- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
شهادت ثالثه، بهمعنای سومین گواهی، گواهیدادن به ولایت حضرت علی(ع) است که پس از شهادتین و با عبارت «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّالله» یا «أشهَدُ أَنّ عَلیاً حُجَّهُ الله» گفته میشود. شهادت ثالثه در منابع فقهی و حدیثی شیعه بهعنوان بخشی از اذان و اقامه مطرح نشده است. به نظر بیشتر فقیهان شیعه این فراز جزء اذان و اقامه نیست؛ اما گفتن آن به قصد قربت و بهگونهای که مشخص شود جزء اذان و اقامه نیست، مستحب و یا جایز است.
از آن جایى که شیعیان شهادت به امیرالمومنین را در اذان وارد کرده اند در برابر ادعاى سنى ها که مى گویند دلیلى بر صدق دیگر عقاید شما نیست شاید خودتان یکسرى عقاید را همچون ولایت بر حق على (ع) به اسلام اضافه کرده باشید چگونه دفاع مى کنیم ؟
به نقل از برادران اهل سنت نداى اشهد ان علیأ ولى الله در اذان بدعتى است توسط شیعه، لطفاً موضع گیرى شیعه را در این باره بفرمایید.
اذان از چه زمانى شروع شد و در آن هنگام هم به ولایت حضرت على (ع ) شهادت مى دادند و علت تغییر اذان چیست ؟
شهادت به ولایت حضرت على (ع ) هنگام اذان در زمان پیامبر با این که به امامت نرسیده بود چگونه گفته مى شد؟
سوال: اگر شهادت بر ولایت على جزء اذان نیست چرا مى گوییم ؟
سوال: آیا شهادت به ولایت على (ع ) جزء اذان و اقامه است ؟
سوال: چرا اذان شیعیان (در محتوا و زمان ) با اهل تسنن فرق دارد؟
سوال: لفظ (اشهد ان على حجه الله ) چه وقت و توسط چه کسى به اذان اضافه شد؟
پاسخ:
۱) اذان یکى از مسائلى است که در میان شیعیان و اهل سنت موارد اختلاف است و شیعه و سنى هر کدام اذان خاصى دارند. براى پاسخ به این سؤال باید موضوعاتى را بررسى کرد. نخست اذان از دیدگاه شیعه را توضیح مى دهیم .
اذان از دیدگاه شیعه
از دیدگاه شیعه ، متن اذانى که در عصر رسول خدا(ص ) براى نماز قرائت مى شد به این صورت است : الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله . اشهد ان محمدا” رسول الله ، اشهد ان محمدا” رسول الله . حى على الصلوه ، حى على الصلوه ، حى على الفلاح ، حى على الفلاح ، حى على خیر العمل ، حى على خیر العمل ، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله ، لا اله الا الله . نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد،[۱] اگر کسى یک کلمه کم یا زیاد کند، کار حرامى انجام داده است و هیچگونه تردیدى در این نیست . باید همین گونه که هست ، بجا آورده شود.[۲]
شیخ صدوق مى گوید: فرقه ى گمراه و ملعون ((مفوضه )) از خود، اخبارى ساختند و در اذان این جمله را اضافه کردند: ((محمد و آل محمد خیر البریه )) بعضى از آنان جمله ى ((اشهد ان علیا امیرالمؤمنین حقا)) را پس از ((اشهد ان محمدا رسول الله )) اضافه کردند و در بعضى روایات این گروه ، پس از ((اشهد ان محمدا رسول الله )) اشهد ان علیا ولى الله آمده است .
شیخ صدوق اضافه مى کند: تردیدى نیست در این که على (ع ) ولى الله امیرالمؤمنین بحق است و محمد و آل محمد، خیر البریه هستند ولى این جمله ها در اصل اذان نیست ،[۳] براى همین فقهاى شیعه هیچکدام نگفته اند که این جمله جزو اذان است بلکه آنچه آوردیم ، اذان همان است نه یک کلمه کم دارد و نه یک کلمه زیاد. و مسأله شهادت به ولایت على (ع ) در سطور بعدى خواهد آمد. از دیدگاه شیعه ، اذان مانند احکام شرعى دیگر، به رسول خدا(ص ) وحى شده است نه اینکه پیامبر خدا با مسلمانان مشورت کند و قرار بگذارند که به فلان شکل انجام شود و به خاطر اینکه وحى است ، نمى توان کم و زیاد کرد.
۲) در حدیث امام باقر(ع ) آمده است : «وقتى که رسول خدا(ص ) به معراج رفت ، وقت نماز که رسید، جبرئیل اذان و اقامه گفت و رسول خدا(ص ) با فرشتگان نماز خواندند»[۴] حدیث سوم ، حدیث هشتم ، حدیث هفدهم ، و حدیث دهم از باب ۱۹، از ابواب اذان و اقامه در وسائل الشیعه ، همه نشان مى دهند که اذان از سوى جبرئیل به حضرت محمد(ص ) تعلیم داده شده است و سخن دیگر وحى است نه یک امر قراردادى . بر اساس روایاتى که مى گوید: ((پیامبر اسلام (ص ) در شب معراج اذان را از جبرئیل گرفت» مى توان گفت که تشریع اذان پیش از هجرت بوده است چون معراج قبل از هجرت بود.
۳) از حضرت امام صادق روایت شده است که فرمود: وحى بر پیامبرتان نازل مى شود و شما گمان مى کنید که آن حضرت اذان را از عبدالله بن زید گرفته است !!.[۵] ابن ابى عقیل مى گوید: امام صادق (ع ) نفرین کرده است کسانى را که مى گویند پیامبر اسلام (ص ) اذان را از عبدالله بن زید گرفته است ، (همان ).
۴) همانطورى که گفتیم ، حى على خیرالعمل ، جزو اذان است . این جمله را اهل سنت حذف کردند و به جاى آن در اذان صبح ((الصلاه خیر من النوم )) آوردند، (متقى هندى در کنزالعمال ،ج ۴،ص ۲۶۶ از طبرانى نقل مى کند که بلال در صبح اذان مى گفت و حى على خیرالعمل را مى گفت . همچنین از عمر نقل شده که گفت: «ثلاث کنّ على عهد رسول الله و أنا محرمهنّ و معاقب علیهنّ: «متعه الحج» و «متعه النساء» و «حیّ على خیر العمل» فى الاذان؛ سه چیز در زمان پیامبر وجود داشت و من حرام کننده ى آنها و کیفردهنده آنها هستم: متعه ى حج، متعه ى نساء و حى على خیر العمل گفتن در اذان نماز»[۶] .
محمد بن ابى عمیر مى گوید: از حضرت امام رضا(ع ) پرسیدم : چرا ((حى على خیرالعمل )) را حذف کردند؟ امام فرمود: علت ظاهرى را مى خواهى یا علت باطنى را؟ گفتم : هر دو را. فرمود: علت ظاهرى این است که گفتند: ما مى خواهیم مردم با شنیدن على خیرالعمل ، از جهاد روى نگردانند و تنها به نماز مشغول نشوند ولى علت باطنى این است که ((خیرالعمل )) عبارت است از ولایت حضرت على . آنان خواستند که هر روز بر ولایت تأکید نشود.[۷]
اذان از دیدگاه اهل سنت
ابو محذوره مى گوید: پیامبر اسلام این اذان را به من یاد داد: الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله . اشهد ان محمدا” رسول الله ، اشهد ان محمدا” رسول الله . سپس بر مى گردد و مى گوید: اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله . اشهد ان محمدا” رسول الله ، اشهد ان محمدا” رسول الله . حى على الصلوه ، حى على الصلوه ، حى على الفلاح ، حى على الفلاح ، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله.[۸]
اهل سنت در کیفیت تشریع اذان مى گویند: وقتى مسلمانان به مدینه هجرت کردند، براى اقامه ى نماز وقت تعیین مى کردند و در آن وقت مى آمدند و آن روزها براى نماز، اعلانى در کار نبود. روزى با یکدیگر در این مورد گفتگو کردند. برخى پیشنهاد ناقوس دادند، برخى پیشنهاد شیپور دادند و عمر بن خطاب گفت : چرا کسى را مأمور نمى کنید که با صداى بلند اعلان کند. پس از آن رسول خدا فرمود: اى بلال ! بلند شو و نداى نماز سر بده.[۹]
درباره جمله هاى اذان مى گویند: عبدالله بن زید، نزد پیامبر آمد و گفت : خوابى دیده ام . سپس خوابش را براى پیامبر نقل کرد و پیامبر هم فرمود: خواب درست دیده اى ، آنچه را که به تو در عالم خواب گفته شده ، به بلال تعلیم بده و او اذان بگوید. عمر بن خطاب وقتى مراجعه عبدالله بن زید و صداى اذان بلال را فهمید نزد پیامبر آمد و گفت : اى پیامبر! من هم مانند عبدالله بن زید خواب دیده ام و پیامبر فرمود: پس خدا را شکر و این پایدارتر است.[۱۰]
بنابراین از دیدگاه اهل سنت ، اذان بر پیامبر وحى نشده بلکه پیامبر آن جمله ها را از خواب عبدالله بن زید گرفته است . براى توضیحات بیشتر درباره ى اذان اهل سنت به کتاب ((الصحیح من سیره النبى الاعظم (ص ))) نوشته سید جعفر مرتضى عاملى لبنانى مراجعه شود. در جلد سوم ، ص ۸۰، چاپ جامعه مدرسین بررسى اذان آمده است . از آنچه گذشت معلوم شد که از دیدگاه شیعه اذان در مکه تشریع شده و از دیدگاه اهل سنت در سال اول هجرت و در مدینه .
۵) یکى از اتهاماتى که به شیعه نسبت مى دهند این است که مى گویند: شیعه جمله ى ((اشهد ان علیا امیرالمؤمنین )) را جزو اذان و گفتن آن را واجب مى دانند. این ، اتهام و کذب است چون هیچکدام از فقهاى شیعه نگفته اند که این جمله جزو اذان است و هیچ کدام گفتن آن را واجب نمى دانند. صاحب جواهر مى گوید: ذکر جمله ى ((اشهد ان علیا امیر المؤمنین )) در اذان ، اگر به قصد جزئیت نباشد، اشکالى ندارد و به موالات اذان ضرر نمى زند همانطورى که ذکر جمله ((صلى الله علیه و آله )) بعد از ((اشهد ان محمد رسول الله )) به موالات اذان آسیب نمى رساند.[۱۱]
آیت الله حکیم در مستمسک العروه مى گوید: درباره شهادت به ولایت حضرت على (ع )، شیخ طوسى در نهایه و مبسوط گفته است : روایات غیرقابل اعتمادى شهادت به ولایت را جزو اذان به حساب آورده است ولى این روایات در اذان و اقامه ، معمول علیه نیستند و نمى توان به آنها عمل کرد و اگر کسى این جمله را بگوید، گناه نکرده است ولى باید دانست که این جمله نه فضیلت اذان و اقامه است و نه از کمال اذان و اقامه است و علامه در ((منتهى )) مى گوید: اخبار شاذى که جمله ((اشهد ان علیا امیرالمؤمنین )) را جزو اذان و اقامه به حساب آورده ، قابل اعتماد نیستند. پس از این آیه الله حکیم مى گوید: اگر کسى این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالى ندارد چون در حدیثى آمده است : هر وقت کسى لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت ، باید على امیرالمؤمنین هم بگوید. بعد مى گوید: در عصر حاضر، جمله ((اشهد ان علیا ولى الله )) از شعارهاى تشیع گردیده است و اگر کسى به این خاطر آن را بگوید اشکالى ندارد و حتى ممکن است گاهى ذکر این جمله واجب باشد.[۱۲]
در مستند العروه آمده است : ما براى گفتن جمله ((اشهد ان علیا ولى الله )) نیازى به ورود نص نداریم چون ولایت ، از متممات رسالت ، از مقومات ایمان و کمال دین است و بخصوص در این عصر هیچگونه نیازى به امر دیگرى نیست چون این جمله روشنترین شعار شیعه و آشکارترین رمز تشیع است . بر این اساس ذکر این جمله ، چه در اذان و چه در غیر اذان هیچگونه اشکال ندارد. البته این جمله جزو اذان نیست و اگر کسى به قصد اینکه جزو اذان است ، آن را بگوید، کار حرامى کرده است.[۱۳]
۵) ممکن است کسى بپرسد: اصلا” چرا این جمله مطرح شد؟ در جواب باید گفت : بنى امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت على (ع ) محو شود. شیعه براى زنده نگه داشتن نام على و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش ، با ذکر جمله ى ((اشهد ان علیا ولى الله )) و امثال آن ، مانع موفقیت دشمن شده است . فخر رازى در تفسیر سوره فاتحه ، در مسأله فقهى جهر به بسم الله مى گوید: على (ع )، بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند مى گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت . وقتى که حکومت و دولت به بنى امیه رسید، آنان از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلى ممانعت آنها این بود که آنان سعى داشتند آثار على (ع ) را از بین ببرند. بعد مى گوید: دلایل عقلى موافق نظر ما است و عمل حضرت على هم کمک ما است و هر کس على را امام دین خود کند، در دین و جان خود به زنجیر ناگسستنى چنگ زده است.[۱۴]
در آن زمان که امویان حاکم بودند، در برخى از مناطق کشور اسلامى یاران مخلص حضرت على (ع ) را مى کشتند، آن حضرت را سب و نفرین مى کردند و حتى نمى گذاشتند کسى نام على را براى بچه هاى خود انتخاب کند. بر هیچکس پوشیده نیست که چه بلاهاى از سوى امویان و عباسیان بر آل على و سادات علوى رسید. شیعه در برابر این فشارها مقاومت کرد و على را فراموش نکرد و به این ترتیب على ، یاد على و مکتب على زنده ماند.
پی نوشت:
[۱] . (فقیه ، ج ۱، ص ۱۸۸، چهار مجلدى ، چاپ آخوندى ، چاپ پنجم ، وسائل الشیعه ، ج ۴، ص ۶۴۴، ح ۹٫ روایت دیگرى هم همین ۱۸ فصل را آورده اند).
[۲] . (مستند العروه ، ج ۲، ص ۲۸۷)
[۳] . (فقیه ، ج ۱، ص ۱۸۸).
[۴] . (همان ، ح ۱).
[۵] . (وسائل الشیعه ، ج ۴، ص ۶۱۲، ح ۳)
[۶] . ((الغدیر، ج ۶، عربى، ص ۳۰۱ ، به نقل از منابع اهل سنّت). و نیز رجوع شود به : موطا” مالک ، ج ۱، ۹۳)
[۷] . (وسائل ، ح ۴، ص ۶۴۷، ح ۱۶)
[۸] . (صحیح مسلم ، ج ۱، ص ۲۸۷، باب صفه الاذان ، ح ۶، بیروت ، چاپ اول )
[۹] . (صحیح بخارى ، ج ۳-۱، جزء ۱، ص ۱۵۷ داراحیاء التراث العربى ، ۱۳۱۳ قمرى )
[۱۰] . (صحیح ترمذى ، ج ۱، ص ۳۵۹، ح ۱۸۹، با تحقیق و شرح احمد محمد شاکر، ۱۳۵۷ قمرى )
[۱۱] . (جواهر الکلام ، ج ۹، ص ۸۶، چاپ بیروت )
[۱۲] . (مستمسک العروه ، ج ۵، چاپ بیروت ، ص ۵۴۴)
[۱۳] . (مستند العروه ، ج ۲، ص ۲۸۷)
[۱۴] . (تفسیر کبیر، ج ۱، ص ۱۶۰، چاپ استانبول )