- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
عثمان بن عفان (کشته شده در سال ۳۵ قمری) سومین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت و از اصحاب پیامبر اکرم(ص). عثمان بنابر شورایی که عمر بن خطاب پیش از مرگ خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به خلافت رسید و از ۲۳ق.(یا۲۴ق.)تا هنگام کشته شدنش در سال ۳۵ قمری. حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتیاش در مدینه به دست شورشیان کشته شد.
نسب، خاندان و مشخصات
منابع تاریخ اسلام، نسب او را چنین ضبط کردهاند: عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف ابن قصی القرشی الاموی. عثمان از طایفه بنی امیه است[۱] و اجداد او و بنی هاشم در عبد مناف به هم میرسد.[۲] بدین ترتیب، او از طایفه بنیامیه، شاخه ابوالعاص است.[۳] مادرش أروی از طایفه پدر او است که نسبش را چنین آوردهاند: بنت کریز بن ربیعه بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی.[۴] مادر عثمان، فرزند ام حکیم بنت عبدالمطلب عمه پیامبر اکرم(ص) است.[۵]
تولد عثمان را سال ششم[۶] عام الفیل نوشتهاند. او دو کنیه داشت: ابوعمرو و ابوعبدالله که اولی مشهورتر است.[۷] رقیه دختر پیامبر از همسران او است که برخی گفتهاند برای او عمرو و عبدالله را به دنیا آورد؛ ولی هیچکدام زنده نماندند و در کودکی از دنیا رفتند.[۸] برخی منابع، عمرو را فرزند رقیه ندانستهاند و آوردهاند که عمرو در جاهلیت از همسری دیگر برای عثمان به دنیا آمده و بدین رو کنیه عثمان در جاهلیت ابوعمرو بود و چون اسلام آورد و با رقیه ازدواج کرد، عبدالله به دنیا آمد و کنیه ابوعبدالله را بر ابوعمرو ترجیح داد.[۹] بنابر منابع، امکلثوم دختر پیامبر نیز پس از وفات رقیه، به عقد عثمان درآمد.[۱۰] منابع اهل سنت بدین رو که دو دختر پیامبر(ص) به همسری او درآمدهاند، او را «ذوالنورین» (صاحب دو نور) خواندهاند.[۱۱]
تبارنامه بنیامیه
گفتهاند که عثمان به دعوت ابوبکر، در مکه اسلام آورد.[۱۲] سال دقیق اسلام آوردن عثمان بهدرستی مشخص نیست؛ ولی گفتهاند که او در همان اوایل دعوت پیامبر(ص) در خانه ارقم بن ابیارقم ایمان آورده است.[۱۳]
ابن سعد در کتاب طبقات الکبری، اسلام آوردن عثمان را به همراه طلحه قبل از ورود پیامبر(ص) به خانه ارقم میداند.[۱۴]
عثمان از نخستین کسانی است که از مکه به حبشه هجرت کرد.[۱۵] با اینکه در زمان جنگ بدر در مدینه بود، در جنگ شرکت نکرد. تاریخنگاران گفتهاند علت عدم شرکت عثمان در جنگ، بیماری همسرش رقیه دختر پیامبر بود و شخص پیامبر او را ملزم به ماندن در مدینه کرد و رقیه در پایان همان جنگ درگذشت.[۱۶]
واقدی در المغازی گفتگویی بین عبدالرحمن بن عوف و عثمان را نقل میکند که در آن گفتگو عثمان اعتراف میکند که در جنگ احد از جمله کسانی بود که از معرکه فرار کرد.[۱۷]
در سال ششم بعد از هجرت، قبل از صلح حدیبیه عثمان بهعنوان نماینده پیامبر اکرم(ص) جهت گفتگو با مشرکین به مکه فرستاده شد.[۱۸]
به نقل برخی از منابع اهل سنت در جریان تجهیز سپاه اسلام برای جنگ تبوک، عثمان به جهت وضع مالی مناسبی که داشت از جمله افرادی بود که به تجهیز سپاه کمکهای مالی قابلتوجهی کرد.[۱۹] علامه امینی این دسته از گزارشها را جعلی و به جهت مبالغه در فضائل خلفا و دارای سندی ضعیف میداند.[۲۰]
در زمان خلافت ابوبکر و عمر
عثمان در زمان خلافت ابوبکر جزء افرادی بود که مورد مشورت واقع میشد و در موضوع انتخاب والی بحرین ابوبکر نظر او را برگزید.[۲۱]
از دیگر فعالیتهای عثمان در زمان خلافت ابوبکر، نوشتن عهدنامه خلافت عمر بن خطاب به املای ابوبکر است.[۲۲]
به گفته طبری، عثمان در زمان خلافت عمر در بین مردم بهعنوان جانشین او شناخته میشد.[۲۳]
شورای شش نفره
عثمان بنابر شورایی که عمر بن خطاب پیش از مرگ تعیین کرد، در سال ۲۳ق. (یا۲۴ق.)[۲۴] به خلافت رسید و تا سال ۳۵ قمری. حکومت کرد.[۲۵]
پیش از عمر بن خطاب، انتخاب خلیفه با چنین شیوهای سابقه نداشت. در ماجرای خلافت ابوبکر پس از رحلت پیامبر(ص) عدّهای از اصحاب در سقیفه جمع شدند و (به باور شیعه) بدون توجّه به منتخب غدیر، ابوبکر را به خلافت برگزیدند و سپس با روشهایی خاص، از همه مردم بیعت گرفتند. استدلال آنان این بود که امر انتخاب خلیفه به مردم واگذار شده است و آنان باید درباره امام خود اظهارنظر کنند؛ امّا ابوبکر در اواخر عمر خود در اینباره تغییر رویه داد و عمر بن خطاب را به جانشینی خویش منصوب کرد.
عمر بن خطّاب دو روش سابق را کنار گذاشت و روش دیگری را در پیش گرفت و با اعتراف به اینکه انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد،[۲۶] شورایی متشکل از شش نفر را انتخاب کرد تا با مشاوره همدیگر، یکی را از میان خود بهعنوان خلیفه برگزینند. اعضای این شورا عبارت بودند از: علی بن ابی طالب(ع)، عثمان بن عفان، طلحه بن عبیدالله، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف.[۲۷]
وقایع دوره خلافت
گزارشهای تاریخی از نخستین اقدامات عثمان هنگام رسیدن به خلافت حاکی از آن است که او بسیاری از والیان و مقامات دستگاه خلافت را عزل و خویشاوندان خویش را بهجای آنها نصب کرد.[۲۸] برای نمونه، در کوفه بهجای عمار بن یاسر، برادر ناتنی خود ولید بن عقبه و بهجای ابوموسی اشعری در بصره، عبدالله بن عامر پسرخاله کم سن و سال خویش را نصب کرد. عثمان، عمرو بن عاص را بهعنوان فرمانده فتوحات و جنگهای شمال آفریقا منصوب نمود و برادر رضاعی خود عبدالله بن ابی سرح را مسئول امور مالی (خراج و غنائم) فتوحات آن منطقه کرد؛ ولی سپس عمرو عاص را عزل و عبدالله را بهجای او نشاند.[۲۹]
فتوحات
در زمان عثمان بر سرزمینهای فتح شده مسلمانان افزوده شد. برای نمونه برخی از شهرهای منطقه فارس به دست عرب افتاد که فرماندهی این فتح با عثمان بن ابیالعاص بود. همچنین در سال ۲۹ قمری مناطقی از شمال آفریقا به فرماندهی عبدالله بن ابی سرح و جزیره قبرس به فرماندهی معاویه بن ابی سفیان فتح شد.[۳۰]
برخی مناطق، مانند شهرهای منطقه فارس ایران نیز در این دوره شورش کردند و کوشیدند استقلال خود را بازیابند؛ ولی سرکوب شدند.[۳۱] کشته شدن یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در زمان عثمان روی داد. به نقل منابع، یزدگرد آخرین بار در شهر استخر با سپاه عرب روبهرو شد و عثمان بن ابیالعاص و عبدالله بن عاص که فرماندهان عرب در آن منطقه بودند، با او مقابله کردند. یزدگرد شکست خورد و به مرو گریخت و در ماجرایی که منابع نقل کردهاند، در آنجا، در خواب، به دست آسیابانی در مرو کشته شد.[۳۲]
یکسانسازی مصحفها
در زمان خلافت عثمان، با وجود مصحفهای صحابه که در بعض موارد با یکدیگر اختلاف داشته و با فتوحات اسلامی و رفتن قرآن به سرزمینهای تازه گشوده، اختلافات و مشکلات بسیاری در قرائت کلمات قرآن پیش آمد. با دستور عثمان بر مبنای صحیفههای بازمانده از پیامبر(ص) و نسخههای اختصاصی از جمله نسخه حفصه و نسخه زید بن ثابت و با تکیه بر حفظ حافظان و شهادت شاهدان، در فاصله چهار پنج سال از ۲۴ق تا قبل از ۳۰ق، سرانجام یافت و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه عیناً استنساخ شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگه داشته شد و ۳ یا ۴ نسخه دیگر همراه با یک حافظ قرآن که نقش معلم و راهنمای درستخوانی را داشت، به مراکز مهم جهان اسلام یعنی بصره، کوفه، شام و بحرین ارسال شد. سپس عثمان دستور داد تمام نوشتهها و نسخههای پیشین را از میان ببرند تا ریشه نزاع و اختلاف بهکلی از میان برود.[۳۳]
تغییر در احکام
عثمان در برخی موارد احکام اسلام را تغییر داد. او در منا نماز را بر خلاف سنت رسول خدا(ص) تمام خواند و وقتی با اعتراض صحابه از جمله عبدالرحمان بن عوف روبهرو شد و نتوانست به آنان جوابی بدهد، گفت: «هذا رَأی رَأَیتُهُ.» «این رأیی است که خود بر آن شدم!»[۳۴] به گفته متقی هندی تغییر در وضو و اختلاف در وضوی شیعه و اهل سنت نیز از زمان خلافت او آغاز شد.[۳۵] او با آنکه خود در جایی میگوید پیامبر(ص) پس از شستن صورت و دستها و مسح سر، پاها را نیز مسح کرد؛[۳۶] اما در جای دیگر وضوی پیامبر (ع) را با شستن پاها میداند.[۳۷]
حضرت علی(ع) در این باره میفرماید:
«اگر دین تابع نظر افراد بود، هرآینه کف پاها به مسح کردن سزاوارتر از روی پاها بود؛ ولی من دیدم که رسول خدا (ص) روی پاها را مسح میفرمود.»[۳۸]
بر اساس روایاتی از اهل سنت، جبرئیل نیز مسح پاها را به پیامبر (ص) تعلیم داد.[۳۹]
شورش علیه عثمان و قتل او
محققان معتقدند نارضایتی و انقلاب علیه عثمان، ناگهان و یکباره نبوده است بلکه عوامل مختلفی در گذر زمان سبب شد تا مخالفتها شکل گرفته و در نهایت به حدی رسید که دیگر قدرتی برای جلوگیری از آن وجود نداشت.[۴۰]
قرار دادن اقوام و خویشاوندان عثمان بر مسئولیتهای مهم جامعه و همچنین نوع حکومت کردن این افراد، موجب اعتراض بسیاری از مسلمانان گردید.[۴۱] برخی از این حاکمان سابقه خوبی در اسلام نداشتند؛ عبدالله بن عامر سابقه ارتداد داشت.[۴۲] ولید بن عقبه شخصی بود که قرآن او را فاسق خطاب کرده بود.[۴۳] مروان بن حکم نیز به همراه پدرش توسط پیامبر از مدینه اخراج شده بودند که عثمان آنها را دوباره به مدینه بازگرداند.[۴۴]
از دیگر اشکالات بر عثمان را بذل و بخشش او از بیتالمال دانستهاند.[۴۵] عثمان اموال بسیاری را به بنیامیه میداد.[۴۶]
محاصره خانه عثمان و قتل او
پس از وقایعی، شورشیان خانه عثمان را محاصره کرده و از ورود آب و غذا به داخل خانه جلوگیری کردند.[۴۷] محاصره کنندگان را افرادی از مصر، بصره، کوفه و بخشی از اهالی مدینه دانستهاند.[۴۸] محاصره خانه عثمان چهل روز طول کشید[۴۷] در نهایت مهاجمان به خانه عثمان حمله کرده و عثمان کشته شد.[۴۹] قتل عثمان را جمعه۱۸ ذیالحجه سال ۳۵ هجری دانستهاند.[۵۰]
پی نوشت:
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- دایرهالمعارف اسلام (انگلیسی)، ذیل مدخل ‘UTHMAN B. ‘AFFAN.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸؛ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۳۷۷.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۷.
- ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۳۳۴.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۹.
- ذهبی، اسدالغابه، ج۳، ص۴۸۱.
- ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۳۳۵.
- ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۵۵
- ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸.
- نک: واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۰۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۸؛ ذهبی، اسد الغابه، ج۳، ص۴۸۲.
- واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۷۸
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹۵-۹۷؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۷۸۱-۷۸۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۲؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج۱، ص۱۲۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۳۶-۳۳۷.
- ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۷۰
- امینی، الغدیر، ج۸، ص۵۷ و ج٬۹ ص۳۳۶.
- متقی هندی، کنز العمال، ج۵، ص۶۲۰.
- طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۲۹.
- طبری، تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۴۷۹.
- ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۴.
- نک: دینوری، الامامه والسیاسه، ج۱، ص۴۴-۴۶؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۱۰.
- المصنف، ج ۵، ص۴۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص۳۴۴.
- سیوطی، تاریخ خلفا، ص۱۲۹.
- دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- نک: دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- نک: دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹.
- نک: دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۳۹ و ۱۴۰.
- رامیار، تاریخ قرآن، ص۴۰۷-۴۳۱؛ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۶۳۵
- تاریخ اسلام، ج۴ ص۲۶۸
- متقی هندی، کنزالعمال ج۹، ص۴۴۳، ح ۲۶۸۹۰
- ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۱۶
- دارمی، مسند الدارمی، ج۱، ص۵۴۴
- ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۵؛ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۹، ص۶۰۶
- صنعانی، المصنف، ج۱، ص۱۹؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۱، ص۲۶
- غریب، خلافه عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۳.
- غریب، خلافه عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۵.
- غریب، خلافه عثمان بن عفان، قاهره، ص۱۰۶.
- ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص۱۵۵۳.
- ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹.
- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۱۷۳.
- ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۱۷۱.
- ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۱۷۲.
- ابن اثیر، أسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۹۰.
- ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۲۶.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۲.
منابع:
- ابن اثیر، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۸.
- ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن مزاحم، نصر، وقعه صفین، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ دوم، ۱۳۷۰ش.
- ابن هشام، السیره النبویه، چاپ سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲/۱۹۹۲
- ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ۱۳۶۵-۱۳۷۵ ش.
- حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام: السیاسی والدینی والثقافی والاجتماعی، ج۱، قاهره، ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت، بیتا.
- دارمی، عبدالله بن عبد الرحمن، مسند الدارمی، تحقیق حسین سلیم أسد الدارانی، المملکه العربیه السعودیه، دار المغنی للنشر والتوزیع، الطبعه الأولی، ۱۴۱۲ق.
منبع: ویکی شیعه