- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 36 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره مترجم:
یکى از نگاشته هاى بسیار مورد توجه مرحوم مجتبى مینوى، مقاله اى در معرفى کتاب دیدگاه هاى غربیان در باب اسلام در قرون وسطى ۱ نوشته ریچارد ساوترن و کتاب اسلام و غرب: ساخت یک تصویر ۲ تألیف نورمان دانیل با عنوان اسلام از دریچه چشم مسیحیان) است که نخست در مجموعه محمد خاتم پیامبران (ج ۲، ص، ۱۷۱ ـ ۲۶۱،تهران، ۱۳۴۸) و بعدها در کتاب تاریخ و فرهنگ (ص ۴۴ ـ ۱۴۲، تهران، ۱۳۶۹) متشر شده است که على رغم گذشت سالیان متمادى از تألیف آن، هنوز تنها نوشته مهم به زبان فارسى در این موضوع است .
مرحوم مینوى امیدوار بود که نوشته وى، زمینه ساز تحقیقات بعدى در این موضوع به زبان فارسى گردد، اما هیچ توجه در قابل ذکرى در این خصوص به زبان فارسى و حتى زبان عربى نشده است. اما آثار بسیار مهمى از آن تاریخ تاکنون به زبان هاى اروپایى منتشر شده و مقالات و تحقیقات فراوانى به چاپ رسیده است که متأسفانه در زبان فارسى و عربى هیچ گزارش از این گونه آثار منتشر نشده است (براى فهرستى از این گونه آثار بنگرید به آخرین پانویس نوشتار حاضر)۳.
مقاله حاضر، قرآن و متکلمان مسیحى، برگفته از مجموعه مقالات کنفرانس قرآنى است که در ۱۷ تا ۲۱ نوامبر ۱۹۹۳ در شهر بُن آلمان با عنوان (نشستى درباره قرآن به مثابه یک متن ) برگزار شده است . مجموعه مقالات این نشست به کوشش اشتفان ویلد که خود یکى از چهره هاى برجسته خاورشناسى و سردبیر مجله بسیار مهم در مطالعات اسلام معاصر عمدتاً به زبانى آلمانى یعنى Die Welt des Islamاست و توسط انتشارات بریل شهر لیدن هلند (۱۹۹۶) به چاپ رسیده است . نویسنده مقاله حاضر، هارتموت بوبتسین، استاد فعلى دانشگاه ارلانگن۴ آلمان و سردبیر مجله مطالعات عربى۵ که همان دانشگاه منتشر مى کند، یکى از مبرزترین چهره هاى قرآن پژوه غربى است که عمده دلمشغولى وى، دیدگاه هاى کلیسا در قرون وسطى به اسلام است .
کتاب بس مهم وى، قرآن در عصر اصلاحات و نواندیشى: شکل گیرى مطالعات اسلامى در اروپا (بیروت ـ اشتوتگارت ۱۹۹۵) ۶ شاهکار تحقیق در این حوزه است و به خوبى نشانگر وسعت نظرو گستردگى منابعى است که مؤلف محترم از آن بهره جسته است. در چند مورد عبارت هاى لاتیتى یا آلمانى کهن را که مؤلف نقل کرده بود، حذف کرده ام و طبیعتاً تغییراتى در لحن مؤلف نیز داده شده است . مسلماً از برخى نقل قول هایى مؤلف از عالمان مسیحى و به کارگیرى برخى الفاظ توهین آمیز به پیامبر اسلام که در متن مقاله آمده، گردى بر دامن آن نبى مکرم نخواهد نشست.۷
۱. مقدمه
هر که کتاب هنوز جذاب آلیوس اشپرنگر درباره پیامبر را خوانده باشد،۸ باید در تذکرات مقدمه کتاب، نقل قولى از سفیر سابق مشهور پروس در لندن، شوالیه (کریستیان کارل یوسیاس فون) بونزن را نیز خوانده باشد.۹ اشپرنگر در آنجا مى گوید بونزن یک بار نزد من اعتراف کرد که وى چندین بار خواندن قرآن را شروع کرده، اما هیچ گاه نتوانسته آن را به پایان برساند و عقیده خود را چنین بیان کرده بود که هیچ کس ـ جز محقق مطالعات عربى ـ هیچ گاه جز با سختى و مرارات نخواهد توانست کل قرآن را بخواند.۱۰
عقیده نبونزن ـ که خود محققى مستعد حداقل در مصرشناسى۱۱ بوده و تأثیر فراوانى در حمایت از مطالعات شرق شناسى به نحو اعم در قرن نوزدهم پروس داشته۱۲ ـ در این بحث ما متقاعده کننده است که بیانگر واقعى ارزش ادبى و دینى قرآن باشد که خوانندگان متوسط اروپایى قرآن در ذهن داشته اند و مى توان این را افزود که حتى ادیب برجسته اى چون گوته که به صراحت همدلى خود را با اسلام ابراز کرده بود، مشکلات خاص خود را در خواندن قرآن داشته است۱۳ و سرانجام این که محقق اسلام شناس مشهورى چون فردریک شوالى از یکنواختى کسل کننده قرآن اظهار تأسف کرده است.۱۴
احتمالاً این گفته را بتوان صورتى دنیایى از موضوع کهن مسیحى دانست، گمانى که قرآن را محصولى از خیالى آشفته از تخیلات شیطانى و مجموعه اى از بدعت ها مى دانست. این عبارت کاملاً متداول در زبان سویسى “ein kisten aller katzdrie” ما رابه مهمترین بحث عمومى درباره قرآن راهنمایى مى کند که در اروپا رخ داده است .
۲ . اهمیت ترجمه کهن طلیطله اى قرآن
زمانى که آدرین ریلاند (۱۶۷۶ ـ ۱۷۱۸م) شرق شناس هلندى مشهور، اهل اوتریخت در ۱۷۰۵ م نوشته لاتینى خود در باب محمّد را منتشر کرد، MohamaaediLca libri (De religione duo) کتابى که بعدها به زبان هاى انگلیسى، فرانسوى و آلمانى، هلندى نیز ترجمه شده بود،۱۵ به محققان الهیات توصیه کرد که براى کسب اطلاعات درست درباره اسلام از منابع عربى استفاده کنند. از میان کتاب هایى که وى به صراحت در بهره گیرى از آنها هشدار داده بود، ترجمه مشهور لاتینى قرآن بود که رابرت کتونى به دستور پیتر جلیل، راهب اعظم دیر کلونى در ۱۱۴۳ م انجام داده بود.۱۶ ریلاند آشنایى لازم به زبان عربى داشته که چنین نظرى بدهد.
در آغاز قرن هفدهم پیشگامان مطالعات عربى چون ژوزف (ژوست) سکالیژر (۱۵۴۰ ـ ۱۶۰۹م) و توماس ارپنیوس (۱۵۴۰ ـ ۱۶۲۴م) هر دو از دانشگاه لیدنبه صراحت نارسایى هاى ترجمه کهن طلیلله را دریافته بودند.۱۷ با این حال نمى توان بر اهیمت این ترجمه تأکید نکرد، چرا که منبع مهم دانش هر اروپایى درباره قرآن بوده است. تقریباً همه مهمترین ردیه نگاران اروپایى بر اسلام از این ترجمه سود جسته اند، ازجمله: نیکولاس کوزایى (۱۴۰۱ ـ ۱۴۶۴ م)، ۱۸ دینسیوس کارثینیوس (۳/۱۴۰۲ ـ ۱۴۷۱م)۱۹، خوان دوتور کمادا (۱۳۸۸ـ۱۴۶۸ م)،۲۰ خوان لویس ویوس (۱۴۹۲ ـ ۱۵۴۰ م)،۲۱ مارتین لوتر (۱۴۸۳ ـ ۱۵۴۶ م)،۲۲ هوگو گروتیوس (۱۵۸۳ ـ ۱۶۴۵ م)۲۳ .
تأثیر این ترجمه بیش از ششصد سال به طول انجامید و مهمترین مآخذ درباره هر گونه آگاهى از قرآن تا پایان قرن هفدهم بود، زمانى که متن تصحیح شده اى از قرآن همراه با ترجمه و توضیحات مفصل لاتیتى و ردیه لودویکو ماراتچى به چا پ رسید.۲۴ نفوذ ترجمه کتونى محدود به اروپا نبود، حتى کشیشان ژوزوئیت در دربار امپراطور اکبر (حکومت ۱۵۵۶ ـ ۱۶۰۵ م) که به بحث درباره دین مشغول بودند، اطلاعات خود درباره قرآن را از این ترجمه اخذ کرده بودند.۲۵
من نمى خواهم در اینجا ویژگى ترجمه کتونى را ارزیابى کنم.۲۶ ترجمه اى که در آن تقریباً همه عبارات اول یا دوم مشخص متن عربى را به سوم شخص ترجمه کرده است .از سوى دیگر رابرت کتونى، مترجم قرآن، سعى کرده تا حدى سبک فخیم لاتینى را در ترجمه رعایت کند. در ادامه به پرسش بسیار مهم درباره سبک قرآن از منظر خوانندگان مسیحى باز خواهم گذشت.
۳ . مجادله عمومى درباره چاپ قرآن طلیطله (۱۵۴۲/ ۱۵۴۳م)
در بحث حاضر از ترجمه کتونى از قرآن، مهمترین جذابیت این برگردان، شرایط چاپ این ترجمه در ۱۵۴۲ است . دانشمندى که این ترجمه را براى چاپ مهیا نمود، یکى از جانشینان تسوینگلى در کالج وابسته به زوریخ کاتردیال یعنى تئودور بیبلیاندر (۱۵۰۴ ـ ۱۵۶۴ م) ۲۷ بود. بیبلیاندر در آن کالج کرسى تدریس زبان یونانى را داشت، گرچه علاقه وى به زبان ها فراتر از برنامه درسى سنتى بود. بیبلیاندر تنها عالمى مبرز در زبان عربى نبود و اطلاع جسته و گریخته اى از برخى زبان هاى دیگر چون عبرى، سریانى و حبشى نیز داشت. وى در سال ۱۵۴۸ مطالعه اى جذاب در زبان شناسى تطبیقى منتشر کرد که تنها به تازگى توجه محققان را جلب کرده است .
بیبلیاندر همانند دیگر اصلاح گران پروتستان به مسائل ترکان علاقه زیادى داشت و همچون لوتر رساله اى کوتاه در چگونگى مجادله کردن با ترکان منتشر کرده بود.۲۸ در آغاز دهه هاى سى قرن شانزدهم، بیبلیاندر از دوست خود یوهانس اوپرنیوس ـ که بعدها یکى از از مهمترین ناشران شهربازل گردید ـ ۲۹ به سبب علاقه خود به موضوعات اسلامى خواسته بود که کتاب هاى عربى از ایتالیا براى وى تهیه کند.
هدف بیبلیاندر این بود که منابعى درباره دین اسلام و تاریخ ترکان گردآورى کند مسلّماً قرآن براى این منظور مهمترین متن بود. ظاهراً بیبلیاندر تصمیم گرفته بود که ترجمه پیش گفته طلیطله را على رغم کاستى هاى آشکار آن منتشر کند. بیبلیاندر تنها دو نسخه خطى و متنى چاپ از قرآ ن که هنوز در کتابخانه دانشگاه بازل (Ms.A III 19) باقى است، در اختیار داشت. متن اخیر بسیار جالب توجه است،چرا که در حاشیه آن قرائات و شیوه اى عالمانه که چگونه قرائات مختلف را مى یابد نقل کرد، آمده است. على رغم آن که بیبلیاندر دانش لازم از زبان عربى نداشت که بتواند اصلاح عالمانه اى در متن نخسه لاتین انجام دهد، تذکراتى بر آ ن افزوده است.۳۰
اجازه بدهید به ادامه داستان بپردازیم که چگونه بیبلیاندر کتاب بزرگ خود را منتشر کرد که تنها شامل ترجمه لایتنى قرآن نبود، بلکه شمار عمده اى از رسائل قرون وسطى را که بهتر است بگویم ردیه هایى بر اسلام ـ که از میان آنها به ترجمه لاتینى رساله الکندى الى الهاشمى،۳۱ نقد قرآن نیکولاى کوزایى.
زمانى که اوپرانیوس شروع به چاپ مجموعه کتاب بیبلیاندر۳۲ نمود، عامدانه قانون سانسور شهر بازل را نادیده گرفت که بر طبق آن هر کتابى پیش از چاپ باید به تأیید مقامات شوراى شهر برسد، گرچه از سوى همه ناشران شهر براى تسریع در چاپ نادیده گرفته مى شده بعد از چاپ بخش اعظمى از ترجمه اوپرنیوس مقامات شوراى شهر را از کار مطلع نمود. زمانى که شوراى شهر از رسیدن به تصمیم واحد صریحى ناتوان بود که آیا قران به عنوان کتابى خطرناک به مطالعه عوام برسد یا خیر، افراد خبره اى معرفى شدند تا این موضوع را ارزیابى کنند و اوپرنیوس از ادامه چاپ کتاب منع شد.
اوپرنیوس این راه حل را نادیده گرفت و متعاقباً براى چند روزى به زندان افتاد و کتاب ها مصادره شد. اوپرنیوس به شرط ادامه ندادن کار تا زمانى که تصمیم نهایى گرفته شود آزاد شد و از او خواسته شد تا با کسى براى جلب حمایت تماس نگیرد. اما اوپرنیوس قبلاً به بیبلیاندر نامه نوشته بود و در میان حمایت خبرگان منصوب شده، حامیان دیگرى از کار وى با اصلاح گران پروتستان در استراتسبورگ تماس گرفته بودند که آنها نیز با شخصیت مهم مارتین لوتر براى حمایت تماس گرفتد.۳۳
با آن که مسئله در آن هنگام در خارج از بازل موضوعى شناخته شده و بحث عموم بود، مورد مشابهى نیز باید ذکر شود و آن ماجراى رخ داده براى یوهانس روخلین (۱۴۵۵ ـ ۱۵۲۲ م) و دومینیکن هاى اهل کولونگ درباره مصادره کتاب هاى یهودى خاصه تلمود بود.۳۴ روخلین علیه مصادره کتاب ها از بعد کلامى و حقوقى دلایلى آورده بود، در حالى که تصمیم نهایى در این ماجرا را پاپ لئو دهم با مصادره وسرزنش صریح دیدگاه هاى کاملاً لیبرالانه روخلین گرفته بود.
در حمایت از چاپ قرآن چه استدلال هایى را مى شد ارائه کرد. گروه خبرگان تحت رهبرى، رهبر مذهبى بازل، اسوالد میکونوس بر این نظر متفق القول بودند که قرآن کتابى خطرناک است و حاوى عقاید بسیارى همچون آریوس، سیلیوس، نسطوریان و دیگرانى مى باشد که رسماً به عنوان بدعت گذاران محکوم شده اند. گر چه آنها از جهت دیگر بر لزوم آگاهى از عقاید بدعت آمیز براى رد آنها معترف بودند.
مهمترین مثال با اهمیت، ماجراى حرکت آنابابیتسیت به سرکردگى توماس مونستر بود.۳۵ نکته دوم که به نظر توجه برانگیز است ترس از تداوم حملات ترکان به اروپا مرکزى بود. محتمل بود که در چنین صورتى، حرکتى از ارتداد گرایانه و پس از آن اسلام اروپا را تحت سیطره درآورد. این بیم و ترسى واقعى بود و من مى توانم از موارد بسیارى همچون نامه لوتر یاد کنم که تاکید داشت همه مسیحیان مى باید ماهیت درست اسلام را بدانند .۳۶
سومین استدلال، وجود فراوان نسخه هاى خطى عربى و لاتینى قرآن در کتابخانه ها بود. حامیان نظر اوپرنیوس اشاره کرده بودند این قرآن ها اساساً براى نوشتن ردیه هایى بر اسلام تهیه شده اند. سرانجام چاپ قرآن در تناسب با فضاى دینى ـ سیاسى لیبرالانه بود که بازل را از بسیارى شهرهاى آلمان متمایز مى کرد و آن را تختگاه تساهل تبدیل کرده بود.۳۷ خطرجذابیت قرآن براى خوانندگان بى فهم ناچیز دانسته شده بود، چرا که قرآن کتابى به وضوع بى معنا و بازدارنده بود. با این حال چنین توجیه شده بود که قرآن مى باید همراه با نگاشته هاى کلامى دیگرى چاپ شود که فهم درست آ ن را تضمین کند.
گروه مخالف متأثر از از سباستین مونستر (۱۴۸۸ ـ ۱۵۵۲ م) ۳۸ یکى از مهمترین عالمان شهر بازل بود. استدلال ها در روند چاپ قرآن در نهایت به این مطلب ختم شد که قرآن هیچ چیز که بخواندن آ ن بیرزد وجود ندارد (حقیقتى در قرآن نیست)، ضرورت مطالعه قرآن تنها براى محققان نه همه مردم و تنها براى متقیان بوده است . بنابراین چاپ و توزیع وسیع آن غیر ضرورى و بى موقع بود.
این استدلال ها جدید نبود. اما مخالفان (چاپ ترجمه قرآن) حامى بسیار مهمى در شهر داشتند، حقوقدانان بسیار برجسته نظیر بونیفیکوس آمرباخ (۱۴۹۵ ـ ۱۵۶۲ م).۳۹ استدلال هاى آمرباخ بر سه نکته متمرکز بود: نخست این حقیقت که بر اساس قانون حقوق رم درباره متون تئودوسیانوس که بایست به آن توجه مى شد، کتاب هایى که حاوى دیدگاه هاى بدعت آمیز بوده یا رسماً از سوى شوراى کلیساها مردود اعلام شده بودند و اجازه خواندن و یا توزیع آنها نداده شده بود، نباید چاپ مى شد، نکته دوم رد اشاره شوراى وین (۱۳۱۱ ـ ۱۳۱۲ م) و فرمان مشهور آن در تأسیس کرسى هاى تدریس زبان هاى شرقى (بند ۱۱)۴۰ بود که نمى توانست به نظر آمرباخ دلیل کافى باشد.
شوراى کلیسا تعلیم زبانى عربى را مجاز دانسته بود، اما ضرورتاً این به معناى خواندن متن عربى قرآ ن یا ترجمه لاتین آن نبوده است; سوم آنکه، آنچه که درباره روخلین رخ داده بود، متفاوت بود: او تنها از خواندن کتاب هاى یهودى دفاع کرده بود که استفاده عملى براى خوانندگان مسیحى مثلاً در ادبیات تفسیرى و امور مشابه داشته که تلمود یکى از آنها بود، با این حال روخلین همه کفرگوى ها و عبارات موهن تلمود را رد کرده بود، آن کتاب ها طبق نظر روخلین از نظر حقوقى مى توانست مصادره شود.۴۱ آمرباخ نتیجه گرفته بود که قرآن براى خوانندگان مسیحى اهمیت مشابهى ندارد که براى مثال تلمود داشته است. ظاهراً قرآن کتابى حاوى کفریات تلقى مى شد و بنابراین نبایست اجازه چاپ به آن داده شود.
آن گونه که مى دانیم قرآن تنها با پادر میانى مارتین لوتر که اقتدار وى محکم ترین دلیل در حمایت از چاپ قرآن بود، به چاپ رسید.۴۲ نامه اى که لوتر به شوراى شهر بازل فرستاده بود، ۴۳ اساساً استدلال جدیدى در حمایت از چاپ ترجمه قرآن در بر نداشت. سواى استدلال هاى حامیان چاپ ترجمه قرآن حتى مقدمه لوتر که در همه نسخه هاى چاپى نیامده، ۴۴ عملاً چیز جدیدى نداشت. آنچه که واقعاً لوتر درباره قرآن مى اندیشید و آنچه که بعدها در اندیشه وى بسیار تأثیر گذار بود، کتاب دیگرى یعنى ترجمه تلخیص گونه وى از ردیّه ریکالدو (دومونته کروچه) بر قرآن است.
۴. کتاب علیه مذهب ساراسن ها تألیف ریکالدو
این کتاب (علیه مذهب ساراسن ها) همراه با ترجمه لاتینى کهن قرآن مجموعه طلیطله، دومین کتابى است که اهمیت اساسى در دانش اروپائیان از قرآن دارد. ریکالدو دومنته کروچه (کروچه نام محلى نزدیک فلورانس است) حدود ۱۲۴۳ متولد شد، ۴۵ در ۱۲۶۷ وى راهبى دومینکن شد و از سال ۱۲۸۵ به مسافرت هاى طولانى در کشورهاى شرق نزدیک پرداخت. کروچه در مدت اقامت طولانى خود در بغداد، زبان عربى را فراگرفت و در آنجا بر طبق سفرنامه اش، مباحثاتى با فقهاى مسلمان درباره قرآن داشته است. على رغم توصیف دوستانه وى از مردمان مسلمان در سفرنامه اش، ۴۶ کتاب اصلى وى بر علیه مذهب ساراسن ها اثرى کاملاً جدلى است، اما نسبتاً حاوى انتقاداتى آگاهانه از اسلام است.
داستان چاپ این کتاب تا حدى پیچیده است.۴۷ نخست آن که، کتاب که هنوز به صورت نسخه خطى است، به یونانى توسط دیمیتریوس کیندوس (۱۳۲۴ ـ ۱۳۹۷/۹۸)۴۸ در میانه قرن چهاردهم ترجمه شد. در آغاز شرق شانزدهم این ترجمه بار دیگر به سعى فردى به نام بارتلمو اهل مونته آردو به لاتینى دوباره ترجمه شده است. همین متن لاتینى براى نخستین بار در اشبیلیه در ۱۵۰۰ و بار دوم در وین به سال ۱۶۰۷ منتشر شده، در حقیقت ترجمه مجدد از یونانى بود، ولى در هر حال اثرى مورد توجه بود و به چندین زبان اروپایى نیز ترجمه شده است. در چاپ ترجمه لاتینى قرآن بیبلیاندر (۱۵۴۳) متن یونانى همراه با ترجمه مجدد لاتینى (ج ۲، ص ۸۳ ـ ۱۱۶) آمده است. ترجمه مجدد لاتینى، همچنین متنى بود که لوتر آ ن را به آلمانى ترجمه کرده است .
رساله ریکالدو حاوى انتقادات سنتى مسیحیان بر قرآ ن به عنوان متنى مقدس است که به صورتى کاملاً منظم بیان شده است ۴۹ که وى همزمان آن را با نقل عبارت هایى از متن عربى قرآن که به زیبایى ترجمه شده بود، وضوح بخشیده بود.۵۰
انتقادات اصلى ریکالدو را به صورت زیر مى توان خلاصه کرد:
۱. قرآن چیزى جز ترکیب بدعت هاى قدیمى نیست که در همان ایام کهن از سوى آباى کلیسا رد شده اند. به نظر من ضرورتى ندارد در اینجا همه این خطاها را بر شمرد.
۲. نمى توان قرآ ن را به عنوان قانون الهى پذیرفت، چرا که از نزول آن در عهد جدید و عهد عتیق یادى نشده است، فزون تر آنکه در مواردى قرآ ن به صراحت به انجیل اشاره دارد. این عقیده اسلامى را که متون مقدس یهودى و مسیحى تحریف شده اند نمى توان پذیرفت.
۳. سبک قرآ ن با سبک متون مقدس تطابقى ندارد. این مطلب جالب توجهى است و من درباره آن در بعد توضیح خواهم دارد.
۴. درباره محتواى قرآ ن نیز نمى توان ادعاى وحیانى بودن آن را کرد، همان گونه که درباره بسیارى از داستان هاى خیالى آن این مطلب مشهود است که هیچ اساسى در سنت انجیلى ندارند. دیگر آنکه برخى مفاهیم اخلاقى با باورهاى فلسفى تعارض دارد.
۵. قرآن مشحون ازتناقضات درونى است. رویکرد مشابه این دیدگاه این است که قرآن اساساً کتابى بى نظم است.
۶. وثاقت قرآن با معجزات به اثبات نرسیده است. ریکالدو در این باره به صراحت به تناقض بین عقیده متداول درباره پیامبر که گفته شده معجزاتى انجام داده و شهادت خود قرآن بر این ادعا اشاره کرده است .
۷. قرآ ن کتابى خلاف عقل است. این را مشى غیر اخلاقى زندگى پیامبر اثبات مى کند و خود قرآن حاوى سخنان کفر آمیز و همچنین اعتقادات بى معنا درباره موجودات الهى و غیره است .
۸. قرآن خشونت (جهاد) را در راه گسترش اسلام تجویز مى کند و بر اعمال تبهکارانه چون تعصب ورزى صحه مى گذارد; مثال سنتى براى این حقیقت سوره تحریم، آیه ۹ است.
۹. ریکالدو تاریخ متن قرآ ن را با جزئیاتى آورده که دال بر بى اعتبارى متن است .
۱۰. داستان معراج پیامبر که ریکالدو گزارش کرده از سوى او افسانه و تخیل تلقى شده است . این فصل کتاب ریکالدو اهمیت خاصى براى بازسازى آنچه که وى Liber Scalae Mahometis نامیده دارد. دیگر آنکه ریکالدو در یکى از این فصول اکاذیب و خطاهاى اصلى را که قرآن حاوى آن است برشمرده که به عنوان سوء تفاهمات و سوء فهم مفاهیم انجیلى آورده است، چون معضل تثلیت، مصلوب شدن عیسى و دیگر موضوعات مشهور جدلى که تمایلى به ذکر آنها در اینجا ندارم.۵۱
اهمیت کار ریکالدو در این حقیقت است که کتاب او را مى توان نمونه کلاسیک از ادبیات ضد مسیحى مسیحیت قرون وسطى دانست; ریکالدو فیلسوفى چون نیکولاس کوزایى ۵۲ یا متکلمى تند و قبیح چون دوتورکمادا یا حتى دینیسیوس کارثینیوس نبود، بلکه متکلمى کاملاً فرهیخته و مبلغى بود که با بهره گیرى از مواجهه خود با اسلام دست به قلم برده بود.
۵. ردیه مارتین لوتر بر قرآن
در ۱۵۴۲ لوتر رساله ریکالدو را به آلمانى ترجمه کرد، ۵۳ هر چند بهره گیرى وى ازمتن لاتینى در ترجمه متن دلبخوامانه بود. لوتر برخى عبارات را که به نظر او بسیار کلامى بود، تلخیص کرد و عباراتى از خود بر متن افزود تا بر اهمیت برخى مطالب تأکید کند. دو جنبه از کار لوتر را باید ذکر کرد. کتاب ریکالدو براى استفاده متکلمان نوشته شه است و هدف او این بود که آنچه وى بر ضد اسلام مى نگارد، براى خدمت به کلیساى مسیحیت باشد.
اما لوتر تنها یک دشمن نداشت بلکه او دو دشمن داشت; اسلام به عنوان یک تهدید جدى در هیأت سپاهیان ترک عثمانى و کلیساى پاپ. لوتر ازترکان یا محمد و پاپ در رم به دوسرهاى دجال یاد کرده است ۵۴ و به این ترتیب مجادله ضد اسلامى و ضد کاتولیک را به هم ربط داده بود. اما این شیوه دوگانه مجادله محدود به پروتستانها نبود، کاتولیک ها نیز به سرعت ازهمین شیوه بهره گرفته بودند و پاسخ داده بودند.
در ارزیابى مجادلات ضد اسلامى که بعد از عصر اصلاحات نگاشته شده اند، باید دقت کرد که در مجادلات بین کاتولیک ها و پروتستان ها استفاده ابزارانگارانه از اسلام را فراموش نکنیم; ظاهراً در این منازعات، اسلام گاهى جز طرف مقابل نیست.۵۵ با توجه به این مطلب، هر رساله ضد اسلامى را نبایست در حقیقت اثرى ضد اسلامى دانست.
مطلب دوم درباره ترجمه لوتر، تعبیر و لحن اوست. در حالى که رساله ریکالدو نسبتاً لحنى مدایم دارد ( گر چه خالى از تندى نیست)، تحریر ترجمه آلمانى آن مشحون از عبارات درشت است که ویژگى آثار آخر عمر لوتر است ( کتاب تنها چهار سال قبل از مرگ لوتر در ۱۵۴۶ ترجمه شده است). صراحت لوتر در رسیدن به یک هدف است : کتاب وى مى باید مددکار و عاظى قرار گیرد که در خطبه هایشان عوام را از اغواهاى اسلامى بر حذر دارند.۵۶
عبارات اغوائات در متن حاضر به نظر غریب مى آمد، اما این بار تلقى کلامى لوتر از اسلام که وى آن را چیزى جز صورتى از یهودیت نمى دانست، سازگار است. به عبارت دیگر از نظر لوتر اسلام ویژگى هاى فراوانى مطابق با تفکر یهودیت دارد، چون داورى قرار گرفتن اعمال آدمى و انجام فرایض، این ایراد حتى امروز نیز به نحو موفقیت آمیزى خاصه در محافل محافظه کارانه و بنیادگرایانه کاتولیک و پروتستان ها کاربرد دارد و این معنا را دارد که اسلام چیزى جز فرایض نیست، آن هم فرایضى بدون رازها و آیین هاى دینى.۵۷
اجازه بدهید تا به بحث از قرآ ن بازگردیم. لوتر در انتهاى ترجمه کتابچه ریکالدو، ردیه خود بر اسلام را افزود و در آنجا مهمترین انتقادات خود علیه قرآن را که یک متن مقدس ادعا شده، آورده است: هیچ چیز از آنچه که در قرآن است، صحیح نیست و از این چنین نتیجه مى توان گرفت که قرآ ن کتابى در خور اعتماد نیست. اساس این عقیده لوتر در خلط میان قرآن و حدیث است. پیشتر ریکالدو نیز تمایز چندانى میان این دو دسته متون نگذاشته بود.
لوتر این نتیجه را گرفته است که اگر بخشى از یک کتاب مقدس (قرآن) غیر صحیح باشد، بخش دیگر خود به خود وثاقت خود را از دست مى دهد. درباره چون و چرایى وثاقت قرآن، لوتر بر این مطلب تأکید کرده که مردمان بسیارى در بین مسلمانانند که از دستورات قرآن پیروى نمى کنند و تنها از عقل خود پیروى نمایند، چون ابن سینا،(Allbumasar)، فرغانى ابومعشر (Alfarganus) و دیگر عالمان عرب که نام آنها براى اروپائیان ناشناخته است.
مطلب دیگر اهمیت عقیده لوتر در بى معنا بودن برخى عبارات قرآ ن است .ریکالدو در سیزدهمین فصل رساله اش۵۸ خبرى درباره تدوین قرآن با جزئیاتى آورده که چندان مفهوم نیست. بر طبق نظر تاریخ نگاران ساراسن، قرآ ن از آسمان به میانجى هفت مرد بر پیامبر نازل شده است که ریکالدو در ادامه نام هاى این مردان را چنین بر شمرده است ( به صورت کاملاً تحریف شده):
Audala filius Mesetud، Zeid filius Tampeth Ocanan filius Ophyn and Oenpe filius Tap.59
گر چه مصاحف این هفت مرد با تحریرهاى کهن تر یعنى مصاحف کسانى چون عبداللّه بن مسعود، زید بن ثابت، عثمان بن عفان و ابى بن کعب تطابق نداشته است. (هر کدام از این افراد قرآنى تألیف کرده اند که با دیگرى تفاوت دارد). بر طبق نظر ریکالدو متن حاضر قرآن بر بر ساراسن ها به دستور خلیفه اموى مروان بن حکم (متوفى ۵۸ /۶۸۴) تحمیل شده بود. نتیجه اى که ریکالدو گرفته و مورد تأکید بیشتر لوتر بوده، این است که آدمى نمى تواند بفهمد چه متنى، قرآن اصلى است.
۶. سلیمان و موران
به علاوه انتقاد از بى معنا بودن بخشى از قرآن، عدم وثاقتِ آن نکته دیگرى است که تقریباً همه مجادله نگاران مسیحى بر آن را تأکید کرده اند. ویژگى قرآن در این است که مجموعه اى از مطالب مشهور توراتى با داستان هاى خیالى با منشأ نامعلوم است. این ویژگى ترکیبیِ مطالب روایى قرآن شایسته توجه بیشترى است. من دوست دارم این مطلب را با استفاده از داستان مشهور سلیمان و موران (قرآن، سوره نحل، آیات ۱۷ ـ ۲۴) نشان دهم که بسیارى از ردیه نویسان مسیحى قادر به فهم درست چنین داستان هاى نبوده اند.
براى آسانى بحث، دوست دارم تا نخست داستان را (با حذف هاى اندکى) به نقل از ترجمه مشهور جرج سیل بیاورم: (و سپاهیان سلیمان از جن و انس و مرغان به نزد او گرد آمدند، آن گاه به همدیگر پیوستند (۱۷) تا آنجا که به وادى موران رسیدند، مورى گفت اى موران به درون خانه هایتان بروید که سلیمان و سپاهیانش شما را نا آگاهانه در هم نکوبند (۱۸) (سلیمان) از سخن او دهان به خنده گشود و گفت … و سپس از مرغان بازجست و گفت مرا چه مى شود که هدهد را نمى بینم یا شاید از غائبان است (۲۰) او را عذابى سخت مى کنم یا سرش را مى بُرم، مگر آن که حجتى روشن براى من بیاورد (۲۱) آن گاه (هدهد) مدتى نه چندان دراز درنگ کرد سپس (آمد) و گفت من به چیزى که تو آگاهى نیافتى، آگاه شدم و برایت از سبا خبرى یقینى آورده ام (۲۲) من زنى را یافتم که بر آنان فرمانروایى مى کرد و از همه چیز برخوردار بود و تخى شگرف داشت (۲۳) و او و قومش را چنین یافتم که به جاى خداوند به خورشید سجده مى کردند (۲۴) (از ترجمه فارسى بهاء الدین خرمشاهى با اندکى تغییر).
ریکالدو نیز ترجمه لاتینى نزدیک به گردان جرج سیل آورده است . به جز برخى افتادگى ها، ترجمه ریکالدو بسیار خوب است، تنها دریک جا اشتباهى بسیار فاحش مرتکب شده است، جایى که عبارت قرآن (فضحک سلیمان) را به et subrisit formicaیعنى (مورچه خندید) ترجمه کرده است به جاى آن که عبارت را به صورت صحیح (و سلیمان خندید) ترجمه کند و دنباله مطلب. به سبب این اشتباه فاحش، طبیعى است که ریکالدو معناى اصلى داستان به علاوه چیزهاى دیگر یعنى فهم سلیمان به زبان همه حیوانات را در نیابد. ۶۰
کیدونس در ترجمه یونانى کتاب ریکالدو به جاى مورچه در یونانى (۵œp5n$)61 آ ن را به مگس (۵uiد) ترجمه کرده است، در نتیجه معناى عبارت چنین مى شود که سلیمان از محلى گذر مى کرد که در آنجا چیزى شبیه رودخانه اى از مگسان یافت. افزون بر خطاى ذکرمگس به جاى هدهد که از سپاه سلیمان غایب بود، این عبارت که سلیمان به سربریدن مگس (به جاى هدهد) دستور داده نیز نادرست است.۶۲
بعد از این، مگس خبر خود درباره ملکه سبا را به سلیمان داده است. در این شکل خبر، مگس حیوانى است که با ملکه و مردمانش که به پرستش خورشید به جاى خداوند مشغول بوده اند، مواجه شده است. این عبارات کاملاً بى معنا بدون تغییر خاصى از صورت تحریف یافته آ ن در متن یونانى بار دیگر به لاتیتى ترجمه شده است.۶۳ ارائه تفسیرى از ترجمه تلخیص گونه لوتر از این عبارات در شکل ترجمه انگلیسى کلمات غیر ممکن است و عبارت آلمانى مى تواند گویاى آن باشد.
لوتر که بر بى معنا بودن این داستان تأکید کرده، حداقل بر طبق آنچه که آورده، داراى دو اشتباه در فهم عبارات شده است: نخست آن که سلیمان با پرندگان سخن گفته است و دوم آن که پرندگان به دستور سلیمان خندیده اند.۶۴
گمان مى کنم همین داستان مثال خوبى باشد براى فهم ادعاى خیال پردازانه بودن قرآن که نویسندگان مسیحى یا مترجمان آن پدید آورده اند. دقیقاً این روند درباره بحث هایى صادق است که دیگر متون مهم ادبى یعنى سفرنامه ها پدید آورده اند. سفرنامه نویسان نیز به جاى انعکاس واقعیت، مطلب و عناصر خیالى یا افسانه هاى متعدد محضى چون جان ماندویل را ذکر کرده اند.۶۵
۷. سبک قرآن
سبک قرآن از زمان بسیار کهن توجه ردیه نگاران مسیحى را که با زبان عربى آشنا بوده اند به خویش جلب کرده است.
ویلیام طرابلسى (قرن سیزدهم) که رساله کوتاه Notitia de Mahameto را نیم قرن ازرساله ریکالدو نگاشته بود،۶۶ (عظمت پنهان متن قرآن را که به سبب حلاوت تبحرِ مؤلف آن (که به گمان ویلیام، عثمان بود) را ستوده بود).۶۷ هر چند وى تفصیل بیشترى درباره این موضوع نیاورده است.
ریکالدو در کتاب خود فصلى را به سبک قرآن اختصاص داده است: قرآن قانون الهى نیست، چرا که سبکى ندارد وسیاق آن منطبق با دیگر متون (ظاهراً کتب مقدس) نیست.۶۸
این ادعا به این معنا است: عقیده خاصى وجود داشته که یک متن مقدس چگونه باید باشد. ریکالدو نخست متذکر شده که سبکِ قرآن موزون یا داراى وزن است . او اظهار تأسف کرده که نمى تواند مثالى براى خواننده ارائه دهد، چرا که متن به لاتینى ترجمه شود موزون بودن و ساختار آیه نشان داده نمى شود.۶۹ سپس او شرح داده آنچه که اغلب معجزه قرآن شناخته مى شود سبک فخیم قرآن است که مستقیماً به پیامبر وحى شده است.۷۰
ریکالدو این مطلب را که خداوند وحى را به صورت موزون یا شعر گونه بیان کند، رد کرده و اینکه پیامبران نیز موزن سخن گفته باشند، انکار کرده است.۷۱ لوتر نیز در ترجمه کتاب ریکالدو ـ که در اینجا نیز او متن را تلخیص و تفصیل داده است ـ بر این نکته تاکید کرده است .اکنون ما مى دانیم که نظر ریکالدو و لوتر در این عقیده که برخى از عبارات قرآن خشک و بى روح است، نادرست است.۷۲ حقیقت این است که فهم نادرست یا بهتر است بگویم تفسیر نادرست از سنت خودشان ۷۳ درباره یک سنت بیرونى باعث این خطا بوده است . من فکر مى کنم این موضوع براى تحقیق بیشتر و عمیق تر جذاب خواهد بود.۷۴
۸ . نتیجه
مطالعه ردیه هاى مسیحیان بر قرآن واسلام در کل بیشتر براى فهم فرهنگى خود ما اروپائیان اهمیت دارد تا براى مطالعات اسلامى در مفهوم اخص آن. بسیارى از موضوعات که بارها مورد بحث قرار گرفته اند، ربطى به حقیقت اسلام ندارد و من فکر مى کنم که اساساً این بحث جدیدى نباشد.۷۵
دوست دارم در اینجا به نکته مشابهى در نقاشى اشاره کنم. در ۱۹۹۳ نمایشگاه بسیار جذابى از نقاشى هاى ترکى آنتونیوگوردى (۱۶۹۸ ـ ۱۷۶۰) و برادرش فرانچسکو (۱۷۱۲ ـ ۱۷۹۳) در ونیز برگزار شد. برپا کنندگان، مدالى مسى حکاکى شده اى تهیه کرده بودند که بر روى آن تصویر هنرمندانى بود که براردان گوردى از آنها در نقاشى هاى خود ملهم بودند و از آن الگو بردارى کرده بودند. موضوعا ت شرقى که برادران گوردى طراحى کرده بودند عموماً مثال هایى اند از تخیلات خودشان از این که شرقیان چگونه باید باشند.۷۶
این مطلب درباره نگاشته هاى ضد قرآنى نیز صادق است. استدلال هاى کهن در حدى منزجر کننده تکرار شده و جزئیات خیال پردازانه جدید، خاصه در باب پیامبر به عنوان فردى گمراه و شهوتران بر آن افزوده شده بود. سرانجام آنکه این براى من در خور توجه است که ترجمه کهن طلیطله که سعى داشت تصویرى عینى تر از قرآن به دست دهد و در مواردى در انجام چنین کارى موفق نیز بود، در حقیقت از سوى مخالفان مسیحى على رغم انتشار وسیع آن به خوبى مورد مطالعه قرار نگرفت، آن گونه که انتظار مى رفت. این مطلب از باب مثال مهم است که مارتین لوتر ترجمه رابرت کتونى از سوره نمل را زمانى که او تحریرخیالى داستان را مى نگاشت در خاطر داشت، با وجودى که ترجمه رابرت کتونى را در اختیار داشت و اندکى قبل از انتشار متن ریکالدو بر آن دست یافته بود.
هدف من در اینجا ارایه تصویرى کامل از همه ابعاد مجادلات ضد قرآن مسیحى نیست، چرا که در واقع بسیراى از چنین رسالاتى کاملاً ریشه در مجادلات کلامى مسیحیان دارد. تعامل نزدیک تر بین کلام مسیحى و مسلمانان لازم است تا بتوان تحلیل هایى از این ادبیات گسترده به دست آورد که در هر حال دیگر نباید مانعى براى فهم متقابل اسلام از مسیحیت و مسیحیت از اسلام تلقى شود.۷۷
* به یاد مرحوم حجت الاسلام حسن آزاد قزوینى مشخصات کتابشناسى مقاله ترجمه شده چنین است: Hartmut Bobzin”A Treasury of Heresies: Christian Polemics against the Koran”، in: The Quran as Text ، ed،. Stefan Wild (E.J.Brill: Leiden 1996)، pp. 157 _ 175. در تعلیقاتى که بر این مقاله افزوده ام، عمدتاً از دو منبع مهم زیر استفاده کرده ام: Egil Grislis، “Luther and the Turks” The Muslim World، ۶۴ (۱۹۷۴)، pp. 180 _ 193، ۲۷۵ _ ۲۸۵; Gerald H.Anderson، ed.، Biographical Dictionary of Christian Missions (William B.Eerdmans PublishingCompany، Cambridge، ۱۹۹۸). ترجمه محمد کاظم رحمتى (پى نوشت به علت حجم زیاد در انتهاى مقاله آمده است.) ۱. R.W. Southern، Western Views of Islam in the Middle Ages (Harvard University press ، ۱۹۶۲ ، Third Printing 1980). رضوان السید این اثر را با مقدمه اى عالمانه با این مشخصات عربى ترجمه کرده است: ریشاد سوذرن، صوره الاسلام فى أوروبا فى العصور الوسطى (معهد الانماء العربى، بیروت، ۱۹۸۴). ۲.Norman Daniel، Islam and the West: The Making of An Image (Edinburgh University Press، ۱۹۶۰). این کتاب را انتشارات دانشگاه ادینبورا منتشر کرده است. تحریر ویرایش شده این کتاب را انتشارات وان ورلد در ۱۹۹۳ و ۱۹۹۷ نیز منتشر کرده است. ۳. از مهمتریان این گونه آثار، نوشته ها و تألیفات نیر است. ۱)James Kritzeck، Peter the Venerable and Islam (Princeton University Perss، ۱۹۶۴). کتاب فوق پایان نامه مؤلف در مقطع دکترى است که بحث مهم و جامعى درباره نخستین ترجمه لاتینى قرآ ن و آثار مهمى است که در پى این کار به تألیف رسیده. براى گزارش تحلیلى و نقد محتوایى این کتاب بنگرید به: Allan Harris Cutler and Welen Elmquis Cutler، “Peter the Venerable (1094 _ 1156) and Islam: An Introduction to thel Study of Medieval Christian _ Islamic Relations”، in The Jews as Ally of the Muslim،University of Noter Dame Press (Noter Dame ، ۱۹۸۶)، pp. 22-51، ۳۴۶ -۳۵۶. ۲)Daniel J. Sahas. John of Damscus on Islam the “Heresy of the Ishmaelites”، (Leiden. E.J. Brill. 1972). ییکى از مهمترین شخصیت هاى مسیحى اواخر دوران اموى که آثارى درباره اسلا م نگاشته راهب نامور مسیحى یوحناى دمشقى است. تحقیق ساهاس، جامع ترین پژوهش درباره دیدگاه هاى یوحناى دمشقى درباره اسلام است. برخى از آثار یوحناى دمشقى به عربى و انگلیسى ترجمه شده است. تمام آثار یوحناى دمشقى در چهار جلد با تصحیحى انتقادى منتشر شده است. Die Schriften des Johannes von Dama scos. 4 vols Edited by p. Bonifatius Kotter (Berlin ، ۱۹۶۹ – ۱۹۸۱). ساهاس نیز در مقاله اى بحثى از برخى مطالب یوحناى دمشقى در باب اسلام بر اساس این چاپ منتشر کرده است: Daniel Sahas، “John of Damascus on Islam Revised” ، Abr – Nahrain vol.XXIII (1984-85)، P.104 -118 ۳)Sidney H.Griffith ،” The Prophet Muhammad His Scripture and His Message According to the Christian Apologies in Arabic And syriac From The First Abbasid Century” ، in: La Vie du Prophete Mahomet (colloque de Strasbourg Octobre 1980) (Paris universitares de France،Paris 1983)، pp. 99 _ 146. مقاله فوق، مهمترین گزارش از تألیفات عمدتاً مسیحیان عرب زبان تا اواخر دوره عباسى در سرزمین هاى اسلامى است. خوشبختانه آثار مهمى درباره شخصیت هاى متکلم مسیحى زبان و دیدگاه هاى آنها در باب اسلام به کوشش سمیر خلیل سمیر یسوعى خاصه درباره تئودور ابوقره، دیگر شخصیت برجسته جدلى این عصر منتشر شده است: الاب سمیر خلیل سمیر الیسوعى ، ثاودورس اُبو قُرَّه، حیاته و مؤلفاته، مجلهالمجمع العراقى، ۷، ۱۹۸۳، ص ۱۳۸ ـ ۱۶۰ الجدید فى سیره ثاودورس أبى قره و آثاره، المشرق، ۷۳، تموز ـ یولیو ۱۹۹۹ ، ص ۴۱۷ ـ ۴۴۹. ۴) Robert G. Hoyland، Seeing Islam as Other Saw It. A study and Evaluation of Christian، Jewish and Zorastrain Writings on Early Islam (Princeton، ۱۹۹۷). نگاشته فوق را باید یکى از مهمترین و مفصل ترین (حدود ۷۰۰ صفحه) تحقیق منتشر شده در دهه هاى اخیر در این موضوع دانست. ۵) Hugh Goddard، A History of Christan _ Muslim Relations (Edinburgh University press، ۲۰۰۰). مقالات و تحقیقات فراوانى در این باره شده است که فهرست برخى از آنها را در پایان مقاله آورده ام. مترجم ۴.University of Erlangen. ۵.Zeitschrift fںr Arabische Linguishtik. ۶. Der Koran im Zeitalter der Reformation: Studien Zur Fruhgeschichte der Arabistik und Islamkunde in Europe ، beiruter Texte und Studien، Beirut: Deutsche Morgen Landische Gesellschaft (1995)، pp. 598. ۷. فهرست برخى از مقالات مؤلف محترم مقاله چنین است: H. Bobzin، “Latin translations of the Koran: a short overview”، Der Islam ، ۷۰، ii (1993)، pp. 193-206′” Jean †ser Venezianer Korandruck von 1537/38، Wiener Zeitschrift fur die Kunde des Morgenlandes، ۸۱ (۱۹۹۱)، pp. 95-105; idem، “uber Theodor Biblianders Arbeit am Koran (154/3)”، Zeitschrift der Deutschen MorgenlandischenGesellchaft،۱۳۶(۱۹۸۶)،pp. 33-44; idem، “Eine mogliche parallele zu fa-ummuhu hawiyafan hawiyafan (sure 101،۹)”، Zeitschrift fںr Arabische Liguistik، ۹ (۱۹۸۲)، pp. 79-80; idem، “Zur Deutung von Fa-nadaha min tahtiha (Sure 19،۲۴)”، Zeitschrift fںr Arabische Linguistik، ۶ (۱۹۸۷)، pp. 70 _72. ۸. Aloys Sprenger ، Das Leben und die Lehre des Mohammad،vol. 1-3 ، Berlin 1861 _ 65. ۹. جدیدترین مجموعه مقالات درباره بونرن را روبیل به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بونزن با این مشخصات منتشر کرده است: H.-R Ruppel، ed.، Universellar Geist und guter Europ*er: Christian Carl Josias von Bunsen 1791 – 1860. Beite*ge zu leben und Werk des “gelehrten Diplomaten” ، Korbach، ۱۹۹۱. ۱۰. “der geistvolle und edle Bunsen sagte eints zu mir ، er gabe den koranڑfters zu lisen angefangen es sei ihm aber nie gelungen ، damit zu ende zu kommen، und er glaube nicht، da je ein Nichtarabist im stande gewesen sei ، durch das ganze buch zu waten” b(Vol. I، P.XVIII) ۱۱. CF. U.Kaplony _Heckel،Bunsen _ der erste deutsce Herole der €gyptologie ، in: E. Geldbach (ed.)، der gelehrte Diplomat. Zum Wirken C.C.J. Bunsens، Leiden 1980، pp. 64-83. ۱۲.C.F H. Bobzin ، C.C.J.V. Bunsen und sein Beitrag zum Studium orientalischer Sprachen ، in: Ruppel (cf. supra، n.2)، pp. 81-102; J. Fںck، Die arabischen Studein in Europa bis in den Anfang des 20. Jh.s، Leipzig 1955، p. 190f. ۱۳. بنگرید به وصف مشهورى از سبک قرآن در کتابش: Noten und Abhandlungen zu besserem Verstandnis des West_ ڑstlichen Divans،(Mahomet)فصل محمد ۱۴. به تازگى اشتفان ویلد دیدگاه هاى غربیان درباره سبک قرآن را به نو جامعى بررسى کرده است، ر.ک: Stefan Wild،” Die schaureliche …de des heiligen Buches”. Westliche Wertungen des koranischen Stils، in: J.C. Bںrgel and A. Giese (eds.)،”Gott ist schڑn und er liebt die Schڑnheit”، FS A.Schinnel ، Bern 1994، pp. 429 _47. گفته شوالى را در تجدید چاپ کتاب مشهور تاریخ قرآن نولد که (ج ۲، ص ۲۱۹ ) مى توان دید. Geschichte des Qorans، Vol. II، Leipzig 1919، p 219. ۱۵. براى چاپ هاى متعدد ترجمه هاى آن بنگرید به: C.F. de Shnurrer ، Bibliotheca Arabica ، Halae ad Salam 1871 (repr Amsterdam، ۱۹۶۸)، pp. 432-5; cf. also M. Bastiaensen، Adrien Reland et la justification des etudes orientales (1701)، in: Etudes sur le XVIIIe Siecle 1 (1974)، pp. 13-27، esp. p. 22ff. ۱۶. درباره این ترجمه بنگرید به M.-Th. de’ Alverny، “Deux traductions du Coran au moyenage”، in: Archives d’histoire doctrinal et litteraire du moyem – age 22/23 (1947/48)، pp. 69-131; J. Kritzeck ، peter the Venerable and Islam ،Princeton 1964; H. Bobzin،Der Koran im Zeitalter der Reformation ، Wiesbaden (Beirut 1995; Beiruter Texte und Studien، ۴۲)، p. 46ff. ۱۷.CF. Erpenius ، Historia Iosephi Patriachae etc.،Leiden 1617،fol. H4VO: “Iam anni fere quingenti sunt، … quod a uspicijs Abbatis Cluniacensis in Hispania ، tota Muhammedanorum lex ، Alcoranus، ex arabico in Latinum versa fuit،…quae versio Basileae ab Operino [sic] excasa، non immerito a viris eruditis culpatur، tanquam parum accurata، and extra manifestas hiotorias،veram Arabismi sententiam satis raro fideliter exprimens”. (ژوزف ژوست)(scaliger) نیز در عبارتى مشابه به دوست فرهیخته فرانسوى خود، اتین هوبرت (Etienne Hubert) نوشته است: “… quam inepta est vulgaris illa، quam habemus ، interpretatio!… nemo ex ea translatione sperat se Alcoranum intelligere”، Eprstolae Ios. Scaligeri، Lugd. Batav. 1627، p.703. ۱۸. مهمترین کتاب وى از این حیث، نقد قرآن (Cribratio Alcorani) است، بنگرید به: L.Hagemann، Der Kuran in Verstandnis und Kritik bei Nikofaus von Kues، Frankfurt a.M 1976; Bobzin، Koran (cf. n.9)، pp.29-32. ۱۹.Cf. his Contra Alchoranum and sectam Machometicam libri quinque ، Coloniae. 1533. براى تحلیل مختصرى از این کتاب بنگرید به: Hagemann (cf.n.11) ، pp. 50-54; Bobzin (cf.n.9)، pp.70_76. ۲۰. Cf his Contra principales errores perfidi Machometi. این کتاب را در رم به سال ۱۴۶۵ نگاشته است و نخستین بار در بُرسلاس (Burssels) بین ۱۲۷۶ و ۱۴۸۰ به چاپ رسیده است . تا آنجا که مى دانم مطالعه اى دقیق درباره دیدگاه خوان دو تورکمادا درباره اسلام هنوز انجام نشده است. [این مطلب مربوط به زمان نگارش مقاله مى شود. در حال حاضر مطالعه جالبى از خانم آنا اچیواریا در خصوص ردیه دوتورکمادا و سه ردیه دیگر که هم زمان تالیف شده اند، با این مشخصات منتشر شده است که مترجم امیدوار است گزارشى از آن در فرصتى دیگر ارائه دهد: Ana Echevarria ، The Fortress of Faith: the Attiude towards Muslims in Fifteenth Century Spain (Brill: Leiden، Boston and Kڑin، ۱۹۹۹). [مترجم ۲۱. ویوس رساله هاى چندى درباره تهدید اروپا از سوى ترکان نگاشته که از جمله آنها مى توان به De Europae statu ac tumultibus (1522)، De Europae dissidiis and bello Turcico dialogus (1526)، De conditione vita Christianorum sub Turac (1526). اشاره کرد. مهمترین کتاب ویوس De veritate fidei Christane libri vاست که بعد از مرگ مؤلف در بازل (Basle) در ۱۵۴۳ منتشر شده است. بخش چهارم این کتاب به اسلام پرداخته است: بر علیه محمد (Contra Sectam). درباره ویوس بنگرید به C.G. Norena، Juan Luis Vives، The Hague 1970. درباره رویکرد ویوس به اسلام خاصه بنگرید به کتاب پول گراف: Paul Graf، Ludwig Vives als Apologet، Diss. theol. Frieburg/ Br. 1932، pp.88-102. ۲۲. درباره نگاشته هاى لوتر علیه ترکان و رویکردش به اسلام بنگرید به اثر اخیرم: H.Bobzin، Martin Luthers Beitrag zur Kenntnis und Kritik des Islam، in: Neue Zeitschrift Fںr Sustematische Theologie und Rekuguibswusdebscgaft 27 (1985)، p. 262-289; and Bobzin، Koran، ch.2: Martin Luther und der Koran. ۲۳. گروتیوس همانند ویوس مدافعه اى از مسیحیت نگاشته است: De veritate religionis Christiane (1627). بخش ششم کتاب وى، نصایحى به مسلمانان نام دارد (Adversus Muhammedanos). این را نیز باید افزود که محقق انگلیسى زبان، ادوارد پوکوک (۱۶۹۱-۱۶۰۲) تمام این کتاب را به عربى ترجمه کرده است (آکسفورد ، ۱۶۶۰). بنگرید به: Fںck، Studien.نیاز به مطالعه اى درباره دیدگاه گورتیوس به اسلام باقى است. ۲۴. Alcorani textus universus … ac… ex Arabico idiomate in Latinum Translatus; appositis unicuipue capiti notis atque refutation، Padova 1698. براى مطالعه عالمانه اى درباره کتاب ماراتچى بنگرید به: G. Levi della Vida ، Aneddoti e svaghi arabi e non arabi، Milano e Napoli 1959، pp. 193-210(“Ludovico Marracci e la sua opera negli studi islamici”. با ارجاع به منابع دیگر. ۲۵.Cf.S. Neill، A History of Christianity inIndia: The Beginnings to AD 1707، Cambridge 1984، p. 173، with. n.33. ۲۶. براى این مسئله بنگرید به مطالعه آلورنى (پى نوشت ۹) که در قبل ذکر شد. ۲۷. درباره بیبلیاندر و مطالب دیگر بنگرید به کتاب قرآن در عصر اصلاحات و نو اندیشى، فصل سوم با تفصیل بیشتر در شرح مسائل (Bobzin، Koran، ch.3) [لوتار اشراینر در معرفى بیبلیاندر در دائره المعارف مبلغان مسیحى توضیحات خوبى آورده است. تئورودور بیبلیاندر (۱۵۰۴ یا ۱۵۰۹- ۱۵۶۴) الهیدان اصلاح طلب سویسى و شرقشناس مشهور. بیبلباندر که نام خانوادگى اش بوخمان بود (محققى خبره که صورتى یونانى براى نام خود برگزیده بود) دیدگاه جبرگرایانه کالوینست ها را رد کرده بود و به یک جهان وطنى متعدل مى اندیشید و بر مسئولیت کلیسا براى تبلیغ مسیحیت در جهات تأکید داشت. او خود به عنوان یک مبشر تمایل داشت به مصر سفر کند، اما به جاى آن یکى از مشهورترین فیلوژیست هاى عصر خود شد که عمده شهرتش به واسطه کتاب نحو عبرى Hebrew Grammar (1535) و انتشار ترجمه لاتینى قرآن در ۱۵۴۳ است که در اصل در ۱۱۴۳ به لاتینى برگردانده شده بود و پیش از آن (تا آنجا که مشهور است) در دسترس عموم محققان نبوده است. به دلایل مدافعه نگارانه ، ردیه اى بر قرآن نیز بخشى از متن چاپ شده به دست او بود. بییلیاندر که استاد عهد عتیق در زوریخ در سال هاى ۱۵۳۱ تا ۱۵۶۰ بود، نخستین محقق سویسى بود که روش هاى تطبیقى را براى مطالعه ادیان و تفسیر کتاب مقدس به کار گرفته است. وى به دنبال تسریع در یکى نمودن عقاید آدمیان، هدفى که وى در آن دنباله رو تسوینگلى بود، بر ابعاد مشترک در همه ادیان تأکید داشت .از میان مهمترین نگاشته هاى او De ratione Communi Omnium linguarm et litterarum commentarius (1548) که مقایسه اى بین بیش از سى زبان و تاریخچه آنهاست و (۱۵۴۵)Relatio fidelis را مى توان برشمرد که کتاب اخیر براى مطالعه تاریخ ادیان اثرى ارزشمند است. از وى ۲۴ اثر چاپ شده و آثار خطى فراوانى باقى مانده است. درباره وى بنگرید به: Emil Egli، Biblianders Leben und Schrifen (1901); idem ، “Bilbian ders Missionsgedanken”، Zwingliana 3(1913 – 1920)، pp. 46-50; Walter kڑhler، “Zu Biblianders Koranausgabe، “Zwingliana 3 (1913 – 1920)، pp. 349 – 350′ Joachim staedtre ، “Der Zurcher paradestinationsstreit von 1560 Zwingliana، ۹ (۱۹۴۹-۱۹۵۳)، pp.536 -546; Ernst staehelin، “Die biblischen vorlesungen Theodor Biblionders”، Zwingliana 7 (1939 _ 1943)، pp. 522-526. آثار چاپ شده و خطى بیبلیاندر در کتابخانه مرکزى ت(Zentralbibliotek) و نامه هاى او در کتابخانه آرشیو ملى (Staatsarchiv) شهر زوریخ سویس موجود است، ر.ک: “Bibliander، Theodor” by Lothar Schreiner in: Biographical Dictionary of Christian Missions، pp. 60-61[مترجم ۲۸. Ad nominis Christiani socios consultatio ، qua nam ratione Turcarum dira potentia repelli possit ac debeat a populi Christiano، basle 1542; cf. R. Pfister، “Das Turkenbuchlein Theodor Biblinders”، in: Theologische Zeitschrift 9 (1953) ، pp. 458 _454. ۲۹. Cf. M. Steinmann، Johannes Oporinus . Ein Basler Buchdrucher um die Mitte des 16. Jahrhunderts، Basle und Stuttgart 1967. ۳۰. Cf. H. Bobzin ber Theodor Bibliaders Arbeit am Koran (1542-43)، in: ZDMG. 136 (1986)، pp. 347-363; also Bobzin، Koran، ch. 3.5.4.1 (درباره متن لاتینى ) ۳۱. بنگرید به ترجمه فرانسوى این کتاب که اخیراً گئورک تاتر با مقدماتى خوب و با ارجاع به منابع دیگر منتشر کرده است: George Tartar، Dialogue Iskamo – Chretien sous le Calfe al – Mamun (813 – 834)، Paris 1985. (متن عربى این رساله که در اواخر قرن نوزدهم در قاهره به اهتمام هیأت هاى تبشیرى منتشر شده و با تازگى تنها با حروف چینى تازه اى از سوى انتشارات دارالتکوین دمشق ۲۰۰۵ منتشر شده، ظاهراً جعلى است. مترجم مقاله اى جداگانه در باب جعلى بودن این رساله در دست تحریر دارد، نولدکه و گلدتسیهر در بحث هاى خود درباره قرآن مطالبى را از این کتاب نقل کرده اند.مترجم). ۳۲. فهرست کامل محتویات کتاب تدوین بیبلیاندر در کتاب قرآ ن در عصر اصلاحات، فصل سوم، نوشته این قلم. ۳۳. آنچه که در پى آمده، تا حدى برگرفته از مقاله دیگرم، نظرى اجمالى بر ترجمه هاى لاتینى قرآن است که در Der Islam به چاپ رسیده است: Latin Translations Of the Koran: A short overview ، Der Islam ، ۷۰ (۱۹۹۳)، pp. 193 _ 206. ۳۴. بنگرید به مجموعه مقالاتى درباره روخلین و یهودیت که به تازگى منتشر شده است: Reuchlin und die Juden، e.، by. A. Herzig and J. H. Schoeps، Sigmaringen 1993. کیرن اطلاعات بیشترى درباره ففرکورن (Pfefferkorn) در کتاب خود آورده است: H.-M. Kirn، Das Bild vom Juden im Deutschland des Fruhen 16 Jahrhunderts dargestellt an den Schriften Johannes Pfefferkorns، Tںbingen، ۱۹۸۹ ، esp. ch. 4.3: “Pfefferkorn und Reuchlin im Streit”. ۳۵. در این خصوص، وصفى که لو تراز مونتسر آورده، یادکردنى است، لوتر مى نویسد: “Was suchte Thomas Muntzer Jetzt zu unseren Zeiten anderes، als da er ein neuer turkischer Kaiser werden wollte? (vom Kriege wider dei Turkeng weimar edition . vd. 30/II. p.125) ۳۶. Cf. Bobzin، Luthers Beitra (Supra. n. 15)، p. 265f. ۳۷.در این خصوص براى مثال بنگرید به: H.-R. Cuggisberg، Das reformiete Basel als geistiger Brennpunkt Europsas،in: Ecclesia sermper reformanda. Votr*ge zum Basler reformationsjubil*um 1529-1979، Basle 1980، pp. 50 _ 75. ۳۸. روایتى عالمانه از زندگى و آثار وى را برامیستر آورده است، ر. ک: K.H Burneister، Sebastian Munster . Versuch eines Biographischen Gesamtbilges، Basle und Stuttgart، ۱۹۶۹، see also G.E. Weil، Elie Levite، humaniste et massorete (1469-1549) ، Leiden 1963، esp . pp.221 ff; Bobzin Koran، p. 166. n.59. ۳۹. کسچ نوشته مفیدى در معرفى این فرد آورده است: G. Kisch، Bonifacius Amerbach (Gedenkrede)، Basle 1962. براى فهم درست حقوقى این خبر بنگرید به: Kisch، Bonifacius Amerbach als Rechtsgutachter، in: Festgaber fur Max Gerwing Basle 1960، pp. 85 _ 120. ۴۰.Cf.B. Altaner، Raymubdus Lullus und der sprachen Kanon (con. 11) des Konzilsvon vieme (1312)، in: Hist، Jahrbuch 53 (1900)، pp. 191 _ 219 ; id، Die Durch Fںhrung des viener Konzibes chlusses ںber die Errichtung von Lehrstںhlen fںr orientalische Sprachen، in: zs F. Kirchengeschichte 52(1933)،pp. 226_236. ۴۱. روخلین این را در جزوه اى با عنوان Ratschlag ob man den Juden alle ier buecher nemmenl abthun und verbrennen soll. منتشر کرده و در بخشى از کتاب دیگرش با این مشخصات آورده است: Augenspiegel، Tںbingen 1511 (repr. Munchen ca. 1961=Quellen zur Geschichte des Hummaniscus und der Reformation in Facsimileausgaben. 5) ۴۲. See Bobzin ، Koran ، ch. 2.4 ، and Bobzin ، Luthers Beitrag (supra، n. 15)، p. 270 ff. ۴۳. مورّخ ۲۷ اکتبر ۱۵۴۲. در مجموعه آثار مارتین لوتر، چاپ وایمار، در جلد ۱۰ ، به شماره ۳۸۰۲ چاپ شده است (WA. Br vol. 10، Nr. 3802). ۴۴. Cf. H. Bobzin، Zur Anzahl der Drucke von Biblianders Koranausgabe im Jahr 1543، in: Basler Zeitchrift f. Geschichte u. Altertumsk unde 85 (1985)، pp.213 _ 219. مقدمه لوتر (praefatio) را گوستاو کاورو مجدداً کشف کرده است، ر.ک: Gustar Kaverau، Luthers Vorrede zu Bibianders Ausgabe des Koran، in: Theol. Studien und Kritiken 86، ۱۹۱۳ ، pp. 129 – 134. متن لاتینى نامه در مجموعه آثار لوتر، چاپ وایمار (Wa) ، جلد ۵۳، ص ۵۶۹ به بعد نیز چاپ شده است. ۴۵. براى اطلاعات کامل ترى از شرح حال وى بنگرید به: J.-M. Merigoux، Un precurseur du dialogue islamochretien، Frere Ricoldo (1243 _ 1320)، in: Revue Thomiste 73 (1973)، pp. 609 _ 621. با ارجاع به منابع دیگر. ۴۶. Ed. by J.C.M. Laurent،Peregrinatores Medii Aevi Quatuoe، Lipsiea 1873، pp. 105-41; cf. also U.Monneret de Villard ،Il Libro della peregrinazione nelli parte d’Oriente di Fate Ricoldo da Montecroce ، Rome 1948. ۴۷. Cf. J.M. Merioux، L’ouvrage d’un frer precheur Florentin en Orient a la fin du XIIIe siecle. Le “Contra LeGem Saracenorum” de Ricoldo da montedi Croce، in: Memorie Domenicane، N.S. 17 (1986)، pp. 1_ 143 esp. pp. 43ff; Bobzin Koran، ch.2.2.1. ۴۸.Cf. Merigoux ، L’ouvrage، pp. 51-53′ Bobzin، Koran، pp. 26-92. ۴۹. Cf. G. Rizzardi، II Contra Legem Saracenorum di Ricoldo da Montecroce. Dipendenza ed originalia nei cpnfronti di Sam Tommaso، in: Teologia (Milano) 9 (1984)، pp. 59 _ 68. ۵۰. ریکالدو برخى منقولات از قرآن را ازکتابى مجادله اى کهن تر برگرفته و کتابى که مکرر از آن نقل شده،Contraietas alpholica است، درباره این کتاب بنگرید به: M.-Th. d’Alverny and G.Vajda، “Marc de Tolede، traducteur d’ Ibn Tumart”، al-Andalus 16 (1951)، pp. 99 -140، esp. pp. 124 -123; Merigoux، L’ouvrage، p.31f. (متن لاتینى این کتاب به همراه مطالعه اى مفصل درباره آن به کوشش توماس برومان منتشر شده که در جایى دیگر مى بایست به تفصیل از آن سخن گفت. براى مشخصات کتابشناسى این اثر بنگرید به: Thomas E. Burman، Religous Polemic and the Intellectual History of them Mozrabs، c. 1050 _ 1200 (E.J. Brill، Leiden. New York ، Kڑin، ۱۹۹۴. (مترجم ۵۱. براى گزارش مختصرى از کتاب ریکالدو بنگرید به: Hagemann، Kuran (cf. supra، n.11)، pp. 59ff; Merigoux،Precurseur (cf . supra، n. 38); Rizzardi (cf. supra، n. 42). ۵۲. همگن (Hagemann) مطالعه اى کامل درباره کتاب نقد قرآن کوزاى آورده است: Kuran. ۵۳. متن در چاپ وایمار آثار لوتر (WA=Weimar Ausgabe) تجدید چاپ شده است. (ج ۵۳، ص ۲۷۲ به بعد). متن آلمانى در مقابل متن اصل لاتینى چاپ شده است. معناى کلمه Velegung در این عنوان در زبان آلمانى معاصر برابر با WIDERLEGUNG به معناى ردیه است، براى مطالعه بیشتر بنگرید به: Bobzin، Luthers Beitrag، pp. 279ff.; Koran،ch. 2.3.2.3.. [اِگیل گریلیس (Egile Grislis) در مقاله مهمى که درباره لوتر و ترکان نگاشته، اشاره کرده که مارتین لوتر عمده آگاهى خود درباره اسلام را از متون جدلیِ مسیحى چون رد بر قرآن برادر ریچارد(Brother Richard، Confutation Alcorani) و نقد قرآن نیکولاس کوزایى (Nicola، of cusa، cribato Alcorani) اخذ کرده است. بنگرید به مجموعه آثار لوتر (Weimar Ausgabe= WA) ج ۵۳، ص ۲۷۲، سطرهاى ۳ـ۴ در اشاره کتاب ریچارد و در اشاره به کتاب کوزایى، ج ۳۰، بخش دوم، ص ۲۰۵، ج ۵۳، ص ۲۶۶ . مانفرد کوهلر با تأکید بر استفاده لوتر از این منابع، خاطر نشان کرده که این دو منبع، تنها منابع لوتر در کسب آگاهى هایش از اسلام بود که این مطلب نادرست است; ر.ک: Manfred koehler، Melanchthon und der Islam: Ein Beitrag zur Klaerung des verhaeltnisses zwischen christentum und Fremdreligin in der Reformationszein (Leipzig: Leopold Klotz، ۱۹۳۸)، p.14 توجهات دقیق مارتین لوتر به اسلام در حقیقت از ۱۵۲۹ آغاز شده است. در این سال لوتر دو رساله مهم به نام هاى Heerpredigt wider die Tuerken Vom kriege wider die Tuerken، نگاشته است. همچنین لوتر در این سال مقدمه اى بر کتاب گئوک فان موهلباخ نیز نگاشته است . (Georg Non Muehlbach، Lib ellus de ritu et moribus Turcorum). سالها بعد در ۱۵۴۱ لوتر رساله اى دیگر نیز عنوان Verlegung zum Gebet wider den Tuerken و در ۱۵۴۲ همان گونه که بوبتسین اشاره کرد، لوتر رساله ریکالدو را با عنوان Verlegung des Alcoran Bruder Richardi، prediger ordens به آلمانى ترجمه کرد. در سال بعد نیز (۱۵۴۳) رساله اى دیگر با عنوان Vorrede zu theodov Biblianders koranausgabe نگاشت. این آثار در مجموعه نگاشته هاى لوتر که در وایمار به چاپ رسید، قابل دسترسى است: ج ۳۰، بخش دوم، ص ۱۰۷ ـ ۱۴۸ (رساله اول); ص ۱۶۰ ـ ۱۹۷ (رساله دوم); ج ۳۰، بخش دوم، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۸ ( متن سوم); ج ۵۱، ص ۵۸۵ ـ ۶۲۵ (رساله چهارم) ; ج ۵۳، بخش دوم، ص ۲۷۲ ـ ۳۹۶ (رساله پنجم) و ج ۵۳ ، ص ۵۶۹ ـ ۵۷۲ (رساله ششم) آشنایى لوتر با رساله ریکالدو به ۱۵۳۰ باز مى گردد ( مجموعه آثار لوتر (WA) ، ج ۵۳، ص ۲۶۶) که لوتر در آن تاریخ رساله ریکالدو را چندین بار مطالعه کرده بود، هر چند در صحت و دستى مطالب آن ابراز تردید کرده بود. اما بعد از آنکه ترجمه اى لاتینى از قرآن ( احتمالاً ترجمه کتونى ) را مطالعه کرده بود، به صحت مطالب رساله ریکالدو یقین حاصل کرده بود ( ج ۵۳، ص ۲۷۲، سطور ۱ ـ ۱۲)، بنگرید به : George H. Williams، “Erasmus and the Reformers on Non-Christiam Religion and salus extra ecclesiam” ، in Theodore K . Rabb and Jerrold E. Seigel ،ed، Action and Conviction in Early Modern Europe : Essays in Memory of E.H. Harbison (Princeton: University Press ، ۱۹۶۹)، pp. 346f.; Hermann Barge، “Luthers stellung zum Islam und seine uebersetzung der confutation des Ricoldus”، Allgemeine Missions Zeitschrift XL III (1916)، pp. 79-82، ۱۰۸ – ۱۲۱. لوتر براى نخستین بار در ۲۱ فوریه ۱۵۴۲ ترجمه لاتینى نارسایى از قرآن را مطالعه کرده بود (مجموعه آثار، ج ۵۳ ، ص ۲۷۲ ، سطور ۱۶ – ۱۷) . هرمان بارگ (op.cif. 114f) این ترجمه را همان ترجمه کتونى مى داند که بیبلیاندر سال بعد در شهر بازل آن را براى چاپ آماده کرده بود، ر.ک: Egil Grislis ، op . cit، p. 188، n.7 و منابع ارجاع ذکر شده در آنجا. مترجم). ۵۴. براى تحول این نظر در اندیشه لوتر و اساس هاى تفسیرى آن بنگرید به: Bobzin ، Luthers Beitrag، pp.283. ۵۵. این مطلب را با تفصیل بیشترى در سخنرانى ام آورده ام. Zur Instrumenta lisierung des Islam in Kirchlicher Polemik (16-17. Jh) من این سخنرانى را در سمینار مسیحیت و اسلام (Christianisme et Islam ، Cracow ، ۱۲th – 12th April 1994 ) ارائه کرده ام. متن این سخنرانى در Analecta Cracoviensa، ۱۹۹۵ منتشر خواهد شد. ۵۶. در قرن شانزدهم میلادى مجموعه هاى فراوانى از سخنرانى ها بر ضد ترکان (عثمانى) وجود داشته است. من در اینجا براى نمونه رساله هایى ذکر مى کنم که در مجلدى موجود در کتابخانه دانشگاه ارلانگن (Thl. V،۳۳،۴) است: Jacob Andreae (1528 _ 1590)، Dreyzehen Predigen [sic] vom Turcken، Tubingen 1569′ Geory Nigrnus ، Ernste BuBpredigten Vom Turcken Krieg ، Frankfurt a. M. 1592; Rupert Erythropilus ، Kleines Wechglocklein ، darinnen die schlaffende Teutschen wider die wachende Turcken auffgemundert werden ، genommen au B der Weissagung des Propheten Wzechielis von Gog und Magog، Frankturt a.M. 1594 آخرین کتابِ ذکر شده، مبتنى بر یکى از متون مهم انجیلى است که عموماً پیشگوى پیامبرانه از حمله ترکان بر مسیحیان تلقى شده است. براى نمونه بنگرید به: خطابه لوتر درباره حزقیل، آیه ۳۸ به بعد که در حدود ۱۵۳۰ تألیف شده است و نیز بنگرید به: Bobzin ، Luthers Beitrag ، pp.284f. and pp. 265f. ۵۷. براى نمونه بنگرید به: Gerhard Bergmann ، Die Hreausforderung des Islam ، Neuhausen (Stuttgart) 1980، p. 29: “Es … handelt … sich beim Islam wesentlich um eibe Gesetzesrekuguib …”. ۵۸. من در اینجا از ترجمه مجدد لاتین متن که بار تلموى مونته آردویى (Bartholomy of Monte Arduoانجام داده و متن مورد استفاده لوتر بوده، استفاده کرده ام . منقولات نقل شده از اقوال لوتر برگرفته از مجموعه سخنان وى (چاپ وایمار)، ج ۵۳ ص ۳۵۴ به بعد است. نیز براى تحلیلى کامل تر بنگرید به: Bobzin ، Koran، ch. 2. 3. 2. 3. ۵۹ . یعنى عبداللّه بن مسعود، زید بن ثابت، عثمان بن عفان و اُبى بن کعب. ۶۰. The Koran commonly called the Alkoran of Muhammad، translated into English immediately from the origina Arabic، London 1734; re _ ed . London George Routledge and Sons 1892 _، p. 284. ۶۱. ترجمه کلمه عربى هدهد که در انگلیسى hoopoe است. بر اساس متنى که نخستین بار در ۱۵۰۰ (اشبیله)، برگ VIII a به چاپ رسیده است، نیز بنگرید به چاپ الاب جان مارى میرکیو که اساس چاپش نسخه اى به خط مؤلف بوده است: Merigoux ، L’ouvarge ، p.78. اختلافات بین متن چاپى اشبیله با نسخه به خط مؤلف (چاپ میرکیو) را داخل پرانتز آورده ام. ریکالدو این متن را عمدتاً از ترجمه مارک طلیطله اى اخذ کرده است: C.f Merigoux ، L’ouvarge ، p.28. اما در ترجمه مارک طلیطله اى عبارت (و هم لایشعرون / فتبسم ضحاکلاً من قولها) (VV.18F.) نیامده است . ریکالدو تنها عبارت (فتبسم ضاحکاً) را ترجمه کرده است (et subrisit formica). ۶۳. مجموعه آثار لوتر ، چاپ وایمار ، ج ۵۳، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۷. ۶۴. همان ، ص ۲۶۹. ۶۵.Cf. M. Letts (ed)، Mandeville’s travels Texts and Translations، London 1952، repr . Nendel 1957. ۶۶. Wilhelm von Tripolis،Notitia de Machometo De statu Saracenorum. Ed. and transl. by Peter Engels ، Wurzburg and Altengerge . 1992. ۶۷.”Compilaverunt itaque librum milta diligentia et Profunditate obscura; et dulcetudine mirabilis et exquisitate facundiae dicto Hesman quasi auctore datur”. op.cit.،p.212. ۶۸. “Quod Alcoranum non est lex dei، quoniam non habet stilum et modum cum aliis convenientem”. WA 53، p. 293. ۶۹. “Est igitur stilo rhythmicum vel metricum et assentatione plenum in sermonibus ، et fabulosum. Quod autem huius non possum apponere، propteraea quod non potest salvari rhythmus et versus vere et secundum omnia ، cum in Latinum transtertur”. WA 53، p.293. ۷۰. “Saraceni autem et Arabes in hoc maxime glorantur ، quod locutio ، quae est apud eos ، legis celsitudinem habet et rhythmum ،et in maxime hoc ostenditur librum a deo compositum fuisse et Mahometo secundum Locutionem”، op.cit، p. 293/5. ۷۱. “videmus enio in divina scriptura deum loquentem cum moyse et cum aliis prophetis en nuqam rhythmis uel versibus his loquentem” ، op. cit ، p. 295. ۷۲. Op. Cit .، p. 292/4. ۷۳. ویژگى شاعرانه برخى اجزاى انجیلى خاصه امثال داوود و مکاشفات انبیا (prophetic oracies) را روبرت لوث (۱۷۱۰ ـ ۱۷۸۷) در کتاب مهمش گوشزد کرده است: Robert Lowth، Praelectiones de sacra Poesi Herae orum (1753). ۷۴. به عنوان مثال بنگرید به مطالعه مهم اسلام و غرب : ساخت یک تصویر (ادینبورو ۱۹۶۰و چاپ بازنگرى شده آکسفورد ۱۹۹۳) نگاشته مرحوم نورمن دانیل . Norman Daniel ، Islam and the west: The Making of an Image (Edinburgh 1960). ۷۵. بنگرید به برشور نمایشگاه، براى اطلاعات بیشتر ر.ک: F.J.B. Watson ، A series of Turqueries by Francesco Guardi ، in: The Baltimore Museum of Art News 24.1 (1960)، pp. 3-13; Europa und der Orient 800-1900 (Exhibition Catalogue ،Berlin 1989) ،Gutersloh / Munchen 1989 ، pp. 837 ff (درباره برادران گوردى) ۷۶. براى مطالعه بیشتر به عنوان نمونه بنگرید به : C.Juler ، Les orientalistes de l’ecole itolienne، Paris 1987′ M. A. Stevens (ed.)، The orientalists : Delacroix to Matisse،London 1984. ۷۷. فهرست زیر که مترجم آن را به اصل مقاله افزوده، مشخصات کتابشناختى برخى از مهمترین تألیفات در باب روابط اسلام و مسیحیت با تکیه بر جنبه هاى کلامى است که از ایندکس اسلامیکوس استخراج شده است: S.H. Griffith، “The Kitab Misbah al-‘aql of severus Ibn al-Mupaffa: a profile of the Christian creed in Arabic in tenthe century Egypt”، Medieval Encounters، ۲ i، ۱۹۹۶، pp. 15 – 42; idem، “The View of Islam from the Monasteries of Palestine in the early’ Abbasid period: Theodore abu Qurrag and the summa Theologia Arabica”، Islam and Christian – Muslim Relations، ۷ i، ۱۹۹۶، pp. 9-28; idem، “Muhammad and the Monk Bagira: reflections on a Syriac and Arabic text from early Abbasid times”، Oriens Christianus، ۷۹، ۱۹۹۵، pp. 146-174; idem، “Faith and reason in Christian Kalam: Theodore abu Qurrah on discerning the true religin”، in: Samir Khalilrd.، Christian Arabic apologetics during the Abbasid period (750 – 1258)، Leiden: Brill، ۱۹۹۴، pp. 1 – 43; idem، “Reflections on the biography of Theodore Abu Qurrah”، Parole de L’orien، ۱۸، ۱۹۹۳، pp. 143 – 170: idem، “”islam and the summa Theologia Arabic; Rabi ‘ I، ۲۶۴ A.H”، Jerusalem Studies in Arabic and Islam، ۱۳، ۱۹۹۰، pp. 225-264′ Idem، “The first Christian Summa Theologia in Arabic: Christian Kalam in ninth _ century Palestine”، in Ramzi Jibran، ed.، Conversion and Continuity: Indigenous Christian Communities in Islamic Lands eighth to eighteenth centuries Papers in Mediaeval Studies، Toronto: Pontifical Institute of Mediaeval Studies، ۱۹۹۰، pp. 15-31; idem، “The Monks of Palestine and the growth of Christian Literature in Arabic”، Muslim World، ۷۸، ۱۹۸۸، pp.1-28; idem، “Anastasios of Sinai، the Hodegos، and the Muslims”، Greek Orthodox Theological Review، ۳۲، ۱۹۸۷، pp. 341- 358’ idem، “Dionysius bar salibi on the muslims”، in، IV Symposium Syriacum 1984: Literary genres in syriac Literature (Groningen-Oosterhesselen 10-12 September). Orientalia Christiana Analecta Rome: Pont. Institum Studiorum Orientalim، ۱۹۸۷، PP. 353 -365; idem، “Free Will in Christian kalam: Moshe bar Kephe against The Teachings of the Muslims”، Le Museon، ۱۰۰، ۱۹۸۷، pp. 143-159; idem، “The Arabic account of ‘of’ Abd al-Masih an-Nagrani al-Ghassani”، Le Museon، ۹۸، ۱۹۸۵، pp. 331-374 ‘ idem، “The Gospel in Arabic: an Inquiry into its appearance in the first Abbasid century”، Orens Christianus، ۶۹، ۱۹۸۵، pp. 126-167’ idem، “Theodore Abu Qurrah’s Arabic tract on the Christian practice of venerating images”، Jouranl of the American Oriental Society، ۱۰۵، ۱۹۸۵، pp. 53-73” idem، “Ammar al-Basri، s Kitab al-Burhan: Christian Kalam in the first Abbasid century”، Le Museon، ۹۶، ۱۹۸۳ ، pp. 145 – 181; idem “Hbib ibn Hidmah Abu Ra’itah، a Christian Mutakallim of the first Abbasid Century”، Oriens Christianus، ۶۴، ۱۹۸۰، pp. 161 – 201; Khalil Samir، “Bibliographie du Dialogue islamo-Chretien (Septieme partie ): Auteurs arabes chetiens du X III siecle”، Islamochrstiana: Dirasat Islamiya Masihiya، ۱۳، ۱۹۸۷، pp. 173-180 ‘ idem، “Qui est l’interlocuteur musulman du Patriarche syrien Jean III(631-648)?”، in:، IV Symposium Syriacum 1984: Literary genres in syriac Literature (Groningen-Oosterhesselen 10-12 September). Orientalia Christiana Analecta Rome: Pont . Institutum Studiorum Orientalium، ۱۹۸۷، pp. 387-400 idem، Arabic sources for eargy Egyptian Christianty”، in: The roots of Egyptian Christianity، Philadelphia: Fortress، ۱۹۸۶، pp. 82-97 ‘ idem، “l، accord des religions Monotheistes entre elles selon Al-Safi Ibn al-‘Assal، Proche Orient Chretion، ۳۶، ۱۹۸۶، pp. 206-229; D.J. Salas، “eighth-century Byzantine anti-Islamic Literature”، Byzantinoslavica، ۵۷ ii، ۱۹۹۶، pp.229 – 238; idem، “Holosphyros”? A Byzantine perception of “The god of Muhammad “، in Y.Yazbeck and Wadi Zaidaneds .،Christian-Muslim encounters، Gainesville: University Press of Florida، ۱۹۹۵، pp. 109-125; idem، ” The seventh century in Byzantine-Muslim relations: Characteristics and forces”، Islam & Christian Muslim Relations، ۲، ۱۹۹۱، pp. 3 -22; idem، “The art and non-art of Byzantine Polemics: Patterns of refutation in Byzantine anti-Islamic literature”، In Razi Jibran، ed.، Conversion and Continuity: indigenous Christian Communities in Islamic Lands، eighth to eighteenth centuries Papers in Mediaeval Studies، Turonto: Pontifical Institute of Mediaeval Studies، ۱۹۹۰، pp. 55-73; idem، “What an infidel saw that a faithful did non: Gregory Dekapolites (d. 842) and Islam”، Greek Ortodox Theological review، ۳۱ ۱۹۸۶، pp. 47-67; idem، “John of Damascus on Islam: revisited”، Abr-Nahrain، ۲۳، ۱۹۸۴ – ۸۸۵، pp. 104-118; idem، “Arethas’ “Letter to the Emir at Damscus”: officill or popular views on Islam”، Muslim World، ۷۳، ۱۹۸۳، pp. 1- 21; idem، “The formation of later Islamic doctrines as a response to Byzantine polemics: the miracles of Muhammad”، Greddk Orthodox Theological Review Islam: Storia e Civilta، ۲۷۳، ۱۹۸۲ ۱۹۸۴، pp. 307-324; pp. 165 – 171; idem، “Captivity and dialogue: Gregory Palamas (1296-1360) and the Muslims”، Greek Orthodox Theologica Review، ۲۵، ۱۹۸۰، pp. 409-436; idem،”Gregory Palamas (1296 – 1360) on Islam”، Revue des Etudes Islamiques، ۴۹، ۱۹۸۱، pp. 197-214; E. Platti، “Yahya b.’Adi and his refutation of al-Warraq’s treatise on the Trinity in relation to his other works”، In Christian Arabic apologetics during the Abbasid period (750-1258)، Leiden: Brill، ۱۹۹۴، pp. 172-191; idem، “La doctrine des chretiens d’apres Abu ‘ Isa al-Warraq dans son traite sur la Trinite”، Institut Dominicain D’Etudes Orientales du Caire: Melanges (MIDEO)، ۲۰، ۱۹۹۱، pp. 7-30; idem، “Les objections de Abu ‘ Isa al-Warraq concernant I’incarnation et les reponses de Yahya Ibn ‘ Adi”،Quaderni di Studi Arabi، ۵-۶، ۱۹۸۷ – ۸۸، Pp. 661 – 666; idem، “Intellect et revelation chez Ibn’ Adi: lecture d’une page d’un petit traite”، Actes du Deuxiieme Congres International d’ Etudes Arabes Chretennes (Oosterhesselen… 1984). Orientalia Christiana Analecta Rome: Pontificium Institutum Studiorum Orientalium، ۱۹۸۶، pp. 229- 234′ idem، “Yahya Ibn ‘ Adi، theologien chretien et philosophe arabe: sa theologic de I’Incarnation”، Orentalia Lovaniensia Analecta،Leuven: Departement Orientalistiek، ۱۹۸۳، pp. 196 + 76′ idem، “Yahya b.’ Adi، philosophe et theo logien”، Melanges de Leinstitut dominicain d’etudes orientales du Caire، ۱۴، ۱۹۸۰، pp. 167-184 ‘ idem، “Une compilation theologique de Yahya b.; Adi”، Melanges de L’institut dominicain d’etudes orientales du Caire، ۱۲ (۱۹۷۴)، pp. 217. 229; G. Monnot، “Les citations coraniques dans le “Dialogus” de Pierre Alfonse”، Islam et Chretiens du Midi (XIIe-XIVe s.) Cahiers de Fanjeaux، Toulouse: Privat، ۱۹۸۳، pp. 261-277; idem، “Les doctrines des chretiens dans le “Moghni” de ‘ Abd al-Jabbar”، Melanges de L’institut dom inicain d’etudes Orientales du Caire، ۱۶، ۱۹۸۳، pp. 9-30. منبع :نشریه آیینه پژوهش ؛ شماره ۹۸نویسنده:هارتموت بوبتسین