- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در احتجاجی از امام حسن عسکری (علیه السلام) آن حضرت ضمن نقد عوام یهود درباره کلمه امی در آیه ۷۸ سوره بقره که می فرماید: «و برخى از آنان امى هستند که از کتاب ندانند مگر آرزوهاى بیهوده [و تنها گمان هایى در سر پرورانده]» نکاتی را فرموده که در این نوشتار به آن اشاره می شود.
کلمه امی در آیه
امام حسن عسکرى (علیه السلام) درباره آیه: «و برخى از آنان امى هستند که از کتاب ندانند مگر آرزوهاى بیهوده [و تنها گمانهایى در سر پرورانده]- بقره: ۷۸» فرمود: امى منسوب به مادرش مى باشد، یعنى همان طور که از شکم مادرش خارج شده، نه خواندن و نه نوشتن مى داند، «از کتاب نمى دانند»، مراد کتابى است که از آسمان نازل شده نه کتاب دروغین، ولى تمیز بین آن دو را نمى دهند، «مگر آرزوهاى بیهوده» یعنى جز همان که برایشان خوانده مى شود و مى گویند:
این کتاب و کلام خدا است، و اگر خلاف آن خوانده شود هیچ تشخیص نمى دهند، «و تنها گمان هایى در سر پرورانده»، یعنى تنها مطالبى که رؤسایشان بر گوششان از تکذیب محمد (صلى الله علیه و آله) در نبوت او و امامت على (علیه السلام) سرور عترت او خوانده اند، و آنان فقط تقلید سران را مى کنند با این که تقلید پیشوایان بر آنان حرام شده بود، «پس واى بر آنان که کتاب را به دست خود مى نویسند، آنگاه مى گویند این از جانب خداست تا با آن بهایى اندک بستانند، پس واى بر آنان از آنچه با دست خویش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست مى آورند- بقره: ۷۹».
حضرت فرمود: اینان قوم یهود بودند، سرخود صفتى که پنداشته بودند مربوط به محمد است نوشتند در حالى که آن خلاف ویژگیهاى آن حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: این خصوصیت پیامبر آخر الزمان است: او فردى قد بلند، تنومند با شکمى بزرگ، گردن ستبر، ریش قرمز (یا: سفیدى در موى سر) است- در حالى که آن حضرت خلاف آن ها بود- و این که: او پانصد سال پس از این زمان خواهد آمد، و از گفتن این بافته ها تنها قصد ابقاى ریاست خود بر آن ضعفا و تداوم نفوذ بر آنان را داشتند، و نفس خود را از زحمت خدمت رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و خدمت على و اهل بیت و خاصان او باز می داشتند، پس خداوند عز و جل فرموده:
«پس واى بر آنان از آنچه با دست خویش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست مى آورند» یعنى واى بر آنان از ذکر این صفات تحریف شده مخالف با صفت محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلم) و على (علیه السلام)، شدت عذاب در بدترین مکان هاى جهنم براى ایشان باد، «و واى بر آنان» همان شدت عذاب براى بار دوم اضافه به مرتبه نخست می باشد، از آن اموالى که اخذ می کنند وقتى عوام خود را بر کفر به محمد رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و انکار وصى و برادر او امام على بن ابیطالب (علیه السلام) ولى خدا؛ ثابت داشتند.
سپس آن حضرت فرمود: مردى به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: اگر این مردم یهودى از تورات فقط همان که از علماى خود مى شنوند نمى دانند بنا بر این راهى جز همان برایشان باقى نمى ماند، پس چطور خداوند ایشان را به تقلید کردن و قبول از علماى خود سرزنش نموده، و مگر نه این است که عوام یهود همچون عوام ما تقلید علماى خود مى کنند؟
حضرت فرمود: «میان عوام و علماى ما و علما و عوام یهود از یک جهت فرق و تفاوت است و از جهتى برابرى. اما از جهتى که آن دو با هم برابرند این است که خداوند؛ عوام ما را به تقلید از علماى خود همان طور مذمت کرده که علما و عوام یهود را سرزنش، و اما از جهت افتراق ایشان نه.»
آن مرد گفت: «اى زاده رسول خدا! این مطلب را برایم بیان فرمایید.»
حضرت (علیه السلام) فرمود: «به تحقیق عوام یهود صریحا از کذب علماى خود و اکل حرام و رشوه و تغییر احکام از واجبات آن با شفاعت و عنایت و تملق و چاپلوسى با خبر بودند و با تعصب شدیدى که آنان را از دینشان جدا کرده بود ایشان را شناخته بودند و این که آنان هر گاه تعصب بخرج دهند حقوق همان ها که بر ایشان متعصب می شوند زایل می سازند، و اموال را به ناروا دهند، و به خاطر همان ها بدیشان ظلم کردند، و نیک دانسته بودند که علماى ایشان دست به حرام می برند،
و به ناچار با معارف قلوب خود به این نکته پى برده بودند کسى که رفتارش مانند علماى ایشان باشد فاسق است و جایز نیست به خاطر خدا تصدیق شود و نه به عنوان واسطه میان خلق و خدا، پس به خاطر این که تقلید کسانى را نمودند که آنان را شناخته بودند و افرادى که دانسته بودند؛ قبول خبرشان، و تصدیق حکایتشان، و عمل به مطالبى که به ایشان می رسد از افرادى که ندیده اند جایز و روا نیست، و واجب است که به خودشان فرو رفته و در باره امر رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) نیک بیندیشند، چرا که دلائل آن حضرت آشکارتر از آن است که مخفى بماند، و مشهورتر از آن است که برایشان آشکار نگردد.
و این چنین است عوام امت ما؛ هر گاه از علماى خود فسق ظاهر، و تعصب شدید و هجوم بر حطام دنیا و حرام آن را دریافتند، و نیز دیدند آنان به جاى اصلاح طرفداران خود؛ کمر به نابودى ایشان بسته اند ، و با این که به خوارى و اهانت شایسته ترند مورد احسان و نیکوکارى طرفداران خود واقع می شوند، در یک چنین اوضاعى هر کدام از عوام ما از چنان فقهایى تقلید کند درست همانند یهودى خواهند بود که مشمول ذم خداوند به واسطه تقلید از فقیهانى فاسق خود شدند.
پس هر فقیهى که مراقب نفسش بوده و حافظ دین خود است و با نفس خود مخالف است و مطیع امر مولى می باشد، بر عوام است که از چنین فقیهى تقلید کنند، و این شرایط تنها مشمول برخى از فقهاى شیعى می گردد نه تمامشان، زیرا از هر که مرتکب عملى قبیح و فاحش همچون فقهاى فاسق عامه گردد؛ مطلبى که از ما مى گویند را قبول نکنید، و حرمتشان را نگه ندارید، و هر آینه بسیارى از مطالب منقول از ما دستخوش تخلیط شده، زیرا فاسقان گوش به کلام ما مى دهند و از سر جهل تمام آن را تحریف می کنند، و از کمى شناختى که دارند مطالب را بر غیر آن می نهند، و جماعت دیگرى نیز از سر عمد بر ما دروغ بندند تا از حطام ناچیز دنیا وسیله اى بدست آرند تا همان، شعله هاى آتش جهنم را بر ایشان بیفزاید.
و گروهى از دشمنان مذهبند که قادر به قدح ما نیستند، برخى از علوم صحیح ما را مى آموزند و آن را به شیعیان ما مى رسانند، و از ما نزد دشمنان عیبجویى مى کنند، و چندین برابر آن دروغ و چندین برابر آن اکاذیب بر ما مى افزایند که ما از همه آنها پاک و برى هستیم، ولى مع الاسف شیعیان تسلیم ما آن را مىپذیرند بر این که آن از علوم و دانش ما است، پس گمراه شده و دیگران را به بیراهه کشند، و زیان و ضرر این افراد بر شیعیان ضعیف ما از لشکر یزید بر حسین بن على (علیهما السلام) و اصحاب آن حضرت بیشتر است، زیرا آنان هم روح را به تاراج می برند و هم اموال را به غارت.
و این گروه از علماى سوء ناصبى مذهبى هستند که خود را به ظاهر از موالى ما و دشمن اعداء ما مى شمارند، و شک و شبهه را بر شیعیان ضعیف ما وارد نموده و گمراهشان مى سازند و مانع ایشان از رسیدن به مقصد حق مى گردند، البته خداى تعالى از قلب هر کدام از این عوام دریابد که او هیچ قصدى جز نگهدارى دین و تعظیم ولى خود ندارد این چنین فردى را هرگز در دست افراد ظاهر فریب کافر رها نسازد، بلکه مومنى را برایش برانگیزد تا او را به راه صواب آگاه سازد، سپس خداوند همو را توفیق پذیرش خود سازد، پس خداوند با این کار خیر دنیا و آخرت را براى او جمع می کند، و براى کسى که او را گمراه نموده لعن دنیا و عذاب آخرت را گرد مى آورد.
سپس فرمود: پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمود: «اشرار علماى امتم، همه را از من گمراه می سازند، دزدان راه هاى منتهى به ما مى باشند، افرادى که نام هاى ما را بر مخالفانمان مى نهند، و انداد و همتایانمان را ملقب به لقب ما مى سازند، بر ایشان صلوات فرستند هر چند به لعن شایسته ترند، و ما را لعن مى کنند در حالى که ما لبریز و غرقه کرامات خداوندى هستیم، و با صلوات خداوند و فرشتگان مقرب بر ما از صلوات ایشان بر خود بى نیاز و مستغنى هستیم».
سپس فرمود: فردى از امیرالمومنین (علیه السلام) پرسید: بهترین خلق خدا پس از امامان هدایت و چراغ هاى تاریکى کیست؟ فرمود: علما؛ البته اگر به صلاح رسیده باشند.
پرسید: پس از ابلیس و فرعون و نمرود، و بعد از جماعتى که اسامى شما را بر خود مى نهند و گروهى که خود را ملقب به القاب شما می کنند و امکنه شما را تصرف کرده و در ممالک شما حاکم می شوند؛ اشرار خلق خدا کیانند؟
فرمود: علما وقتى به فساد افتند، اینان اباطیل را ظاهر مى سازند و حقایق را کتمان مى کنند، و در باره ایشان خداوند فرموده: «خدا و لعنت کنندگان لعنت شان مى کنند. مگر آنان که توبه کردند- بقره: ۱۶۰ و ۱۵۹».[۱]
جمع بندی
در این احتجاج امام حسن عسکری (علیه السلام) در ابتدا به تبیین کلمه امی در قرآن می پردازد و سپس افکار یهود را مورد نقد قرار می دهد و می گوید: به تحقیق عوام یهود صریحا از کذب علماى خود و خوردن مال حرام و رشوه و تغییر احکام از واجبات آن با شفاعت و عنایت و تملق و چاپلوسى با خبر بودند و با تعصب شدیدى که آنان را از دینشان جدا کرده بود ایشان را شناخته بودند و این که آنان هر گاه تعصب به خرج دهند حقوق همان ها که بر ایشان متعصب می شوند زایل می سازند، و اموال را به ناروا دهند.
پی نوشت
[۱] . الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج۲، ص: ۵۵۵
منبع: الاحتجاج- ترجمه جعفرى، ابو منصور طبرسى- ترجمه از بهزاد جعفرى، ۵۴۸ ق انتشارات اسلامیه، تهران، اول، ۱۳۸۱ ش