را درک کنند و سعه صدر داشته باشند، تا واقعیت ها را بشنوند و به راه حل ها بیندیشند. این چنین اقدامی از «انقطاع نسلها» در محیط خانواده جلوگیری نموده و ضمن ایجاد فضای سالم در نظام خانوادگی، به راه حل های مطلوب نیز می رسند.
چنین پیامی را به وضوح از الگوی قرآنی روابط دختر و پسر می توان آموخت؛ زیرا دختران آنچه را که رخ داده بود با پسر جوانی در خانواده مطرح می کنند و پدر حکیمانه نسبت به آن عکس العمل نشان داد. نه تنها دختران را در ارتباط گرفتن با آن پسر سرزنش نکرد، بلکه دخترش را به دنبال آن فرد صالح فرستاد و…
۴-از نکاتی که در فرهنگ عامیانه، ارزش تلقی نمی شود و شاید حتی ضد ارزش نیز قلمداد شود آن است که برای تشکیل زندگی مشترک، دختری از پسری خواستگاری نماید. حال با توجه به الگوی قرآنی مورد بحث در روابط دختر و پسر، پرسش اساسی آن است که آیا از نگاه دینی، برای زندگی مشترک دختر در انتخاب شریک زندگی می تواند پا پیش بگذارد یا خیر؟
در رابطه با پرسش حاضر چند نکته قابل بحث اند:
اول: روابط دختر و پسر حیطه عامی دارد که یکی از موارد و مصادیق آن روابط دختر و پسر برای ازدواج است. روابط می تواند اداری باشد (ارتباط دو همکار اداری یا یک فرد اداری با جنس مخالف از مراجعه کننده).
این تعامل می تواند تحصیلی باشد و… اما روابط دختر و پسر برای رسیدن به زندگی مشترک، ارتباط عمیق تر و حساس تری است و از این رو در فتاوای فقهی علیرغم حساسیت های ویژه، آزادی عمل زیادی را در ارتباط بین دو جنس مخالف پذیرفته است.
مثلاً امام خمینی درباره زن و مرد و پسر و دختر که برای ازدواج اقدام می کنند بر این باور بودند که «هر یک از زوجین می توانند بدن دیگری را با شرایط ذیل به منظور تحقیق ببیند»:
۱-نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد؛
۲-ازدواج متوقف براین نگاه باشد؛
۳-مانعی از ازدواج این دو در میان نباشد.”
دوم: آنچه که از آیات مورد بحث به عنوان الگوی قرآنی تعامل روابط دختر و پسر استنباط می شود آن است که این یکی از دختران است که به پدرت گفت: “یا اَبت استأجره، اِن خیر من استاجرت القوی الامین” (قصص/۲۶)، ای پدر! این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید، که امین و تواناست.
پدر با پذیرش این پیشنهاد، به موسی طرح ازدواج با این دختر را با شرایطی مطرح کرد (قصص/۲۷) به عبارت دیگر، در اصل دختر با ظرافت خاصی و به صورت غیر مستقیم، پیشنهاد ازدواج با موسی را داد.
اینجاست که از آیه مورد بحث می فهمیم که دختران در گزینش همسر، خصوصاً اگر فرد مناسب و ایده آلی را سراغ دارند می توانند و باید فعال باشند ولی اگر طرح مسئله را مستقیماً، به مصلحت نمی دادند، با تمهید مناسب و یا با واسطه ای، پیشنهاد خود را برای مطلوب و محبوب خود مطرح نمایند.
پس خواستگاری دختر از پسر نیز مانند خواستگاری پسر از دختر هم “عقلا” قابل دفاع است و هم “نقلا”. و در نقل نیز آیات مورد بحث شاهدی از کتاب خدا درباره خواستگاری مرد است. این تأیید را در سیره نبوی نیز مثلاً در داستان زیر می توان دید. داستانی که با اندک اختلاف در کتب شیعه و سنی آمده است، از این قرار:
زنی آمد به خدمت پیامبر اکرم (ص) و در حضور جمع ایستاد و گفت: ای رسول خدا! مرا به همسری خود بپذیر. رسول اکرم (ص) در مقابل تقاضای زن سکوت کرد، چیزی نگفت، زن سرجای خود نشست. مردی از اصحاب بپا خاست و گفت: ای رسول خدا! اگر شما مایل نیستید، من حاضرم.
پیامبر اکرم (ص) سوال کرد: مهر چی می دهی؟ پاسخ داد: هیچی ندارم!؛ حضرت فرمود: اینطور که نمی شود! برو به خانه ات شاید چیزی پیدا کنی و به عنوان مهر به این زن بدهی….
مرد خواستگار حرکت کرد برود، رسول اکرم (ص) او را صدا کرد: بیا. آمد. فرمود: بگو ببینم قرآن بلدی؟ گفت: آری ای رسول خدا! فلان سوره و فلان سوره را بلدم. فرمود: می توانی از حفظ قرائت کنی؟ گفت: بلی می توانم. حضرت فرمود: بسیار خوب! درست شد. پس این زن را به عقد تو در آوردم و مهر او این باشد که تو به او قرآن تعلیم بدهی. مرد دست زن خود را گرفت و رفت”.
سوم: اما اینکه دختر شعیب به دو ویژگی موسی اشاره داشته و گواهی می دهد: یکی اینکه او قوی و نیرومند است و دیگر آنکه او امانتدار و مورد اعتماد است. این مدعای دختر خاستگاهش کجاست؟ از چه رو او می تواند به چنین باوری رسیده باشد؟
در این رابطه مفسرین از جمله گفته اند “قوت او را به هنگام کنار زدن چوپان ها از سر چاه برای گرفتن حق این مظلومان و کشیدن دلو سنگین را یکه و تنها از چاه فهمیده بود و امانت و درستکاریش آن زمان روشن شد که در مسیـر خانه شعیب، راضی نشد، دختر جوان پیش روی او راه برود، چرا که ممکن است باد لباس او را جابجا کند.
به علاوه از خلال سرگذشت صادقانه ای که برای شعیب نقل کرد نیز قدرت او در مبارزه با قبطیان روشن می شود. هم امانت و درستی او که هرگز با جباران سازش نکرد و روی خوش نشان نداد.
از این الگوی قرآنی در روابط دختر و پسر، حداقل نکته ای که در بحث اخیر می توان آموخت آن است که در صورتی که این ارتباط قرار باشد که به زندگی مشترک منتهی گردد، باید طرفین به ویژگی های مناسب هم توجه کنند و این ویژگی ها باید جامع باشد هم خصایص مناسب جسمی (در این آیه قدرت و قوی بودن مرد) و هم خصایل مناسب روحی و اخلاقی (در این آیه امانت و درستکاری) را در برداشته باشد.
جمع بندی
در این داستان قرآنی اصل روابط دختر و پسر، به عنوان یک ضرورت زندگی پذیرفته شده است ولی این ارتباط، یک ارتباط عاطفی، پنهانی و بی حد و حصر نیست و با قیودی مورد پذیرش قرار گرفته است. اگر قرار است روابط دختر و پسر به ازدواج منجر گردد، آنها می توانند ضمن هماهنگ نمودن خانواده ها، در شرایطی قانونمند به شناخت بیشتری از هم بپردازند. روابط دختر و پسر به صورت پنهانی، آسیب های فردی، اجتماعی متعددی دارد که باید از آن پرهیز نمود.
منبع: انجمن گفتگوی دینی (با تغییراتی در متن)