- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
با توجه به این که پلورالیزم دینی، دارای قرائت هاى مختلفى است، نمی توان براى طرح آن، انگیزه واحدى را طرح کرد؛ زیرا هر تفسیرى مى تواند، انگیزه اى مخصوص به خود داشته باشد. از این رو، در نوشتار حاضر تلاش شده تا به برخی از این انگیزه ها اشاره شود:
۱. انگیزه جامعه شناسى در طرح پلورالیزم دینی
هرگاه پلورالیزم دینی به صورت رفتارى تفسیر شود، و مفاد آن این باشد که پیروان مذاهب گوناگون مى توانند در کنار هم زندگى مسالمت آمیز داشته باشند، و یکدیگر را تحمل کنند طبعا انگیزه جامعه شناسى داشته و انگیزه براى طرح آن کاستن تعصبات مذهبى از پیروان تمام مذاهب است.
گواه این انگیزه، تحرکات پاپ براى زدودن هر نوع تعصب مذهبى است تا آن حد که مى کوشند یهود را در کشتن حضرت مسیح (علیه السلام) نیز تبرئه نمایند. در دومین بیانیه شوراى واتیکان در سال ۱۹۶۳م. جهت همزیستى مسالمت آمیز مسیحیان و مسلمانان چنین آمده است:
«این شوراى مقدس هم اکنون از هر دو طرف مى خواهد که گذشته ها را فراموش کنند و از این پس مسیحیان و مسلمانان بکوشند تا میان خود تفاهم برقرار کنند، بارى حفظ و پیشبرد مصالح همه افراد نیز در راه عدالت اجتماعى و اخلاقى نیکو و همچنین صلح و آزادى، یکدیگر را همکارى کنند.[۱]
پس از گسترش دامنه ارتباط بین جوامع، به ویژه پس از جنگ هاى شدید فرقه اى و مذهبى، اعم از جنگ هاى صلیبى بین مسلمانان و مسیحیان و جنگ بین پیروان مذاهب مسیحى با یکدیگر که تا امروز هم بین کاتولیک ها و پروتستان ها ادامه دارد و یک نمونه آن در این اواخر در ایرلند نیز جریان داشت و پس از آثار شومى که این جنگ ها برجاى گذاشتند، این تفکر تقویت شد که باید مذاهب دیگر را نیز پذیرفت و با آن ها از در آشتى درآمد و به نفع جامعه است که مذاهب و مکاتب مختلف با هم همزیستى داشته باشند. این جنگ ها موجب شد که سازش بین ادیان را بپذیرند تا دست کم، انگیزه و زمینه براى جنگ افروزى کمتر شود.[۲]
۲. توجیه مطالب ناموزون کتاب مقدس به وسیله پلورالیزم دینی
یکى از مشکلات متکلمان مسیحى، آموزه هاى ضد خرد و عقل «کتاب مقدس» است، تعالیمى که با هیچ معیارى قابل توجیه نیست، بالاخص آنچه که مربوط به صفات و افعال خدا است، مخالفان کلیسا، از لائیک ها و غیره، از این سلاح برنده بر ضد مذهب کلیسا بهره گرفته، و کتاب مقدس را جزء اساطیر و افسانه ها قلمداد مى کردند.
پلورالیزم دینی با طرح «گوهر و صدف دین» این نوع اختلاف ها را بى اهمیت تلقى مى کند، و گوهر دین را متحول شدن شخصیت انسان و گزاره هاى دینى را حکم صدف دین که براى حفظ گوهر پدید آمده است مى داند. اهمیت دین در گوهر آن است نه در صدف و هرگز نباید بر آموزه هاى دینى مانند نظریه هاى علمى نگریست و در صدق و کذب آن ها گفتگو نمود، و مادامى که این آموزه ها در تحول شخصیت ما موثر است از احترام خاصى برخوردارند.
مولفان کتاب «عقل و اعتقاد دینى» در توضیح پلورالیزم دینی از دیدگاه جان هیک چنین مى نویسند:
جان هیک معتقد است که آموزه ها گوهر دین نیستند، گوهر دین متحول کردن شخصیت انسان هاست. به همین دلیل او هشدار مى دهد که آموزه هاى دینى (نظیر تجسد) را نباید بیش از حد مورد تاکید قرار داد. آموزه هاى دینى را نباید همچون نظریه هاى علمى، صادق یا کاذب دانست. انسان ها پرسش هایى درباره حیات آدمى و تجربه امر الوهى دارند؛ عقاید دینى و مدعیان تاریخى را باید تلاش هایى براى پاسخ دادن به این قبیل پرسش ها دانست. این عقاید و آموزه ها مادامی که بتوانند دیدگاه ها و الگوهاى ما براى زیستن را متحوول سازند، صادق هستند.
به عبارت دیگر، به نظر مى رسد جان هیک بیش از آن که به حقایق کلامى (که در قالب قضایا بیان مى شوند) تعلق خاطر داشته باشد، به جنبه هاى وجودى و تحول آفرینى دین تعلق خاطر دارد. این از آن رو واجد اهمیت است که حیات خود محورانه انسان را به حیاتى خدا – محورانه تبدیل مى کند. بنابراین، آنچه مهم است فقط اعتقادات فرد نیست، اعتقادات هر فرد نوعى فرافکندن تجربیات، فرهنگ و مقولات فاهمه آن فرد در قالب اسطوره ها، بر واقعیت غایى هستند. بنابراین، از نظر هیک تلاش هاى انحصارگرایان براى دعوت و الزام همگان به یک دین واحد، تلاشى بى معنى است. آنچه مهم است این است که واقعیت غایى ما را چنان تحت تاثیر قرار دهد که متحول شویم.[۳]
خلاصه آنچه مهم است گوهر دین و تحول شخصیت انسان به شخصیت خدا محورى است، و کلیه تعالیم و گزاره هاى کتاب مقدس در قلمرو عقیده و احکام عمل و اخلاقى همه صدف دینند و مادامى که در طریق حفظ آن گوهر به کار گرفته شوند براى ما اهمیت دارد، صدق و کذب، ضد و نقیض بودن آن ها براى ما مهم نیست.
۳. توجیه تکثر و تعدد ادیان به وسیله پلورالیزم دینی
در این انگیزه مسئله، حق و باطل، و یا گمراهى و رستگارى فرد مطرح نیست، بلکه هدف رهیافتى نسبت به تصحیح تعدد ادیان و یا شرایع است؛ زیرا سرچشمه دین یکى بیش نیست و آن شهود «امر مطلق» و متعالى که از آن به «تجربه دینى» تعبیر مى کنند ولى نتیجه این شهود متعدد و مختلف است و راه حل آن این است که هرگاه تجربه دینى در قالب تعبیر ریخته مى شود از عوامل تاریخى و زبانى، اجتماعى، و جسمانى متاثر مى شود و در نتیجه گزاره هاى دین تفاوت پیدا مى کند یکى دعوت به توحید، دیگرى دعوت به تثلیث مى نماید.
گواه بر این انگیزه این است که در اثبات آن از اصل معروف کانت «که شى فى نفسه» «غیر شیئ است که براى ما پدیدار مىشود» بهره گرفته شده است، واقعیاتى که از طریق حس وارد ذهن مى شود، با قالب هاى پیش ساخته ذهنى رنگ آمیزى شده و نوعى اختلاف میان واقع و آنچه که از آن درک مى کنیم، پدید مى آید.
جان هیک در یکى از مقاله هاى خود مى گوید:
از نظر پدیدار شناسى اصطلاح تعدد ادیان (کثرت دینى) به طور ساده عبارت است از این واقعیت که تاریخ ادیان نمایانگر تعدد سنن و کثرتى از متفرعات هر یک از آن ها است، از نظر فلسفى این اصطلاح ناظر به یک نظریه خاص از روابط بین سنت ها با دعاوى مختلف و رقیب آن هاست. این اصطلاح به معناى این نظریه است که ادیان بزرگ جهان تشکیل دهنده برداشت هاى متفاوت از یک حقیقت غایى و مرموز الهى اند.[۴]
و نیز مىگوید: ادیان مختلف، جریانهاى متفاوت تجربه دینى هستند که هر یک در مقطع متفاوتى در تاریخ بشر آغاز گردیده و خودآگاهى عقلى خود را درون یک فضاى فرهنگى باز یافته است.[۵]
هرگاه این توجیه از نقدهاى ویرانگر جان به سلامت ببرد فقط مى تواند اختلاف ادیان را در مسایل عقیدتى، تفسیر کند، نه در آموزه هاى عملى و نه در آموزه هاى اخلاقى، زیرا اختلاف در احکام نمى تواند معلول تاثر تعبیر از شهود امر مطلق، از عوامل چهارگانه باشد.
۴. لزوم عرضه آموز ه هاى دینى بر سخنان پیام آوران الهى
«پلورالیزم دینی» درباره پیام آوران و پیام هاى آن ها در عرصه عقیده و عمل مى خواهد تحقیق کند و نظر دهد، بدون آنکه با خود آنان به مذاکره بنشیند، و به کلمات و سخنان آن ها گوش فرا دهد سرچشمه دین را «شهود حقیقت مطلق» و پیام هاى آنان را برداشت هاى متفاوت آنان از یک حقیقت غایى و مرموز الهى معرفى مى کنند؛ اما یک بار نخواسته است همین مطلب را با آنان در میان بگذارد، و پاى سخنان آنان بنشیند.
پلورالیزم دینی یک مسئله فلسفى محض نیست که در اتاق هاى دربسته بدون مراجعه به سخنان پیام آوران، حافظان و نگهبانان آن ها، درباره آن بتوان سخن گفت و نظر داد، بلکه باید به سخنان آنان به دقت گوش داد، آنگاه بر مسند قضاوت نشست.
آنچه که پلورالیست ها در داورى هاى خود مى گویند یک رشته گمانه زنى هایى است که با کم ترین مدرک تاریخى یا گواه دینى همراه نیست.
امروزه حدس و گمان بلکه خیالبافى، جاى برهان و دلیل و تجربه علم آفرین را گرفته تا آنجا که حرکت عظیم انبیا و کتاب هاى آموزه هاى آنان بدون کوچک ترین دلیل به تجربه دینى (شهود موجود مطلق) و آموزه هاى آنان به برداشت هاى متفاوت آنان از این حقیقت تفسیر مى شود، غرب زدگان کشور نیز، دل خود را با این تعابیر «اتو کشیده» خوش کرده و تصور مى کنند که به حقیقت گران بهایى دست یافته اند.
بالاخره این نام آوران تاریخ، انسان هاى پاک و پیراسته از کذب و تزویر بودند و احدى در پیراستگى و طهارت نفس آنان شک و تردید نکرده است، چرا در سخنان آنان از پلورالیزم دینی با قرائت هاى مختلفش اثر و ردپایى به چشم نمى خورد.
در نظریه پلورالیزم دینی، پیام ها و آموزه هاى پیامبران در عرصه عقاید و احکام و اخلاق برداشت هاى متفاوت آنان از شهود موجود مطلق است و ربطى به خود وجود مطلق ندارد، در حالى که آنان مى گویند، آنچه ما مى گوییم، ارتباطى به خود ما ندارد ما جزء این که ناقل پیام، و حامل فرمان هستیم چیزى دیگرى نیستیم و شعار همگان این پیام آوران این است که: «… إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّٰ مٰا یوحىٰ إِلَی…»[۶] و نیز: «اِتَّبِعْ مٰا أُوحِی إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ».[۷]
و روزى از پیام آورى درخواست مى کنند که پیام الهى را دگرگون سازد در پاسخ مىگوید: «… قُلْ مٰا یکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقٰاءِ نَفْسِی…»[۸] «بگو ممکن نیست از نزد خود پیام الهى را دگرگون سازم».
نتیجه گیری
طرح نظریه پلورالیزم دینی انگیزه های مختلفی داشته است. در این میان، تنها، انگیزه جامعه شناسی پلورالیزم دینی که پیروان ادیان همدیگر را تحمل کنند، انگیزه معقول و قابل قبولی به نظر می رسد و سایر انگیزه ها نه تنها معقول به نظر نمی رسند بلکه منتج و منجر به جهل گرایی و خیال پردازی نیز می شوند. با توجه به مطالبی که اشاره شد، اعتقاد به پلورالیزم دینی نمی تواند تناقض گویی در ادیان و آموزه های عقل ستیز آن ها را توجیه نماید.
پی نوشت ها
[۱] . برخورد آراى مسلمانان و مسیحیان، ص ۲۵۱.
[۲] . کتاب نقد، شماره ۳۳۴، گزاره اول.
[۳] . عقل و اعتقاد دینى: ۴۰۸-۴۰۹.
[۴] . دین پژوهى: ترجمه بهاء الدین خرّمشاهى، ص ۳۰۱.
[۵] . جان هیک، فلسفۀ دین، ص ۲۳۸.
[۶] . سوره یونس، آیه ۱۵.
[۷] . سوره انعام، آیه ۱۰۶.
[۸] . سوره یونس، آیه ۱۵.
منبع
سبحانی تبریزی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، جلد ۲، ص ۲۹۹ – ۳۰۵، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام) ۱۳۸۲ ش.