- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از پدیده هایی که در دوران رسالت قابل توجه است محاصره اقتصادی پیامبر اسلام و یاران او در شعب ابی طالب است. مشرکین قریش فشارها و تهدید های مختلفی را علیه پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) و مسلمانان اعمال کردند. یکی از این فشارها تحریم اقتصادی و اجتماعی بود. بزرگان قریش وقتی فهمیدند که نمی توانند جلو گسترش دین اسلام را بگیرند، از این اهرم علیه مسلمانان استفاده نمودند تا مردم با مسلمانان ارتباط نداشته باشند. این مسئله باعث گردید که پیامبر اسلام و پیروان او به شعب ابی طالب پناه ببرند. در این نوشته به این حادثه و برخی مسائل مربوط به آن اشاره شده است.
شعب ابی طالب، درهای میان دو کوه ابوقبیس و خندمه در مکه است. در سال هفتم بعثت، رسول خدا (صلیالله علیه و آله)، بنی هاشم و مسلمانان به سبب آزارهای مشرکان مکه به شعب پناه جستند و سه سال در محاصره اقتصادی و اجتماعی در این مکان به سر بردند. امام علی (علیهالسلام) در نامه ای به معاویه به دشمنی قریش و محاصره سه ساله شعب ابی طالب اشاره کرده است.
این منطقه ملک عبدالمطلب بوده است. خانه متعلق به خدیجه که پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله) با او در آن زندگی میکرده و همه فرزندانشان در آنجا به دنیا آمد، در این محله واقع بوده است. این شعب که در قسمت شرق کعبه، و پس از مَسعیٰ قرار گرفته، به دلیل نزدیکی به کعبه بهترین نقطه مکه بوده است. به علت تولد پیامبر(صلیالله علیه و آله) در این منطقه آن را “شعب مولد” نیز نامیدهاند. فاطمه زهرا(سلامالله علیها) نیز در این شعب به دنیا آمده است. امروزه تنها بخشی از محلۀ شعب ابیطالب به نام سوق اللیل باقی مانده و سایر قسمتهای آن در توسعههای مختلف در داخل مسجد الحرام قرار گرفته است.
مفهوم شناسی
به شکاف در میان کوه[۱]، دره، راهی در کوه[۲]و به محدوده قرار گرفته میان دو کوه نزدیک به هم شعب گویند.[۳]
شعب ابی طالب در اختیار خاندان بنی هاشم بوده و در دوره های مختلف به نام های متفاوتی چون شعب بنی هاشم، شعب ابی طالب، شعب علی بن ابی طالب و شعب ابی یوسف[۴] نامیده می شده است.[۵]
موقعیت جغرافیایی شعب ابی طالب
این شعب در نزدیکی مسجد الحرام پشت کوه صفا و مروه و در دهانه و فاصله کوه ابوقبیس و کوه خندمه قرار داشته است.[۶] زمانی که فرد از مسجد الحرام خارج می شود و از باب العباس، باب علی یا باب السلام بیرون می آید و از مسعیٰ هم عبور می کند، به فضای بازی می رسد که در پایین کوه ابوقبیس قرار دارد. این منطقه جایی است که پیشتر شعب ابی طالب در آن قرار داشت. در حال حاضر فقط بخشی از محله شعب ابی طالب باقی مانده که نام آن سوق اللیل و بر فراز کوه است محله سوق اللیل خانه هایی را که روی کوه، مقابل مسعی ساخته اند را دربرمی گیرد؛ و بیشتر خانه ها و اماکن تاریخی موجود در شعب در توسعه های مختلف مسجد الحرام، در مسجد قرار گرفته و امروزه سنگ فرش شده و استراحت گاه حجاج در زمان حج است.[۷]
برخی به غلط قبرستان حجون را که ابوطالب در آنجا مدفون است، شعب ابوطالب پنداشته اند؛ در صورتی که آنجا از پیش قبرستان مکه و جدای از شهر بوده است.[۸]
شعب ابی طالب محل زندگی بنی هاشم
وقتی قصی بن کلاب بر مکه حاکم شد، هر خاندانی از قریش را در جایی از مکه سکونت داد. او وجه کعبه (قسمت رو به روی درب کعبه) را که دربردارنده شعب ابی طالب و به سمت معلاه مکه بود، برای خاندان خود و فرزندانش عبد مناف و عبدالدار برگزید. این شِعب به لحاظ نزدیکی به کعبه، بهترین نقطه مکه بود. زمین شعب متعلق به عبدالمطلب بود و او نیز در اواخر عمر، آن را میان فرزندان قسمت کرد و پیامبر (صلیالله علیه و آله) سهم پدرش عبدالله را سهیم گشت.[۹]
شعب ابی طالب همچنین محل تولد رسول خدا (صلیالله علیه و آله) بوده[۱۰] و به همین جهت به «شعب مولد» نیز معروف است.[۱۱] خانه خدیجه و محل زندگی وی با پیامبر (صلیالله علیه و آله) نیز در این منطقه بوده و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آنجا زاده شده است.[۱۲] همچنین عبدالله بن عباس نیز در شعب ابی طالب متولد شد[۱۳] و زندگی کرد.
محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب
مهم ترین حادثه ای که موجب شهرت شعب ابی طالب شده، ماجرای محاصره بنی هاشم در این منطقه است. در شب اول محرم سال هفتم بعثت [۱۴]در شعب ابی طالب رسول خدا(صلیالله علیه و آله) به همراه بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به جز ابولهب و فرزندانش [۱۵]در محاصره اقتصادی سایر خاندان های قریش قرار گرفتند و آن دوران را با مشقت و رنج فراوان سپری کردند.[۱۶] این محاصره سه سال طول کشید.[۱۷]
در اواخر سال ششم سران قریش از نفوذ و پیشرفت حیرت انگیز آیین یکتا پرستانه اسلام سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه حلی بودند.
اسلام آوردن افرادی مانند حمزه و تمایل جوانان قریش و آزادی عملی که در کشور حبشه نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی سران قریش افزوده بود و از اینکه از نقشه های خود بهره ای نمی بردند، سخت متاثر بودند؛ از این رو به فکر نقشه دیگری افتادند و خواستند با محاصره اقتصادی از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پایه گذار و هواداران آن را در میان این حصار خفه سازند.[۱۸]
پیمان مشرکان
مشرکان در دارالندوه جلسه ای تشکیل دادند و عهدنامه ای به خط منصور بن عکرمه و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان کردند و سوگند یاد کردند که ملت قریش، تا دم مرگ طبق موازین ذیل عمل کند:
مواد پیمان نامه
۱. هرگونه خرید و فروش با هواداران محمد(صلیالله علیه و آله) تحریم میشود.
۲. ارتباط و معاشرت با آنان ممنوع میگردد.
۳. زن دادن به مسلمانان یا زن گرفتن از آنان ممنوع است.
۴. پیماننامه فقط در صورتی ملغی خواهد شد که محمد(صلیالله علیه و آله) را برای کشتن به آنان تسلیم کنند.
متن پیمان با مواد یادشده به امضای تمامی بانفوذان قریش جز مطعم بن عدی[۱۹] رسید و با شدت هر چه تمامتر به اجرا گذاشته شد.[۲۰] ابو طالب بنی هاشم را دعوت کرد و حمایت از پیامبر را بر عهده آنان گذاشت. وی دستور داد عموم فامیل از محیط مکه به دره ای که در میان کوه های مکه قرار داشت و به شعب ابی طالب معروف بود که دارای خانه های کوچک و سایبان های مختصری بود منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند. او افرادی را در اطراف شعب گماشت تا از شعب حراست کنند.
برای اجتماع همه بنی هاشم در شعب ابی طالب، نتایجی ذکر کرده اند از جمله:
۱. امکان مراقبت دائمی همه بنی هاشم از جان پیامبر فراهم شد.
۲. همدردی و تعصب مشترک خاندان بنی هاشم را استمرار می داد.
۳. از فشار روانی قریش بر روی مشرکان بنی هاشم جلوگیری می کرد.
۴. محاصره بنی هاشم، عواطف خاندان های وابسته به بنی هاشم را تحریک می کرد.[۲۱]
هر کس به شهر مکه وارد می شد، حق نداشت با بنی هاشم معامله کند و اگر کسی چنین کاری انجام می داد اموالش را مصادره می کردند.[۲۲]
مسلمانان در مواقعی که مراسمی رسمی وجود داشت می توانستند برای خرید یا دعوت و تبلیغ از شعب خارج شوند.[۲۳] رسول خدا (صلیالله علیه و آله) سال نخست هنگام موسم حج هر که را دید به اسلام دعوت کرد و همین امر باعث کینه مشرکان شد و به ابوطالب گفتند که برادرزاده ات را به ما تحویل بده که قصد قتل او را داریم. ابوطالب پاسخ محکمی به آنان داد و آنان را ناامید کرد.[۲۴]
ابوطالب از ترس اینکه مبادا نیمه شب پیامبر (صلیالله علیه و آله) را بکشند، هرگاه پیامبر به خواب می رفت رختخواب خود را در یک طرف او می انداخت و محل خواب یکی از فرزندانش را در طرف دیگر قرار می داد و پیامبر را در وسط قرار می داد.
وضع حزنانگیز بنی هاشم در شعب ابی طالب
محاصره شعب ابی طالب سه سال طول کشید. فشار و سختگیری ها به حدی رسید که ناله فرزندان بنی هاشم به گوش مشرکان مکه می رسید [۲۵] ولی در دل آن ها تاثیر چندانی نمی کرد.
جاسوسان قریش در تمام راه مراقب بودند مبادا کسی خواروباری به شعب ابی طالب ببرد. ولی علی رغم این کنترل گاه و بی گاه حکیم بن حزام [۲۶] برادر زاده خدیجه و ابوالعاص بن ربیع [۲۷] و هشام بن عمر نیمه شب ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده تا نزدیکی شعب می آوردند سپس افسار آن را دور گردنش می پیچیدند و رها می کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می گردید. [۲۸]
پیامبر و یاران و عمویش ابوطالب و همسرش خدیجه سه سال در سخت ترین شرایط به سر بردند؛ آنان در این مدت از محل دارایی های خدیجه گذران کردند. گاهی نیز اقوام نزدیکشان، به رغم پیمان نامه و از سر کشش خون و خانواده پنهانی آذوقه به آنجا می فرستادند. مقاومت پیامبر و یاران او در آن مدت، عرصه را بر قریش تنگ کرد. بیشتر آنان که دختر، پسر، نواده یا اقوامی نزدیک در شعب داشت، در پی بهانه بودند تا آنان را از شعب خارج کنند.
پایان محاصره
در سال دهم بعثت شبی ابوجهل، حکیم بن حزام را که برای خدیجه بار گندم می برد مانع شد. دیگران مداخله کردند و به سرزنش ابوجهل برخاستند. اندک اندک گروهی از کرده خود پشیمان گشتند و به طرفداری از بنی هاشم برخاستند که چرا بنی مخزوم در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. و سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت ابن هشام از ابن اسحاق چون به سروقت پیمان نامه رفتند دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.[۲۹]
در نقل دیگری آمده است خداوند به پیامبرش خبر داد که موریانه، پیمان نامه را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است. پیامبر نیز ابوطالب را از آن باخبر ساخت.[۳۰] ابن هشام می نویسد گروهی از اهل علم گفته اند:
ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده ام می گوید موریانه پیمان نامه ای را که نوشته اید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته؛ ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی هاشم شکسته شد و آنان از شعب ابی طالب بیرون آمدند.[۳۱]
زمان شکسته شدن محاصره
به گفته ابن سعد این محاصره در محرم سال هفتم بعثت اتفاق افتاد [۳۲] و هنگامی که ابوطالب خبر محوشدن پیمان نامه را به اطلاع مشرکان رساند در سال دهم بعثت پایان یافت.[۳۳]
اشاره امام علی(علیهالسلام) به ماجرای شعب ابی طالب در نامه به معاویه
به روایت نصر بن مزاحم، حضرت علی (علیهالسلام) در مورد ظلم و ستم قریش در شعب ابی طالب به پیامبر (صلیالله علیه و آله) و مسلمانان، چنین به معاویه نوشت:
«خویشان ما (قبیله قریش) بر این شدند که پیامبر ما را بکشند و نسل ما را براندازند. درباره ما تصمیم گرفتند و ستم ها روا داشتند. خوار و بار از ما قطع کردند و آب گوارا از ما بازگرفتند و ما را در جایگاه بیم و هراس نشاندند و جاسوس ها بر ما گماشتند و ما را ناچار ساختند تا در میان کوهی ناهموار پناه جوییم و بدین اکتفا نکرده جنگ علیه ما افروختند و پیماننامه در میان خود علیه ما نوشتند بدین مضمون که با ما هم خوراک نشوند و با ما آب ننوشند و با ما وصلت و ازدواج نکنند و خرید و فروش ننمایند و از آنان در امان نباشیم تا اینکه محمد (صلیالله علیه و آله) را در اختیار آنان نهیم تا اینکه وی را بکشند و جسدش را مثله [=قطعه قطعه] کنند. جز در موسم حج و عمره ما بنی هاشم از امنیت برخوردار نبودیم. اما مشیت خداوند درباره ما چنین قرار گرفت که ما با تمام وجود از آن حضرت دفاع کنیم. و پروانه وار شمع وجودش را طواف نماییم و با شمشیرهای خود شب و روز از او حمایت کنیم. مومنان مان به انگیزه نیل به پاداش پروردگار و کافران مان به منظور دفاع از حریم قوم و تبار از وجود مقدس وی حمایت می کردند.» [۳۴]
پی نوشت:
- ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۴۹.
- طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۹۰.
- جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۹
- حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۳، ص۳۴۷
- قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴؛ جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۹
- ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۱، ص۳۵۲.
- جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۷ش، ص۱۵۱
- قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۵
- حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۳، ص۳۴۷
- کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۴۳۹
- قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴
- قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴
- نک: اخبار الدوله العباسیه، ۱۳۹۱ق، ص۲۵
- مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۴.
- مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۴.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱،ص۱۶۳.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱،ص۱۶۳
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳.
- طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲
- ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۸۴-۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۷۱۰
- زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۱-۲۸۲.
- طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۱-۷۲
- طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲
- طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۲-۷۳
- قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴
- ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۱، ص۳۵۴
- طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۳
- ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۱، ص۳۵۴.
- شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳
- بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۳۴
- شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۷۳-۷۴
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۳
- قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۴
- شوشتری، بهج الصباغه، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۳۵۵.
منابع:
- ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفه، بیتا.
- أخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق عبد العزیز الدوری و عبد الجبار المطلبی، بیروت، دار الطلیعه، ۱۳۹۱ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ نهم، ۱۳۸۷ش.
- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۹۹۵م.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
منبع: ویکی شیعه.