- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در این نوشته بعد از معرفی اجمالی حضرت امام کاظم (علیه السلام) به فرمایشات ایشان در مورد نفی جسمانیت خداوند متعال می پردازیم.
موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم (علیه السلام) و ملقب به کاظم و باب الحوائج، هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. وی در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنی عباس علیه امویان به دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق (علیه اسلام)، به امامت رسید.
دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی (علیهما السلام) منتقل شد.
دوره امامت امام کاظم (علیه السلام) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش می نمود؛ از این رو موضع گیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیام های علوی مانند قیام شهید فخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش می کرد از خلافت عباسیان مشروعیت زدایی کند.
حسن بن عبد الرّحمن حمانى گوید: به امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) عرض کردم: هشام بن حکم[۱] عقیده دارد که خدا جسمى است که چیزى مانند او نیست و او دانا، شنوا، بینا، توانا، متکلّم و ناطق است و کلام و قدرت و علم در یک روش می باشند و هیچ کدام از آنها مخلوق نیست.
حضرت فرمودند: گوینده این کلام، از رحمت خدا دور باد! مگر نمی داند که جسم محدود است و کلام غیر متکلم است؟! پناه می برم به خدا و در حمایت او از این سخن بیزارى می جویم: خداوند، نه جسم است و نه صورت و نه محدود؛ و هر چیز جز او، مخلوق است و به محض اراده و خواست او موجود می شود، بدون کلام و حرکت خاطر و سخن زبانى.
معرفی هشام
هشام بن حکم متکلم شیعی قرن دوم قمری و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) بود. روایاتی از امامان شیعه در مدح هشام نقل شده و بسیاری از دانشمندان شیعه او را ستایش کرده اند.
علاوه بر این، برخی از عالمان اهل سنت نیز او را به لحاظ علمی ستوده اند و حضور هشام در جلسات علمی یحیی بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن (یا ناظر و داور) و دریافت هدیه از جانب هارون الرشید را گواه بر جایگاه والای علمی او دانسته اند.
کنیه هشام، ابومحمد و ابوالحکم است. از تاریخ ولادت او، اطلاع دقیقی در دست نیست جز اینکه در اوایل قرن دوم هجری به دنیا آمده است و برخی تاریخ ولادت او را سال ۱۳۳(ه.ق) حدس زده اند.
بیشتر شرححال نویسان، از او با عنوان موالی (غیر عربی که تحت حمایت عرب است) یاد کرده اند و او را به بنی کنده و برخی به بنی شیبان نسبت داده اند؛ اما برخی او را عرب اصیل و از قبیله خزاعه دانسته اند.
نجاشی محل تولد هشام را کوفه و او را اصالتا کوفی دانسته، اما رشد و نمو او را در واسط بیان کرده است. به گفته نجاشی، خانه هشام در واسط بوده است اما محل تجارت وی در کرخ بغداد و خانه اش نزدیک قصر وضاح بوده است. درباره نوع تجارت وی گفته شده که کرباس فروش بوده است.
برای هشام برادری به نام محمد در کتاب های علم رجال ذکر شده که از راویان حدیث بوده و محمد بن ابی عمیر از وی روایت کرده است همچنین از او دو فرزند، به نامهای حَکَم و فاطمه، در منابع یاد شده است. حکم بن هشام ساکن بصره و متکلم بوده است. وی درباره امامت کتابی داشته و مجالس مناظره ای از وی حکایت شده است.
هشام از نظر اخلاقی نیز ویژگی های بارزی داشته از جمله آنها سعه صدر و تحمل مخالفان است. شراکت تجاری وی با عبدالله بن یزید اِباضی -که اختلاف عقیده عمیقی با او داشت- همگان را شگفت زده کرد تا آنجا که جاحظ، درباره آنها گفته است «این دو، بر دیگر افرادِ متضاد، برتری یافتند.»
علاوه بر آن، شرکت او در مناظره های فراوان گواه شجاعت اوست. همچنین رعایت ادب و پرهیز از هر گونه گفتار ناپسند و اهانت به خصم در مناظره، رعایت انصاف و راستگویی، از جمله فضائل اخلاقی او بود.
نسبت جسمانیت خداوند در نظر هشام
لازم به یادسپاری است که با توجه به روایات بسیار زیاد اهل بیت (علهیم السلام) که در ستایش هشام وارد شده است، چنین اتهامی یا ساخته و پرداخته دشمنان و حسودان بوده که می خواسته اند با مخدوش کردن وجهه اش، انتقام شکست هایشان در مناظرات با او را بگیرند.
البته ممکن است مربوط به دوره ای باشد که هشام هنوز شیعه و مطلع از آراء ائمه (علیهم السلام) درباره این موضوع نشده بود، و یا در مقام بحث و معارضه با شخص لجوجی به نام «علاف» صورت گرفته و بدیهی است چنین سخنی نمی تواند اعتقاد واقعی وی باشد.
نتیجه گیری
امام کاظم (علبه السلام) در پاسخ به کسی که به هشام بن حکم نسبت اعتقاد به تجسیم داده بود، قاطعانه تفکر جسمانی بودن خداوند را رد نموده و از این کلام بیزاری می جوید. با توجه به جایگاه علمی و روایی هشام در بین روایان حدیث، برخی این روایت را در رد شبهه تجسیم و قائلین به آن و برخی دیگر ناظر به زمانی که هشام هنوز شیعه نشده بوده دانسته اند.
پی نوشت ها
[۱] . وى از ثقات و بزرگان علم کلام است و از امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) نقل روایت نموده و تمجیدات مهمی از این دو امام همام، در باره او روایت شده است.
شیخ طوسى (رحمه اللَّه علیه) گفته هشام بن حکم از خواص آقا و سرور ما امام موسى (علیه السلام) است و ذم مذکور در متن احتمالا مربوط به شخص نیست بلکه معتقدین به این مطلب است؛ همچنان که از شرح کافى بر می آید که این کلام منسوب به هشام بوده است، بنابراین نفرین، گریبان معتقدین به این مطلب را خواهد گرفت.
منابع
- نجاشی احمدبن علی، رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
- نعمه، عبدالله، هشام بن الحکم، بیروت دارالفکر، سال چاپ ۱۴۰۴.
- ابو منصور طبرسى- ترجمه از بهزاد جعفرى، الاحتجاج، انتشارات اسلامیه، تهران، اول ۱۳۸۱ ش