- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 22 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
(… این ابن التیهان و این ذوالشهادتین و این نظراوهم من اخوانهم الذین تعاقدوا على المنیه و ابرد برووسهم الى الفجره!…)
(نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۱۸۳٫)
(کجاست ابن تیهان؟ وکجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند مانند آنان، از برادرانشان، که باهم برکشته شدن (در راه حق) پیمان بستند و سرهاى آنان بعد از شهادت به سوى معصیت کاران فرستاده شد.) آن گاه دست به محاسن شریف زد و مدتى بس طولانى گریست. پس از آن فرمود: (آه! بر برادرانم، همان ها که قرآن را تلاوت مى کردند و به کار مى بستند، در واجبات دقت مى کردند و آن را به پا مى داشتند. سنت ها را زنده مى کردند و بدعت ها را از بین مى بردند. دعوت به جهاد را مى پذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروى مى کردند.)
این سخنان غم انگیز و جانکاه در آخرین روزهاى عمر پربرکت مولاى متقیان، حضرت على(ع) بر لب هاى مبارک آن بزرگوار جارى شد. امام در فراق یاران آزاده خویش تإسف مى خورد، اشک مى ریزد و رشادت ها و فداکارىهاى آنان را تحسین مى کند. راستى آنان از تبار کدامین سلسله بودند که دومین شخص عالم امکان، دورى آنان را برنمى تابد و در فقدانشان خود را این چنین تنها مى یابد. عمار که بود؟ ابن تیهان و ذوالشهادتین کیستند؟
این قلم در صدد معرفى گوشه هایى از زندگى افتخارآمیز و حماسه آفرین این رادمردان عالم انسانیت و معنویت است و مى کوشد خوانندگان را با یاران مخلص و جان برکف حضرت على(ع) آشنا سازد. در این نوشتار به شرح حال ابوهیثم بن تیهان مى پردازیم.
ابوهیثم مالک بن تیهان انصارى از اهالى یثرب (مدینه) و از طایفه اوس بود. نام پدرش عمروبن جشم و نام مادرش لیلابنت عتیک بود.(۱)
ابوهیثم بن تیهان از اولین کسانى است که قبل از هجرت پیامبر(ص)، در مکه به نداى توحیدى آن حضرت لبیک گفت و با آن حضرت پیمان وفادارى بست. او از همان روز در بیش تر صحنه هاى نظامى، سیاسى، اجتماعى و مذهبى صدر اسلام حضور یافت و از حداکثر توان خویش، در راه اعتلاى کلمه توحید بهره گرفت، همواره در بحرانى ترین شرایط و حساس ترین موقعیت ها ثابت قدم و پایدار باقى ماند و پیوسته در خط مستقیم اهل بیت(علیهم السلام) استقامت ورزید و در رفتارش تا آخرین لحظه حیات، هیچ گونه انحرافى پدید نیامد. در یک کلام، او از بارزترین نمونه هاى (فاستقم کما امرت) بود.
این سرباز فداکار و یار رشید اسلام در حدود چهل سال ـ از سال دوازدهم بعثت پیامبر(ص)، که در مکه به آئین آسمانى آن حضرت ایمان آورد، تا سال ۳۷ ه’ .ق که در جنگ صفین در رکاب مولاى متقیان حضرت على(ع) به شهادت رسید. در محضر پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و در کنار حضرت على(ع) منشإ خدمات شایان توجهى در نشر و گسترش فرهنگ نورانى پیامبر(ص) و اهل بیت اطهر(علیهم السلام) گردید، تا آن جا که پیشواى هشتم، حضرت رضا(ع) او را الگوى شیعیان معرفى کرد و دوستى وى و یارانش را جزء احکام دین و از واجبات دانست.
امروزه شیعیان امیرالمومنین(ع) به ویژه جوانان عزیز ما مى توانند سرمشق هاى بسیار زیبا و درخشان از زندگى دل انگیز، جذاب و آموزنده این شخصیت الهى به دست آورند. عاشقان امام على(ع) مشتاقند که با چنین افراد مخلص و اصحاب فرزانه پیشواى متقیان بیش تر آشنا شوند و به قول لسان الغیب شیراز:
اى پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
جان پرور است قصه ارباب معرفت
رمزى بیا بپرس و حدیثى بیا بگو
ابن تیهان و امتیازات دوازده گانه
اگر صفحات تاریخ زندگانى این مرد بزرگ را به دقت ورق بزنیم، خطوط برجسته و زرین فراوانى مشاهده خواهیم کرد. ما این ویژگى ها را بر حسب ترتیب حوادث تاریخى، در دوازده بخش بررسى مى کنیم:
۱ ـ مبلغ پیشتاز اسلام
پیامبر مکرم اسلام(ص) درموسم حج، براى اولین بار با شش نفر از مردم مدینه ملاقات کرد و به آنان فرمود: آیا شما با یهود هم پیمان هستید؟ آن ها گفتند: بلى. پیامبر(ص) فرمود: بنشینید تا با شما سخن بگویم! سپس پیامبر(ص) آیاتى از قرآن کریم تلاوت کرد.
سخنان دلرباى رسول خدا تإثیر عجیبى در دل آنان ایجاد نمود، آن چنان که آنان در همان جلسه به پیامبر(ص) ایمان آوردند و مسلمان شدند. آن ها به پیامبر(ص) گفتند: (از زمان هاى گذشته میان ما آتش جنگ پیوسته شعله ور است. امیدواریم که خداوند به سبب آیین آسمانى و عزت بخش شما، آن را فرو نشاند. ما اکنون به سوى یثرب بر مى گردیم و آیین شما را به مردم عرضه مى داریم. اگرهمه مردم آن را پذیرفتند، پیش ماکسى گرامى تر از شما نخواهد بود.)
ابوهیثم بن تیهان جزء این شش نفر بود. آنان بعد از این جلسه با دلى لبریز از عشق و ایمان به خدا و پیامبر، به شهر خود برگشتند و از جان و دل براى نشر آیین اسلام کوشیدند، تا آن جا که در یثرب خانه اى نبود که سخن از پیامبر(ص) در آن جا نباشد.(۲)
۲ ـ شرکت در نخستین پیمان عقبه
تبلیغات و تلاش هاى پى گیر ابوهیثم و یارانش تإثیر به سزایى در شهر یثرب گذاشت و تعدادى از اهالى آن جا به آیین محمدى ایمان آوردند.
هیئتى دوازده نفره از یثرب براى ملاقات با پیامبر، به سوى مکه گسیل شد. آنان در (عقبه)(۳) با پیامبر بزرگوار اسلام دیدار نمودند. نخستین پیمان اسلامى در آن جا بسته شد. در بین این افراد، اسعد بن زراره، عباده بن صامت و ابوهیثم مالک بن تیهان انصارى دیده مى شدند.(۴) متن پیمان آنان با پیامبر اسلام(ص) به این ترتیب بود:
(با رسول خدا پیمان بستیم که به وظایف زیر عمل کنیم: به خدا شرک نورزیم. دزدى و زنا نکنیم. فرزندان خود را نکشیم. به یک دیگر تهمت نزنیم. کار زشت انجام ندهیم و در کارهاى نیک نافرمانى نکنیم.)
رسول گرامى به آنان فرمود: (اگر طبق این پیمان عمل نمایید، جایگاه شما بهشت برین خواهد بود و اگر نافرمانى کردید، خداوند شما را عذاب مى کند و یا مى بخشد. )
آن ها با شور و شوق فراوان به مدینه برگشتند و تبلیغات و فعالیت هاى خود را به صورت وسیع و دامنه دار ادامه دادند.
۳ ـ اولین نفر در دومین پیمان
درسال سیزدهم بعثت، کاروان حج مدینه وارد مکه شد. حدود ۷۰ نفر از مسلمانان یثرب براى انجام بیعت در منى، در (عقبه) گرد هم آمدند و منتظر دستورهاى پیامبر شدند. عباس، عموى پیامبر که به همراه آن حضرت در (عقبه) حضوریافته یود، در آن جلسه خطاب به آنان چنین گفت: (اى کسانى که شما پشتیبانى خود را از آیین (محمد) ابراز داشته اید! بدانید که وى گرامى ترین فرد قبیله خود مى باشد و با این که بنى هاشم عهده دار دفاع از او هستند، ولى (محمد) مایل است در میان شما باشد. اگر تصمیم دارید که به پیمان خود وفادار باشید و او را از خطر دشمنان حفظ کنید، او به میان شما مىآید و اگر قدرت دفاع از او را ندارید، هم اکنون از او دست بردارید و بگذارید در میان عشیره خود با کمال عزت و عظمت زندگى کند.)
پیامبر(ص) در ادامه، ضمن سخنانى فرمود: (من با شما پیمان مى بندم به این که از من دفاع کنید; همان طور که از فرزندان و اهل بیت خود دفاع مى کنید.)
دراین هنگام افرادى از اهل مدینه سخن گفتند و اظهار وفادارى کردند. آن ها با شادمانى، شور و شوق وصف ناپذیرى با پیامبر دست بیعت دادند. ابوهیثم بن تیهان اولین کسى بود که در این پیمان با پیامبر دست بیعت داد و پیمان وفادارى بست.(۵) او هنگام بیعت اظهار داشت: (اى رسول خدا! ما با یهودیان پیمان بسته ایم، اکنون ناچاریم تمام آن ها را نادیده بگیریم. سزاوار نیست روزى از ما دست بردارید و به سوى قوم خود برگردید.)
پیامبر فرمود: (شما با هرکس پیمان صلح منعقد کرده اید، من آن را محترم مى شمارم.)(۶)
۴ ـ انتخاب آسمانى
ابوهیثم بن تیهان، عبدالله حزام و اسعدبن زراره در ادامه جلسه پیمان عقبه دوم، عرض کردند: (یا رسول الله! خون ما فداى خون و جان ما فداى جان شما! هر شرطى که مى خواهى براى پروردگار خود و براى خود بکن.)
حضرت رسول اکرم(ص) با اشاره جبرئیل، از میان آنان دوازده (نقیب) انتخاب کرد و فرمود: (دوازده نفر از میان خود جدا کنید که کفیل و سرپرست شما باشند، چنان که موسى(ع) دوازده نفر درمیان بنى اسرائیل برگزید.)
آن ها گفتند: (یا رسول الله! هرکه را مى خواهى انتخاب کن.)
جبرئیل از طرف خداوند دوازده نقیب را تعیین کرد که نه نفر آنان از گروه خزرج و سه نفر از قبیله اوس بودند که ابوهیثم بن تیهان جزء آن ها بود.(۷)
(نقبإ) افرادى بودند که مسوولیت حراست از دین قوم خود را داشتند. آنان متعهد شدند که علاوه بر خود، قومشان را نیز از انحرافات و کج اندیشى هاى خلاف شریعت اسلام محافظت نمایند. نقیب یک قوم، آگاه به اسرار قومش بود و سرپرستى و هدایت آنان را به عهده داشت.(۸)
۵ ـ کارشناس ویژه پیامبر(ص)
ابن تیهان به عنوان کارشناس مسائل اقتصادى، مورد اعتماد پیامبر بزرگوار اسلام بود و زیر نظر آن حضرت به وظایفش عمل مى کرد.(۹)
ابن سعد، از دانشمندان اهل سنت در طبقات الکبرى مى نویسد: (او در تعیین مقدار خرماى نخلستان ها در منطقه، نظر رسایى داشت. پیامبر(ص) در چنین مسائلى از او نظر خواهى مى کرد. پس از رحلت رسول گرامى اسلام، ابوبکر افرادى را به دنبالش فرستاد تا همان سمت کارشناسى را بپذیرد، ولى ابن تیهان امتناع کرد و به درخواست خلیفه اول تن نداد. ابوبکر به عنوان اعتراض، گفت: (تو چگونه در زمان پیامبر این کار را انجام مى دادى و امروزه از پذیرفتن پیشنهاد ما امتناع مى کنى؟) ابوهیثم بن تیهان که از دست آنان دلى پرخون داشت، گفت:
(اى خلیفه! براى حضرت رسول(ص) کار مى کردم، چون که بعد از انجام هر مإموریت، پیامبر برایم دعا مى کرد.)(۱۰)
ابوهیثم مى دانست که اگر با آنان همکارى کند، به خلافتشان رسمیت بخشیده است. بلال حبشى هم از همکارى با آنان خوددارى نمود و بعد از پیامبر، اذان نگفت. امام صادق(ع) در باره بلال فرمود: (خداوند بلال را رحمت کند! او ما، اهل بیت را دوست مى داشت و بنده صالح خدا بود. و گفت: بعد از رسول خدا(ص) براى احدى اذان نمى گویم. )(۱۱)
۶ ـ پیمان برادرى در پرتو ایمان
بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه، یکى از خطراتى که آیین آن حضرت را تهدید مى کرد و بیم آن مى رفت که جمعیت نوپاى مسلمانان را پراکنده سازد، اختلاف میان مسلمانان بود.
از سویى، مهاجران و انصار باهم اختلاف داشتند و از سوى دیگر، اختلاف شدیدى بین دو قبیله بزرگ انصار، (اوس) و (خزرج) حاکم بود. مهاجران و انصار در دو محیط متفاوت پرورش یافته بودند و در طرز تفکر و معاشرت، اختلاف زیادى باهم داشتند. قبیله هاى اوس و خزرج بیش از دو قرن سابقه نبرد خونین و کشمکش داخلى باهم داشتند. به این جهت پیامبر عظیم الشإن اسلام(ص) از طرف خداوند مإمور شد که در بین یاران و هواداران خویش پیمان برادرى (عقد اخوت) جارى کند. پیامبر(ص) در محفلى عمومى ـ که در خانه (انس) تشکیل یافته بود.ـ(۱۲) به هواداران خویش فرمود: (هریک از شما با یک نفر پیمان اخوت ببندد. )
مورخان نام هاى همه افرادى را که در آن جلسه پیمان اخوت بستند، را ثبت کرده اند. (۱۳) پیامبر(ص) آن روز طرفین عقد را خودش تعیین مى کرد و خطاب به مسلمانان مى فرمود: (فلانى! تو برادر فلانى هستى!) پیامبر(ص) بین ابوهیثم ابن تیهان و عثمان بن مظعون عقد اخوت جارى کرد.
کار اخوت به پایان رسیده بود، ناگهان على(ع) با چشمان اشک بار(۱۴) عرض کرد: (یارسول الله! یاران خود را با یکدیگر برادر نمودى، ولى میان من و یک نفر از مسلمانان اخوت جارى نفرمودید!) پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: (تو در دنیا و آخرت، برادر من هستى!) سپس پیامبر(ص) با حضرت على(ع) پیمان برادرى بست.(۱۵)
۷ ـ دفاع از ولایت و امامت علوى
حساس ترین مسوولیت ابوهیثم بعد از رحلت پیامبر(ص) شروع شد. او ۲۷ سال در بحرانى ترین شرایط تاریخ اسلام، در کنار جانشین حقیقى پیامبربزرگوار(ص) ثابت قدم و استوار باقى ماند و لحظه اى در حقانیت امیرالمومنین(ع) شک و تردید به دلش راه نداد. او در عصرى که از هر طرف فتنه مى بارید، به معدن علم و برادر پیامبر(ص) و سرچشمه تمام خوبى ها پناهنده شد و مانند پروانه اى درگرد شمع وجود مولاى متقیان گشت و جان برکف آماده اجراى دستورات حضرتش شد. هنگامى که رسول خدا(ص) چشم از جهان فانى فرو بست و خلیفه اول به مسند خلافت تکیه زد، دوازده نفر از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) و نخبگان سابقه دار اسلام، مخالفت خویش را با این خلافت اعلام داشتند. نیمى از آنان از مهاجران و بقیه از گروه انصار بودند; خالدبن سعید، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر و بریده اسلمى، جزو مهاجران و ابوهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، خزیمه بن ثابت (ملقب به ذوالشهادتین)، ابى بن کعب(۱۶) و ابوایوب انصارى جزو انصار بودند.
در این جا چکیده این ماجرا را از زبان امام صادق(ع) مى خوانیم:
این گروه دوازده نفره هم قسم شدند که ابوبکر را از منبر پیامبر(ص) پایین بیاورند و حق را به صاحبش برگردانند اما قبل از اقدام، براى مشورت و کسب اجازه به حضور حضرت على(ع) مشرف شدند و با یادآورى حدیث پیامبر(ص) که فرمود:
على مع الحق و الحق مع على، هدف خویش را بیان داشتند. مولاى متقیان وقتى از مقصود آنان آگاه گشت، فرمود:
این کار را نکنید; زیرا در بین مسلمانان درگیرى و خونریزى پیش مى آید. با منطق رسا و دلیل هاى محکم، آنچه را در مورد من از رسول الله(ص) شنیده اید، به ابوبکر بگویید تا حجت براو تمام شود و عذرى برایش نماند.
انتقاد متهورانه
آنان روز پنجم رحلت پیامبراکرم(ص) وارد مسجد شدند و نزدیک منبر پیامبر(ص) نشستند. ابوبکر بر فراز منبر پیغمبر(ص) شروع به سخن نمود.
خالدبن سعید برخاست و خلیفه را از تصدى امر خلافت برحذر داشت و تإکیدات و توصیه هاى پیامبربزرگوار اسلام از طرف خداوند را در مورد امامت و ولایت على(ع) یادآور شد. سپس سلمان علیه کسانى که خود را برجانشین حقیقى پیامبر مقدم داشته بودند، مطالبى بیان کرد و شنیده هاى خود را در مورد فضائل و مناقب و امامت امام اول شیعیان نقل کرد. بعد، تک تک افراد اعتراض خود را با منطق محکم و مستدل از قرآن و حدیث بیان نمودند.(۱۷)
وقتى نوبت به یاور رشید امامت، ابوهیثم ابن تیهان رسید، چنین گفت:
(من در روز غدیرخم در محضر پیامبر(ص) حاضر بودم، که پیامبر(ص) دست هاى حضرت على(ع) را بلند کرد تا ما، مسلمانان تسلیم او شویم. در این میان بین مسلمانان گفت و گو و مجادله پیش آمد. انصار گفتند: (او را براى جانشینى خود برگزید.)، بعضى گفتند: (پیامبر(ص) دست هاى او رابلند کرد تا مردم بدانند که على دوست هرکسى است که پیامبر دوست اوست.) در این گفت و گو، کار مشاجره و اختلاف بالاگرفت، تا این که چند نفر را به محضر رسول خدا(ص) فرستادیم تا اصل مسإله را جویا شوند.
پیامبر(ص) در جواب مردم فرمود: (على، بعد از من، ولى و امام مومنان است و دلسوزترین فرد براى امت من بعد از وفاتم مى باشد.) من به آنچه را که خودم دیده بودم شهادت دادم; حالا هرکس مى خواهد قبول کند و هرکس مى خواهد قبول نکند. (ان یوم الفصل کان میقاتا); مطمئنا روز قیامت وعده گاه ماست.(۱۸)
ابن تیهان در ادامه سخنان متین و اعتراضآمیز خود، مطالبى را بیان کرد و با این حدیث به کلامش پایان داد: پیامبر خدا فرمود: (اهل بیت من، ستارگان اهل زمین هستند. آن ها را مقدم بدارید. هیچ وقت از آنان جلوتر نروید و بر آنان مقدم نشوید. )(۱۹)
آخرین نفر، ابوایوب انصارى بود. او در حالى که به شدت ناراحت بود، از جاى خود برخاست و فریاد زد: (اى بندگان خدا! درباره اهل بیت پیغمبر خود ظلم نکنید! شما در موارد متعدد سفارش ها و توصیه هاى پیامبر را در حق على(ع) شنیده اید. اى مردم! از این ظلم و ستم به سوى خدا توبه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.) او این سخن را در حالى ادا کرد که بغض گلویش را گرفته بود. از شدت ناراحتى گریه به او امان نداد و نتوانست سخنان خود را ادامه دهد.
هنگامى که ابن تیهان و یاران غیور و شجاع وى با احتجاجات قوى، ولایت و فضیلت على(ع) را ثابت نمودند و مخالفان را از عذاب الهى ترساندند، عده اى از جمله: عبدالله بن مسعود، زیدبن وهب و… با آنان هم صدا شدند و به وصیت پیامبر(ص) به خلافت على(ع) تإکید کردند.
فضاى مجلس عوض شد. ابوبکر در حالى که از استدلال قوى و سخنان رساى آنان عاجز و متحیر شده بود، گفت: (اقیلونى! اقیلونى! فلست بخیرکم و على فیکم.); رهاکنید مرا! رهاکنید مرا! تا على در میان شماست، من بهترین نفر (به خلافت امت) نیستم. (۲۰)
۸ ـ مسوول بیعت گرفتن براى على(ع)
زمان به سرعت سپرى شد و آخرین روزهاى سال ۳۵ ه’ .ق فرا رسید.(۲۱) پس از کشته شدن خلیفه سوم، مردم درخانه امیرمومنان(ع) تجمع کردند و تقاضاى بیعت با آن حضرت نمودند. امام براساس تکلیف خویش، حکومت ظاهرى را قبول کردند و مسلمانان براى بیعت کردن آماده شدند. ابوهیثم بن تیهان و عماربن یاسر از سوى امام على(ع) مسوولیت یافتند که براى آن حضرت از مردم بیعت و پیمان وفادارى بگیرند. آن دو ضمن گرفتن بیعت از مردم، به آنان مى گفتند: (ما براساس اطاعت از دستورهاى خداوند و سنت و روش پیامبر با شما بیعت مى کنیم. اگر از این حدود عدول کردیم و ازجاده مستقیم منصرف شدیم، دیگر شما حق اطاعت ندارید و در گردن شما هیچ گونه بیعتى براى ما نخواهد بود. آن هنگام قرآن حاکم بین شما و ما خواهد بود.)(۲۲)
۹ ـ خزانه دار امین
بعد از بیعت مردم با امام على(ع)، حکومت ظاهرى دراختیار مولاى متقیان قرار گرفت. آن حضرت کارگزاران عثمان را ـ که براساس روابط و نسبت هاى فامیلى در رإس حکومت قرار گرفته بودند.ـ عزل کرد و شیعیان متعهد و کاردان را به کارهاى مهم حکومتى نصب نمود. ابوهیثم ابن تیهان و عماربن یاسر به سمت خزانه دارى و مسوولیت خطیر بیت المال مسلمین در مدینه انتخاب شدند. امام على(ع) بعد از نصب آنان به این سمت، دستورالعملى به این مضمون براى آن دو نفر صادر نمود:
(هرکسى که در دایره اسلام است و از مسلمانان محسوب مى شود، اعم از قبائل عرب و طوایف عجم، باید حقوق مساوى دریافت کند. در حکومت من، عربى و عجمى و قرشى و انصارى بودن ملاک برترى و ارزش نیست. با همه باید به عنوان یک مسلمان رفتار کنید. همه مسلمانان از لحاظ دریافت حقوق از بیت المال مسلمین، مساوى هستند.)
آنان طبق دستور امیرمومنان(ع) عمل مى کردند. روزى سهل بن حنیف به همراه غلام سیاه خویش، براى دریافت حقوق مراجعه کرد. سهل بعد از دریافت سهم خود، به على(ع) گفت:
ـ به این غلام چقدر مى دهید؟
ـ تو خودت چقدر دریافت کردى؟
ـ سه دینار گرفتم. همه همین اندازه گرفته اند.
ـ به غلام او هم مثل خودش، سه دینار پرداخت کنید.
سهل بن حنیف چون انسانى وارسته و از شیعیان مخلص بود، سخن امام را پذیرفت و از محل خزانه براى بیرون رفت اما عده اى از مسلمانان عدالت على(ع) را نتوانستند تحمل کنند. طلحه و زبیر برآشفتند و به عنوان اعتراض، وارد خزانه دارى شدند و با عمار و ابن تیهان به مجادله پرداختند اما قانع نشدند و درخواست ملاقات با امام على(ع) را کردند.(۱)
۱۰ ـ قهرمان جهاد و شهادت
ابن تیهان درطول ۴۰ سال فعالیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى که دوشادوش سلمان، ابوذر، عماربن یاسر، مالک اشتر و سایر یاران صدیق پیامبر و على(ع) انجام داد، از میدان هاى جهاد و شهادت و صحنه هاى نبرد حق علیه باطل غفلت نکرد و از همان صدر اسلام در کنار رهبر مسلمانان، در جنگ بدر همراه برادرش، عبیدبن تیهان شرکت جست و در جنگ احد جانانه از حریم اسلام و مسلمین دفاع کرد. ابن سعد در طبقات الکبرى مى نویسد: ابوهیثم بن تیهان درنبردهاى بدر، احد، خندق و سایر صحنه هاى مقابله با اهل باطل در کنار رسول خدا(ص) حضور یافت. وى همچنین بعد از رحلت پیامبر(ص)، در زمان حکومت على(ع) در جنگ جمل و صفین حضور فعال و چشمگیر داشت. ابن تیهان در این نبردها، علاوه برحمله هاى دشمن شکن و تهاجمات کوبنده علیه اهل باطل، با اشعار و خطابه هاى پرشور و آتشین خود هواداران على(ع) را علیه منافقین و مخالفین تشویق و تحریک مى کرد.(۲)
۱۱ ـ برادر مبارز
عبیدبن تیهان، برادر ابوهیثم درفعالیت هاى سیاسى ـ فرهنگى و نشر اعتقادات الهى و مبارزه با کفار و مشرکان، پیوسته با برادرش همراه و همدل بود و با او صمیمانه همکارى مى کرد. عبیدبن تیهان در جنگ بدر در کنار پیامبر(ص) و همراه مسلمانان حضور داشت و همچنین در نبرد احد دلیرانه از سپاه اسلام حمایت کرد. وى بعد از رشادت هاى فراوان و مقاومت در برابر کفار قریش، به دست ناپاک عکرمه بن ابى جهل، به شهادت رسید. از عبیدبن تیهان فرزندى به نام عبیدالله به یادگار ماند که در جنگ یمامه به درجه شهادت نایل شد.
۱۲ ـ درعرصه خطابه و شعر
ابوهیثم ابن تیهان شاگرد مکتب على(ع) است. او شاگرد شخصیتى است که خطابه هایش دوست و دشمن را در بهت و حیرت فروبرد. در این مورد به اعتراف یک مسیحى اشاره مى کنیم.
استاد امین نحله، یکى از نظریه پردازان عالم مسیحیت و سخن شناس متبحر، در پاسخ شخصى که ازاو درخواست کرده بود چندکلمه از زیباترین سخنان على(ع) را برایش انتخاب کند، مى گوید: (به خدا قسم! نمى توانم، من از انتخاب یک کلمه آن عاجزم (یکى از دیگرى زیباتر و شگفت انگیزتر است)، زیرا این کار درست به این مى ماند که دانه یاقوتى را از کنار دانه هاى دیگر بردارم.)(۳)
ابوهیثم شاگرد چنین مکتبى است. او اشعار و خطابه هایى دارد که در جاهاى مختلف بیان کرده و از عمق جانش ریشه گرفته و جلوه اى از ایمان اوست. امام على(ع) سخنانش را تإیید فرمود و برایش پاداش نیک آرزوکرد. به عنوان نمونه، به چکیده سه مورد از گفته ها و خطابه هایش اشاره مى کنیم:
الف) ابن ابى الحدید مى نویسد: او روزى در میان لشگرگاه على(ع) به پا خاست و چنین گفت: (اى مسلمانان و اى اهل عراق! بین شما و پیروزى بردشمن راهى نیست. بهشت در آینده ى نزدیک در اختیار شماست. ثابت قدم و استوار باشید و صف هاى خود را منظم کنید. سرهاى خود را به پروردگارتان عاریه دهید و از خداى خود کمک و یارى بجویید. با دشمن خدا و دشمن خویش جهاد کنید. آن ها را بکشید که خدا آنان را بکشد و نابود گرداند. اى بندگان خدا! استقامت پیشه کنید که زمین از آن خداست و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، واگذار مى کند; وسرانجام نیک براى پرهیزگاران است.)(۴)
ب) شیخ مفید نقل مى کند: به امام على بن ابى طالب(ع) گزارش رسید که طلحه، زبیر و عایشه از مکه به سوى بصره حرکت کرده اند. امام هواداران و شیعیان خویش را جمع کرد و در یک مجلس عمومى، بعد از حمد و ثناى الهى، فرمود: (پس از آن که خداوند، پیامبر خویش را قبض روح کرد، گفتیم که ما، اهل بیت و خاندان و وارثان ودوستان و شایسته ترین مردم نسبت به پیامبر هستیم و هرگز در زمینه حق و سلطه او مورد مخالفت قرار نمى گیریم. درهمین فکر بودیم که منافقین برجستند و سلطه و قدرت پیامبرمان(ص) را از ما ربودند و به دست غیر ما سپردند. به طورى که به خدا سوگند! دیده و دل هاى ما; همگى براین حادثه گریست و سینه ها به خشم آمد. به خدا قسم! اگر بیم آن نبود که مسلمین پراکنده شوند و به کفر بازگردند و در دین شکاف و رخنه ایجاد شود، تا آن جا که در توان داشتیم، آن وضعیت را دگرگون مى ساختیم اما کسانى زمام امور حکومت اسلامى را به دست گرفتند و همگى در گذشتند. و خداوند آن را به من بازگرداند. این دو مرد ـ طلحه و زبیرـ در شمار بیعت کنندگان با من بیعت کردند، و حالا به بصره رفته اند تا اجتماع شما را پراکنده سازند. و بین شما جنگ و درگیرى بیاندازند. خداوندا! هردو نفر را به خاطر نیرنگى که به این امت زدند و سوء نظرى که به عموم مسلمین دارند، بگیر و کیفرشان ده.)(۵)
وقتى کلام امام امیرالمومنین(ع) به این جا رسید، ابوهیثم ابن تیهان به پا خاست و گفت: (اى امیرمومنان! حسد قریش برشما دوگونه است: خوبانشان به خاطر میل و مسابقه درفضل و برترى مرتبت، برتو حسد بردند و بد و اشرار آنان نیز حسد زشتى برتو ورزیدند که خداوند بدان سبب اعمالشان را تباه و بى ثمر ساخت و وزر و وبالشان را سنگین تر نمود، و آن ها به تساوى با تو بسنده نکردند بلکه خواستند برتو سبقت بگیرند و در نتیجه، از هدف دور افتادند و مسابقه با تو آنان را از مرتبه اعتبار ساقط کرد. اى مولاى ما! تو سزاوارترین فرد قریش به قریشیان هستى; پیامبرشان را در حال حیات یارى کردى; و پس از وفات آن حضرت، حقوقى را که برعهده تو بود، پرداخت نمودى. به خدا سوگند! این سرکشى آنان جز به زیان خودشان نخواهد انجامید. ما انصار و یاوران شماییم. پس هر امرى دارى، بفرما.)(۶)
سپس اشعارى با مضامین عالى قرائت کرد که دو بیت آخرش چنین است:
یا وصى النبى نحن من الحق
على مثل بهجه الاصباح
اى وصى پیامبر(ص)! حقانیت ما مانند سپیده صبح (روشن و آشکار) است.
لیس منا من لم یکن لک فى الله ولیا على الهدى والفلاح(۷)
هرکس از ما که در راه خدا با تو دوستى نکند، بر راه هدایت و رستگارى نخواهد بود.
بعد از اتمام سخنان و اشعار عارفانه و هنرمندانه این شاعر عاشق اهل بیت(علیهم السلام)، حضرت امیرالمومنین(ع) براى وى پاداش نیک آرزو کرد و او را تحسین نمود.
ج) مالک بن تیهان یکى از افرادى بود که در جنگ جمل، در سنگر حق علیه باطل و مبارزه با ناکثین و پیمان شکنان، سهم زیادى در پیروزى لشگر حق ایفا کرد. کثرت علاقه او و ثبات قدم وى در پیروى و تبعیت از على(ع)، از اشعارى که درمیدان نبرد در روز جمل خواند، آشکارتر مى شود:
قل للزبیر و قل لطلحه اننا
نحن اللذون شعارنا الانصار
نحن اللذون رإت قریش مکاننا
یوم القلیب اولئک الکفار
کنا شعار نبینا و دثاره
نفدیه منا الروح و الابصار
ان الوصى امامنا و ولینا
برح الخفإ و باحت الاسرار
به طلحه وزبیر بگو: ما را انصار و یاوران حق مى خوانند. ما افرادى هستیم که قریش در جنگ بدر که کافر بودند، قدرت و موقعیت ما را دیدند. ما از یاران نزدیک پیامبریم; چشم و جانمان را در راهش فدا کردیم. همانا وصى برحق پیامبر، امام و پیشواى ماست. اسرار و امور پنهانى آشکار گردید.(۸)
ابوهیثم بن تیهان در منظر ائمه(علیهم السلام)
۱ ـ در فراق یار
وى در دیدگاه پیشواى اول شیعیان جهان، از یاران درجه یک و در ردیف عماربن یاسر، مالک اشتر و ذوالشهادتین بود. امام على(ع) زمانى که براى دومین بار تصمیم گرفت به طرف صفین لشگرکشى کند، در ضمن یک خطابه پرشور، مطالبى بیان کرد و در مقام ستایش و تمجید از یاران مخلصش چنین فرمود: (آن برداران ماکه در صفین خونشان ریخته شد، ضرر و زیانى نبردند، زیرا اگر امروز زنده بودند، مى باید غصه و خون جگر مى خوردند. به خدا سوگند! خدا را ملاقات کردند و اجر و مزد خود را یافتند. خداوند آنان را به خانه امن و امان وارد گردانید. این اخوانى الذین رکبوا الطریق، و مضوا على الحق؟ این عمار؟ و این ابن التیهان و این ذوالشهادتین…؟ و کجایند همردیفان و برادران ایشان؟ آنان که به کشته شدن در راه دین پیمان بستند، کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ افرادى که سرهایشان را براى اشخاص بدکردار و فاجر هدیه بردند.)(۹)
امام مدتى گریست و سپس فرمود: (آه! بر برادران من، آنان که قرآن را قرائت نموده و به آن عمل کردند و در واجبات اندیشه نموده و آن را به پا داشتند، بدعت ها را نابود ساخته و سنت ها را زنده کردند، هرگاه آنان را به جهاد مى خواندم، به سرعت اجابت مى کردند و به پیشواى خود اعتماد داشته و پیروى مى نمودند.)(۱۰)
امیرمومنان(ع) در این سخنان ـ که آخرین خطبه آن بزرگوار و در آخرین هفته عمر آن حضرت ایراد شده است.ـ ابن تیهان و یارانش را با این اوصاف مى ستاید:
شهادت طلبى در راه حق، استقامت در عهد و پیمان، اطاعت کامل از امام و مقتداى خویش، تلاوت قرآن و عمل به آن، تدبر در واجبات الهى و اقامه فرائض، احیاى سنت پیامبر، نابود کردن بدعت ها، آمادگى براى جهاد در راه خدا و گوش به فرمان رهبر الهى، ضرر نکردن در معامله باخداوند، ورود به خانه امن و امان پروردگار، ملاقات با خداوند، دریافت پاداش نیکو و عاقبت به خیرشدن و پایان عمر به راستى و درستى.
۲ ـ در نگاه امام رضا(ع)
پیشواى هشتم وقتى شیعیان با اخلاص امیرالمومنین(ع) را مى شمارد، از ابن تیهان نام مى برد و او را به عنوان پیرو راستین خط ولایت و داراى ایمان خالص و در ردیف سلمان و ابوذر معرفى مى کند و دوستى آنان را جزء دین مى داند. آن گاه برابوهیثم و یارانش دعا مى کند و درود و سلام مى فرستد. شیخ صدوق مى نویسد: روزى مإمون ازحضرت رضا(ع) خواست تا آن بزرگوار حقایق و معارف دین مبین اسلام را به طور خلاصه برایش شرح دهد. پیشواى هشتم در پاسخ فرمود: (… و در دین ما واجب است دوستى ومحبت امیرالمومنین على(ع) و کسانى که به روش پیامبر عمل کردند و با آن از دنیا رفتند و در دین خداوند تغییر و تبدیل راه ندادند، مانند: سلمان فارسى، ابوذرغفارى، مقداد ابن اسود، عماربن یاسر، حذیفه یمانى، ابوهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عباده بن الصامت، ابوایوب انصارى، خزیمه بن ثابت، (ذوالشهادتین)، ابوسعیدخدرى و امثال آن ها که خداوند از آنان راضى است، رحمت و درود خداوند بر آنان باد. واجب است محبت و دوستى با پیروان و دوستان آنان و کسانى که به راهنمایى آنان هدایت شدند و روش آنان را دنبال کردند. رضوان الله علیهم.)(۱۱)
در منظر اهل نظر
۱ ـ کمال الدین ابن میثم بحرانى از دانشمندان قرن هفتم و شارح نهج البلاغه مى نویسد:
(مالک بن تیهان از مسلمانان انصارى است و از افرادى است که در لیله عقبه به ریاست قوم خود انتخاب شد. وى از اصحاب بدر بوده و در جنگ صفین در رکاب على(ع) به شهادت رسید.)(۱۲)
۲ ـ شیخ طوسى; معروف ترین فقیه و دانشمند امامیه در قرن پنجم مى گوید: (ابوهیثم بن تیهان یکى از یاران امام على(ع) است.)(۱۳)
۳ـ نویسنده کتاب ارزشمند معجم رجال الحدیث مى نویسد: (مالک بن تیهان همان ابوهیثم بن تیهان است; چنان که در کتاب هاى استیعاب و اسدالغابه و سایر منابع، به آن تصریح شده است.) آن گاه وى به روایات متعددى در تإیید و تمجید از شخصیت ابوهیثم و ثبات قدم او در ولایت على(ع)، از جمله قصه نقبإ دوازده گانه، انکار خلافت ابوبکر، کلام امام رضا(ع) و تلاش هاى او در بیعت براى امیرمومنان(ع) و همچنین به اشعار و خطابه هاى او در دفاع از حریم اهل بیت(علیهم السلام) اشاره مى کند.
از منظر دانشمندان اهل سنت
۱ ـ ابن سعد (متوفا: ۲۳۰ ه’ .ق) در طبقات الکبرى آورده است: (ابن تیهان کسى است که حتى در ایام جاهلیت از بت و بت پرستى متنفر بود و شخصى خداجو و موحد محسوب مى شد. وى از اولین کسانى است که همراه تنى چند از مردم مدینه به نداى آسمانى توحید، لبیک گفت و مسلمان شد. او جزو هشت نفرى است که قبل از قوم خود، به پیامبر(ص) ایمان آورد. وى از پیشتازان تبلیغ اسلام در مدینه است. ابوهیثم به همراه هفتاد نفر از انصار در عقبه با رسول خدا(ص) پیمان وفادرى بست. وى از گروه نقبإ به شمار مى رود. او قهرمان میدان مبارزات حق علیه باطل است. او در بدر، احد، خندق و سایر صحنه ها در کنار پیامبر(ص) حضور داشت. پیامبر(ص) بین او و عثمان بن مظعون عقد برادرى بست و از طرف رسول خدا(ص) به عنوان کارشناس و تعیین کننده میزان خرماهاى خیبر به آن جا اعزام شد. او از اطاعت ابوبکر خوددارى کرد و بنا بر قولى، در صفین به شهادت رسید.)(۱۴)
در کلام ابن سعد دو نکته قابل تإمل وجود دارد:
الف) او ناخواسته اعتراف مى کند که این صحابى پیامبر با آن همه سابقه درخشان با ابوبکر مخالفت کرد.
ب) ابن سعد در شهادت ابن تیهان در صفین تشکیک نموده و آن را به (قولى) نسبت داده است; در حالى که علاوه بردلایل محکم از شیعه و سنى، امام على(ع) صراحتا در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه وى را جزو شهداى صفین نام برده و در کنار عمار و ذوالشهادتین یاد کرده است.
۲ ـ ابوحامدابن ابى الحدید معتزلى، مورخ، متکلم، فقیه، شاعر و دانشمند سرشناس اهل سنت (۵۸۶ ـ ۶۵۵ ه’ .ق) مى نویسد: (ابوهیثم بن تیهان از اصحاب با سابقه پیامبر است که در بیعت عقبه و جنگ بدر حضور چشمگیر داشت. بنابرقول مشهور، او در جنگ صفین خطابه هاى پرشور ایراد کرد و صف هاى لشگر على را منظم ساخت و با سخنان پرشور و حماسى خود، آنان را علیه دشمنان على تشویق و تحریک کرد و بالاخره در کنار على بن ابى طالب به شهادت رسید.)
وى در ادامه، به کلام ابن قتیبه دینورى در کتاب (المعارف) اعتراف کرده، مى گوید: (چطور او قول به شهادت این صحابى با سابقه را در جنگ صفین ضعیف دانسته است، در حالى که محدثین بزرگ ما، مانند: صالح ابن وجیه وابن عبدالبر و ابونعیم قائل به این قول هستند. البته انکار شهادت ابن تیهان در صفین و نسبت دادن در گذشت او به زمان هاى قبل از آن، از روى تعصب و عناد است. و از ابن قتیبه بعید نیست. )(۱۵)
۳ ـ على بن عبدالواحد شیبانى، معروف به (ابن اثیر) در مورد شرح حال او مى گوید: (مالک بن تیهان یکى از شش نفرى است که براى اولین بار از طرف مردم مدینه با رسول الله ملاقات کرد. وى در عقبه نخست به پیامبر ایمان آورد و درعقبه دوم با آن حضرت تجدید میثاق نمود. مالک به نقابت و ریاست بنى عبدالاشهل (از تیره هاى انصار) انتخاب شد و در بدر و احد و سایر میدان هاى مبارزه همراه پیامبر بود. مى گویند: او در سال ۳۷، در جنگ صفین کشته شد.)(۱۶)
۴ ـ دکتر صبحى صالح، استاد معارف و فقه اللغه درمورد ابن تیهان مى نویسد: (ابوهیثم بن تیهان یکى از بزرگان صحابه پیامبربزرگوار اسلام و از پیشتازان انصار است.)(۱۷)
در سنگر علم و دانش
ابوهیثم بن تیهان علاوه بررشادت ها و مجاهدت هاى فراوان در راه تحقق اهداف پیامبر عظیم الشإن اسلام و استحکام پایه هاى حکومت حضرت على(ع)، در جهت نشر اهداف عالى خویش به فراگیرى علم و دانش و احادیث پیشوایان اسلام همت گماشت. در این جا به چند نمونه از احادیث ابن تیهان اشاره مى کنیم:
خطبه طالوتیه
خطبه طالوتیه مولاى متقیان مشتمل برمضامین عالى و در رابطه با توحید وصفات زیباى خداوند و اعتقادات جامع اسلامى مى باشد. حضرت على(ع) در این خطبه از تنهایى و مظلومیت خویش و بى وفایى مردم اظهار شکایت مى کند و مى فرماید:
سوگند به آن خدایى که دانه را شکافت و جنبندگان را آفرید، اگر علم و دانش را از معدنش به دست مى آوردید و آب گوارا را نوش مى کردید و خیر و خوبى را از جایگاهش ذخیره مى کردید، راه ها براى شما روشن مى شد، نشانه ها براى شما آشکار و اسلام براى شما مى درخشید، به خوبى و فراوانى مى خوردید و عائله مند گرفتارى در میان شما نبود و به هیچ مسلمان و غیرمسلمانى که درعهد و پیمان شماست، ستم نمى شد…
سوگند به آن که دانه را شکافت و جنبندگان را آفرید، به خوبى مى دانید که منم زمامدار شما و آن کس که به پیرویش مإمور هستید. و منم دانشمند شما و آن کس که نجات شما به علم و دانش اوست; و وصى پیامبرشما و برگزیده پروردگارشما و زبان نور (رسول خدا یا قرآن) شما و دانا به مصالح شما هستم و به زودى خداى عزوجل از شما درباره امامانتان سوال خواهد کرد…
به خداوند سوگند! اگر به اندازه اصحاب طالوت یا به شماره اهل بدر یاور داشتم، هرآینه شما را با شمشیر مى زدم تا به سوى حق بازگردید و به راستى رو آورید و این کار براى جلوگیرى در رخنه اى که در دین ایجاد شده است، بهتر بود. خدایا! تو میان ما به حق حکم فرما، که بهترین داور هستى.(۱۸)
ستارگان اهل زمین و …
ابن تیهان در مجلس مناظره بامخالفان اهل بیت(علیهم السلام)، این حدیث را بیان کرد:
قال رسول(ص): ان اهل بیتى نجوم اهل الارض فقدموهم و لا تقدموهم (۱۹)
اهل بیت من ستارگان اهل زمین هستند. آن ها را مقدم کنید و بر آنان پیشى نگیرید.
قال رسول(ص): (على ولى المومنین بعدى وانصح الناس لامتى)(۲۰)
على بعد از من، ولى و امام مومنین است و دلسوزترین فرد براى امت من مى باشد.
سفر وصل
ابوهیثم مالک بن تیهان انصارى، یار دیرین پیامبر و على(علیهماالسلام) چهره درخشان عالم تشیع بعد از تلاش هاى فراوان در راه دفاع از اسلام واهل بیت(علیهم السلام)، در سال ۳۷ ه’ .ق، در جنگ صفین و در کنار رهبر آزادمردان جهان، مولاى متقیان(ع) به درجه رفیعه شهادت نایل شد و مرغ روحش که مالامال از عشق به خدا و مولا و رهبر خویش بود، به ملا اعلا پرکشید. رحمت ورضوان خداوند براوباد.
پى نوشت ها:
۱ ـ طبقات الکبرى، ج ۳، ص ۴۴۸٫
۲ ـ اسدالغابه، ج ۴، ص ;۲۷۴ طبقات الکبرى، ج ۳، ص ۴۴۸ و فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۰۶٫
۳ ـ گردنه اى در مکه، در نزدیکى منطقه منى.
۴ ـ اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۷۴ و فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۰۶٫
۵ ـ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۸۹٫
۶ ـ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۰۸٫
۷ ـ حیوه القلوب، ج ۲، ص ۴۵۰٫
۸ ـ خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۹۱، حدیث ۷۰٫
۹ ـ المعارف، ص ۱۵۴٫
۱۰ ـ طبقات الکبرى، ج ۳، ص ۴۴۸٫
۱۱ ـ منتهى الامال، ج ۱، ص ۱۱۹٫
مرحوم صدوق مى فرماید: (بلال بعد از پیامبر(ص) اذان نگفت، فقط روزى به درخواست حضرت فاطمه(س) به بالاى مإذنه رفت و چون در فرازهاى اول، حضرت صدیقه طاهره بى تاب شد، بلال اذان را ناتمام رهاکرد. (من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۹۵٫)
۱۲ ـ المنتظم ابن جوزى، ج ۳، ص ۷۴٫
۱۳ ـ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۵۸٫
او مردى عابد، زاهد و مورد عنایت پیامبر(ص) بود. بعد از وفاتش، پیامبر(ص) برجنازه او بوسه زد. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: (السلام على عثمان ابن امیرالمومنین سمى عثمان ابن مظعون.) (معجم رجال الحدیث، ج ۱۲، ص ۱۳۹٫)