- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
حسن بن علی بن ابی طالب(ع) مشهور به امام حسن مجتبی(۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق.) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند. حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
روز پانزدهم ماه رمضان سال سوم هجرى، روز ولادت باسعادت امام مجتبى علیه السلام مىباشد،[۱] ،[۲] لذا این نگاشته را با حمد و سپاس خداوند از این میلاد مبارک و با کلام نورانی امام مجتبی علیه السلام آغاز می کنیم که فرمود: «الحمد لله الذى لم یکن فیه اول معلوم، و لا آخر متناه، …؛ حمد براى خدایى است که نه سرآغاز معلومى دارد، و نه پایان محدودى، عقلها و اندیشه ها، افکار و خردها هرگز صفات او را درک نمىکند، هرگز نمىتواند بگوید از چه زمان بوده؟ و از چه چیز آغاز شده؟ و بر چه چیز ظاهر است؟ و در چه پنهان است؟».[۳]،[۴]
بدیهی است در مورد پیشوایان معصوم و ائمه هدى علیهم السلام اعتقاد ما بر این است که آنها از سوى خداوند، و به وسیله پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله منصوب و برگزیده شده اند. لذا ولاء امامت به معنى الگو قرار دادن امامان براى اعمال و رفتار خویش، و ولاء زعامت به معنى حق رهبرى اجتماعى و سیاسى امامان،[۵] از جمله شاخصه های ولایت تکوینی است.[۶]
از نظر شیعه در هر زمان یک انسان کامل که نفوذ غیبى بر جهان و انسان دارد و ناظر بر ارواح و قلوب است وجود دارد که نام او حجت خداست.[۷] امامانی معصوم که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شؤون زندگى از طرف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله به آنها سپرده شده است.[۸]
تشکیل حکومت اسلامى در پرتو اصل دیانت عین سیاست
بدیهی است پیامبر عالیقدر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه و آله به مقام بلند امامت دست یافت، و مهمترین حکومت الهى را تشکیل داد. امامان اهلبیت علیهم السلام نیز این مقام رفیع را دارند. امام على علیه السلام پس از تحمل ۲۵ سال سکوت تلخ ،حکومت اسلامى را تشکیل داده و حدود الهى را اقامه کرد، و با انحرافات جنگید، و به مستمندان و فقرا رسیدگى نمود، و حق مظلومان را ستاند، و در تقسیم عادلانه بیت المال کوشید.[۹]
امام حسن مجتبى علیه السلام نیز در برهه اى از زمان، حکومت اسلامى را به دست گرفت؛ اما طولى نکشید که ظالمان خلافت را از مسیر حق منحرف کرده و امام از رأس حکومت کنار رفت. و دشمن نگذاشت بقیه امامان اهل بیت علیهم السلام حکومت الهى را جهت پیاده کردن فرامین پروردگار به دست بگیرند، اگر چه هنگامى که امام غایب از نظرها و حاضر در قلبها، حضرت مهدى علیه السلام ظاهر شود امامت را به معناى کامل در اختیار خواهد گرفت، و همه چیز در حکومت آن حضرت تحقق خواهد یافت.[۱۰]
لذا سیره ائمه اهل بیت علیهم السلام نشان مىدهد که آنان، دین را جداى از سیاست نمى دانستند و به تعبیرى که در بعضى از زیارتنامه ها وارد شده: «ساسه العباد؛ سیاستمداران بندگان خدا»، و به بیان امام حسن مجتبى علیه السلام تشکیل حکومت اسلامى یک مسئولیت الهى است که بر دوش آنها افکنده شده است، (إن الله تعالى ندبنا لسیاسه الامه).[۱۱]،[۱۲]
بنابراین جامعه بر محور وضع حاکمان مى گردد؛ نه تنها «الناس على دین ملوکهم» از واقعیت برخوردار است، بلکه غالب حرکات و سکنات مردم بر محور نوع حکومتها مى چرخد.[۱۳] بدین ترتیب آنها که تصور مىکنند سیاست از دیانت جداست سخت در اشتباهند، زیرا ترویج دیانت بدون اصلاح حکومت امکان پذیر نیست .[۱۴]
نفوذ زدایی،رویکرد مبارزاتی و سیاسی امام مجتبی علیه السلام
بی شک جلوگیرى از نفوذ دشمنان باید با در نظر گرفتن اوضاع و احوال موجود، وضع مقررات و احکام از طرف حکومت اسلامى و از راهى که به حفظ مقاصد اسلام کمک کند اقدام گردد.[۱۵]
لذا در تاریخ زندگى امام حسن مجتبى علیه السلام آمده است که بعد از شهادت پدرش على علیه السلام و بیعت کردن مردم با آن حضرت، معاویه براى بر هم زدن امر خلافت امام حسن مجتبى علیه السلام با استفاده از منافقان دو جاسوس فرستاد: یکى به سوى بصره، و دیگرى به سوى کوفه ، ولى دستگاه ضد جاسوسى امام حسن علیه السلام این موضوع را کشف کردند، و آن حضرت دستور دستگیرى آنها را صادر نمود.[۱۶] جاسوسی که به کوفه رفته بود دستگیر و اعدام شد، نفر دوم نیز در بصره دستگیر شد و به مجازات رسید.[۱۷]
سپس امام مجتبی علیه السلام نامه اى به معاویه مرقوم فرمود که تو جاسوسها مى فرستى و فتنه ها بر مى انگیزى گویا اراده جنگ دارى؛ اگر چنین است من نیز مهیا هستم.[۱۸]
البته نفوذ عوامل معاویه در میان لشکر آن حضرت به قدرى شدید شد که به اذعان مورخان، یک بار امام حسن علیه السلام توسط یکى از نیروهاى خودى در حال نماز با خنجر مورد تعرض قرار گرفت[۱۹] و بار دیگر برخى از سپاهیانش سجاده از زیرپاى حضرت کشیدند.[۲۰] و حتی برخى از بزرگان لشکر امام علیه السلام به معاویه نامه نوشتند که حاضرند امام مجتبى علیه السلام را دست بسته تحویل دهند و یا او را به قتل برسانند.[۲۱]
این حرکات موذیانه و مانند آن که بدون تردید بى ارتباط با عوامل نفوذى معاویه و دسیسه هاى او نبود، سبب تضعیف روحیه لشکر و پراکندگى آنان،ودر نهایت نیز منجر به صلح تحمیلى معاویه شد.[۲۲]
از مجموع مباحث فوق به روشنى استفاده مىشود که در عصر پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام به ویژه حکومت امام مجتبی علیه السلام دستگاه هاى اطلاعاتى به طور فعال کار مىکردند، هم در جهت کشف توطئه هاى دشمنان، و هم خنثى کردن دستگاه هاى جاسوسى مخالفان، و هم بررسى دقیق اعمال کارگزاران دولت، و نیز براى کشف توطئه هاى منافقان در داخل کشور اسلامى، تلاش و کوشش گسترده اى داشتند.[۲۳]
دنیاگرایی؛ خواب غفلت کوفیان
گفتنی است در حالى که امام حسن علیه السلام برای نبرد با معاویه آماده مى شد و نیروهاى گسترده اى را فراهم مى ساخت؛ جمعى از یاران بى وفاى امام علیه السلام به صراحت از ترک جنگ سخن مى گفتند.[۲۴]
مورخ معروف اهل سنت، ابن اثیر در کتاب «اسد الغابه» نقل مى کند که امام مجتبى علیه السلام مردم را به جهاد و نبرد با معاویه و غارتگران شام دعوت کرد؛و فرمود؛اگر آماده جهاد و شهادتید، دست به شمشیر برید و اگر زندگى و زنده ماندن را دوست دارید، با صراحت بگویید!.[۲۵]
گروه زیادى در پاسخ امام علیه السلام فریاد زدند: «ألبقیه ألبقیه؛ ما زندگى و ماندن را مى خواهیم!».[۲۶]،[۲۷]
لذا امام علیه السلام تفاوت روحیه مردم را در زمان شرکت آنها در جنگ صفین و روحیه آنان را در زمان خویش بیان کرده، مى فرماید:« آن روز که به سوى صفین رهسپار بودید، دین شما پیشواى دنیاى شما بود؛ ولى امروز دنیاى شما پیشواى دین شماست. (بر اساس منافع دنیوى حرکت مىکنید و انگیزه دینى ندارید)».[۲۸]،[۲۹]
هم چنین آن حضرت در خطبه اى که براى مردم کوفه خواند، چنین فرمود:اى مردم! از خواب «غفلت» بیدار شوید و از تراکم ظلمت بى خبرى بپرهیزید. سوگند! هرگاه گروهى از شما با دلهاى پاک و نیت هاى خالص بپاخیزند (و مرا یارى کنند)، من با شمشیر، گام به گام جهاد مى کنم و با ضربات شمشیرهاى خود، عرصه را بر آنها تنگ مى سازم و نوک سرنیزه ها را بر پیکرشان کند مى کنم و سم اسب ها را در این راه، فرسوده مى سازم؛ پس سخن بگویید، خدا رحمتتان کند (و از دشمن نترسید)».[۳۰]
امام مجتبى علیه السلام این سخن را در حالى بیان داشتند که خواب «غفلت» بر کوفیان غلبه کرده بود و آن حضرت هر چه آنان را دعوت به جهاد با غارتگران شام و لشکر معاویه مىفرمودند، آنها اجابت نمى کردند.[۳۱]
امام امیر مؤمنان على علیه السلام در وصیت خود این رذیله اخلاقی مردم را به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى علیه السلام اینچنین فرموده است ؛«فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در میان قومى گرفتار شوى که به دنیاى زودگذر چسبیده.. و دنیا را با تمام قدرت مى طلبد.[۳۲]
(مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و امیدشان نزدیک است (به عذاب هاى آخرت بىاعتنا و به مواهب دنیا شدیدا علاقهمند هستند) .[۳۳]
صلح تحمیلی بر امام حسن علیه السلام
به هر حال، در چنین شرایطى که امام احساس تنهایى مى کرد و جز عدهاى اندک از اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران خاص، حاضر به همراهى نبودند، آن حضرت با معاویه صلح کرد.[۳۴]،[۳۵]
شیخ مفید(ره) در ارشاد مى نویسد: «امام علیه السلام چارهاى جز صلح نداشت، چرا که یاران او نسبت به جایگاه امام بصیرت کافى نداشتند و سیاست هاى او را به فساد و تباهى مى کشاندند و به وعده هاى خویش وفا نمى کردند و بسیارى از آنان، ریختن خون آن حضرت را مباح مى شمردند و آماده تسلیم امام علیه السلام به دشمنانش بودند (و در یک جمله) بسیارى از آنان به زندگى زودگذر دنیا علاقمند بودند و نسبت به آخرت و پاداش اخروى بى رغبت:(و میل الجمهور منهم إلى العاجله، و زهدهم فی الآجله).[۳۶]،[۳۷]
حال آنکه در واقع، امام علیه السلام یا باید به جنگى روى مى آورد که امیدى به پیروزى در آن نبود، اهل بیت و اصحاب خاص خویش را در حالى به کشتن مى داد، که نتیجه اى براى اسلام نداشت؛ زیرا معاویه با فریبکاریهایش مسئولیت جنگ را به عهده امام مى انداخت و مردم نیز تحت تأثیر ظواهر فریبنده معاویه قرار داشتند.[۳۸]
و یا آنکه براى حفظ مصالح اسلام، صلح کند تا پردههاى فریب را از چهره معاویه کنار بزند؛ باطن حکومت اموى را براى مردم آشکار سازد و عدم پایبندى آنها را به تعهدات دینى و سنت نبوى صلى الله علیه و آله به اثبات رساند.[۳۹]
امام مجتبى علیه السلام پس از هفت ماه خلافت[۴۰]، بر اثر توطئههاى معاویه و بى وفایى و ضعف یاران، زمامدارى را طبق صلحنامه اى به معاویه واگذار کرد، تا هدف دوم محقق شود.[۴۱]
حفظ جان شیعیان؛ شاخصۀ کلیدی پذیرش صلح توسط امام حسن علیه السلام
بی تردید امام حسن مجتبى علیه السلام وقتى مىبیند که جنگ در آن شرایط خاص نتیجه اى جز خونریزى ندارد، و دشمن از یک سو سران قبایل را خریده و از سوى دیگر کیسه هاى زر چشم برخى از فرماندهان را کور کرده، و به معاویه نامه نوشته اند که حاضریم امام حسن علیه السلام را دست بسته تحویل تو دهیم، چارهاى جز صلح نمى بیند.[۴۲]
مرحوم علامه مجلسى رحمه الله علت صلح را از زبان امام حسن علیه السلام چنین بیان مى کند:«فترکته لصلاح الامه وحقن دمائها؛ صلح من با معاویه فقط به خاطر حفظ خون مسلمانان بود».[۴۳]،[۴۴]
تردیدی نیست که اسلام جنگ را تا زمانی قبول دارد که به عنوان دفاع در برابر دشمنان باشد؛ زیرا جنگ همیشه ضایعات فراوانی به بار میآورد که تا سال ها ادامه می یابد، لذا مسلمانان باید صلح دشمنان را آگاهانه بپذیرند؛ زیرا گاه دشمن قصد دارد با ترفند و شیطنت صلح را وسیله تسلط بر مسلمین قرار دهد.[۴۵]
از بیانات یاد شده روشن مى شود که خاموش نشستن در برابر دستگاه معاویه که ظواهر را تا حدودى رعایت مى کرد و پرده درى را از حد نگذرانده بود آن هم براى حفظ خون مسلمانان بى گناه براى حضرت امام حسن و براى حضرت امام حسین علیهما السلام در ده سال از امامت ایشان ذلتى نبود.[۴۶]
در تأیید این مسأله باید گفت معاویه بعد از تثبیت قدرت خویش و پس از مسموم ساختن امام مجتبى علیه السلام برخلاف مفاد صلحنامه[۴۷] و بر خلاف تمام اصول انسانى و دینى به کشتار وسیع شیعیان امیرالمؤمنین على علیه السلام دست زد؛ تا با از میان برداشتن مخالفان، راه را براى خودکامگى هایش هموارتر سازد.[۴۸]
اینچنین است که ابن ابى الحدید مى نویسد: « آنگاه که امام حسن علیه السلام به شهادت رسید؛ سختى ها و فشارها بر شیعیان افزایش یافت، به گونهاى که هر شیعه، از کشته شدن و یا تبعید و آواره شدن بیمناک بود».[۴۹]
امام باقر علیه السلام با اشاره به فضاى تاریک و وحشت بار عصر معاویه مى فرماید:«بیشترین وبزرگترین فشارها بر شیعیان در عصر معاویه، پس از شهادت امام حسن علیه السلام بود. در آن زمان در هر شهرى شیعیان ما کشته مى شدند و دست ها و پاهایشان با اندک گمان و بهانه اى قطع مى شد. شدت سختگیرى به حدى بود که اگر کسى از دوستى ما یاد مى کرد، زندانى مى شد و اموالش مصادره مى گردید و یا خانهاش ویران مى گشت».[۵۰]
مبارزه منفی امام حسن علیه السلام در دوران حاکمیت جور
شکی نیست که وقتی نتوان در برابر منافقان رسماً دستور قتل آنها و و پاکسازى محیط جامعه اسلامى را از این طریق صادر کرد، مبارزه منفى، به حد کافى در بى اعتبار ساختن آنان، و انزوا و طردشان از جامعه اسلامى، اثر مى گذارد.[۵۱]
ترویج محبت علوی ؛مبارزه منفی امام علیه السلام علیه تبلیغات سوء دستگاه اموی
در تشریح این مسأله می توان به مصادیق بی شماری اشاره نمود ؛ که از آن جمله رفتار نرم و محبت آمیز امام مجتبی در مواجهه با مرد هتاک شامی است که علیرغم ایراد لعن و ناسزاهای از سوی آن فرد، لیکن امام روبه او کرد سلام فرمود و در چهره او خندید فرمود: اى مرد محترم! گمان مى کنم که تو در این دیار غریبى و حقایق بر تو مشتبه شده است هرگاه از ما طلب عفو کنى، تو را مى بخشم و اگر چیزى بخواهى، به تو مى دهیم… هنگامى که آن مرد این سخن محبت آمیز را (در برابر سخنان رکیک خود) شنید گریه کرد (و به کلى منقلب و دگرگون شد) و از معتقدان به امامت آن حضرت و محبت آنها شد.[۵۲]
گفتنی است اولو الامر باید از موضع قدرت و قوت و حاکمیت صحبت کند، نه این که از مردم خواهش و تمنا و التماس کند[۵۳]«امر» به معروف نیز باید از موضع قدرت باشد؛ ولى باید توجه داشت که انجام کارى از موضع قوت و قدرت، منافاتى با مدارا نمودن و به نرمى رفتار کردن ندارد، که داستان معروف امام حسن مجتبى علیه السلام در مواجهه با مرد هتاک شامی شاهد خوبى بر این مطلب است.[۵۴]
بدین ترتیب خطاکاران و کسانى که بر اثر تبلیغات مسموم و سوء، برخوردهاى ناشایست و غیر مناسبى دارند، این دسته را باید با ملایمت و نرمى هدایت و راهنمایى کرد همانند آن مرد شامى که تبلیغات سوء او را دشمن اهل بیت کرده بود و از خطاکاران شده بود، و با برخورد مناسب امام، هدایت شد.[۵۵]
احیاءیاد و نام علی علیه السلام؛ مبارزه منفی باهدف تبیین مکتب علوی
حقیقت این است هنگامى که معاویه بعد از شهادت امیر مؤمنان علیه السلام و دوران کوتاه خلافت امام حسن مجتبى علیه السلام بر سر کار آمد، اصرار داشت تمام آثار علوى را از صفحه جهان اسلام برچیند، زیرا مىدانست نفوذ فکرى و معنوى آن حضرت در افکار عمومى مسلمین تهدیدى براى سلطنت اوست.[۵۶]
معاویه آن قدر کثیف و خبیث بود که سب و لعن على را با این که آن حضرت نزد همه مسلمانان لااقل به عنوان خلیفه چهارم مورد قبول بود، آن قدر رواج داد که حتى اگر کسى این کار را نمى کرد مورد مؤاخذه قرار مى گرفت.[۵۷]
از این رو معاویه خود مى گفت سب و لعن على علیه السلام باید آن قدر گسترش یابد تا کودکان با این شعار بزرگ شده و جوانان با آن پیر شوند و هیچ کس از او فضیلتى نقل نکند.[۵۸]،[۵۹]
لیکن امام مجتبی علیه السلام برای مقابله با تبلیغات سوء دستگاه بنی امیه در مجلس «معاویه» از جمله سؤالاتى که از او و اطرافیانش کرد این بود:«أنشدکم بالله هل تعلمون أنه أول الناس إیمانا، شما را به خدا سوگند مىدهم آیا شما مىدانید که على علیه السلام نخستین کسى بود که ایمان را پذیرفت»[۶۰] ،[۶۱]
هم چنین امام حسن علیه السلام پس از صلح تحمیلی با معاویه از وى براى امور زیر پیمان گرفت:«در قنوت نمازها امیرمؤمنان علیه السلام را سب ننماید! و متعرض شیعیان نشود، امنیت آنها را تأمین کند و حقوق هر صاحب حقى را به وى بدهد».[۶۲]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت امام حسن علیه السلام براى تقویت حکومت اسلامى در کنار پدر بزرگوارشان حضور داشت و با دشمنان حکومت اسلامى مبارزه مى کرد.[۶۳]لذا در مورد صلح آن حضرت باید تمام جهات تاریخى و اوضاع و احوال زمان آن بزرگوار را در نظر بگیریم تا اسرار آن «صلح»روشن شود.[۶۴]
بنابراین باید امام حسن علیه السلام را قهرمان صلح نامید.[۶۵] زیرا آن حضرت در زمانی صلح کرد که می دانست مردم او را تنها گذاشته اند، اما این صلح آگاهانه، خود زمینه ساز قیام عاشورا و انقلابهای دیگرِ مسلمانان پس از حادثه کربلا شد[۶۶]
در تبیین این مسأله باید گفت امام حسین علیه السلام پس از شهادت پدرش امیرمؤمنان علیه السلام در کنار برادرش امام حسن علیه السلام که امام و پیشواى زمان خود بود، قرار گرفت و هنگامى که امام حسن علیه السلام با پیشنهاد صلح از سوى معاویه مواجه شد،[۶۷] در این باره، با امام حسین علیه السلام به گفتگو پرداخت،[۶۸] به قول یکى از دانشمندان، اگر امام حسن علیه السلام در زمان یزید بود قیام مى کرد و اگر امام حسین علیه السلام در زمان معاویه بود صلح مى کرد.[۶۹]
گواه روشن این مطلب این است که امام حسین علیه السلام بعد از برادرش امام حسن علیه السلام حدود ده سال در برابر معاویه صبر کرد و اقدام به مبارزه و جنگ ننمود، لیکن پس از به روی کار آمدن یزید مبارزه را شروع کرد و آخرین قطرات خون خود را در راه سربلندى و عظمت اسلام و کوتاه کردن دست هاى آلوده و جنایتکار بنىامیه نثار کرد.[۷۰]
فهرست منابع:
۱ منتهى الامال تاریخ زندگانى امام حسن مجتبى علیه السلام.
۲ کلیات مفاتیح نوین ص۷۸۱٫
۳ تفسیر نور الثقلین جلد ۵ ص ۲۳۶٫
۴ تفسیر نمونه ج۲۳ ص ۳۰۱٫
۵ اخلاق در قران ج۱ ص۳۹۳٫
۶ همان.
۷ همان ص۳۹۴٫
۸ برگزیده تفسیر نمونه ج۱ ص۴۱۴٫
۹ قهرمان توحید شرح و تفسیر ایات مربوط به حضرت ابراهیم ع ص۱۹۵٫
۱۰ همان.
۱۱ سفینه البحار ماده حسن.
۱۲ دایره المعارف فقه مقارن ج۱ ص۵۳۱٫
۱۳ پیام امام امیر المومنین علیه السلام ج۹ ص۶۸۵٫
۱۴ همان.
۱۵ پاسخ به پرسشهاى مذهبى ص۱۰۳٫
۱۶ گفتار معصومینع ج۲ ص۲۲۵٫
۱۷ پیام قران ج۱۰ ص۳۷۵٫
۱۸ بحار الانوار جلد ۴۴ صفحه ۴۵ حدیث ۵ .
۱۹ ارشاد مفید ص ۳۵۲ مناقب ابن شهر اشوب ج ۴ ص ۳۸ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج ۱۶ ص ۴۱٫
۲۰ همان ص ۳۱ همان.
۲۱ ارشاد مفید ص ۳۵۳٫
۲۲ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۵۶٫
۲۳ پیام قران ج۱۰ ص ۳۷۶٫
۲۴ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۵۷٫
۲۵ همان.
۲۶ اسدالغابه ج ۲ ص ۱۳- ۱۴٫ همین خطبه در بحارالانوار ج ۴۴ ص ۲۱- ۲۲ نیز با اندک تفاوتى امده است و نقل شده است که مردم در پاسخ گفتند البقیه و الحیاه یعنى ما بقا و زندگى را مىخواهیم نه جنگ و شهادت.
۲۷ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۵۷٫
۲۸ اسدالغابه ج ۲ ص ۱۳٫
۲۹ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۵۷٫
۳۰ بحارالانوار جلد ۴۴ صفحه ۶۷٫
۳۱ اخلاق در قران ج۲ ص۳۵۰٫
۳۲ پیام امام امیر المومنین علیه السلام ج۱۲ ص ۲۷٫
۳۳ همان.
۳۴ در تاریخ امده است فلما افردوه امضى الصلح هنگامى که ان حضرت را تنها گذاشتند صلح را پذیرفت. اسد الغابه ج ۲ ص ۱۴٫
در تاریخ یعقوبى نیز امده است فلما راى الحسن ان لا قوه به و ان اصحابه قد افترقوا عنه فلم یقوموا له صالح معاویه هنگامى که امام حسن علیه السلام مشاهده کرد نیرویى براى او نمانده و یارانش از او فاصله گرفتند و همراهى نکردند با معاویه صلح کرد. تاریخ یعقوبى ج ۲ ص ۲۱۵٫
۳۵ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۱۵۸٫
۳۶ ارشاد مفید ص ۳۵۴٫
۳۷ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۵۸٫
۳۸ همان.
۳۹ همان.
۴۰ اسد الغابه ج ۲ ص ۱۳ تاریخ ابن عساکر ج ۱۳ ص ۲۶۱٫
۴۱ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۵۸٫
۴۲ از تو سوال مى کنندمجموعه سوالات قرانى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله ص۹۴٫
۴۳ بحارالانوار ج ۴۴ ص ۳۰٫
۴۴ از تو سوال مى کنندمجموعه سوالات قرانى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله ص ۹۵٫
۴۵ بیانات حضرت ایت الله العظمی مکارم شیرازی حرم حضرت معصومه س makarem.ir.
۴۶ پاسخ به پرسشهاى مذهبى ص ۲۰۱
۴۷ در یکى از بندهاى صلح نامه امده بود و ان یومن شیعته ولا یتعرض لاحد منهم امنیت شیعیانعلى علیه السلام را تضمین کند و متعرض احدى از انان نشود. مناقب ابن شهر اشوب ج ۴ ص ۳۸ و ارشاد مفید ص ۳۵۵٫
۴۸ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۸۸٫
۴۹ شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید ج ۱۱ ص ۴۶٫
۵۰ شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید ج ۱۱ ص ۴۳ و بحارالانوار ج ۴۴ ص ۶۸٫
۵۱ تفسیر نمونه ج۸ ص۶۸٫
۵۲ بحارالانوار جلد ۴۳ صفحه ۳۴۴٫
۵۳ ایات ولایت در قران ص۱۲۸٫
۵۴ همان ص ۱۲۹٫
۵۵ همانص۱۳۰٫
۵۶ شیعه پاسخ مى گوید ص۲۲۲٫
۵۷ ایات ولایت در قران ص۲۰۶٫
۵۸ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد ۴ صفحه ۵۷٫
۵۹ پیام امام امیر المومنین علیه السلام ج۳ ص۲۵۱٫
۶۰ این حدیث را ابن ابى الحدید در جلد دوم صفحه ۱۰۱ نقل کرده است.
۶۱ پیام امام امیر المومنین علیه السلام ج۳ ص۱۷۰٫
۶۲ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۱۶۲٫
۶۳ همان ص۲۵۱٫
۶۴ پاسخ به پرسشهاى مذهبى ص۱۹۹٫
۶۵ بیانات حضرت ایت الله العظمی مکارم شیرازی حرم حضرت معصومه س makarem.ir.
۶۶ همان.
۶۷ عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص۴۵٫
۶۸ کامل ابن اثیر ج ۳ ص ۴۰۵٫
۶۹ پاسخ به پرسشهاى مذهبى ص۲۰۰٫
۷۰ همان.