- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
سال دوم هجرت بود، جنگ بدر بین مسلمین و مشرکان در سرزمین بدر شروع شد، ابوجهل[۱] از سران و دشمنان سرسخت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میدان جنگ حضور داشت و با تاخت و تاز، مشرکان را بر ضد مسلمین می شورانید، ولی دو جوان کم سن و سال که هر دو «معاذ» نام داشتند (معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء) او را کشتند.
عبدالرحمان بن عوف می گوید: در جنگ بدر، در صف مسلمین، به جانب راست و چپ می نگریستم ناگاه دیدم بین دو جوان کم سن و سال که از دودمان انصار بودند قرار گرفته ام، با این که آرزو داشتم در چنین موقعیت خطیری بین افرادی قوی باشم و دشمن به خاطر آنها به طرف من نیاید.
در جستجوی ابوجهل
در این هنگام یکی از آن دو به من گفت: ای عمو! آیا ابوجهل را می شناسی؟! به ما نشان بده! گفتم: آری می شناسم، ای برادرزاده! به ابوجهل چه کار داری؟! گفت:
به من خبر رسیده که او به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ناسزا گفته است. سوگند به خداوندی که جانم در تحت قدرت او است، اگر ابوجهل را بشناسم از او جدا نگردم تا یکی از ما کشته گردیم. سپس جوان دیگر نیز همین سخن را به من گفت.
از جرات و جسارت و بی باکی این دو جوان، شگفت زده شدم. طولی نکشید که ابوجهل را دیدم در میدان، تاخت و تاز می کند. او را به آن دو نشان دادم و گفتم: این ابوجهل این است!
آنها بلافاصله در لابلای رزمندگان که به شدت درگیر جنگ بودند حرکت کردند و مثل برق خود را به ابوجهل رساندند و با شمشیری که در دست داشتند، با شجاعت تمام و بی باکانه به او حمله بردند. نبرد مفصلی بین آنها درگرفت و سرانجام طی یک جنگی دیدنی، آن دو جوان توانستند ابوجهل را کشته و به هلاکت رسانند.
واکنش پیامبر (ص) به خبر کشته شدن ابوجهل
آن دو جوان به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشتند و خبر کشته شدن ابوجهل را به آن حضرت دادند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن دو فرمودند: ایکما قتله؟ کدام یک از شما او را کشتید؟ هر یک از آن دو جوان گفتند: من کشتم!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا شمشیرهای خود را از خون، پاک نموده اید؟ گفتند: نه. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمشیرهای آنها نگاه کرد، دید هر دو به خون رنگین است، به آنها فرمود: کلاکما قتله؛ هر دو شما او را کشته اید.[۲]
آخرین سخنان ابوجهل
عبدالله بن مسعود یکی از اصحاب و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وی در تمام جنگ ها همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشت.
نقل شده که عبدالله بن مسعود، مردی بسیار کوتاه قد بود به طوری که هرگاه میان جمعیت نشسته می ایستاد، از آن ها بلندتر نبود! به همین جهت، در جنگ بدر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: من قدرت جنگیدن ندارم ممکن است دستوری بفرمایید که در ثواب جنگجویان شریک باشم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: میان کشتگان کفار برو و اگر کسی را (مانند ابوجهل) یافتی که زنده است، او را به قتل برسان.
مرگ در اوج تکبر و نخوت
عبدالله می گوید: میان کشتگان به ابوجهل (دشمن سرسخت پیامبر ص) رسیدم که نیمه جان بر زمین افتاده بود و هنوز رمقی داشت. روی سینه اش نشستم و گفتم: خدا را سپاسگزارم که تو را خوار ساخت. ابوجهل چشم گشود و گفت: وای بر تو! پیروزی با کیست؟ گفتم: پیروزی با خدا و پیامبرش است، به همین دلیل تو را می کُشم.
آن گاه پا بر سینه اش گذاشتم، او متکبرانه گفت: ای چوپان کوچک! قدم در جای بلندی گذاشته ای، هیچ دردی بر من سخت تر از این نیست که تو قد کوتاه مرا بکُشی، چرا یکی از فرزندان عبدالمطلب مرا به قتل نمی رساند؟! اکنون که می خواهی سرم را از تن جدا کنی از پایین گردن قطع کن تا در نظر محمد و اصحابش با هیبت و بزرگ جلوه نماید!!
به او گفتم: حال که چنین است من از دهان سرِ تو را جدا می کنم تا کوچک و حقیر جلوه کند. سرش را بریدم و چون خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردم، به پاس شکر این نعمت به سجده رفت، سپس فرمود:
ابوجهل، از فرعون زمان موسی (ع) بدتر بود؛ چون فرعون به هنگام مرگ و هلاکت، خدا را قبول کرد ولی ابوجهل به هنگام مرگ، از لات و عزّی می خواست که او را نجات دهند!![۳]
جمع بندی
ابوجهل، فردی مغرور و متکبر و از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام بود. او تا لحظه ای که جان در بدن داشت، از هیچ دشمنی و اقدام خصمانه ای علیه پیامبر اسلام (ص) و مسلمانان کوتاهی نکرد. وی در جنگ افروزی و شعله ور شدن جنگ بدر علیه مسلمانان نقشی کلیدی داشت.
اما از آنجا که اراده و خواست خداوند بر سربلندی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام و شکست و نابودی ابوجهل و یارانش بود، وی در جنگ بدر به دست دو جوان از انصار و در نقلی دیگر توسط یکی از اصحاب حضرت به نام عبدالله بن مسعود، در حالی که در اوج تکبر و گمراهی بود به هلاکت رسید.
گردآوری و بازنویسی: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به ابوجهل، از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام بود. طراحی نقشه قتل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، شکنجه و تهدید تازه مسلمانان، جلوگیری از شنیدن آیات قرآن کریم توسط مردم، توهین و اهانت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تلاش برای قطع رابطه قریش با بنی هاشم و زمینه سازی جنگ بدر، از مهمترین اقدامات و دشمنی های او علیه اسلام و مسلمانان بود.
[۲] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۹ ص ۳۲۷
[۳] . شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۱ ص ۲۰۰؛ هزار و یک حکایت خواندنی، ص ۱۴۷ (با تغییراتی در متن)
منابع
- علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بیروت؛ دار احیاء التراث العربی؛ چاپ دوم؛ ۱۴۰۳ ق
- قمی، شیخ عباس؛ سفینه البحار؛ بی جا؛ کتابخانه سنایی، بی تا
- محمدی، محمد حسین؛ هزار و یک حکایت خواندنی؛ قم؛ انتشارات نیلوفرانه؛ چاپ دهم؛ ۱۳۹۲ ش