- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره
جنگ صِفّین نبرد میان امام علی(علیهالسلام) و معاویه که در صفر سال ۳۷ هجری در منطقهای به نام صفین رخ داد. در میانه جنگ، سپاه معاویه که در آستانه شکست بودند، قرآن بر نیزه کردند و به همین دلیل برخی از سپاهیان امام علی (علیهالسلام) از ادامه جنگ سر باز زدند. سرانجام، داورانی برای حَکَمیَت میان دو طرف تعیین شد و جنگ بدون نتیجه خاتمه یافت. عَمّار و خُزَیمه در این جنگ شهید شدند.
خلاصه وقایع جنگ
در سال ۳۶ قمری پنجم شوال سپاه امام علی(علیهالسلام) به سوی شام حرکت کرد. با رسیدن به منطقه ساباط مدائن ۱۲۰۰ نفر به سپاه امام ملحق گردیدند. اواخر سال۳۶ق سپاه مقدم معاویه با سپاه مقدم امام علی(علیهالسلام) روبه رو و سپاه شام عقب نشینی کرد. در سال ۳۷ ق جنگ به علت ورود ماه محرم متوقف گردید و در اول صفر جنگ به صورت رسمی آغاز شد و در پنجم صفر تعدادی از قرّاء شام به سپاه امام علی(علیهالسلام) پیوست.[۱] در ۹ صفر عمار یاسر به شهادت رسید.
در روزهای آخر جنگ که به لیله الهریر معروف است، جنگ از نماز صبح تا نیمه شب و از نیمه شب تا ظهر فردا ادامه یافت. که در همین زمان به حیله عمروعاص قرآن بر سرنیزه ها رفت و حکمیت قرآن را درخواست نمودند. در ۱۷صفر حکمیت به صورت مکتوب نگارش یافته و زمان و مکان برای آن تعیین گردید. در ربیع الاول امام به کوفه بازگشت و در ماه رمضان حکمیت در دومه الجندل برپا گردید و ابو موسی اشعری از عمر عاص فریب خورد و امام علی(ع) با نتیجه حکمیت مخالفت نمود.[۲]
تفصیل واقعه
هنگامی که امام علی(علیهالسلام) به خلافت رسید، معاویه حاکم شام بود. سالها پیش از آن (در سال ۱۸ قمری)، خلیفه دوم او را امیر دمشق کرده بود[۳] و در زمان خلیفه سوم، معاویه حاکم منطقه شام شده بود.[۴] امیرالمؤمنین تصمیم گرفت عبدالله بن عباس را حاکم شام کند؛ پس نامهای به معاویه نوشت و در آن نامه، از او خواست تا همراه اَشراف شام به مدینه بیاید و با حضرت بیعت کند؛ اما معاویه نه تنها از بیعت سر باز زد، خونخواهی از عثمان را پیش کشید.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نامه گفته بود مردم بدون مشورت او عثمان را کشتند، ولی اکنون از روی مشورت و اجتماع، او را به خلافت انتخاب کردهاند. در یکی از نامههایی که امام علی(علیهالسلام) به معاویه نوشت اینگونه آمده است:
«بیعت من یک بیعت عمومی است و شامل همه مسلمانان میشود، اعم از کسانی که در موقع بیعت در مدینه حاضر بوده و یا کسانی که در بصره و شام و شهرهای دیگر باشند و تو گمان کردهای که با تهمت زدن قتل عثمان نسبت به من میتوانی از بیعت من سرپیچی کنی؟ همه میدانند که او را من نکشتهام تا قصاصی بر من لازم آید و ورثه عثمان در طلب خون او از تو سزاوارترند و تو خود از کسانی هستی که با او مخالفت کردی و در آن موقع که از تو کمک خواست، وی را یاری نکردی تا کشته شد.»[۵]
معاویه پاسخی به نامه نداد.[۶]
پس از خاتمه جنگ جمل، امام(علیهالسلام) در کوفه مستقر شد و کوشید معاویه را به اطاعت قانع کند.[۷] پس از آنکه امام (علیهالسلام) مطمئن شد معاویه قصد بیعت و اطاعت ندارد و بزرگان کوفه مدافع حضرت در جنگ با شاماند، در خطبهای عمومی، مردم را به جهاد فرا خواند.
جمعآوری سپاه
امام(علیهالسلام) به ابن عباس نامه نوشت تا مردم بصره را نیز به همراهی دعوت کند که بسیاری از مردم بصره پس از دعوت امام(علیهالسلام)، همراه ابن عباس به کوفه آمدند. همچنین نامهای به مِخنَف بن سُلَیم حاکم اصفهان نوشت تا او نیز به سپاه امام ملحق گردد.[۸]
تعدادی از زنان کوفی نیز در صفین حضور داشتند و با اشعارشان امام را ستایش و فضائل آن حضرت را بازگو میکردند و سپاه عراق را بر ضد شامیان برمیانگیختند. از جمله آنها، سوده دختر عماره همدانی، ام سنان،[۹] زرقاء دختر عدی همدانی،[۱۰] ام الخیر و جروه دختر مره بن غالب تمیمی بودند.[۱۱]
یاران معاویه شامل این افراد میشدند: عمرو بن عاص (که در فلسطین به سر میبرد و معاویه برای استفاده از مشورتهایش از او خواست در مقابل حکومت مصر، به شام بیاید و به معاویه ملحق شود)،[۱۲] عبید الله بن عمر، ذوالکلاع، عبدالرحمن بن خالد بن ولید، عبدالله بن عمرو بن عاص، مروان بن حکم، معاویه بن حدیج، ضحاک بن قیس، بسر بن ارطاه، شرحبیل بن ذوالکلاع و حبیب بن مسلمه.[۱۳]
آغاز جنگ
سرانجام سپاه امام(علیهالسلام) در مرز روم، در شمال عراق و سوریه امروزی با سپاه شام برخورد کرد. امام(علیهالسلام) مالک اشتر را بهسوی آنها فرستاد و به او تأکید کرد که به هر روی نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف به نبرد با یکدیگر پرداختند. پس از آن، سپاه شام عقبنشینی کرد.[۱۴]
بعد از نبردهای پراکنده، وقتی محرم فرا رسید، قرار شد جنگ متوقف شود.[۱۵] اما مذاکرات میان نمایندگان امام(علیهالسلام) با معاویه ادامه داشت و معاویه شرط اصلی خود را کشتن افرادی چون عمار، عدی بن حاتم، مالک و کسانی که به نظر او در قتل عثمان دست داشتند، قرار داده بود.
روز اول ماه صفر جنگ شدیدی بین دو سپاه رخ داد، هر روز یکی از فرماندهان امام علی(علیهالسلام) رهبری خط مقدم را عهدهدار بود. روز نخست مالک اشتر، روز دوم هاشم بن عتبه، روز سوم عمار یاسر، روز چهارم محمد حنفیه و روز پنجم عبدالله بن عباس، فرماندهی را عهدهدار بودند.[۱۶]
محاصره فرات
لشکر معاویه بین لشکر امام علی(علیهالسلام) و رود فرات قرار گرفتند و اجازه ندادند یاران آن حضرت آب بردارند. امام (علیهالسلام)، مسیّب بن ربیع ریاحی و صعصعه بن صوحان را بهسوی معاویه فرستاد و فرمود: «نزد معاویه بروید و بگویید یاران تو بین ما و آب فاصله انداخته و آب را از ما دریغ میدارند. اگر ما بر شما سبقت میگرفتیم و آنجا را لشکرگاه میساختیم، آب را بر شما نمیبستیم. دست از محاصره آب بردارید تا لشکر ما و شما از آن یکسان استفاده کنند یا بر سر آب بجنگیم و هرکدام از ما دو نفر غالب شود، پیروزی برای او باشد».[۱۷]
در گفتگوی بین معاویه و پیک امام علی (علیهالسلام)، معاویه خشمگین شد و گفت: «علی را از این آب بهرهای نیست. خدا معاویه و پدرش را از حوض کوثر آب ندهد، اگر بگذارم علی یا اصحابش از آب فرات بنوشد. مگر اینکه با زور شمشیر غالب شود».[۱۸]
سرانجام لشکریان امیرالمؤمنین بر لشکریان معاویه هجوم بردند و فرات را به تصرف درآوردند. آنگاه علی (علیهالسلام) دستور داد آب برای همه آزاد باشد و هیچکس مانع اهل شام نشود؛ بنابراین از هر دو طرف، افراد میآمدند و آب برمیداشتند.[۱۹]
لَیلَهُ الهَریر
لیله الهریر شب سختی در جنگ صفین بود. لشکر امام علی(علیهالسلام) و معاویه در آن شب به جنگ پرداختند و عدۀ بسیاری از دو طرف کشته شدند. به گفته منقری در آن شب جز صدای چکاچک شمشیر که در دل مردان هولانگیزتر از بانگ رعد و فرو ریختن هراسآور کوهها بود، صدایی به گوش نمیرسید.[۲۰] ابن مسکویه در توصیف آن شب میگوید: «آن شب چندان جنگیدند که نیزهها همه درهم شکست و در ترکشها تیری نماند، سپس دست به شمشیر بردند.»[۲۱]
در لیله الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام(علیهالسلام) کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحتجویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد. بنابر این روایات، تا خبر خطبه اشعث به معاویه رسید، دستور داد تا قرآن ها را بر سرِ نیزهها کنند.[۲۲]
به نیزه کردن قرآن
سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک میدیدند. معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد.[۲۳] به پیشنهاد عمرو و دستور معاویه، شامیان قرآنها را بر نیزه کردند و شعار دادند: «ای اهل عراق! حاکم بین ما کتاب خدا باشد.» همچنین آمده است سپاهیان شام فریاد میزدند: «ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان بجنگد؟!»[۲۴]
واکنش امام علی (علیهالسلام) و سپاهیانش
مردم در برابر علی برخاستند و گفتند: «به دعوتی که آنان از تو کردهاند پاسخ گوی که بهراستی ما نابود شدهایم.» اشعث در میان سپاهیان امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) نه تنها راضی به سکوت نبود، بلکه بیش از همهکس سخن از لزوم خاموشکردن آتش جنگ و گرایش به صلح میگفت؛ اما مالک اشتر که نظری جز ادامه جنگ نداشت، به دردمندیِ تمام خاموشی گزیده بود.[۲۵]
امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) برخاست و گفت: «من همواره دوست داشتم که کارم با شما بگذرد و خود همراه شما باشم… هان که من بهراستی دیروز فرمانده مؤمنان بودم و امروز فرمانبر شدهام. من کسان را نهی میکردم و اینک کسان مرا نهی میکنند. اینک شما زندگی را خوش دارید و من یارای آن ندارم که شما را به ناخوشایندتان وا دارم».[۲۶]
حکمیت
با حیلهای که عمرو عاص ترتیب داد و قرآنها به سر نیزهها رفت، در میان سپاه امام علی(علیهالسلام) دودستگی پدید آمد، که دشمن، حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. امام(علیهالسلام) بهشدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد این کار، جز فریب چیزی نیست؛ ولی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بالاجبار ضمن نامهای به معاویه با قید اینکه ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت.[۲۷]
اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و تعدادی دیگر از کسانی که بعدا در گروه مارقین در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی (علیهالسلام)، ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ اشعث و یارانش قبول نکردند، به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد؛ زیرا عمرو بن عاص از قبیله مُضَریها است، پس طرف دیگر باید یمنی باشد.[۲۸]
دو حَکَم، پیش خودشان تصمیم گرفتند که عمرو عاص، معاویه را و ابوموسی، علی (علیهالسلام) را عزل کند و انتخاب خلیفه را به شورا واگذار کنند. عمرو عاص، ابوموسی را در اعلام نتیجه، بر خود مقدم کرد و ابتدا ابوموسی، علی (علیهالسلام) را عزل کرد؛ ولی وقتی نوبت به عمرو بن عاص رسید، او بهجای عزل معاویه، عزل علی(علیهالسلام) به دست ابوموسی را تأیید و معاویه را به خلافت منصوب کرد. پس از آن درگیری بین دو نفر درگرفت و به هم ناسزا گفتند.[۲۹]
نتیجه جنگ
بهواسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست رهایی یابد. امام علی (علیهالسلام) پس از آن هرچقدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمانبرداری نکردند و گروهی به نام خوارج نیز در داخل کوفه به وجود آمدند که جنگ نهروان را بهوجود آوردند.[۳۰]
تعداد کشتهشدگان
درباره تعداد کشتههای دو سپاه اختلاف است. برخی از مورخان گفتهاند: از طرفین هفتاد هزار نفر کشته شدند که از این تعداد، چهل و پنج هزار نفر از لشکر معاویه و بیست و پنج هزار نفر از لشکر امام علی(علیهالسلام) بودند.[۳۱]
از جمله شهدای سپاه امام علی (علیهالسلام)، بیست و پنج نفر از بدریون (کسانی که در جنگ بدر در رکاب پیامبر اسلام(ص) جنگیدند) بودند که در جنگ صفین به دست شامیان کشته شدند.[۳۲] از جمله: عمار یاسر،خزیمه ذوالشهادتین، هاشم بن عتبه، سهیل بن عمرو انصاری، عبدالله بن کعب مرادی، ابوحازم بجلی، یعلی بن امیه.
پی نوشت:
۱. نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۲۲.
۲.جعفریان رسول، اطلس شیعه، ۱۳۹۱ش، ص۵۸.
۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۷۲، به نقل از: منتظری مقدم، «روابط امام علی(علیهالسلام) و معاویه»، ص۴۳.
۴. ابن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ۱۴۲۱ق، ج۶۲، ص۸۱، به نقل از: منتظری مقدم، «روابط امام علی(علیهالسلام) و معاویه»، ص۴۳.
۵. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۸۹.
۶. بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی، ج ۲، ص ۲۱۱.
۷. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۷۵.
۸. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۱۵.
۹. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۱۰۱.
۱۰. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۴۲.
۱۱. ابن بکار، أخبار الوافدات، ۱۴۰۳ق، ص ۳۶.
۱۲. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۲.
۱۳. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۹۵، ۴۲۹، ۴۶۱، ۵۵۲ و ۴۵۵ ؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، دار الفکر، ج ۲، ص ۳۹۲ و ج ۳، ص ۹۱.
۱۴. جعفریان، تاریخ خلفاء، انتشارات دلیل ما، ص ۲۷۶.
۱۵. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۱۹۶.
۱۶. بلاذری، انساب الاشراف، مؤسسه الاعلمی، ج ۲، ص ۳۰۵.
۱۷. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۵-۶.
۱۸. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۷.
۱۹. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۲-۱۳.
۲۰. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۷۵؛ سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۹۲.
۲۱. ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۳۵.
۲۲. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۸۰-۴۸۱؛ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۱۸۸-۱۸۹.
۲۳. نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۱۰.
۲۴. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۷۸.
۲۵. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۴۸۳-۴۸۴.
۲۶. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ۴۸۴.
۲۷. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۹۰.
۲۷. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۱۹۷-۱۹۸.
۲۸. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص۵۴۵.
۲۹. نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۱۳-۵۱۴؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج۳، ص۱۱۴و۱۲۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۶۳و۷۲و۷۸؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴.
۳۰. ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۷۵ و ۵۵۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی، ص ۹۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب، دار الأضواء، ص ۱۹۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۰۸.
۳۱. ابن جوزی حنبلی، المنتظم، دار صادر، ج ۵، ص ۱۲۰.
منابع:
۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
۲. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۳. ابن اعثم، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دار الندوه، [بیتا] و دار الأضواء، ۱۴۱۱ق.
۴. ابن بکار، اخبار الوافدات من النساء علی معاویه بن ابی سفیان، بیروت، مؤسسه الرساله، بیتا.
۵. ابن جوزی حنبلی، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، بیروت، دار صادر، بیتا.
۶. ابن حنبل، احمد، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، دار التفسیر، ۱۴۳۳ق.
۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، بیروت، دار الاضواء، بیتا.
۸. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق الکبیر، تحقیق ابیعبدالله علی عاشور الجنوبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۹. ابن مزاحم، نصر، وقعه صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قم، منشورات مکتبه المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
۱۰. ابن مسکویه، ابوعلی، تجارب الأمم، تحقیق ابو القاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
منبع: ویکی شیعه