- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
تصوف در بین شیعیان بعد از قرن هشت نفوذ نموده و فرقه هایی را در میان شیعیان به وجود آورده اند. هرچند صوفیان شیعه مذهب امامت اهل بیت (علیهمالسلام) را منکر نیستند اما در عقاید و رسومات عملی چندان تفاوتی با صوفیان اهل سنت ندارند. در این نوشته مختصر مطالبی در این خصوص بیان گردیده است.
بین تصوف شیعه و سنی در مبانی و عقاید صوفیانه هیچ تفاوتی وجود ندارد. تنها آنانی که شیعه اند در مسائل کلامی و دینی مدعی پیروی از اهل بیت اند وآنانی که سنی مذهب اند، در این امور از خلفا پیروی میکنند.
دین اسلام با ارزشهای بلند انسانی و معنویات مربوط به کمال نفسانی در جهت سیر الی الله و نجات و سعادت ابدی، برای بشر عرضه شده و رهبران الهی و آگاه همراه با علم لدنی مختص به آنان برای هدایت بشر به سوی این معانی در کنار قرآن معرفی شدهاند و هیچ کسی غیر از آنان هر چند به قلّه و اوج علوم بشری رسیده باشد، بدون پیروی از آنها در بیان امور دینی و معنوی برای کمال انسانی موفق نخواهد بود.
مذهب شیعه ـ که مذهب اهلبیت و امامان معصوم و رهبران راستین الهی است ـ در این جهت، هیچ نوع کاستی و خللی ندارد؛ بلکه مسألهی ولایت با انواع گوناگونش که از خداوند ناشی میشود، در پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله)و رهبران این مذهب، منحصر است و هیچ کسی دیگری از آن بهرهمند نیست. حصری که در آیه ولایت[۱] وجود دارد و روایات متعددی که دربارهی ولایت وارد شدهاند[۲] به وضوح بر این انحصار دلالت دارند. پس فقط این تشیع است که در میان مذاهب اسلامی از ولاء امامت، ولاء زعامت و ولاء تصرّف امامان معصوم(علیهمالسلام) بهرهمند است و از نفوذ هر نوع انحراف معنوی در این مذهب جلوگیری میکند.
بنابراین، مذهب تشیع با داشتن امامان معصوم و بهرهمندی از راهنماییهای آنان، هیچ نیازی در جهت سیر و سلوک معنوی به غیرمعصوم و ایجاد گروه، فرقه و سلسلههای صوفیانه ندارد و هر راهی غیر از راه امامان معصوم در مبنای شیعه، راه گمراهی شمرده میشود؛ چنانکه پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله) در حدیث ثقلین[۳] و حدیث سفینه[۴] عدم تمسک به ثقلین و عترت طاهرین را باعث ضلالت امتش دانسته است؛ از اینرو عامل اصلی وجود فرقههای صوفیه در میان شیعیان، انحراف آنان از مذهب تشیع و دور شدنشان از مسیر اهلبیت(علیهمالسلام) است.
خاستگاه اصلی تصوف جامعه اهل سنت است. به دلیل اینکه اهل سنت زاییدهی مجمع سقیفه بنیساعده است و رهبران و پیشوایان غیرالهی و از نوع انسانهای عادی بلکه در اکثر مقاطع زمانی، پایینتر از انسانهای معمولی را برای خودشان انتخاب کردهاند.[۵] این رهبران دینی آنان از هیچ نوع ولایت و تقدّسی که از طرف خداوند به آنان تعلق گرفته باشد، برخوردار نیستند. ماهیت و حقیقت رهبری در مسلک اهل سنت از جریان اولین انتخاب رهبر و خلیفهی مسلمانان و معیارهای خلافت که در کتابهای آنان بیان شده[۶] به خوبی به دست میآید و دلالت روشنی بر ناتوانی آنان در مقام جوابگویی نیازمندیهای معنوی بشر و امّت اسلامی دارد. بنابراین، مذهب اهل سنت به علت این کاستی و کمبود جدّی، خاستگاه انحراف معنوی و اولیای تقلّبی شده است و طریقههای صوفیه به سهولت و بدون مانع توانستهاند در درون پیروان این مذهب، لانهسازی کنند و عدهی زیادی را به سوی پذیرش ولایت غیر معصوم و برنامههای معنوی انحرافی بکشانند.
در اینکه تصوف با مبانی تشیع در تضاد است تردیدی وجود ندارد و افزون بر آنچه که بیان شد روایات معصومین(علیهمالسلام) این مطلب را به اثبات می رسانند مثلا امام صادق(علیهالسلام) دربارهی سفیان ثوری که از بزرگان صوفیه است، فرمودهاند: «او از جمله کسانی بوده است که مردم را از دین خدا باز میداشته و مانع میشده است مردم به سوی اهلبیت بروند.»[۷]
یک دانشمند غربی در این رابطه می گوید:
فرقههای صوفیه در اوج شکوفایی خود در دورهی پیشامدرن، در جهان اهل سنت، کانونی را برای بعد عاطفی و احساسی حوایج دین مؤمنان، مشابه ایمان و دلبستگی شیعیان به امامان (تشیع)، فراهم کردند و به عنوان یک نیروی منسجم اجتماعی در جامعه به ویژه (و نه البته منحصرا) در میان طبقات پایینتر اجتماع، عمل کردند.[۸]
به همین علت است که طبقهی اول مشایخ صوفیه، جملگی، سنیمذهب بودهاند و این مطلب در کتابهای صوفیه مثل تذکره الاولیاء عطار، نفحات الانس جامی، طبقات الصوفیه سلمی، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و امثال این تذکرهها ذکر و بیان شده است.
صوفیه برای اینکه فرهنگ سقیفه، توشهی معنوی برای ادامهی راه نداشت و هیچ فرآوردهی معنوی برای گروندگان تهیه نکرده بود، با طرح نقشهی اساسی، اطلاق «ولی» را به غیر معصوم رایج کرد و در عصر امامت معصوم(علیهالسلام) «ولی بدون امامت» را ـ که تفکر ضد شیعی است ـ ترویج کرده، امثال حسن بصری، حبیب عجمی، داوود طایی، معروف کرخی، جنید بغدادی و سری سقطی را که سنی مذهب بودند «ولی» معرفی کرد و بعدها نیز اکثر آنها در سلسلههای منسوب به شیعه از اقطاب شمرده شدند.[۹]
وقتی متصوفه نتوانستند ولایت امام علی(علیهالسلام) و اولاد طاهرینش را پنهان کنند، سعی کردند که بین امامت معنوی و امامت ظاهری تفکیک ایجاد کنند؛ از اینرو گفتند: امامت باطنی از آنِ علی(علیهالسلام) است. پس او در امور معنوی، امام بلا فصل بعد از پیامبر(صلیالله علیه و آله) شمرده شد و سایر خلفا در ظاهر، ائمهی مسلمانان بودند و حکومت بر عهدهی آنان بود.[۱۰] با این روش، جریان سقیفه و ادامه آن را بدون هیچ دلیل قانعکنندهای توجیه کردهاند.
فرقههای تصوف، تحت هر عنوان و مذهبی که باشند، حقیقت واحد و ارکان مشترک اعتقادی و عملی دارند و به وسیله این عناوین توانستهاند راه را در میان پیروان مذاهب مختلف برای خودشان باز کنند؛ بلکه به گفتهی نویسنده تاریخ تشیع در ایران، اصولا صوفیان، رنگ مذهبی به عقاید خود نمیدادند؛ مگر آنکه در شرایطی ویژه، تحت فشار افراد خاصی قرار میگرفتند.[۱۱] این تاکتیک آنان، عقلی نیست؛ ولی برای ادامهی حیات تصوف در میان مسلمانان، نقش اساسی و عمدهای را بازی کرده است. صوفیان، این خصیصهی تصوف را از امتیازات تصوف میدانند و در هندوستان بر صوفیان ادیان مختلف، یکرنگی کامل، حاکم است.
بنابراین در همه فرقههای اسلامی، متصوفه و اشخاصی به نام عرفا وجود داشتهاند و تاریخ این ادعا را ثابت میکند. شهید مطهری در این رابطه میفرماید: «عرفاء و متصوفه در همه فرق و مذاهب اسلامی ظهور دارند.»[۱۲]. به هر صورت این مسلم است که صوفیه بعضیشان تحت عنوان سنی و بعضی تحت عنوان شیعه و بعضی هم تحت عناوین مختلف فقهی زندگی کرده و میکنند. و علت اینکه این افراد از هیچ فرقه کلامی و پیروان آن تنفر ندارند و با همه میسازند، دلیل آن این است که اصل مکتب و مذهب تصوف با همه فرقههای کلامی اسلام سازگاری دارد.
تصوف چنانچه که پیداست مکتبی است که دارای اعتقادات و افکار و اندیشههای خاص و همچنان دارای آداب و رسوم خاص در تمام ابعاد زندگیشان میباشد که هیچکدام از این عقاید و آداب ربطی به مکاتب کلامی اسلامی ندارند. بلکه خود صوفیان بعد از ظهورشان در قرن سوم هجری با ممزوج نمودن افکار غریبه و قدیم یونان، ایران، هند و مسیحیت نصاری و تراوشات افکار خودشان مذهبی را به نام تصوف تشکیل دادند. البته این مکتب از روش و رفتار عملی صوفیان که قبل از وجود تصوف بین آنها رایج بوده است نشأت گرفته است و برای این منظور که آداب و رسومشان یک تکیهگاه مذهبی داشته باشد این مذهب را اختراع کردهاند و نیز با این کارشان از پراکندگی و تشطط فکری و اعتقادی صوفیان جلوگیری نمودهاند. ولکن صوفیان برای اینکه مذهبشان در بین جوامع اسلامی خصوصاً در بنی عوام برای خودش جا باز کند رنگ و روی اسلام را بر آن کشیدند. بعد از بیان این مطالب این نتیجه به دست می آید که عقاید و رسوم صوفیه دارای یک حالت بی رنگی و خنثی بودن است که با هر دینی و مذهبی سازگار است. شهید مطهری در این رابطه میفرماید: «متجددین عصر حاضر از هر چیزی که رنگ اباحیت داشته باشد استقبال میکنند… و به خاطر همین مسئله از تصوف بر ضد اسلام دفاع میکنند و شخصیتهای نامدار آنها را ضد اسلام وسیله قرار میدهند.»[۱۳]
پی نوشت:
[۱]. مائده ، ۵۵:(إِنَّما وَلِیُّکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکعُونَ)؛ «ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند؛ همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع، زکات مىدهند.»
[۲]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹ و ۴۱۳.
[۳]. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۴۰۵: ایها الناس انی تارک فیکم أمرین لن تضلوا ان اتبعتموهما وهما کتاب الله واهلبیتی عترتی.
[۴]. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳: الا ان مثل اهلبیتی فیکم مثل سفینه نوح من قومه من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق.
[۵]. هبتالله بن حسن، اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۱۶۷.
[۶]. صحیح بخاری، ج۲، ص۲۹۱، بیروت، دارصعب، بیتا. و ابوسعید عبدالرحمن، الغنیه فی اصول الدین، ص۱۸۰ـ۱۸۲.
[۷]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۹۳.
[۸]. جان. آر. هینلز، فرهنگ ادیان جهان، ص۴۶۷.
[۹]. علوی طباطبائی، علیرضا، شبهای قونیه، ص۱۸.
[۱۰]. سید علی میلانی، محاضرات فی الاعتقادات، ج۱، ص۱۴۵.
[۱۱]. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۰.
[۱۲] . شهید مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی (عرفان)، ج۲، ص ۸۴ .
[۱۳] . شهید مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی، ج۲، ص۹۲.
نویسنده: رفیعی.