- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
یکی از موضوعات مطرح مساله تجسیم و جسمانیت و یا فرود آمدن خداوند متعال است. بیشتر متکلمان اهل سنت و نیز همه علمای شیعه منکر جسم بودن خداوند هستند و بر این نفی، به ادله عقلی و نقلی استناد می کنند.
امام کاظم (علیه السلام) و نقد تجسیم
از یعقوب بن جعفر نقل است که در خدمت امام کاظم (علیه السلام) گفته شد:
مردمى عقیده دارند که خداى تبارک و تعالى به آسمان پایین فرود آید (از لازمه فرود تجسیم است)، امام کاظم (علیه السلام) فرمود: خدا فرود نیاید و نیازى به فرود آمدن ندارد، دیدگاه او نسبت به نزدیک و دور برابر است، هیچ نزدیکى از او دور نشده و هیچ دورى به او نزدیک نگشته، او به چیزى نیاز ندارد بلکه نیاز همه به اوست، او عطاکننده است، شایسته پرستشى جز او نیست، عزیز و حکیم است.
اما گفته وصف کنندگانى که گویند: خداى تبارک و تعالى فرود آید (تجسیم)، این سخن کسى است که خدا را به کاهش و فزونى نسبت دهد، افزون بر آنکه هر متحرکى احتیاج به محرک یا وسیله حرکت دارد، کسى که این گمان ها را به خدا برد هلاک گردد، و بپرهیزید از اینکه راجع به صفات خدا در حد معینى بایستید و او را به کاهش یا فزونى یا تحریک یا تحرک یا انتقال یا فرود آمدن یا برخاستن یا نشستن محدود کنید، خداوند از وصف واصفان و ستایش ستایندگان و توهم متوهمان والا و گرامى است.[۱]
توضیح در عدم تجسیم خدای متعال
کسی که اندک آشنایی با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) داشته باشد، متوجه می شود که آن بزرگواران به شدت از نسبت دادن صفات بشری به خداوند پرهیز می کردند و صفات نقصانی که مستلزم ضعف و تجسیم خداوند بوده است را به ذات خداوند نسبت نمی دادند.
امام رضا (علیه السلام) و نقد تجسیم
حضرت عبد العظیم (علیه السلام) می گوید: ابراهیم بن ابى محمود گفت: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: درباره حدیثى که از رسول خدا روایت مى کنند که «خداوند- تبارک و تعالى- هر شب به آسمان دنیا فرود مى آید»، چه مى فرمایى؟
فرمود: «خداوند از رحمت و آمرزش خود دور سازد کسانى را که کلمات و گفتارها را از جاى خود تغییر مى دهند. به خدا سوگند، پیامبر خدا چنین نفرموده است؛ بلکه فرموده: خداوند در یک سوم آخر هر شبى و هر شب جمعه از اول آن، فرشته اى را به آسمان دنیا مى فرستد و به او فرمان مى دهد تا ندا دهد:
آیا کسى هست از من چیزى بخواهد تا به او عطا کنم؟ آیا توبه کننده اى هست تا از [اعمال ناشایست] وى در گذرم؟ آیا کسى هست که از من طلب آمرزش کند تا [گناهان] او را ببخشم؟ [آن فرشته فریاد مى زند:] اى جوینده خیر و برکت! [به طرف خداوند] روى آور، و اى طالب شر! [از ظلم و ستم خود] دست بکش. این فرشته به این سخنان ادامه مى دهد تا در هنگام طلوع آفتاب به جایگاه خود در ملکوت آسمان ها بر مى گردد.»
امام رضا (علیه السلام) در پایان فرمود: «این حدیث را پدرم از جدم از پیامبر خدا براى من روایت نمود.»[۲]
این حدیث ناظر به سخنى است که به پیامبر خدا نسبت داده شده، حاکى از این که خداوند سبحان هر شب به آسمان دنیا مى آید و مردم را به دعا و استغفار دعوت مى نماید! متن روایت به نقل از ابو هریره چنین است؛
«خداوند در اوایل هر شب، به آسمان دنیا فرو مى آید و مى گوید: من فرمانروایم. من فرمانروایم. کیست که از من بخواهد، تا اجابتش کنم؟ کیست که از من درخواست کند، تا به او بدهم؟ کیست که از من درخواست آمرزش کند، تا بیامرزم او را؟ این کار ادامه پیدا مى کند تا فجر بدمد.»[۳]
بر اساس حدیثى که در متن آمد، حضرت عبد العظیم از امام رضا (علیه السلام) نقل مى کند که آنچه به نقل از ابو هریره به پیامبر نسبت داده شده که خدا هر شب به آسمان دنیا مى آید (یعنی تجسیم) و چنین و چنان مى گوید، واقعیت ندارد و سخن پیامبر تحریف شده است و آنچه پیامبر فرموده، این است که فرشته اى هر شب در یک سوم آخر آن و شب جمعه از آغاز شب، به شرحى که در حدیث آمده، مردم را به سوى خدا دعوت مى نماید.
در منابع روایی اهل سنت سخن از تجسیم و آمدن خداوند در شب های جمعه است، ولی در نگاه شیعه و اهل بیت (علیهم السلام) این دیدگاه قابل قبول نیست زیرا منتهی به تجسیم و تشبیه خداوند می گردد، در روایات مختلف خصوصا از امام کاظم (علیه السلام) فرود آمدن خداوند مورد نقد قرار گرفته است.
نقش ائمه (علیهم السلام) در نفی تشبیه و تجسیم
ائمه (علیهم السلام) نقش بزرگى در آموزش عقاید و خداشناسى خالص داشتند. عقایدى که امامان به مسلمانان آموختند، سراسر تنزیه خداوند از تجسیم و تشبیه و پیراستگى خدا از ظلم و نقص بود. به عنوان نمونه مى توان دو کتاب را که در یک قرن درباره توحید نوشته شده، در کنار هم قرار داد و آن دو را با هم مقایسه و آنگاه داورى کرد:
اعتقاد به تجسیم در کتاب ابن خزیمه
توحید ابن خزیمه (متوفاى ۳۱۱ هجرى) که احادیثى درباره خدا نقل مى کند که در آن جسمیت و جهت داشتن خدا و عارى بودن او از عدل کاملا پیدا است، بى شک این گونه صفات براى خدا از اسرائیلیات است. همچنین احادیث حاکى از جبر که بطلان آن آشکار است در این کتاب نقل شده است.
نفی تشبیه و تجسیم در کتاب توحید صدوق
توحید صدوق (متوفاى ۳۸۱ هجرى) که شامل عقاید برگرفته از ائمه و احادیث آن ها است، این کتاب، سراسر تنزیه و پیراستگى خدا از جسمیت و داشتن جهت و توصیف او به عدل و دیگر صفات کمال و جلال است.
در زمینه عقاید، یکى دیگر از جهادهاى علمى امامان، مبارزه با غلات است. آن بزرگواران، هم در الوهیت و هم در موضوع نبوت، با غالیان مبارزه قاطع داشتند و این مبارزه، تاریخچه اى درخشان، اما پر درد سر و رنجبار براى ائمه به دنبال داشته و موضوع کتاب ها و رساله هاى علمى است.[۴]
روایات ائمه (علیهم السلام) در نفی تجسیم و صور
ابن ابى حمزه گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می کرد که: خدا جسمى است، توپر، نورانى شناختنش ضرورى، به هر کس از مخلوقش که خواهد منت نهد، حضرت فرمود: منزه باد، آنکه کسى جز او نداند که او چگونه است، چیزى مانندش نیست و او شنوا و بیناست. محدود نگردد، بحس در نیاید، سوده نشود، حواس درکش نکنند، چیزى بر او احاطه نکند نه جسم (نفی تجسیم) است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود.
حمزه بن محمد گوید: بحضرت ابى الحسن علیه السلام نوشتم و در باره جسم و صورت (تجسیم) از او پرسیدم، حضرت نوشت: منزه باد آنکه چیزى مانندش نیست، نه جسم است و نه صورت.
محمد بن زید گوید خدمت حضرت رضا (علیه السلام) شرفیاب شدم و درباره توحید پرسیدم، حضرت برایم دیکته کرد: ستایش خداى راست که همه چیز را بدون نقشه پدید آورد و به قدرت و حکمت خویش اختراعشان کرد آن ها را از چیزى نیافرید تا اختراع صادق نیاید و علت و سببى در میان نبود تا ابتکار صحیح نباشد، آنچه را خواست چنانچه خواست با یکتایى خویش براى اظهار حکمت و حقیقت ربوبیتش آفرید.
خردها او را بدست نگیرند و خاطرها به او نرسند، بینایی ها درکش نکنند و در اندازه نگنجد، در آستانش تعبیر ناتوان و بینایی ها در مانده اند هر گونه ستایشى در مقام او نارسا است، بى پرده نهانست و بى پوشش پوشیده، نادیده شناخته شده و بی تصور ستوده گردیده و بى جسم توصیف شده (نفی تجسیم)، شایسته ستایشى جز خداى بزرگ متعال نیست.
نفی تجسیم در روایات محمد بن حکیم
محمد بن حکیم گوید: براى موسى بن جعفر (علیه السلام) گفتار جوالیقى را بیان کردم و گفتار هشام بن حکم را حکایت نمودم: که خدا جسم است، حضرت فرمود: خداى تعالى را چیزى مانند نیست، چه دشنام و ناسزایى بزرگتر است از گفته کسى که خالق همه چیز را بجسم یا صورت (نفی تجسیم) یا مخلوقش یا محدودیت و اعضاء توصیف کند خداى از این گفتار بسیار برترى دارد.
ابن فرج گوید: به حضرت ابو الحسن (علیه السلام) نوشتم و درباره قول هشام بن حکم که خدا جسم است و هشام بن سالم که او صورت است پرسیدم.
حضرت نوشت: سرگردانى حیرت زده را از خود دور کن و از شیطان بخدا پناه بر، این گفتار، گفتار آن دو هشام نیست. (زیرا این دو نفر از بزرگان و ثقات اصحاب می باشند) و شراح چنین معنى کرده اند که فرمود: گفتار هشامین صحیح نیست.
یونس گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: همانا هشام بن حکم سخنى سخت گوید که من چند جمله اش را براى شما مختصر می کنم: او عقیده دارد که خدا جسم است زیرا که چیزها دو قسمند: جسم و عمل جسم: و درست نیست که صانع چیز ها عمل و کار باشد ولى رواست که فاعل باشد.
حضرت فرمود، واى بر او مگر نمی داند که جسم محدود و متناهى است و صورت هم محدود و متناهى است و چون جسم محدودیت دارد، فزونى و کاهش پیدا می کند و چون فزونى و کاهش پیدا کرد مخلوق خواهد بود. عرض کردم پس من چه عقیده داشته باشم؟
فرمود: نه جسم است و نه صورت، او اجسام را اجسام کند و صورت ها را صورت نماید، جزء ندارد، نهایت ندارد افزایش و کاهش نیابد، اگر حقیقت چنان باشد که آن ها گویند میان خالق و مخلوق و آفریننده و آفریده فرقى نباشد، ولى اوست پدید آورنده، میان او و کسى که جسمش ساخته و صورتش داده و پدیدش آورده فرق است، زیرا چیزى مانند او نیست و او به چیزى نماند.
جمع بندی
توحید، اساس آموزه های اسلامی است، در قرآن و روایات به این مسئله توجه خاصی گردیده است. متکلمین شیعه بر اساس روایات اهل بیت (علیهم السلام) در تبیین توحید تلاش نموده اند و صحیح ترین بیان از آن ارائه داده اند که دور از تشبیه و تجسیم است، ولی اهل سنت بر اساس برخی روایات، صفات خبری توحید را همراه با تجسیم و تشبیه ارائه نموده است، ائمه (علیهم السلام) در روایات مختلف تجسیم را به شدت رد نموده اند.
پی نوشت ها
[۱] . التوحید صدوق ص ۱۷۶؛ بحار الانوار ج ۳ ص ۳۱۴
[۲] . همان
[۳] . صحیح مسلم ج ۲ ص ۱۷۵
[۴] . راهنماى حقیقت، ص ۴۵۱
منابع
۱. ابو منصور طبرسى، ترجمه از بهزاد جعفرى، الاحتجاج، انتشارات اسلامیه، تهران، اول ۱۳۸۱ ش.
۲. التوحید، شیخ صدوق، مؤسسه النشر الإسلامی، قم، اول، ۱۳۹۸ ق.
۳. بحار الأنوار، علامه مجلسى، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ق.
۴. صحیح مسلم (ط. العامره – ترکیا)، الإمام مسلم؛ مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری النیسابورى، دار الطباعه العامره – ترکیا۱۳۳۴
۵. راهنماى حقیقت، آیت الله سبحانى، نشر مشعر، تهران، پنجم، ۱۳۸۷ ش.