- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
بنا به نوشته مورخین ولادت على (علیه السلام) در روز جمعه ۱۳ رجب در سال سی ام عام الفیل (۱) به طرز عجیب و بی سابقه اى در درون کعبه یعنى خانه خدا به وقوع پیوست، محقق دانشمند حجه الاسلام نیر گوید:
اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست
بطحا صدف گوهر یکدانه تست
گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست
پدر آن حضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على (علیه السلام) از هر دو طرف هاشمى نسب است (۲)
اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان به سادگى و به طور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است. مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى می کرد و پیوسته به درگاه خدا مناجات کرده و تقاضا می نمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا به این کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى می دید و گویی از ملکوت اعلى به وى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.
شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده اند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالی که نه ماه به او آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت: خدایا من به تو و بدانچه از رسولان و کتاب ها از جانب تو آمده اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است. به حق آنکه این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان.
یزید بن قعنب گوید ما به چشم خود دیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه به درون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار به هم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالی که امیر المؤمنین (علیه السلام) را در روى دست داشت گفت من بر همه زن هاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد (و هنگامی که در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم، هاتفى ندا کرد: اى فاطمه! نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بت ها را از خانه من می شکند و اوست که در بام خانه ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسی که او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (۳)
و چنین افتخار منحصر به فردى که براى على (علیه السلام) در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید: و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیله خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (۴)
یعنى پیش از آن حضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او و این فضیلتى است که خداى تعالى به على (علیه السلام) اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.
در جلد نهم بحار در مورد وجه تسمیه آن حضرت به على چنین نوشته شده است که چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت به سینه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و به سوى ابطح آمد و به پیشگاه خداوند تعالى چنین مناجات نمود:
یا رب هذا الغسق الدجى
و القمر المبتلج المضىء
بین لنا من حکمک المقضى
ماذا ترى فى اسم ذا الصبى (۵)
هاتفى ندا کرد:
خصصتما بالولد الزکى
و الطاهر المنتجب الرضى
فاسمه من شامخ على
على اشتق من العلى (۶)
علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتب خود به همین مطلب اشاره کرده اند و محمد بن یوسف گنجى شافعى با تغییر چند لفظ و کلمه در کفایه الطالب چنین می نویسد که در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندایی برخاست و این دو بیت را گفت:
یا اهل بیت المصطفى النبى
خصصتم بالولد الزکى
ان اسمه من شامخ العلى
على اشتق من العلى (۷)
و در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل (پیش از اینکه بوسیله نداى غیبى نام او على گذاشته شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامی که او را قنداق کرده به دست شوهر خود می داد گفت: خذه فانه حیدره و به همین جهت آن حضرت در غزوه خیبر به مرحب پهلوان معروف یهود فرمود:
انا الذى سمتنى امى حیدره
ضرغام اجام و لیث قسوره (۸)
و چون نام آن حضرت على گذاشته شد نام حیدر جزو سایر القاب بر او اطلاق گردید و از القاب مشهورش حیدر و اسد الله و مرتضى و امیر المؤمنین و اخو رسول الله بوده و کنیه آن جناب ابو الحسن و ابوتراب است.
همچنین خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نیز از روایات گذشته معلوم می شود که آنها در جاهلیت موحد بوده و براى تعیین نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نموده اند، فاطمه بنت اسد براى رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) به منزله مادر بوده و از اولین گروهى است که به آن حضرت ایمان آورد و به مدینه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) پیراهن خود را براى کفن او اختصاص داد و به جنازه اش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقین فرمود و دعا نمود. (۹)
و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) بدو ایمان آورده و چون شیخ و رئیس قریش بود لذا ایمان خود را مصلحه مخفى می نمود. در امالى صدوق است مردى به ابن عباس گفت: اى عمو زاده رسولخدا! مرا آگاه گردان که آیا ابوطالب مسلمان بود؟ گفت: چگونه مسلمان نبود در حالی که می گفت:
و قد علموا ان ابننا لا مکذب
لدینا و لا یعبأ بقول الا باطل
یعنى مشرکین مکه دانستند که فرزند ما (محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و سلم) نزد ما مورد تکذیب نیست و به سخنان بیهوده اعتناء نمی کند مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را در دل مخفى نگه می داشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو ثواب به آنها داد، حضرت صادق (علیه السلام) هم فرمود: مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو پاداش (یکى براى ایمان و یکى براى تقیه) به آنها داد. (۱۰)
اشعار زیادى از ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مانده است که اسلام وى از مضمون آنها کاملا روشن و هویداست چنانکه به آن حضرت خطاب نموده و گوید:
و دعوتنى و علمت انک ناصحى
و لقد صدقت و کنت قبل امینا
و ذکرت دینا لا محاله انه
من خیر ادیان البریه دینا (۱۱)
به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردند که (اهل سنت) گمان کنند که ابوطالب کافر بوده است. فرمود: دروغ گویند چگونه کافر بود در حالی که می گفت:ألم تعلموا انا وجدنا محمدا نبیا کموسى خط فى اول الکتب (۱۲)
شیخ سلیمان بلخى صاحب کتاب ینابیع الموده درباره ابوطالب گوید: و حامى النبى و معینه و محبه اشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابیاتا کثیره و شیخ قریش ابوطالب. (۱۳)
یعنى ابوطالب که رئیس و بزرگ قریش بود حامى و کمک پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و او را بسیار دوست داشت و کفیل معیشت و مربى آن حضرت بود و به نبوتش اقرار و به رسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زیادى سروده است.(درباره اثبات ایمان ابوطالب مطالب زیادى در کتب دینىنوشته شده و کتاب هاى مستقلى نیز مانند کتاب ابوطالب مؤمن قریش برشته تألیف در آمده است).
بارى ولادت على (علیه السلام) در اندرون کعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازه اى بخشید و شعراى عرب و عجم در این مورد اشعار زیادى سروده اند که در خاتمه این فصل به چند بیت از سید حمیرى ذیلا اشاره می گردد.
ولدته فى حرم الاله امه
و البیت حیث فنائه و المسجد
؛الثیاب کریمه
طابت و طاب ولیدها و المولد
فى لیله غابت نحوس نجومها
و بدت مع القمر المنیر الاسعد
ما لف فى خرق القوابل مثله
الا ابن امنه النبى محمد (۱۴)
مادرش او را در حرم خدا زائید در حالی که بیت و مسجد الحرام آستانه او بود. آن مادر نورانى که لباس هاى پاکیزه ببر داشت و خود پاکیزه بود و مولود او و محل ولادت نیز پاکیزه بود. در شبى که ستاره هاى منحوسش ناپیدا بوده و سعیدترین ستاره به همراه ماه پدید آمده بود. قابله هاى(دنیا) هیچ مولودى را مانند او لباس نپوشاینده اند(یعنى هرگز مولودى مانند او بدنیا نیامده) بجز پسر آمنه محمد پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم).
پى نوشت ها
(۱) حبشىهاى فیل سوار که باصحاب فیل سوار که باصحاب فیل مشهورند تحت فرماندهى ابرهه براى ویران کردن کعبه بمکه آمده بودند که خداوند همه آنها را هلاک نمود و خود ابرهه نیز آخرین نفر بود که بهلاکت رسید چنانکه در قرآن کریم فرماید: (ألم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل؟ ) اعراب حجاز آن سال را مبارک شمرده و نامش را عام الفیل گذاشتند و ولادت نبى اکرم نیز در همانسال بوده است تا ۷۱ سال پس از آنواقعه یعنى تا سال ۱۸ هجرى عام الفیل مبدأ تاریخ مسلمین بود ولى در سال مزبور که ششمین سال خلافت عمر بود برهنمایی حضرت امیر از عام الفیل صرفنظر و سال هجرت نبوى مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت.
(۲) ابوطالب پیش از ولادت على (علیه السلام) داراى سه پسر دیگر هم بود که به ترتیب عبارتند از طالب،عقیل،جعفر.
(۳) امالى صدوق مجلس ۲۷ حدیث ۹ـروضه الواعظین جلد ۱ ص ۷۶ـبحار الانوار جلد ۳۵ ص ۸ـکشف الغمه ص.۱۹
(۴) فصول المهمه ص.۱۴
(۵) اى پروردگار صاحب شب تاریک و ماه نور دهنده از حکم مقضى خود براى ما آشکار کن که اسم این کودک را چه بگذاریم.
(۶) شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه) اختصاص یافتید بفرزند پاکیزه و برگزیده و پسندیده پس نام او على است و على از نام خداوند على الاعلى مشتق شده است.
(۷) ینابیع الموده باب ۵۶ ص ۲۵۵ـکفایه الطالب ص.۴۰۶
(۸) من آنکسم که مادرم نام مرا حیدر نهاد،شیر بیشهام چنان شیرى که زورمند و پنجه افکن باشد.
(۹) اعلام الورىـاصول کافى جلد ۲ ابواب تاریخـامالى صدوق مجلس ۵۱ حدیث.۱۴
(۱۰) امالى صدوق مجلس ۸۹ حدیث ۱۲ و ۱۳ـروضه الواعظین جلد ۱ ص ۱۳۹
(۱۱) بحار الانوار جلد ۳۵ ص ۱۲۴ـمرا(بدین خود) دعوت کردى و من دانستم که یقینا تو خیر خواه منى و تو از این پیش راستگو و امین بودى و دینى را بمردم عرضه داشتى که آن بهترین ادیان است.
(۱۲) اصول کافى جلد ۲ باب ابواب التاریخـآیا ندانستید که ما محمد(ص) را مانند موسى به پیغمبرى یافتیم که در کتاب هاى گذشته نامش نوشته شده است.
(۱۳) ینابیع الموده باب ۵۲ ص.۱۵۲
(۱۴) روضه الواعظین جلد ۱ ص.۸۱