- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام برای مصلحت و صلاح جامعه تشریع شده است. چنانکه عقل انسان نیز به طور مستقل به این مهم توجه دارد و تقیداتی را برای انسان ایجاب می کند. برخی متأسفانه امر به معروف و نهی از منکر را برنتابیده و آن را فضولی در کارهای مردم می داند. در حالی که یک حیوان و یا حتی یک نبات نیاز به پرورش و تربیت دارد. در این مقاله به اموری اشاره شده که امر به معروف و نهی از منکر آنها را به صلاح جامعه نتیجه می دهد.
۱. تواضع و عزّت خلق
ای عزیز من! بر تو باد که پیوسته در خَلقِ خداوند جل جلاله به چشم عزت و شفقت نگری و پیوسته این وصیت نبی را (علیه السلام) که در آخر عمر می فرمود: «التَّعْظیمُ لِاَمْرِ اللّه ِ وَ الشَّفَقَهُ عَلُیَ خَلْقِ اللّه ِ» دایما پیش چشم داری و پیوسته عیب خود جویی و نصیحت شنو باشی و از ضغن و حسد و حقد و امثال آن دور باشی تا دلت بیمار نشود.
و همه خلق آن خواهی که به خود خواهی و به نکبتِ هیچ مسلمانی شاد نشوی. هر که با تو در دنیا بدی کند، تو با وی نیکویی کنی و با همه کس جهت حق تواضع کنی.
کوش تا تواضع به مذلت آمیخته نباشد و از راه عزت تواضع کنی. اوّل هرکه را دانی که او به دنیا مشغول است، از راه صورت او را تواضع نکنی که او متکبر است و مصطفی صلی الله علیه و آله می فرماید: «التّکبُّر عَلَی الْمُتَکَبِّرِ صَدَقَهٌ» و از راه باطن بر وی رحم کنی و از حق درخواهی تا او را از این دامِ پر عنای دنیا خلاص دهد.
۲. خیر امّت در امر معروف و نهی از منکر
امر معروف و نهی منکر به هیچ حال فرونگذاری. اگر به دست توانی، امر معروف و نهی منکر می کنی و اگر به دست نتوانی به زبان می کنی و اگر به زبان نتوانی به دل منکر می باشی و اگر از این مرتبه فروآیی، مسلمان نمانی و مباحی صرف شوی؛ چه خیریت این امت منوط است به امر معروف و نهی منکر. چنانکه در کلام مجید خود می فرماید: «کُنْتُم خَیْرَ أُمَّهٍ أخْرَجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرون باالْمَعْروف و تَنْهُون عَنِ المُنکَر». (آل عمران: ۱۱۰)
امر به معروف و نهی از منکر مرتبه ای است از مراتب نبوت که حق تعالی از راه لطف و عنایت، امت حبیب خود را کرامت فرموده است و از امم دیگرشان ممتاز گردانیده است از آنکه بر امم سالفه امر معروف و نهی منکر واجب نبود و بدان امر نبی مخصوص بود خلاف این امت که هریکی را بدین امر قیام نمودن واجب شد. چنانکه فرمود: «تأمُرُونَ بِالْمَعْروفِ و تَنْهَونَ عَنِ المُنْکَر».
۳. دوری از غیبت
دیگر زنهار تا غیبت نکنی مسلمانان را ؛ از آنکه حق تعالی می فرماید: «وَلا یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضَا أَیُحِبُ اَحَدُکم اَنْ یَأکُلَ لَحُمَ اَخِیهَ میتا فَکَرِ هْتُمُوه». (عنکبوت: ۱۲) چون به لفظ برادر فرمود و معین فرموده است که «اِنَّمَا الْمُؤمِنُون اِخْوَه». (حجرات: ۱۰) غیبت مؤمنان نشاید کرد.
اما بدان که غیبت چیست تا فرق میان غیبت و بهتان توانی کرد. غیبت آن است که عیبی در شخصی باشد در غیبت و با کسی گویی یا خلقی را از آن حکایت کنی که او از آن بخواهد رنجیدن. اما اگر آنچه در وی نباشد، گویی، آن خود بهتانی عظیم باشد و افکی اثیم و عقوبتی الیم را مستحق شده باشی.
ای عزیز! جهد کن تا زبان تو از غیبت و نمیمه و بهتان و شتیمه و دروغ پاک گردد تا شایسته آن شود که مجری ذکر حق گردد و پیوسته در محو صفات ذمیمه چون حرص و بخل و شهوت و غضب و حقد و حسد و بغض و کبر سعی کن و طالب اخلاق حمیده باش و تبدیل اخلاق ممکن نباشد الا به تربیت شخصی که اخلاق او را شخصی دیگر مهذّب گردانیده باشد.
۴. اجرای امر حق
مقصود از این اطناب آن است که یاران را عزیز داری و ایشان را امانت حق دانی و در امانت خیانت روا نداری و با هرکس به قدر استعدادی که حق تعالی او را ارزانی داشته است، زندگانی کنی و از مداهنت دور باشی و جهت ریای خلق صحبت نداری و از افکار و اقرار مردم نیندیشی و به رد و قبول ایشان التفات ننمایی و در رعایت جانب درویشی مستعد ـ به سبب آنکه خلق در پوستین تو نیفتند ـ اهمال نکنی.
و اگر یاری گناهی کرد، چون عذر خواهد و توبه کند، قبول کنی و با او بر سر رضا آیی و در روی اصحاب متبسم باشی و وقار و هیبت فرونگذاری و خاص جهت حق به تربیت ایشان مشغول باشی و هر که را از بهر حق قبول کرده باشی، به سخن خلق رد نکنی و به سبب خرده که از وی در وجود آید، با او به دل متغیر نشوی.
اما باید که در ظاهر ادب کند و نصیحت دریغ ندارد و وصیت واجب داند که در امر حق است و «تواصوا بالحق.» (عصر: ۳) ولیکن در وقت نصیحت و وصیت باید که به دل با حضرت حق اولا مناجات کند و گوید: خداوندا! ما همه بندگان عاجزیم، اگر توفیق تو نباشد و ما را در خذلان بمانی، از ما جز معصیت چیز دیگر بیرون نیاید.
یقین می دانم که نفس من از نفس این یار پراکنده تر است، اکنون به فرمان رسول (صلی الله علیه و آله) او را نصیحت خواهم کردن، چنان گردان که نفس من نیز از این نصیحت بی بهره نماند و این یار را گوش نصیحت شنو و دلِ پندپذیر کرامت کن و این نصیحت و وصیت مرا که خاص جهت رضای تو می کنم بشنود و در عمل آرد.
و شیطان را بر نفس وی مسلط مگردان تا این نصیحت را بر وی فراموش گرداند و در این وقت از راه باطن التجابه حضرت نبوت کند و از مشایخ طریقت خود استمداد همت واجب داند تا حق تعالی آن یار را از آن ورطه معصیت برهاند و چون بدین نسق نصیحت کند، نافع باشد. ان شاءاللّه تعالی.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه