- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
حارثبن عبداللّه همْدانی، یا حارث اعور، تابعی کوفی (درگذشت ۶۵ق)، از اصحاب امام علی (ع) و از نخستین بیعتکنندگان با ایشان در مدینه بود. حارث اعور احادیث و خطبههای امیرمؤمنان (ع) را می نوشت و به نوشته شوشتری، او نخستین گردآورنده خطبههای امام علی (ع) است.
روایات بسیاری به نقل از حارث در کتابهای شیعه و اهل سنّت آمده است. وی از امام علی(ع)، عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت حدیث نقل کرده و بسیاری از او حدیث نقل کردهاند. ذهبی از حارث با عناوینی چون علامه، فقیه، امام و کثیرالعلم یاد کرده است.
زندگینامه
نسب
نسب کامل وی حارثبن عبدالله بن کعببن اسدبن خالد (یخلُد) بن حوث است.[۱] نام او را حرث نیز نقل کردهاند.[۲] در برخی منابع نام پدر وی عبید آمده است.[۳]
حارث به شاخه حوث از قبیله هَمدان منسوب است.[۴] برخی نیز او را خارَفی/ خارِفی دانستهاند،[۵] که ظاهراً تصحیف حوثی است.[۶] قبیله همدان از قبایل یمنی بودند که پس از تأسیس شهر کوفه در سال ۱۷ ه.ق. به این شهر کوچانده شدند و در آنجا سکنا گزیدند؛ [۷] ازاینرو، تا پیش از این زمان، اطلاعی از زندگی حارث در دست نیست.
کنیه
کنیه حارث، ابوزهیر بود [۸] و چون فقط یک چشم داشت به اَعوَر شهرت یافت.[۹] در منابع گاه از حارث اعور، بدون ذکر نام پدرش، یاد شده که موجب گردیده است برخی رجالیان او را حارثبن قیس، برخی حارثبن عبداللّه و برخی حارثبن غیث بدانند، هر چند که به احتمال زیاد، حارث اعور همان حارث بن عبداللّه اعور است.[۱۰]
خاندان و فرزندان حارث
از خاندان و فرزندان حارث اطلاع دقیقی در دست نیست. ابنعساکر،[۱۱] به نقل از واقدی، از فردی به نام عبدالرحمانبن حارثبن عبداللّه همدانی کوفی یاد کرده که در سال ۴۳ هجری، به همراه عبدالرحمان بن خالد بن ولید، در فتوحات شرکت داشته و چون از خبرهترین افراد در حساب بوده است، او را بر کار غنایم گمارده بودند. او سهمی را که از غنایم برایش در نظر گرفته بودند نپذیرفت. ظاهرآ این فرد پسر حارث بوده و اوصافی که از او ذکر شده، از جمله اینکه بر علم حساب تسلط داشته، شاهدی بر این مدعاست.
همچنین سعید بن عمرو (برادرزاده حارث) یکی از راویان وی بوده است.[۱۲] یکی از نوادگان او، به نام حارثبن محمدبن حارث، نیز از راویان شیعه بوده است.[۱۳] شیخ بهائی و پدر وی، که از نسل حارث بودهاند، به حارثی و همْدانی ملقب شدهاند.
وفات
حارث اعور در سال ۶۵، در دوران عبدالله بن زبیر، در کوفه درگذشت.[۱۴] بنا به وصیت حارث، عبدالله بن یزید خطمی (عامل ابنزبیر در کوفه) بر پیکر وی نماز گزارد.[۱۵] این امر میتواند حاکی از همراهی حارث با زبیریان و اعتراض او به امویان باشد.
جایگاه علمی
ذهبی[۱۶] از حارث با عناوینی چون علامه، فقیه، امام و کثیرالعلم یاد کرده است.[۱۷] حارث را حاذق در علم حساب و نیز فرایض (نحوه محاسبه و تقسیم میراث میت میان ورثه) دانسته[۱۸] و حافظهاش را ستودهاند.[۱۹] یعقوبی[۲۰]او را در زمره اصحاب دانشمند علی (ع) برشمرده و ابنسیرین او را در شمار پنج عالم و فقیه سرشناس کوفه نامبرده است.[۲۱] همچنین او را از اصحاب ابن مسعود دانستهاند.[۲۲]
در علم حدیث
حارث از امیر مؤمنان(ع) ، عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت حدیث نقل کرده است.[۲۳] شیخ طوسی[۲۴] نام حارث را در میان اصحاب امام حسن (ع) نیز آورده است. در تفسیر فرات کوفی[۲۵] نیز روایتی از وی به نقل از امام حسین (ع) آمده است. ابواسحاق سَبیعی همْدانی، ضحاک بن مزاحم، عامر شَعْبی، عطاء بن ابیرباح و سعیدبن عمرو (برادرزاده حارث) از او حدیث نقل کردهاند.[۲۶] در منابع اهلسنّت گفته شده است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از حارث اعور درباره احادیث پدرشان سؤال میکردند. [۲۷] ابن شاذان [۲۸] به نقد این گزارشها پرداخته است. ابن سعد[۲۹] نام حارث را در طبقه نخست تابعین کوفه آورده است.
راویان از او
روایات بسیاری به نقل از وی در کتابهای شیعه و اهل سنّت آمده است. این روایات، که عمومآ به نقل از امام علی (ع) است، موضوعات و مباحث مختلف اعتقادی، احکام فقهی، تفسیر و اخلاق را در برمیگیرد. مدرسی طباطبائی[۳۰] فهرستی از منابعی را که روایات حارث در آنها نقل شده، فراهم آورده است. علاوه بر مُسنَد ابن حنبل و سنن دارِمی، در چهار کتاب از کتب ششگانه اهل سنّت از وی حدیث نقل شده است.[۳۱]
مهمترین راوی حارث اعور، ابواسحاق سبیعی است. به گفته احمد بن حنبل، ابواسحاق پس از درگذشت حارث با بیوه او ازدواج کرد و به این ترتیب به کتابها و نوشتههای حدیثی حارث دست یافت.[۳۲] از همینرو در منابع اهل سنّت آمده که ابواسحاق فقط چهار روایت از حارث شنیده[۳۳] و بقیه را از نگاشتههای او نقل کرده است،[۳۴] همچنانکه روایات خِلاسبن عمرو هَجَری[۳۵] و عبدالاعلیبن عامر ثعلبی[۳۶] از امام علی (ع) را برگرفته از کتاب حارث میدانند.[۳۷] در شماری از روایات، ابواسحاق سبیعی به واسطه دیگران از حارث روایت کرده که حاکی از شفاهی بودن است نه نقل از کتاب حارث [۳۸] سلسله سند «ابواسحاق از حارث از علی (ع) زنجیره حدیثی مشهوری است که برخی جاعلان، خصوصآ عثمانیه در مناظرات فرقهای خود با شیعیان، از این شهرت سود جسته و مطالب مجعول خود را با آن رواج دادهاند. [۳۹]
بهجز سبیعی، راویان بسیاری از طریق حارث روایات امام علی (ع) را شنیدهاند، که از آن جملهاند ابراهیمبن یزید نخعی و سعید بن فیروز ابوالبختری.[۴۰]
نزد علمای رجال
برخی منابع رجالی اهل سنّت، حارث را در شمار ثقات آوردهاند؛[۴۱] اما برخی وی را ضعیف دانسته و در وثاقتش تردید کردهاند.[۴۲]
مهمترین عامل جرح حارث، عبارات عامربن شراحیل شعبی، تابعی معاصر حارث، است که با اینکه از حارث روایت کرده، تأکید نموده که وی کذاب است.[۴۳] چنانکه گفته شده بخاری و مسلم بن حجاج، به دلیل طعن شعبی بر حارث، روایات او را نیاوردهاند.[۴۴] درباره اینگونه اظهارنظرهای شعبی و در عین حال نقل روایت او از حارث، توجیهاتی آوردهاند، از جمله اینکه حارث در نقل دروغ نمیگفته بلکه «عقاید نادرست» داشته[۴۵] یا اینکه در سخنان روزمره دروغ میگفته اما در نقل حدیث و راستگو بود[۴۶] یا اینکه به سهو دروغ میگفته است نه به عمد.[۴۷] گفتنی است که شعبی، عثمانیمذهب و با عقیده به امامت علی (ع) و حتی موالات آن حضرت مخالف بوده است. [۴۸]
ابن عبدالبر[۴۹] تصریح کرده که از حارث دروغی گزارش نشده است؛ اما وی به سبب محبت شدیدش به حضرت علی (ع) و تفضیل او بر دیگران، مورد ملامت بوده و از همینرو شعبی او را تکذیب کرده، چرا که شعبی معتقد به تفضیل ابوبکر بوده و او را اولین ایمانآورنده به پیامبر اکرم (ص) میدانسته است.
عبدالعزیزبن محمد حسینی غماری، از علمای معاصر مراکش، دو کتاب الباحث عن علل الطعن فی الحارث (قم ۱۴۲۰) و بیان نَکث الناکث المُتَعَدی بتضعیف الحارث (قم ۱۴۲۰) را در اثبات وثاقت حارث اعور و رد شبهات وارد شده در این باره نگاشته است.
فعالیتهای علمی
سخنان حارث درباره یادگیری قرآن
عباراتی مبهم از حارث درباره یادگیری قرآن نقل شده است، مانند اینکه «من قرآن را در سه سال و وحی را در دو سال آموختم» (تعلّمت القرآن فی ثلاث سنین و الوحی فی سنتین)؛[۵۰] یا در پاسخ به کسی که گفته بود قرآن را در دو سال آموخته است، گفته بود: «قرآن آسان است، وحی دشوارتر است» (القرآن هَینٌ، الوحی اَشدُّ).[۵۱] این عبارت، به سبب ابهام، در کتابهای غریبالحدیث بررسی و از آن تفاسیر مختلفی شده است. برخی مقصود از قرآن را قرائت قرآن و مقصود از وحی را کتابت آن دانستهاند،[۵۲] اما شوشتری[۵۳] مراد از وحی را تفسیر و شأن نزول آیات قرآن، و سید محسن امین[۵۴] وحی را حدیث معنا کردهاند.
کتابت خطبهها و احادیث
حارث اعور احادیث و خطبههای امیرمؤمنان (ع) را مکتوب میکرده است.[۵۵] به نوشته شوشتری،[۵۶] او نخستین گردآورنده خطبههای امام علی (ع) است. در گزارشی آمده است که حارث به تشویق حضرت علی (ع) اوراقی خرید و پس از آن، علوم و احادیث بسیاری از آن حضرت در آن نوشت.[۵۷]
آثار منسوب
۱. صحیفه حارث: در منابع از حارث به عنوان صاحب کتب یاد شده و به کتاب[۵۸] یا صحیفه[۵۹] حارث اشاره شده است.
۲. کتاب المسائل آلتی أخبر بها أمیرالمؤمنین الیهودی نیز به حارث اعور منسوب است. به گفته شیخ طوسی،[۶۰] عمروبن میمون مطالب این کتاب را به واسطه ابواسحاق سَبیعی از حارث از امام علی (ع) نقل کرده است. متن این رساله را ابنبابویه با سندی دیگر در کتاب خصال[۶۱] آورده است. در این رساله، ماجرای پرسش سرکرده یهودیان از امام علی (ع) درباره اینکه آیا وی وصی پیامبر اکرم (ص) است، آمده و این وصایت و شرایط و مراحل آن اثبات شده است.[۶۲]
فعالیتهای سیاسی
۱. ارتباط وی با امیرالمؤمنین (ع)
حارث از اصحاب خاص امام علی (ع) [۶۳] و از نخستین بیعتکنندگان با وی در مدینه بوده [۶۴] و آن حضرت وی را در زمره ده یار معتمد خود برشمرده است.[۶۵] ابنقتیبه[۶۶] نیز نام حارث را در صدر اسامی شیعیان آورده است. از او به عنوان پرچمْدارِ (صاحب رایه) علی (ع) نیز یاد شده است؛[۶۷] همچنین گفتهاند که حضرت علی (ع) هنگام فراخواندن لشکریان خود در جنگ صفین، از حارث میخواست که آنان را فرا بخواند.[۶۸]
حارث محبت و علاقه ویژهای به علی (ع) داشته[۶۹] تا جایی که ابنحِبّان[۷۰] او را از شیعیان تندرو دانسته است. در منابع شیعی گزارش گفتگوی وی و علی (ع) در این باره نقل شده است.[۷۱] براساس روایتی، حارث محبت و شیفتگی فراوان خود را به حضرت علی (ع) ابراز کرده و حضرت نیز در پاسخ فرموده است: «هر بندهای که مرا دوست داشته باشد در هنگام مرگ مرا به گونهای که دوست دارد، میبیند و کسی که مرا دشمن بدارد، در هنگام مرگ مرا به گونهای که دوست ندارد، میبیند». [۷۲] سیداسماعیلبن محمد حِمیری این مضمون را به شعر درآورده است.[۷۳] این روایت و ابیات «سیدحمیری»(که اینگونه شروع می شود:یا حار همدان من یمت یرنی …) در میان شیعیان رواج بسیاری دارد و در موضوع دیدار شیعیان با امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) به هنگام احتضار، به آن استشهاد میشود. [۷۴]
۲. مبارزات در دوره عثمان
حارث در دوران خلافت عثمانبن عفّان (۲۳ ـ ۳۵)، مبارزات سیاسی گستردهای داشته است. وی از اعضای گروه قرّاء در کوفه بهشمار میآمد که به سرکردگی مالک اشتر نخعی با سعید بن عاص (عامل عثمان در کوفه) مخالفت میکردند.[۷۵] آنان بر سعیدبن عاص شوریدند و به مدینه رفتند و از عثمان خواستار عزل وی شدند.[۷۶] همین مخالفتها موجب شد که عثمان آنان را به شام تبعید کند.[۷۷] وی هنگام شدت گرفتن اعتراضاتِ منتهی به قتل عثمان، در مدینه حضور داشت.[۷۸]
پی نوشت:
- ابنسعد، ج۶، ص۱۶۸؛ طبری، ص۶۶۲
- ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۱، صص۹۱، ۱۰۷، ۱۳۳، ۴۶۴؛ محمدبن ادریس شافعی، الامّ ج۷، ص۱۴، که از حرث اعور نام برده اما او را مجهول خوانده است؛ مسلمبن حجاج، کتاب الکنی، ص ۱۱۶؛ شوشتری، قاموسالرجال، ج ۳، صص ۱۱-۱۳.
- بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۱، قسم ۲، ص ۲۷۳؛ بخاری، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۴؛ ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج ۳، ص ۷۸
- ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر ج ۲، ص ۲۵۱؛ ابن سعد، ج ۶، ص ۱۶۸؛ طبری، ص ۶۶۲؛ شوشتری، قاموسالرجال، ج ۳، ص ۱۴؛ بخاری، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۴: خونی؛ و یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۲۴۵؛ حوتی، که هر دو خطا به نظر میرسد.
- بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۱، قسم ۲، ص ۲۷۳؛ ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج ۳، ص ۷۳؛ سمعانی، ج ۲، ص ۳۰۵؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۵، ص ۲۴۴
- شوشتری، قاموسالرجال، ج ۳، ص ۱۱؛ مدرسی طباطبائی، ج ۱، ص ۴۵
- سمعانی، ج ۵، ص ۶۴۷؛ علی سامی نشار، نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج ۳، ص ۲۱۷
- یحییبن معین، تاریخ یحییبن معین، روایه عباسبن محمدبن حاتم دوری ج ۱، ص ۲۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۲، ص ۲۷۳؛ مسلمبن حجاج، کتاب الکنی، ص ۱۱۶.
- سمعانی، ج ۱، ص ۱۹۲.
- مامقانی، تنقیحالمقال فی علمالرجال، ج ۱۷، صص ۵۰ ـ ۶۰؛ شوشتری، قاموسالرجال، ج ۳، صص ۱۳، ۴۷۴۸؛ حلّی، خلاصه القوال فی معرفه الرجال، ص ۱۲۲-۱۲۳؛ تفرشی، نقد الرجال، ج ۱، صص ۳۸۱، ۳۸۸ ـ ۳۸۹؛ عنایهالله قهپائی، مجمع الرجال ج ۲، ص ۶۸؛ امین، ج ۴، ص ۳۰۱.
- ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۴، ص۲۶۵
- علیبن عمر دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبوی ج۳، ص۱۳۷؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۵، ص۲۴۵.
- ابن بسطام (حسینبن بسطام) و ابن بسطام (عبدالله بن بسطام)، طب الائمه علیهمالسلام ص۵۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۹، ص۱۲۲
- ابنسعد، ج ۶، ص ۱۶۹؛ طبری، ص ۶۶۳؛ قس مسعودی، ج ۳، ص ۲۹۷، که درگذشت او را سال ۶۶ و همزمان با قیام توّابین ذکر کرده است.
- ابنسعد، ج ۶، ص ۱۶۹؛ بخاری، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۳؛ طبری، ص ۶۶۳.
- محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج ۴، ص ۱۵۲؛ همو (محمدبن احمد ذهبی)، میزانالاعتدال فی نقدالرجال ج ۱، ص ۴۳۷
- یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ج ۵، ص ۲۵۲.
- ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۴، ص ۱۰۰؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ج ۵، ص ۲۴۹. صص ۲۴۹، ۲۵۲.
- ابنشاهین، تاریخ أسماء الثقات، ص ۷۱۷۲.
- یعقوبی، تاریخ ج ۲، ص ۲۱۴.
- محمدبن خلف وکیع، اخبارالقضاه ص ۳۸۰؛ ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال ج ۲، ص ۱۸۶؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ج ۵، ص ۲۵۲
- یحییبن معین، تاریخ یحییبن معین، روایه عباسبن محمدبن حاتم دوری ج ۱، ص ۲۲۰؛ بخاری، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۱۷۶؛ محمدبن احمد ذهبی، میزانالاعتدال فی نقدالرجال ج ۱، ص ۴۳۷.
- یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۵، ص ۲۴۵.
- محمدبن حسن طوسی، رجال طوسی، ص ۹۴
- فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۶۳
- یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۵، ص ۲۴۵.
- ابن سعد، ج ۶، ص ۱۶۸؛ طبری، ص ۶۶۲ ـ ۶۶۳؛ ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج ۳، ص ۷۹؛ حمزه بن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، ص ۵۵۹
- ابنشاذان، الایضاح، ص ۴۶۸-۴۷۰
- ابنسعد، ج ۶، ص ۱۶۸
- مدرسی طباطبائی، ج ۱، ص ۴۶-۵۷
- یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۵، ص ۲۵۳؛ مدرسی طباطبائی، همانجا
- محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج ۵، ص ۳۹۸؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام ج ۳، ص ۴۷۴؛
- بخاری، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۴؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سؤالات أبیعبید الآجری أباداود سلیمانبن الأشعث السجستانی ص ۳۱؛ ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج ۱، ص ۱۳۲ و ص ۱۴۸
- احمدبن عبدالله عجلی، معرفهالثقات ج ۲، ص ۱۷۹؛ برای فهرستی از روایات او از حارث رجوع کنید به یوسف ازبک، مسند علی بن ابیطالب، خَرَّجَ احادیثهُ علیرضابن عبداللهبن علیرضا ج ۱، ص ۳۰۵ ـ ۴۲۸.
- یوسف ازبک، مسند علیبن ابیطالب ج ۲، ص ۸۴۹ ـ ۸۶۳.
- یوسف ازبک، مسند علیبن ابیطالب ج ۵، ص ۱۹۶۷ ـ ۱۹۷۶.
- ابنحنبل، الجامع فی العلل و معرفهالرجال، همانجا؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سؤالات أبیعبید الآجری أباداود سلیمانبن الأشعث السجستانی ج ۲، ص ۱۴۵؛ محمدبن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر سفر ۳، ص ۵۸. ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج ۶، ص ۲۶.
- محمد بن ادریس شافعی، الامّ ج ۷، ص ۱۹۹؛ عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف ج ۴، ص ۲۵۶ و ص ۲۸۲؛ محمدبن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر سفر ۴، ص ۱۱.
- مدرسی طباطبائی، ج ۱، ص ۵۷۵۸
- برای فهرست کامل این راویان و روایات آنان رجوع کنید به یوسف ازبک، مسند علیبن ابیطالب ج ۱، ص ۳۰۵ ـ ۴۳۲.
- یحییبن معین، تاریخ یحییبن معین، روایه عباسبن محمدبن حاتم دوری ج ۱، ص ۲۶۵؛ همو (یحییبن معین)، تاریخ عثمانبن سعید الدارمی ص ۹۰؛ احمدبن عبدالله عجلی، معرفهالثقات ج ۱، ص ۲۷۸؛ ابن شاهین، تاریخ أسماء الثقات ص ۷۱ ـ ۷۲؛ یحییبن معین، تاریخ عثمانبن سعید الدارمی، ص ۹۱، که دارمی از تغییر رأی یحییبن معین درباره حارث خبر داده است.
- ابن سعد، ج ۶، ص ۱۶۸؛ بخاری، کتاب الضعفاء الصغیر، ص ۳۲؛ احمدبن علی نسائی، کتاب الضعفاء و المتروکین ص ۷۷؛ ابوزُرعه رازی، کتاب الضعفاء ص ۶۰۶؛ ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج ۱، ص ۷۸ ـ ۷۹؛ علیبن عمر دارقطنی، کتاب الضُعفاء و المتروکین ص ۱۵۳؛ ابن جوزی، کتاب الضعفاء و المتروکین ج ۱، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲
- بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۳، قسم ۲، ص ۴۸۲؛ همو (محمدبن اسماعیل بخاری)، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۳-۱۸۴؛ محمدبن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر سفر ۱، ص ۲۰۸؛ محمدبن احمد ذهبی، میزانالاعتدال فی نقدالرجال ج ۱، ص ۴۳۵
- ابنخلّکان، ج ۲، ص ۳۳۹
- ابنشاهین، تاریخ أسماء الثقات، ص ۷۲؛ حمزه بن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، ص ۲۰۰
- محمدبن عبدالله خطیب عمری، الإکمال فی اسماء الرجال ص ۱۷۹.
- محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج ۴، ص ۱۵۳
- محمدبن عمر کشی، اختیار معرفه الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، ص ۸۹؛ محمد بن جریر طبری آملی، المسترشد فی امامه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، ص ۱۸۳-۱۸۴؛ محمد بن محمد مفید، الفصول المختاره، ص ۲۱۶-۲۱۷
- ابن عبد آلبر، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله ج ۲، ص ۳۸۷.
- مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، ج ۱، ص ۱۵؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ج ۵، ص ۲۴۷.
- مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، ج ۱، صص ۱۴۱۵
- محمودبن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث ج ۳، ص ۹۰؛ ابناثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «وحی»؛ نیز رجوع کنید به یحییبن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی ج ۱، ص ۹۹.
- محمد تقی شوشتری، قاموسالرجال ج ۳، ص ۴۰.
- سیدمحسن امین ج ۴، ص ۳۶۷
- کلینی، ج ۱، ص ۱۴۱-۱۴۲؛ ابنبابویه، التوحید، ص ۳۱-۳۴
- محمد تقی شوشتری، بَهجالصباغه فی شرح نهجالبلاغه، ج ۱، ص ۶.
- ابنسعد، همانجا.
- ابن حنبل، الجامع فی العلل و المعرفه، ج۲، ص۲۵۷؛ محمدبن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر سفر۳، ص۵۸؛ ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل ج۶، ص۲۶.
- سلیمانبن اشعث ابوداوود، سؤالات أبیعبید الآجری أباداود سلیمانبن الأشعث السجستانی ج۲، ص۱۴۵.
- محمد بن حسن طوسی، فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، ص ۳۱۹.
- ابن بابویه، کتاب الخصال ج۲، ص۳۶۴ ـ ۳۸۲
- مدرسی طباطبائی، ج۱، ص۵۹، که این کتاب را یک جزوه تبلیغی شیعی متعلق به اواخر دوران اموی تلقی کرده است.
- احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال ص ۴؛ محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، ص ۶۰
- طبری، ص ۶۶۲؛ محمدبن محمدمفید، الجمل و النُصره لسید العتره فی حرب البصره ص ۱۰۹
- ابن طاووس، کشف المَحَجَّه لثمره المُهْجَه ص ۱۷۴
- ابن قتیبه، المعارف ص ۶۲۴
- حمزه بن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، ص ۲۰۰؛ موفق بن احمد اخطب خوارزم، المناقب، ص ۸۹
- نصربن مزاحم، وقعه صفین، صص ۱۲۱، ۱۴۳؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف ج ۲، صص ۲۰۵ و ۳۴۴؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح ج ۲، ص ۵۴۴
- ابن عبد آلبر، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله ج ۲، ص ۳۸۷
- ابنحِبّان، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین ج ۱، ص ۲۲۲.
- مفید، کتاب الامالی، ۱۴۰۳، ص ۳۷؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی ص ۶۲۵ ـ ۶۲۷.
- محمدبن عمر کشی، اختیار معرفه الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص ۸۸ ـ ۸۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آلابیطالب ج ۳، ص ۲۵۸؛ ابنبابویه، کتاب الخصال، ۱۳۶۲ ش، ج ۱، ص ۳۳۴۳۳۵؛ مفید، کتاب الامالی، ۱۴۰۳، ص ۲۷۱؛ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴، ص ۳۴، ۴۸؛ سعید بن هبه الله قطب راوندی، الدعوات، ص ۲۴۹
- اسماعیلبن محمد حمیری، دیوان ص ۳۲۷ ـ ۳۲۸؛ محمدبن محمدمفید، کتاب الامالی ص ۷؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی ص ۶۲۷؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۹۹، که آن را به حضرت علی (ع) نسبت داده است.
- محمدبن محمدمفید، اوائل المقالات ص ۷۳ ـ ۷۴؛ علیبن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی ج ۳، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۹۹؛ حسن بن سلیمان حلّی، المختصر، ص ۱۳-۱۴
- احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف ج ۵، ص ۱۵۰.
- ابنسعد، ج ۵، ص ۳۲-۳۳؛ ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج ۲، ص ۳۸۶
- ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج ۲، ص ۳۸۶؛ درباره حوادثی که در شام برای آنان رخ داد رجوع کنید به احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف ج ۵، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵.
- محمدبن محمد مفید، الجمل و النُصره لسید العتره فی حرب البصره ص ۱۰۹.
منابع
- ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵-۱۳۸۷/ ۱۹۶۵-۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱-۱۳۷۳/ ۱۹۵۲-۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابناثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
- ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم، ۱۳۵۷ ش.
- ابنبابویه، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ ش.
- ابنبسطام (حسینبن بسطام) و ابنبسطام (عبدالله بن بسطام)، طب الائمه علیهمالسلام، نجف (۱۳۸۵)، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابنجوزی، کتاب الضعفاء و المتروکین، چاپ ابوالفداء عبداللّه قاضی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- ابنحِبّان، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵-۱۳۹۶/
منبع: ویکی شیعه