- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
حدیث دوات و قلم که به حدیث قرطاس نیز معروف است در متون معتبر اهل سنت به صورت گسترده منعکس شدهاست. این حدیث مطلبی را بیان میکند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) میخواستهاند وصیتنامه ای بنویسند تا امتش با تمسک به آن گمراه نشود. متن حدیث قرطاس با تفاوت های بسیار جزئی در متون حدیثی اهل سنت نقل شده که از نظر معنا یک مطلب را می رسانند؛ اما در عین حال در بیشتر نقل ها دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مبنی بر آوردن قلم و دوات برای نوشتن وصیت نامه، ناشی از شدت مریضی بر رسول خدا پنداشته شده و در برخی دیگر سخنان حضرت العیاذ بالله هذیان و یاوهگویی تلقی گردیده است.
در حدیث قرطاس بنابر نقل متون معتبر اهل سنت آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مریض بود و مردم در خانۀ او جمع شده بودند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) در این حال فرمود بیاورید تا نامه ای برای شما بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید. عمر بی معطلی گفت مریضی بر رسول الله (صلی الله علیه و آله) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافیست.
بعد از این سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و با هم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان می گفتند نزدیک شوید تا نامه ای برای شما بنویسد که بعد از آن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را می گفتند که عمر بن خطاب گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر (صلی الله علیه و سلم) از حد گذشت، رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فرمود از پیش من برخیزید. بعد از آن ابن عباس مدام می گفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) و آن نامه ای که برای آنان می خواست بنویسد حایل شد.[۱]
صحیح بخاری حدیث قرطاس را در باب «مرض النبی (صلی الله علیه و آله) و وفاته» نیز ذکر کرده، منتها «قال عمر» را به «قال بعضهم» تبدیل کرده است.[۲]
سوالات ما
۱. بنابر آنچه در حدیث قرطاس بیان گردید، پیامبر اسلام (ص) چه چیزی می خواستند در نامه ای بنویسند که بعد از آن امتش گمراه نشود؟ و چرا عمر بن خطاب نگذاشت که پیامبر اسلام این نامه را بنویسد؟
۲. باتوجه به آنچه در حدیث قرطاس منعکس شده است آیا عمر با دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صریحا مخالفت نکرده و در برابر آن حضرت عصیان نکرده است؟
۳. آیا عمر با این عصیان و تمرد دربرابر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مصداق آیه «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ»[۳] نمی شود ؟ این آیه شریفه به صراحت می فرماید: و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتش وارد مى کند که جاودانه در آن خواهد ماند و براى او مجازات خوار کننده است.
۴. آیا عمر بن خطاب باتوجه به حدیث قرطاس که در همه کتاب های معتبر حدیثی اهل سنت منعکس شده در واقع با آیه شریفه و دستور خدا مخالفت نکرده که می فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً[۴] ؛ و هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش حکمى را لازم بدانند اختیارى از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هرکس نافرمانى خدا و رسولش را کند به گمراهى آشکارى گرفتار شده است» ؟
نویسنده: حر
پی نوشت ها
[۱] . محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، بیروت، ج ۵، ص ۲۱۴۶، باب قول المریض قوموا عنی و ج ۶، ص۲۶۸۰ باب کراهیۀ الاختلاف، دار ابن کثیر الیمامه، چ۳، ۱۴۰۷ق – ۱۹۸۷م.؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، باب ترک الوصیه لمن لیس له شئ، ج ۳، ص ۱۲۵۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی؛ محمد ابن حبان بستی، صحیح ابن حبان، باب ذکر ارادۀ المصطفی کتبه الکتاب لئلا یضلوا بعده، ج ۱۴، ص ۵۶۳، بیروت، موسسه الرساله، چ ۲ ، ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۳م.؛ احمد بن شعیب نسایی، سنن نسایی، ج ۳، ص۴۳۳، باب کتابۀ العلم؛ و ج ۴، ص۳۶۰، باب صلاۀ المریض بالعائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۱ق- ۱۹۹۱م، محقق: عبدالغفار سلیمان البنداری؛ ابو عبدالله احمد بن حنبل شیبانی، مسند احمد، ج۱، ص ۳۳۶ مصر، موسسه قرطبه، بیتا.؛ محمد بن عبدالوهاب، فضائل القرآن، ص۳۲، باب اذا اختلفتم فقوموا، ریاض، مطابع الریاض، چ۱.
[۲] . صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۶۱۲.
[۳] . سوره نساء، آیه ۱۴.
[۴] . سوره احزاب، آیه ۳۳.