- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 31 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مقدمه
دانشمندانى که به بررسى پدیده شرق شناسى اهتمام مى ورزند، در تعیین تاریخ شروع آن اختلاف دارند; اما مفهوم شرق شناسى ـ که عبارت است از: بررسى و تحقیق در ادیان، زبان ها، آداب، عادات، تقلید ها و تمدن هاى ملل شرقى از قدیم ترین ایام تا زمان حاضر ـ مورد اتفاق است.
از آنجا که اسلام به عنوان آخرین دین آسمانى در بلاد شرق (شبه جزیره عربستان) ظهور و تا دورترین جاها امتداد یافته، پاره اى از شرق شناسان به بررسى دنیاى اسلام از جنبه هاى مذهبى، زبانى، تمدنى، ادبى، تاریخى و تحقیق در علوم مختلف اسلامى پرداختند.
به دلیل آنکه قرآن کریم منبع اولیه دین مسلمانان به شمار مى رود، عموم خاورشناسان به آن اهتمام زیاد و جدى نشان دادند.
در این مقاله مهم ترین دستاورد هاى شرق شناسان آلمان را در عرصه پژوهش هاى قرآنى، بیان و انگیزه هاى مختلف و آثار به جاى مانده اینان را در این زمینه تقدیم مى کنیم.
سهم شرق شناسان آلمان در پژوهش هاى قرآنى
منظور از پژوهش هاى قرآنى، پژوهش هاى مربوط به علوم قرآنى، مانند تفسیر، قرائات و اسباب نزول، بررسى متن و زبان قرآن کریم و ارتباط آن با ادیان آسمانى است.
شرق شناسان آلمان مانند دیگر شرق شناسان به تمامى عرصه هاى مذکور اهتمام زیادى نشان دادند و پاره اى از اینان به ترجمه متن قرآن کریم یا بخش هایى از آن اهتمام ورزیدند.
شک نیست که شکست حملات صلیبى بر شرق اسلامى، به تغییر تفکر اروپایى در قبال بلاد شرق اسلامى انجامید و جنگ با سلاح نظامى، جاى خود را به جنگ با سلاح فکرى داد.
از این روى بود که بطرس مبجل (۱۰۹۲ ـ ۱۱۵۷م) ، رئیس دیر کلونى، دستور ترجمه قرآن را به زبان لاتینى صادر کرد و این کار را به بطرس طلیطلى و هرمان دماشى یا همان هرمان دالماتا و روبروت اف کتونى سپرد و آنها ترجمه قرآن را به طور کامل در سال ۱۱۴۳م به اتمام رساندند و اولین ترجمه لاتینى قرآن کریم را ارائه دادند.
۳ هدف بطرس مبجل از این کار محاربه فکرى با اسلام و نیز چنان که خود ادعا کرده، به منظور مجهز کردن مسیحیان به برهان هاى درست براى تثبیت ایمان آنها بوده است.۴
او براى تحقق بخشیدن این اهداف، ترجمه اى تخمینى و بدون تحلیل و با برداشتى غیر صحیح از زبان عربى ارائه داد و در بسیارى از موارد ترجمه او مختصر و ناقص بود و بسیارى از آیات در ترجمه حذف شد; حتى یک آیه وجود ندارد که ترجمه حقیقى و درست آن ارائه شده باشد.
۵ یوهان فوک در مورد عدم دقت این ترجمه چنین گفته:
(ترجمه روبرتوس ( = روبرت اف) داراى اشتباهات بزرگى در معنى و مبناست و ترجمه امینى نیست; زیرا او بسیارى از کلمات را ترجمه نکرده و به اصل سیاق، توجهى نشان نداده و ویژگى هاى ساختارى ترجمه را لحاظ نکرده است).۶
دلیل این اشتباهات عمدى چنین است: ۱. صعوبت ترجمه قرآن کریم; زیرا کلامش معجزه است و امکان ترجمه متن آن به شیوه ترجمه حرفى از سوى هر مترجمى با هر رتبه علمى در زبان و علوم عربى و علوم قرآن کریم، امکان پذیر نیست; بلکه مى توان گفت ترجمه معانى قرآن کریم و نه ترجمه متن آن.۷
۲. ترجمه صحیحِ معانیِ قرآن، به تصحیف و تحریف تورات و اعتقادات یهود به ویژه تحریم حلال الهى و پیمان شکنى آنها اشاره دارد.
اولین ترجمه، به زبان ایتالیایى در سال ۱۵۴۷م بر اساس همین ترجمه پر اشتباه انجام گرفت.
البته این ترجمه پس از چاپ اولین ترجمه لاتینى آن در پازل سویس در سال ۱۵۴۳م به سامان رسید و بر اساس همین ترجمه ایتالیایى،اولین ترجمه آلمانى قرآن به وسیله سالمون شوایگر (salamon sehwelger) در سال ۱۶۱۶م انجام شد.۸
از نیمه قرن ۱۷م ترجمه هاى معانى قرآن کریم به زبان هاى مختلف اروپایى رو به افزایش گذاشت.
در این مرحله به جاى ترجمه از طریق زبان واسطه، ترجمه معانى قرآن کریم از متن عربى آغاز شد.
اولین ترجمه فرانسوى از متن عربى در سال ۱۶۱۷م به همت آندره دورى یه ( DU RYER) به انجام رسید.
پس از گذشت نزدیک به یک سده، ترجمه گئورک سیل (George sale) در سال ۱۷۳۴م ظهور یافت.
این ترجمه که اولین ترجمه انگلیسى قرآن به شمار مى رود، در نزد شرق شناسان جایگاه مناسبى را به دست آورد; زیرا ترجمه فوق، چنان که شرق شناسان گفته اند، داراى مقدمه اى همراه با ملاحظات محکم علمى و نیز مباحثى در مورد دین اسلام بود. اولین ترجمه آلمانى قرآن بر اساس متن عربى، به سال ۱۷۷۲م به وسیله ام داوید فردیش مگرلین۹ و سپس ترجمه بوسین در سال ۱۷۷۳م با تحقیق و ویرایش جدید از سوى ساموئل فریدریک گوئنرواهل و اولمان انتشار یافت۱۰.
پس از آن ترجمه هاى کلى و جزئى قرآن کریم به انجام رسید.
تعداد ترجمه هاى قرآن به زبان آلمانى از سوى شرق شناسان بالغ بر ۱۴ ترجمه مى شود ۱۱ که مهم ترین آن ترجمه ماکس هنینگ است و این ترجمه به کوشش آنه مارى شیمل با افزودن مقدمه و ملاحظات دیگر تجدید چاپ شد.
همچنین ترجمه رودى پارت در میان شرق شناسان آلمان اهمیت فراوانى یافت.
افزون بر این ترجمه ها، پاره اى از دانشمندان مسلمان به ترجمه آلمانى قرآن دست زدند; از جمله مؤسسه باواریا به چاپ متن عربى و ترجمه آلمانى قرآن به همراه تفسیر آن اقدام کرد و حجم زیاد این ترجمه موجب کاهش بهره مندى از آن شد.
احمد فان دنفر (Ahmad von denfer) نیز ترجمه دیگرى ارائه داد.
۱۲ این ترجمه مشتمل بر مقدمه اى زیبا درباره اسلام و قرآن کریم است و به نظر من از برترین ترجمه هاى آلمانى (خاورشناسى و اسلامى) به شمار مى آید.
مجلس اعلاى امور اسلامى در مصر نیز در سال ۱۹۹۹م دست به انتشار ترجمه منتخب در تفاسیر زد.
شک نیست که وجود ترجمه هاى اسلامى معانى قرآن کریم به زبان آلمانى یا سایر زبان هاى اروپایى، به سرعت و در حدى وسیع به تغییر چهره مشوّهى که پاره اى از شرق شناسان از اسلام ارائه داده اند، خواهد انجامید.
شرق شناسان آلمان به ترجمه معانى قرآن کریم اکتفا نکردند و متن قرآن را با زبان اصلى به چاپ و نشر سپردند.
صنعت چاپ در اروپا ظهور و تطور یافت و از این رو، چاپ هاى متعدد قرآن کریم نیز در آنجا انتشار یافت.
اولین چاپ قرآن در بند قیه (۱۵۳۰م) به انجام رسید که ارببیوس شرق شناس (۱۵۸۴ ـ ۱۶۲۴) در کتابش مبادى زبان عربى، به آن اشاره داشته است.
از آن پس، چاپ افست سوره ها رایج شد; البته چاپ با حروف عربى نسبت به حروف لاتینى با تأخیر بیشترى رواج یافت.۱۳
همان گونه که اولین ترجمه بى واسطه در دوران جدید در قرن ۱۷ میلادى به اتمام رسید، در همان قرن، قرآن کریم دوبار به چاپ رسید:
چاپ اول در سال ۱۶۹۴م با اشراف آبراهام هنکلمان (۱۶۵۲ـ ۱۶۹۵) و چاپ دیگر، چهار سال بعد (۱۶۹۸م) با اشراف لودویکوماراچى به انجام رسید.
۱۴ وى راهبى منسوب به انجمن راهبان الهه مادر بود.
از آن پس، چاپ هاى قرآن کریم و ترجمه معانى آن در شرق و غرب پى در پى ارائه شد.
مهم ترین آنها چاپ شرق شناس آلمانى و یهودى گوستاوفلوگل (۱۸۰۲ ـ ۱۸۷۰) بود که در سال ۱۸۳۴ در لایپزیک آلمان به انجام رسید.
این چاپ تا ظهور چاپ در قاهره به سال ۱۹۲۴م مورد اعتماد و رجوع شرق شناسان بود.۱۵
بر اساس آنچه بیان شد، ملاحظه مى شود که بیشترین ترجمه هاى معانى قرآن کریم و چاپ هاى آن از طرف رجال دینى (لاهوت) بوده است; زیرا پژوهش هاى عربى و اسلامى در آلمان به ویژه از زمان پیدایش شرق شناسى تا اوایل این قرن از جانب رجال مذهبى و در آکادمى هاى دینى به انجام رسیده و این پژوهش ها تا نیمه دوم قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادى ادامه یافته است.
ملاحظه مى شود که میان اولین ترجمه لاتینى و ترجمه ایتالیایى ـ که بر اساس ترجمه لاتین صورت گرفت ـ فاصله زمانى زیادى است.
علت این امر ترس از ایجاد تزلزل در عقاید مسیحى است.
همین امر در آلمان منجر به تحریم ترجمه، انتشار و نیز سوزاندن نسخه هاى قرآن شد.۱۶
هنکلمان مى گوید: ( … کار انتشار قرآن مانند دیگر تحقیقات عربى داراى اهمیت و فایده آن چنانى نیست و تناسب بسیار اندکى با کار مذهبیان دارد).
ماراچى نیز مى افزاید: (دفاع کاتولیکى در مقابل اسلام امرى اساسى است).۱۷
شایان ذکر است که ترجمه و انتشار متن اصلى قرآن کریم به زبان هاى اروپایى، وجود تحریفات و اشتباهات مترجمان، موجب شد تا چهره تاریکى که از اسلام در طول قرون وسطا و اوایل عصر نهضت ترسیم شده بود، از میان برود.
نتیجه دیگر این کار ایجاد نگرش علمى و پژوهشى به قرآن و سیره نبوى(ص) و بهره گیرى از منابع اسلامى و نه از روایات و اساطیر شایع در قرون وسطا بود.
بروز این واقعه به ویژه پس از گسترش آموزش زبان عربى در میان شرق شناسان و اعتراف اینان بر اینکه علوم اسلامى مستقل اند و خارج از تحقیقات لاهوتى به شمار مى آیند، بوده است.
سرآغاز این رویکرد را مى توان در آثار ریچارد سیمون، پیربایل فیلسوف، هادریان ریلاند، یاکوب رایسکه و بسیارى دیگر مشاهده کرد.۱۸
در قرن ۱۹م تحقیقات بسیارى درباره متن و تاریخ قرآن کریم ارائه شد که از بارزترین آنها، تحقیق شرق شناس یهودى گوستاو وایل (م۱۸۸۹) است.
وى جمع آورى قرآن کریم و تسلسل تاریخى سوره ها و آیه ها را در کتابى تحت عنوان مقدمه تاریخى ـ نقدى بر قرآن کریم (۱۸۴۴ ـ ، ط ۲: ۱۸۶۶) بررسى کرده است.
وى در این کتاب سوره هاى مکى را به سه دوره تقسیم کرده و سپس سوره هایى را که بیم دهنده اند، به دوره اول مکى و سوره هاى متأخر را که به سوره هاى مدنى نزدیک اند، به دوره سوم مکى (یعنى پس از فتح مکه) و مجموعه سوره هایى را که با هر دو مجموعه داراى ویژگى مشترک اند، به دوره دوم مکى نسبت داده است.
۱۹ تئودر نولدکه (۱۸۳۶ ـ ۱۹۳۱) در کتابش (اصل و ترکیب سوره هاى قرآن، ۱۸۵۶) از منظر وایل تأثیر پذیرفت.
این کتاب نخست به زبان لاتین منتشر شد و اعاده چاپ آن در سال ۱۸۶۰ با عنوان تاریخ قرآن به انجام رسید.
وى در این کتاب تاریخ ظهور و جمع آورى قرآن را بررسى کرده است۲۰.
نظر به اهمیت کتاب یاد شده، شوالیه (م ۱۹۱۸) به تحقیق و تجدید چاپ آن همراه با پاره اى تعلیقات و هوامش همت گمارد و آن را در دو جلد (۱۹۰۹ ، ۱۹۱۹) منتشر کرد و سپس برگشتراسر (م۱۹۳۳) و اتوبرتزل (م ۱۹۴۱) قسمت سوم کتاب نولدکه را در سال هاى ۱۹۶۲ و ۱۹۳۵ منتشر ساختند.۲۱
این رویکرد در تاریخ متن قرآن کریم از شیوه نقد تاریخى متون دینى که در دنیاى غرب آن زمان رایج بوده است، تأثیر پذیرفته بود.
در آن زمان (قرن ۱۹م) از پرتو همان نقد تاریخى، این نظریه قوت یافت که تورات کنونى از منابع مختلف سرچشمه گرفته و مربوط به زمان هاى دور مى شده و نویسندگان این منابع از محیط هایى که یهود در آن مى زیسته، تأثیر پذیرفته اند.
این نظریه در پایان قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، از سوى یولیوس ولهاوزن۲۲، همکار تئودور نولدکه (که با هم در محضر لاهوتى بزرگ هنریش ایوالد ۲۳ درس آموخته بودند)، مطرح شد.
در اینجا لازم است به این حقایق اشاره کنیم: ۱. تحقیقات وایل و نولدکه، ابتدا از زبان عبرى و پژوهش هاى سامى آغاز شد و سپس به پژوهش هاى قرآنى پرداخت، ۲۴ بدون آنکه از سرشت متن و محتواى قرآن شناخت عمیق داشته باشند.
۲. آنچه در مورد تورات و اناجیل حکم مى شود، لزوماً در مورد متن قرآن کریم صحت ندارد;
زیرا اولاً، تورات کنونى (به شهادت خودش)، تورات موسى(ع) نیست.
۲۵ ثانیاً، متن تورات کنونى تقریباً هزار سال به طور شفاهى تداول داشته; یعنى از زمان موسى (قرن ۱۴ قبل از میلاد) تا قرن پنجم قبل از میلاد که به وسیله عزرا تدوین یافت و در این مدت طولانى تورات از معناى اصلى خود دور شد.
به علاوه، خود عزرا و کاتبان دیگر بر متن همین تورات اضافاتى وارد ساختند.۲۶
ثالثاً، متن دینى و انسانى باهم در آمیخت و اسنادى که رجوع تورات کنونى را به عصر موسى اثبات کند، در دست نداریم.
۳. متن قرآن کریم به صورت کنونى اش همان متنى است که پیامبر(ص) بر کاتبان وحى املا کرد و جمع آن به عصر خلیفه ابو بکر باز مى گردد.
اما عملیات توحید مصاحف در عصر خلیفه عثمان رخ داد، و فرق واضحى است میان تدوین و جمع آورى قرآن: تدوین در عصر پیامبر(ص) و با نظارت ایشان به انجام رسید و جمع قرآن چیز جز جمع آورى و ترتیب سوره ها نیست.۲۷
اگر میان مصحف یکسان شده عثمان با متنى که پیامبر(ص) املا فرمود، اختلافى وجود داشت، قطعاً صحابه، دشمنان اسلام، منافقان و نیز اهل کتابى که به اسلام گرویده بودند، سکوت نمى کردند.
گفتنى است کسانى که به جمع و توحید مصاحف پرداختند، همه از کاتبان وحى در عهد پیامبر(ص) بودند.۲۸
به منظور آسان سازى رجوع به واژه ها و آیات مربوط به یک موضوع، شرق شناسان آلمان به تهیه معاجم و فهارس مختلف براى قرآن کریم مبادرت ورزیدند.
معجم گوستاو فلوگل، اولین معجم الفاظ قرآن کریم به شمار مى آید.
وى براى این معجم عنوانى عربى یعنى نجوم الفرقان فى اطراف القرآن (لایپزیک ۱۸۴۲، ۱۸۷۵، ۱۸۹۸) را انتخاب کرد.
این کار الگوى تمامى معاجم در کشورهاى عربى و اسلامى قرار گرفت، ولى معجم هاى مشابه در دقت و جامعیت به پاى آن نرسیدند.۲۹
همچنین ادوارد مایر، شرق شناس (۱۸۵۷ ـ ۱۹۴۵)، در تألیفى که نام آن را راهنماى قرآن نامید، به جمع آورى مفردات قرآن کریم و افعال و حروف جر و عطف آن پرداخت.
نیز برگشتراسر، پژوهه اى در قالب کتابى با عنوان حروف نفى در قرآن به سال ۱۹۱۱ (لایپزیک) به انجام رسانید و همو به تحقیقات ویژه اى در مورد قرائات اهتمام ورزید و تألیفاتى را از خود بر جاى نهاد; از جمله کتاب معجم قراء قرآن و سیره آنها، به سال ۱۹۱۲م.
وى برخى از منابع قرائى را نیز منتشر ساخت; مانند المختصر فى شواذ القرآن من کتاب البدیع از ابن خالویه در سال ۱۹۲۵م و کتاب غایه النهایه فى طبقات القراء اثر ابن جزرى در سال ۱۹۳۳. ۳۰
مستشرقین آلمان به ترجمه، چاپ و معاجم قرآنى بسنده نکردند و به تصحیح مخطوطات قرآنى و جمع آورى و تصنیف وتحقیق آنها نیز همت گماردند و در انتشار بسیارى از کتب قرائت، تفسیر و تاریخ قرآن، سعى بلیغ کردند; ازجمله هنریش فلایشر (م ۱۸۸۸م) ـ تکاپوگر مطالعات عربى و آلمانى و کسى که به سبب وجود او در لایپزیک آن را به مرکز درخشان مطالعات عربى مبدل ساخت ـ ۳۱ به انتشار بسیارى از آثار میراث عربى و از جمله تفسیر القرآن قاضى بیضاوى در سال ۱۸۴۶م، اهتمام ورزید.
این تفسیر را قبل از او، شرق شناسى به اسم فرایتاگ، استاد زبان هاى شرقى بن، با عنوان اسرار التأویل و انوار التنزیل بیضاوى (لایپزیک ۱۸۴۵م) منتشر ساخته بود.۳۲
چاپ فلایشر، على رغم فقدان نقدگزارى لازم و عدم اشاره به مخطوطات مورد استفاده، نشان تسلط او به زبان عربى و شناخت وى از اسلام است. ۳۳
همچنین وستنفلد (م ۱۸۸۹م) نیز کتاب المعارف ابن قتیبه را به سال ۱۸۵۰م در گوتیگن منتشر ساخت و اشمیلدرز (م۱۸۸۰م) کتاب المنقذ من الضلال ابو حامد غزالى را تصحیح و چاپ کرد.۳۴
نباید از یاد ببریم که برگشتراسرِ شرق شناس، موزه اى را تأسیس کرد تا در آن تمامى کتب قرائت و تفاسیر مختلف قرآن را گردآورد. اما این طرح به سبب درگذشت زود هنگام وى، به سرانجام نرسید و اتوبرتزل به اتمام آن همت گمارد. ۳۵
علاوه بر اینها، مى توان به پژوهش هاى شرق شناسان درباره اهل کتاب در منابع اسلامى اشاره داشت; مانند:
پژوهش سیمول وایل در مورد تورات در قرآن (اشتوتگارت ۱۸۳۵م)، مجموعه مقالات هریشفلد (م ۱۹۳۴م) در باب تحقیقات یهودى ـ اسلامى که در مجله فصول یهودى (۱۹۱۰ ـ ۱۹۱۱م) به چاپ رسید، پژوهش فریلیندر در مورد ملل و نحل شهرستانى که در کتاب یادنامه نولدکه به قلم کارل بیتسولد (گیسن ۱۹۰۶م) به چاپ رسید، پژوهش باومشتارک (متولد ۱۸۷۱م) در مورد مسیحیت و یهودیت در قرآن (۱۹۲۷م) و نیز پژوهش او تحت عنوان مذهب طبیعت واحده نصرانى در قرآن (۱۹۵۳م).
اما دیوید هارینگ بانت که در آغاز حیات علمى خود به پژوهش هایى در زبان قدیم آرامى و زبان هاى کنعانى پرداخت، زبان عربى و فلسفه اسلامى را در آکادمى یهودیِ علم آموخت و در تحقیقات عبرى تخصص یافت.
وى آثار بسیارى را از خود به جاى گذارد ;;که از جمله نقد او بر کتاب الحجه و الدلیل فى نصره الدین الذلیل اثر یهودا هالیوى و تنقیح مباحث کتاب الملل الثلاث از ابن کمونه همراه با ترجمه آلمانى آن.۳۶
پژوهش هاى عربى ـ اسلامى در آلمان، از پایان قرن ۱۷م تحول یافت و از زمان رایسکه بعد جدیدى را آغاز کرد و سپس در خلال قرن ۱۹م تحول شگرف یافت.
چنانچه به آثار شرق شناسان آلمانى در اثناى قرن ۱۸ و۱۹ و اوایل قرن ۲۰ نگاهى کنیم، مشارکت هاى علمى بسیارى از اینان را در زمینه تحقیقات عربى ـ اسلامى از یک طرف و تحقیقات عبرى وعهد قدیم را از طرف دیگر مى توان ملاحظه کرد.
در این زمینه مى توان به فلایشر، نولدکه، گراف، وایل، ولهاوزن و بسیارى دیگر اشاره کرد.
به عبارت دیگر، باید گفت که تحقیقات مرتبط با زبان عبرى و عهد قدیم همزمان با تحول در تحقیقات عربى ـ اسلامى به انجام مى رسید و هیچ یک را نمى توان از دیگرى جدا دانست; بل مى توان گفت که انگیزه ها و دلایل وجودى و پیشرفت آنها نزدیک به هم است.
هدف اصلى و مشترک میان آن دو این بود که اهتمام به زبان عربى در آلمان اساساً با انگیزه فهم عهد قدیم به زبان اصلى آن یعنى عبرى صورت گرفت.
اهداف شرق شناسان آلمان از پژوهش هاى قرآنى
انگیزه هاى اهتمام شرق شناسان آلمان به طور کلى به پژوهش هاى اسلامى و خاصه پژوهش هاى قرآنى، به دلیل اختلافات فکرى و ایدئولوژیک آنها متفاوت است. از این رو، شرق شناسى مذهبى با شرق شناسى لائیک تفاوت دارد.
به رغم چنین اختلافى، همه آنان در انگیزه دینى اشتراک دارند.
شاید بتوان دلایل آنان را در این موارد مشخص کرد: الف) ارائه چهره مشوّه از اسلام در دنیاى غرب از طریق ترجمه هاى غیر امین قرآن کریم; به گونه اى که اهداف عقیدتى و مذهبى آنها را تأمین کند.
از این روى، میان ترجمه اى که یکى از رجال دینى یهودى یا مسیحى ارائه داد، با ترجمه مستشرق با مذهب و ایدئولوژى خاص، تفاوت وجود دارد.
ب) تجهیز مسیحیان به حجت هاى درست براى تثبیت ایمان آنها; چه رجال مذهبى، دین اسلام و قرآن کریم را بزرگ ترین تهدید براى کلیسا قلمداد مى کنند.
همچنین به دلیل آنکه آنان معتقدند قرآن کریم بسیارى از عقاید مسیحى را نپذیرفته و محمد(ص) قادر به فهم عقاید مسیحى نبوده، چهره اى مشوه از مسیح در قرآن ارائه داده اند.
ج) آشنایى مسیحیان و به ویژه مبلغان مسیحى با تعالیم دین اسلام از طریق قرآن کریم تا افرادى که به نشر و گسترش مسیحیت مى پردازند، از تعالیم و ناسخ و منسوخ و قرائات شاذ آن آگاه گردند و آن را دلیلى بر تناقض گویى قرآن کریم جلوه دهند.
یوهان فوک مى گوید: (فکر گسترش مسیحیت، انگیزه اصلى کلیسا براى ترجمه قرآن کریم بوده است…). ۳۷
د) زمینه سازى براى شناخت عقاید اسلامى به عنوان اساس تمدن اسلامى.
این امر موجب اصلاح دینى در آلمان و شناخت حقایق دین اسلام شد; به گونه اى که پژوهش هاى برخى از شرق شناسان که به واقعیت نزدیک تر بود، مایه شگفتى آنان از اسلام و پیامبرش شد; چنان که یوهان یاکوب رایسکه مى گوید: (در پایه هاى اسلام چیزى خدایى مى بیند).۳۸
همچنین تعدادى از شرق شناسان همچون لیوبولد وایس (محمد اسد)، مراد هوفمان و برخى دیگر اسلام آوردند.
به علاوه، باید به ابراز شگفتى شاعر آلمانى فریدریش رکرت (۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۶) از زبان عربى و فارسى و نیز قرآن کریم (که یک سوم آن را ترجمه لفظى کرده) اشاره کنم. ۳۹
اما گوته دیدگاه خود را در مورد قرآن کریم به روشنى آشکار ساخته و برخى از آیات قرآن را در دیوانش به نام دیوان شرقى از مؤلف غربى ۴۰ آورده و شرق شناس اتریشى جوزف هامرفون پورگشتال (۱۷۷۴ ـ ۱۸۵۶) نیز مقدمه خود را بر مجله سرچشمه هاى شرق، با آیه (قل للّه المشرق و المغرب یهدى من یشاء الى صراط مستقیم) (سوره بقره، آیه ۱۴۲) شروع کرده است.۴۱
نتایج اهتمام شرق شناسان آلمان به پژوهش هاى اسلامى
با آنکه رجال کلیسا مى توانستند از ترجمه معانى قرآن کریم، در جهت فهم وجوه مشابهت داستان هاى تورات و انجیل و قرآن، شناخت ابعاد مشترک میان این ادیان، تصحیح مفاهیم نادرستى که در کتب آسمانى آنها وارد شده و نیز گفتگوى علمى توأم با احترام متقابل میان ادیان آسمانى بهره گیرند، اما کوشیدند تا از این ترجمه ها علیه اسلام سود ببرند.
نمود واضح این مطلب را در دیدگاه بطرس مبجل در خلال درخواستش براى ترجمه قرآن کریم مى توان ملاحظه کرد.
مارتین لوتر نیز در بیانیه خود مى گوید: (یقیناً براى محمد و ترک ها (مسلمانان) هیچ چیز مضرتر و آسیب رساننده تر از ترجمه قرآن و انتشار آن در میان مسیحیان نیست). ۴۲
با نگاهى به روند ترجمه لاتین قرآن و تحریم آن، این مطلب دانسته مى شود که پاره اى از دیدگاه ها، ترجمه قرآن کریم را تهدیدى براى قداست عهدین (قدیم و جدید) به شمار مى آورده است.
سخن مارتین لوتر نیز نشان مى دهد که خود وى آن خطر را از خلال خواندن مستقیم ترجمه لاتین قرآن کریم و آثار فلسفى اسلامى در آن زمان درک کرده بود و از این رو، به چاپ ترجمه قرآن کریم سفارش مى کرد و درصدد ارائه اصلاحات معروفش (که جوهر آن با صورت اسلامى و مسیحى توافق داشت) بود; ۴۳ چنان که آبراهام هنکلمان به هنگام انتشار قرآن کریم نیز به همان شیوه عمل کرد.
ترجمه عهدین (قدیم و جدید) به وسیله لوتر و چاپ هاى متعدد آن، تقارن این اقدامات با بیانیه تجویز چاپ ترجمه قرآن کریم، افزایش این ترجمه ها و سپس ارتقاى پژوهش هاى عربى ـ اسلامى و عبرى و یهودى در آلمان، به این نتایج انجامید:
۱. آگاهى از وجود ارتباط میان قصص قرآن و تورات و انجیل و تحقیق در مورد حقایقى که مورد پذیرش عقل واقع شده است;
۲. شناخت موضع قرآن در مورد تورات و انجیل; ۳. تغییر و تحول در اصلاحات دینى.
رویکرد جدید شرق شناسان آلمان
بر اثر این شناخت، دو رویکرد در بررسى هاى شرق شناسانه آلمان نمایان شد:
رویکرد تحقیق در اشباه و نظایر در میان کتب دینى، و رویکرد نقدى کتاب مقدس.
رویکرد اول
این رویکرد که به تحقیق در شباهت هاى قرآن کریم و عهدین (تورات و انجیل) مى پرداخت،با کتاب شرق شناس یهودى ـ آلمانى، ابراهام ژاگیر، با نام اقتباسات محمد از یهودیت آغاز شد.
این آغاز با ظهور علم زبان شناسى تطبیقى تقارن داشت. شایع است که علم زبان شناسى تطبیقى پس از کشف زبان سانسکریت رو به پیشرفت گذاشت وطى مراحلى در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادى به اوج خود رسید .
این پیشرفت در نتیجه به کارگیرى نظریات تکوینى داروین از سوى شلایشر و تطبیق آن در زمینه زبان ها حاصل شد.
۴۴ کتاب شلایشر با موضوع نحو تطبیقى زبان هاى هندى ـ اروپایى منجر به تأسیس مکتب ادباى جوان شد.
زبان شناسان نیز در تفسیر پدیده هاى مشترک زبانى به کار بست روش تاریخى مى پرداختند.۴۵ شرق شناسان پژوهشگر در بررسى هاى دینى و به ویژه در مطالعات تطبیقى اسلام با یهودیت و مسیحیت هم از روش تاریخى و تطبیقى استفاده مى کردند.
کتاب ژایگر منبع اساسى تمامى پژوهش هاى ارائه شده بعدى به شمار مى رفت; چنان که کتاب تاریخ قرآن تئودور نولدکه در تمامى مطالعات شرق شناسى مربوط به تاریخ متن قرآن، تأثیر مهم و بسزایى داشت;
چنان که پاره اى از این مطالعات به بررسى بخش معینى از تاریخ قرآن کریم انجامید.۴۶
همچنین تحقیقات او در زمینه نحو تطبیقى زبان هاى سامى راهگشاى تمامى محققان در این زمینه بود. ۴۷
تحقیقات ژولیوس ولها وزن نیز در زمینه تاریخ صدر اسلام و پژوهش هاى عهد قدیم در آثار محققان بعدى تأثیر گذاشت. ۴۸
نیز کتاب ژایگر در تمامى پژوهش هاى تطبیقى اسلام و یهودیت و یا اسلام و مسیحیت مؤثر افتاد; چنان که نولدکه کتاب ژایگر را ستود و ملاحظات او در زمینه اسلام و ارتباطش با داستان هاى یهودى را هوشمندانه خواند. ۴۹
پس از گذشت یک قرن از انتشار کتاب ژایگر، اسپایر معتقد بود که ژایگر از پاره اى مسائل در این کتاب غافل مانده و به آن اشاره نکرده است.
بنابراین او دست به تألیف کتابى جامع زد و در آن به بررسى قصص تورات و انجیل در قرآن کریم پرداخت۵۰.
آبراهام کاتش در کتابش، یهودیسم در قرآن،۵۱ سوره بقره و آغاز سوره آل عمران را آیه به آیه، بررسى و [روایات] دو سوره را به عناصر یهودى و خاصه روایات عهد قدیم و تلمود منسوب کرد.
این کتاب پس از کتاب ژایگر از مهم ترین آثار شرق شناسى در این موضوع به شمار مى آید.
کاتش در مقدمه کتاب مى گوید: (زمانى که ژایگر کتابش، اقتباسات محمد از یهودیت، را نوشت، تعدادى از محققان کوشیدند نظریه او را مبنى بر اینکه اسلام به شدت به نوشته ها و آثار عبرى مدیون و وابسته است، تأیید کنند).۵۲
از سخن کاتش برمى آید همچنان که به دنبال آثار نولدکه و ولهاوزن، پژوهش هایى در جهت تقویت دیدگاه و اصول این دو دانشمند پدید آمد، در پى انتشار کتاب ژایگر نیز پژوهش هاى بسیارى همسو با روش ژایگر به منصه ظهور رسید و بیشتر، شرق شناسان آلمانى به این موضوع پرداختند.
پاره اى از اینان قرآن کریم را به خاستگاه یهودى منسوب ساختند; مانند هریشفلد در کتاب عناصر یهودى در قرآن ۵۳ (برلین ۱۸۷۸م) و شابیرو در کتاب عناصر یهودى در داستان هاى قرآن ۵۴ (فرانکفورت ۱۹۰۷م).
پاره اى دیگر از شرق شناسان مسیحى، قرآن کریم را به منابع مسیحى منسوب کردند; مانند جى.
الف گروک: کوششى براى توصیف عناصر مسیحى در قرآن ۱۸۳۹م ۵۵; ردولف: ارتباط قرآن با یهودیت و مسیحیت، اشتوتگارت ۱۹۲۲م ۵۶(هربرت بوسه در مورد این عنوان مى گوید:
(لازم است که فریب این عنوان را نخوریم; چه مؤلف پیروى قرآن از مسیحیت را تأیید کرده است)); کارل آرنس: عناصر مسیحى در قرآن. ۵۷
همان گونه که زبان شناسان، همه زبان ها را به مجموعه هاى زبانى تقسیم بندى کرده اند، دانشمندان دینى نیز ادیان جهان را در مجموعه هاى دینى نهادند.۵۸
اینان ادیان یهودى، مسیحى و اسلام را در مجموعه ادیان وحیانى در مقابل ادیان ساختگى همچون بودا، هندو و دیگر ادیان غیر الهى قرار دادند.
از این منظر، ادیان وحیانى، داراى منبعى واحد یا همان منبع الهى اند.
از کسانى که به توحید منبع ادیان آسمانى اذعان داشته اند، شرق شناس معاصر آلمانى، هربرت بوسه است که در کتابش پیوند اسلام با یهودیت و مسیحیت بدان اشاره کرده است.۵۹
وى علت همانندى میان این ادیان را وحدت منبع دانسته است; چنان که عدم پرداختن ژولیوس ولهاوزن ، دانشمند پژوهش هاى اسلامى و عهدین قدیم و جدید، به مقوله منبع قرآن کریم۶۰ ـ به رغم نقدهاى تند او بر عهدین ـ خود تأیید کننده این مطلب است که قرآن کریم تنها متن وحیانى است که تحریف و تبدیل در آن راه نیافته، ولى برخلاف آن، تحریف در عهدین راه یافته است.
اکنون این سؤال مطرح است که اگر بنابر نظر زبان شناسان تطبیقى، پدیده هاى مشترک میان مجموعه زبانى واحد، همان پدیده هاى زبانى به جا مانده از زبان اصلى است و نزدیک ترین زبان ها به زبان اصلى (که تا کنون هم به تعیین آن توفیق نیافته اند) زبانى است که داراى ویژگى هاى قدیمى است، پس چرا این شیوه را در مورد بررسى کتب دینى نمى پذیرند؟ حال آنکه مشابهت میان قصص و عقاید دینى به وحدت منبع برمى گردد و کتابى که همزمان با نزول وحى، تدوین و حفظ شد و در آن تحریف و تصحیف راه نیافت، همان متن اصلى وحى و همان متن وحیانى است و کتاب هایى که طرف داران آن به تحریف و تغییر آن اذعان دارند، ازمتن اصلى یا متن وحیانى دور شده اند.
از آنچه بیان شد، مى توان گفت ما با سه نظر متباین شرق شناسانه رو به رو شده ایم:
اول: منبع قرآن کریم را منابع یهودى مى داند:
دوم: قرآن کریم را برگرفته از منابع مسیحى مى داند:
سوم: نظرى که وجود تشابه میان قصص در یهودیت و مسیحیت و اسلام را به وحدت منبع مربوط دانسته است.
این دیدگاه، خود وحى را منبع و اعتبار کرده است.
این تناقض گویى در میان شرق شناسان، بلکه سکوت پاره اى از ایشان درباره منبع قرآن کریم، تردیدشان در تورات و اناجیل، همچنین پذیرش دو دین سابق از جانب قرآن کریم و تبیین ورود تحریف در کتاب ها و عقاید آنها (که خود شرق شناسان یهود و مسیحى نیز آن را به اثبات رسانیده اند)، دلیل شرق شناسى بر صحت منبع متن قرآن به شمار مى آید و قرآن به عنوان تصحیح کننده کتاب هایى که از اصل الهى خود به دور افتاده اند، مطرح مى شود.
دلیل دیگر بر اینکه قرآن کریم، از یهودیت و مسیحیت اخذ نشده، این است که از دهه سوم قرن بیستم میلادى مراکز لاهوتى و مسیحى به گفتگو با اسلام توجه کردند و بعد در سال ۱۹۶۵ در واتیکان قرار نامه اى براى گفتگو با ادیان غیر مسیحى و از جمله اسلام صادر و مرکزى ویژه براى گفتگوى با اسلام دایر شد.
۶۱ همچنین بسیارى از پژوهش هاى شرق شناسى در مورد چهره مسیح در قرآن کریم به انجام رسید.
در این زمینه به کتاب حقایق ایدئولوژى مسیحى در قرآن اثر جوزف هنینگر مى توان اشاره کرد.
از تحقیقات مهمى که چهره مسیح در قرآن کریم را کاویده، پژوهش دانشمند عهد جدید (انجیل)، هیکى رایزنن، در کتابش (چهره مسیح در قرآن: پژوهه اى در ربانیت قرآن) است.
تغییر هجوم به گفتگو و ارزیابى چهره مسیح در قرآن کریم ( به رغم ورود خطاهاى عمدى و سهوى در این ارزیابى)، تحولى مثبت از طرف مراکز کلیسایى و استشراقى بوده است.
رویکرد دوم همان رویکرد نقدى ویژه کتاب مقدس است که در آلمان شاید از اصلاحات مارتین لوتر آغاز شده باشد، خاصه پس از این طرز فکر او که فهم کتاب مقدس، حق تمامى مسیحیان با سواد است و پس از آنکه حق فهم تورات و انجیل را رجال دینى در انحصار خود مى دیدند و هیچ نقدى را بر این حق ولو در صورت تعارض با عقل وارد نمى دانستند.
۶۲ این رویکرد به شکلى جدى، همزمان با پیشرفت تحقیقات عربى و اسلامى در آلمان، گسترش یافت و به سطحى رسید که دانشمندان عهد قدیم، نقد تورات را به دو بخش تفکیک کردند:
بخش اول، نقد بیرونى یا اولیه (Lower criticism) یا همان نقد خارجى و دوم، نقد عالى یا پیشرفته (Hijher criticism) یا همان نقد داخلى.
در آلمان در حد وسیع اصطلاحاتى چون:
نقد متنى (Textkritk) و نقد ادبى (Literakritik) در مقابل اصطلاحات گذشته گسترش و رواج یافت.
نقد اولیه (خارجى) یا نقد متنى، قدیم ترین نوع نقد است.
این نقد در وهله اول، به جرح و تعدیل و تنظیم مجدد اسفار مى پردازد.۶۳
چنانچه به فرایند تغییر متن تورات از عصر موسى تا ثبت آن از سوى عزرا و سپس کشف قدیم ترین نسخه مخطوط آن یعنى دست نوشته لنینگراد (که تاریخ آن اوایل قرن یازدهم میلادى است) نظرى کنیم، خواهیم دید که متن تورات مراحل مختلفى را گذرانده: مرحله اول از زمان موسى(ع) تا تدوین و ثبت آن در عصر عزرا به طول انجامید و در خلال این دوره تورات شفاهاً متداول بود و از این رو، بسیارى از آراى انسانى به آن اضافه شد و دستیابى به متن اصلى تورات را سخت گردانید.
مرحله دوم از ثبت تورات از سوى عزرا تا ضبط متن عهد قدیم به طول انجامید.
دراین دوره پاره اى دخل و تصرفات در متن تورات از جمله به وسیله کاتبان و افرادى که کار عزرا را ادامه دادند (یعنى از زمان عزرا تا حوال ۵۰۰ میلادى) ، رخ داد.
در تلمود به برخى از این تغییرات اشاراتى رفته، اما توجیهى دینى براى آن ارائه شده است.۶۴ ناقدان عهد قدیم تعدیلات رخ داده در متن عهد قدیم را به تعدیلات عمدى و غیر عمدى تقسیم کرده و هر کدام را از دیگرى بازشناسانیده اند.
این کار از طریق مقایسه نسخه هاى مختلف عهد قدیم از طرفى و قدیم ترین ترجمه هاى آن خاصه ترجمه دهه هفتاد و ترجمه هاى آرامى از طرف دیگر، به انجام رسیده است.
قرآن کریم در این رویکرد نقدى، از غرب سبقت گرفته است; چرا که در آیه اى به تغییرات عمدى تورات اشاره کرده است:
(وقد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون)
(سوره بقره، آیه ۷۵).
طبرى در تفسیر آیه گفته: (لفظ فریق مانند طائفه مفرد ندارد و سمنهمز یعنى از بنى اسرائیل و کسانى که تحریف و کتمان مى کنند، علماى ایشان اند).
همچنین گفته: (اینان تورات را به تحریف کشاندند و در آن آنچه دوست داشتند، اضافه و هر آنچه نمى پسندیدند، محو کردند)۶۵.
معلوم است که طبرى در اینجا به تحریف عمدى به شیوه حذف یا اضافه، اشاره کرده است. شاید منظور طبرى از علما، همان کاتبان بوده باشد; چرا که کاتبان، تورات را به عمد تغییر دادند.
شهرستانى در مورد تحریفاتى که یهود در تورات وارد ساختند، مى گوید: (تحریف یا از لحاظ نوشتار و ظاهر رخ مى دهد یا از جنبه تفسیر و تأویل). ۶۶
ابن کثیر در تفسیر خود بر این آیه مى گوید: (یعنى اینان کلام خدا را به درستى تأویل نکردند.
سندى گفته: تورات را تحریف کردند… قتاده گفته: اینان یهودند که کلام خدا را مى شنوند و آن را پس از اینکه دریافت کردند و فهمیدند، تحریف کردند…)۶۷.
ابن کثیر علاوه بر تحریف لفظى، به تحریف در شریعت نیز قائل شده است.
شاید بتوان این موضوع را با اختلاف میان فرقه یهودى قبل از اسلام در شرایع و اعتقادات از طرفى و فرق هاى یهودى که پس از اسلام (خواه در قرون وسطا و خواه در دوران معاصر) ظهور یافتند، مربوط دانست.۶۸
بى شک شرق شناسان از طریق ترجمه هاى مختلف قرآن کریم یا پژوهش هاى دیگر خود از این آیه آگاهى یافته اند.
شرق شناسان اصطلاحات تحریف وتعدیل و غیره را اخذ و به آنها تعدیل عمدى اطلاق کردند.
این تعدیل (تغییر) که از سوى کاتبان در خلال دوران عزرا تا قرن پنجم میلادى صورت گرفت، با متن آیه قبل مطابقت دارد.
اما فقره (و قد کان فریق منهم) اشاره دارد به گروه سامریان که نسخه تورات اینان با متن متداول آن اختلاف داشت.
شهرستانى به اختلاف زبان سامریان با زبان یهود اشاره کرده و گفته است که تورات به زبان آنها بود (و این زبان به عبرانى نزدیک بود) و آن گاه به سریانى ترجمه شد.
۶۹ به عبارتى، شهرستانى به وجود اختلافات میان تورات سامرى و تورات یهود واقف بوده و مى دانسته که این اختلاف نه تنها در مضمون بلکه در زبان نیز وجود داشته است.
مسعودى نیز در کتاب مروج الذهب در بسیارى از جاها به نقدهایى از تورات به ویژه به فقدان متن اصلى و عدم مستندسازى آن پرداخته و گفته:
(سومریان معتقدند تورات در دست یهود، توراتى نیست که موسى بن عمران ـ رضى الله عنه ـ آورده، بلکه آن تحریف و تغییر یافته است، و مى گویند:
راوى تورات در دست یهود، زروبابل بن سلسان است۷۰).
همچنین مسعودى نوشته: (درنسخه دیگر [از تورات] دریافتم که متزوج در قوم بنى اسرائیل همان بختنصر است که آنها را نپذیرفت و بر آنها منت گذارد).
این دو عبارت مسعودى، نشان دهنده وجود نسخه هاى مختلف و متعدد تورات در عصر مسعودى است.
همچنین میان نسخه هاى قمران (که در نیمه قرن حاضر کشف شده) با متن متداول تورات، و نیز میان متن ماسورا و قدیم ترین ترجمه هاى عهد قدیم یعنى ترجمه هاى آرامى و ترجمه دهه هفتاد، اختلاف زیادى وجود دارد.
پاره اى از شرق شناسان آلمان با کوشش بسیار دست به نقد متن زدند و دو نسخه علمى از متن عهد قدیم منتشر ساختند: یکى، نسخه Biblia Hebraica von R
. Kittle با نام اختصارى BHK و نسخه Biblia Hebraica Stutt gartensia با نام اختصارى BHS.
این دو نسخه به اختلاف نسخه هاى دیگر اشاره مى کند و خواننده به وسیله کلید اختصارات در هر یک از نسخه ها این اختلافات را در مى یابد.
اما نوع دوم نقد یعنى نقد برتر (داخلى) یا همان نقد پیشرفته، داراى دو مفهوم است:
یکى،مفهوم عام که شامل بیشترین آرا درباره عهد قدیم، همچون:
مشکل تألیفات، پیشینه فرهنگى تاریخى مؤلف و تبیین ارتباط میان مؤلف و تألیف است.
دوم، مفهومى خاص که شامل بررسى تطور ادبى متن بر این پایه است که متن قبل از شکل نهایى اش، از لایه هاى مختلف تشکیل یافته است.
این همان اسلوب تحقیق تحلیلى است که هدفش پیراستن منابع یا روایات مختلف و بازگرداندن هر لایه به اصل خود و رسیدن به مراحل جمع، تلفیق و رسیدن به شکل نهایى آن است.
۷۱ این کلام ، بدین معناست که تورات کنونى، مجموعه اى از کارهاى مختلف و لایه هاى متنوع است و به یک مؤلف و یک زمان، منسوب نیست.
این رویکرد نقدى به نام نقد مصدرى منبعى شناخته مى شود.
این نقد به دست شرق شناسان آلمان از ایشهورن تا ژولیوس ولهاوزن، تکامل زیادى یافت.
اگر حرکت اصلاح دینى از کلیساى ویتنبرگ (موطن مارتین لوتر) نشئت گرفت، نقد پیشرفته نیز در گوتینگن بروز ظهور و گسترش یافت .
بیشتر شرق شناسان آلمانى که در زمینه نقد مصدرى تورات کار کرده اند، مستقیم و غیر مستقیم با تحقیقات عربى ـ اسلامى ارتباط داشته اند.
این ارتباط در آراى نقدى اینان بر تورات تأثیرگذار بوده است.
همچنین بیشتر شرق شناسان آلمانى که در نقد تورات دستى داشته اند، جزء رجال مذهبى پروتستان بوده اند.
ایشهورن (متولد ۱۷۵۲ م) از رجال مذهبى و معاصر شرق شناس یوهان یاکوب راسکه بوده و رساله اى در نقدهاى عربى منتشر کرده است.
۷۲ شک نیست که وى براى شناخت اسلام و کارهاى تحقیقى خود زبان عربى را فرا گرفته و چالش میان رایسکه و میخائیلس را هم شاهد بود.
۷۳ همزمان او نزد میخائیلس که از رجال بارز مذهبى پروتستانى و داراى تحقیقات مهمى در نقد عهد قدیم و به ویژه نقد تاریخى و فیلولوژى عربى و سریانى است، تلمذ مى کرده است.۷۴
این شرایط قطعاً در ایشهورن تأثیرگذار بوده، به ویژه آنکه او زبان عربى را نیز فرا گرفته بود.
به دلیل آنکه اواز رجال مذهبى به شمار مى رفت، در اینکه تورات کنونى را موسى تألیف کرده، تردیدى نداشته; اما مانند آستروک معتقد بوده که تورات از تعدادى منابع اصلى و منابع فرعى تألیف یافته.
با وجود این اظهار و با اینکه او اختلافات ساختارى و ادبى تمامى منابع را پذیرفته، وى از تورات دفاع کرده است.۷۵
کتاب ایشهورن اولین تألیف با این رویکرد به شمار مى آید.
لذا وى را مؤسس علم مدخل هاى عهد قدیم که اکنون در غرب به عنوان علم کیفیت تألیف مدخل در عهد قدیم مطرح شده، مى دانند.۷۶
از رجال مذهبى دیگر، هنریش ایوالد (۱۸۰۳ ـ ۱۸۷۵م)، دانشمند عهد قدیم و علم اوزان شعر عربى است که نزد ایشورن علم آموخت.
از کوشش هاى او در دو زمینه یاد شده، تخصص او در تحقیقات عربى و عبرى و علوم مربوط به آن دو آشکار مى شود.
او همچنین در زمینه تحقیقات فیلولوژیک و نقد تاریخى اشتهار یافت و همزمان با نقد تاریخى، نگارش هاى تاریخى او نیز آغاز شد و از خلال تحقیقات دقیق در منابع تاریخى، چهره تاریخ اسرائیل را به طور واضح و کامل ترسیم کرد.۷۷
شرق شناسان آلمان به تطبیق روش تاریخ نقدى در مورد تورات و انجیل بسنده نکردند، بلکه کوشیدند تا این روش را در مورد متن قرآن کریم نیز به کار بندند.
کاربست این روش در آثار گوستاووایل و تئودور نولدکه مشاهده مى شود ; اما رویس (۱۸۰۴ ـ ۱۸۹۱) که نزد دوساسى در فرانسه علم آموخته بود، بى شک زبان عربى را در کنار زبان هاى شرقى فرا گرفته بود.
او صرفاً به اسفار خمسه اهتمام داشت و سبکى را در نقد عهد قدیم، وضع کرد.
وى در این زمینه مؤکداً نویسنده تورات را موسى(ع) ندانسته و معتقد است که تورات تا قرن شش و هفت قبل از میلاد نگارش نیافته است; زیرا پیامبران دو قرن یاد شده، به آن اشاره نکرده اند .
کارل هنریش گراف (۱۸۱۵ ـ ۱۸۶۹) نزد رویس و فلایشر درس خواند.
به عبارتى او زبان عربى و تحقیقات عهد قدیم را نزد آنها فرا گرفت و از دو استاد یاد شده اش تأثیر پذیرفت]…[.
اما یولویس ولهاوزن (۱۸۴۴ ـ ۱۹۱۸)، شاگرد هنریش ایوالد، دانشمند تحقیقات عهد قدیم و یهود و پژوهش هاى عربى ـ اسلامى بود و در هر دو زمینه با تسلط کامل تحقیقاتى داشت.
وى شیوه نقد تاریخى را در پژوهش هاى خود دنبال کرد و در هر دو زمینه یاد شده به نتایج مهم و عجیبى رسید.
عدم پرداختن ولهاوزن به مقوله اصل و منبع قرآن ۷۸ ـ یعنى همان قضیه اى که فکر شرق شناسان و رجال مذهبى مسیحى را (با وجود نبودن دلایل عقلى و تناقض در آراى ایشان) به خود مشغول داشته ـ خود دلیلى واضح بر الهى بودن متن قرآن است.
در مقابل سکوتِ ولهاوزن در باب قرآن، وى نقدهاى علمى و جالبى در مورد اسفار خمسه و تاریخ و دین یهود ارائه داد.
شک نیست که نوشته هاى ولهاوزن در مجال نقد عهد قدیم از منابع مهم در این زمینه به حساب مى آید.
در زمینه عهد قدیم ولهاوزن پژوهش هاى مهمى را از ناحیه زبانى ارائه داد; به طورى که در تحول نقد متنى مؤثر افتاد، به ویژه پژوهش هاى او در مورد متن دو سفر صموئیل (Der Text der Buecher samraits، ۱۸۱۷) و ترجمه و تفسیر اسفار انبیاى صغار (Die Kieinen propheten nebersetzt and erklaert، ۱۸۹۲).
ولهاوزن همچنین به عنوان مورخى برجسته، بحث هاى مهمى در تاریخ تحول دیانت بنى اسرائیل ارائه داد.
وى علاوه بر جنبه هاى زبانى، روش نقد ادبى را به کار بست.
او در پژوهش مهمى که در باب اسفار شش گانه ارائه داده (Die compositiom des heuateuchs، ۱۸۶۶)، از این روش بهره جست …. ۷۹
به رغم اینکه از کوشش هاى ولهاوزن در نقد تورات تقریباً یک قرن مى گذرد، اما آثار او همچنان به عنوان منبع اساسى مورد استفاده مخالفان و موافقان او قرار مى گیرد و باعث گشایش بابى تحت عنوان نقدِ نقد شده است.
مى توان گفت که میان روش نقد تاریخى دانشمندان مسلمان (و کاربرد آن در زمینه ملل و نحل و یهود و مسیح شناسى) و روش نقد مصدرى دانشمندان عهد قدیم شناسى و خاصه طرف داران نظریه مصادر (که شرق شناسان آلمان از ایشهورن و گراف و رویس تا ولهاوزن و افراد بعد از اینها مانند ایسفلد، فون راد و اسمند آن را تحول دادند)، ارتباط محکم وجود دارد.
۸۰ این ارتباط آن گاه روشن مى شود که بدانیم روایت دینى در حوزه تاریخ نگار ادیان، شامل دین و تاریخ وادبیات مى شود۸۱ و این همان ستونى است که نظریه مصادر تورات بر آن استوار است.
پایه اى که نظریه مصادر بر آن قرار دارد، در آغاز بر اختلاف اسامى الوهیت استوار شده بود و در مرحله بعد اصطلاحات زبانى، نقش مهمى را در تعیین کیفیت مصادر و در پى آن، تاریخ گذارى تمامى مصادر تورات ایفا مى کرد.
به عبارتى، از راه تعیین مصادر تورات، گرایش هاى دینى و فکرى مصادر و ویژگى هاى ادبى و ساختارى آنها۸۲ و از خلال نگاه دینى و ساختارى، محدوده زمانى هر یک از مصادر چهارگانه و اصلى تورات مشخص مى شود.
با وجودى که دانشمندان مسلمان در کار مستندسازى متون پیشرفتى جدى کردند، اما دانشمندان نظریه (منابع)، در حد کار آنان توفیق نیافتند.
به جز مصدر کهنوتى که به اتفاق ناقدان عهد قدیم به کاهنان منسوب مى شود، در مورد تاریخ این مصدر اختلاف نظر وجود دارد.۸۳
ابن حزم قبل از دانشمندان غرب به وجود مصدر کهنوتى (کاهنانى) تورات پى برده بود۸۴.
از دلایل دیگر تأثیر پژوهش هاى اسلامى ـ عربى در پژوهش هاى عهد قدیم، ظهور رویکرد نقدى در آلمان درباره تحقیق در اسباب تدوین عهد قدیم در دوران هاى مشخص و ارتباط آن با اوضاع اجتماعى دینى و سیاسى است.
در همین زمینه اصطلاح موقعیت حیاتى (sitz im leben) به وسیله شرق شناس آلمانى هرمان ژونکه (۱۸۶۲ ـ ۱۹۳۲م) ابداع شد.
وى در بررسى صور ادبى عهد قدیم، تلاش هایى کرد.
۸۵ ترجیحاً باید گفت که این اصطلاح برگرفته از اصطلاح اسلامى (اسباب نزول قرآن) است که در کتب تفسیر بدان اشاره مى شود و نزول آیات قرآن را از حیث موقعیت هاى اجتماعى یا تشریعى وغیره بررسى مى کند، اما تفاوت میان اصطلاح آلمانى (sitz im leben) و اصطلاح اسلامى (اسباب النزول) در این خلاصه مى شود که دانشمندان نقد عهد قدیم موقعیت ها و مناسبت ها (یا همان فقرات عهد قدیم) را تأیید و نقل مى کنند; یعنى بر آرا و دیدگاه هاى کنونى شان تکیه مى کنند; اما دانشمندان مسلمان در شناخت اسباب نزول بر روایت صحیح از پیامبر خدا (ص) یا صحابه تکیه دارند.
فرجام سخن
درخاتمه باید گفت که شرق شناسى و به ویژه تحقیقات عربى اسلامى و قرآنى، هدفى را که مستشرقان در پى اش بودند، محقق نساخته است.
على رغم شبهه هایى که شرق شناسان در اسلام وارد ساختند، باید گفت تحقیقات اسلامى خود شک و تردیدهایى در منبع عهدین (قدیم و جدید) پدید آورد و برعکس، در مورد منبع قرآن کریم، هیچ یک از اینان دلایل عقلى و کافى و اقناع کننده براى تشکیک در آن ارائه ندادند.
دلیل آن، وجود تناقض آشکار در آراى آنها در مورد منبع قرآن کریم و اتفاق نظرشان در مورد تعدد منافع عهدین و انسانى شدت میراث دین یهود و مسیح و یا دست کم در آمیختن عنصر انسانى با عنصر الهى درآن دو دین است.
قرآن کریم در مقام تحدى مى گوید: (ولو کان من عند غیراللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً)
(سوره نساء، آیه ۸۲).
در این مقاله تحول همزمان تحقیقات عبرى و عهد قدیم و دین یهود با تحقیقات عربى اسلامى روشن گردید و معلوم شد که علم نقد عهد قدیم، علمى اسلامى است و ریشه در قرآن کریم دارد و علماى تفسیر و دانشمندان مسلمان تاریخ ادیان در آن تحول بخشیدند.
همچنین وجود ارتباط گسترده میان روش نقد تاریخى مسلمانان و روش دانشمندان نظریه مصادر روشن شد.
بایسته است که دانشمندان مسلمان از نظریه مصادر براى دستیابى به آنچه غرب بدان رسیده، در زمینه هاى ذیل بهره جویند:
۱. در زمینه تفسیر آیات قرآنى مرتبط با تورات و انجیل: به طورى که نتایج مثبتى را که شرق شناسان بدان رسیده اند و مؤید دیدگاه قرآن در تحریف و تعدیل و تغییر در متون دینى یهودى و مسیحى است، به تفسیر این آیات بیفزاییم.
۲. در زمینه گفتگوى میان تمدن ها: به نحوى که نقش ایجابى تحقیقات اسلامى و عربى را در اروپا بیان دارد و چگونگى تأثیر این تحقیقات را در روش هاى اروپایى نمایان سازد.
۳. در زمینه تاریخ ادیان: به گونه اى که انسانى شدن عهد قدیم و جدید را از خلال تحقیقات شرق شناسان و خاصه مذهبیان آنها تبیین کند و کلیدى را براى فهم بیشتر و عمیق از ماهیت آن به دست دهد.
پی نوشت ها:
۱. این نوشتار ترجمه اى است از: (الدراسات القرآنیه فى آلمانیا: دوافعها و آثارها)، احمد محمود هویدى، مجله علم الفکر، العدد ۲، المجلد۳۱، اکتوبر ـ دیسمبر ۲۰۰۲م. ۲. استاد تحقیقادت یهودى، بخش زبان هاى شرقى دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره. ۳. ر. ک: عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ط۱، دارالقلم للملایین، بیروت، ۱۹۸۴، ص ۳۰۶. ۴. ر. ک: عمر لطفى عالم، المستشرقون و القرآن، ط ۱، مرکز دراسات العالم الاسلامى، مالطه ۱۹۹۱، ص ۸۱۸; شاخت و باسورث، تراث الاسلام، بخش اول، ترجمه به عربى: دکتر محمد زهیر سمهودى، تعلیق و تحقیق دکتر شاکر مصطفى، سلسله عالم المعرفه، شماره ۸، المجلس الوطنى للثقافه و الفنون الآداب، الکویت ۱۳۹۸ق / ۱۹۷۸م، ص ۳۹. ۵. دکتر محمد یاسین عریبى، الاستشراق و تغریب العقل التاریخى العربى، نقد العقل التاریخى، ط۱، المجلس القومى للثقافه العربیه، رباط، ۱۹۹۱، ص ۱۴۵. ۶. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق، الدراسات العربیه فى اروبا حتى بدایه القرن العشرین، تعریب عمر لطفى العالم، ط ۱، دمشق، دارقتیبه، ۱۴۱۷ ق/ ۱۹۹۶م، ص ۱۷. ۷. براى تفصیل بیشتر درباره مشکلات ترجمه معانى قرآن کریم به زبان هاى اروپایى به اذعان خود شرق شناسان ر. ک: ساسى سالم الحاج، الظاهره الاستشراقیه و اثرها على الدراسات الاسلامیه، ط۱، مرکز دراسات العالم الاسلامى، مالطه، ۱۹۹۱، ج۱، ص ۳۱۳. ۸. ر.ک: عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۳۰۸; محمد یاسین عریبى، الاستشراق و…، ص ۱۴۵. ۹. ر. ک: شاخت و باسورث، تراث الاسلام، ص ۶۷; عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۲۱۰ ـ ۳۰۹; محمدحسین على الصغیر، همان، ص ۳۳. ۱۰. ر. ک: ساسى سالم الحاج، الظاهره الاستشراقیه و …، ص ۲۱۳. ۱۱. درباره تعداد ترجمه هاى آلمانى قرآن کریم، ر.ک: محمود حمدى زقزوق، الاستشراق و الخلفیه الفکریه للصراع الحضارى، ط ۲، کتاب الامه، العدد ۵، رجب ۱۴۰۵ هـ /۱۹۸۵م، ص ۶۵. ۱۲. ترجمه اول در مؤسسه انتشاراتى باواریا درمونیخ به سال ۱۹۹۴م، اما ترجمه دوم در مرکز اسلامى مونیخ و آکادمى دعوه در دانشگاه بین المللى اسلامى در اسلام آباد سال ۱۹۹۶م به چاپ رسید. ۱۳. عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۳. ۱۴. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۹۸; محمد یاسین عریبى، الاستشراق و … ، ص ۱۴۵. ۱۵. ادو اشتاینباخ، (التطورات الحدیثه لعلم الشرق الادنى المرتبط بالعصر الحاضر فى آلمانیا)، در: الاستشراق الآلمانى: تاریخه و واقعه و توجهاته المستقبلیه، دراسات مختاره جمعها و نقلها من الآلمانیه الى العربیه، احمد محمود هویدى، تقدیم الاستاذ محمود حمدى زقزوق، مراجعه الاستاذ الدکتور محمود فهمى حجازى، وزاره الاوقاف، المجلس الاممى للشؤون الاسلامیه، القاهره، ۱۴۲۰ هـ/ ۲۰۰۰م، ص ۱۶۲. ۱۶. محمد یاسین عریبى، الاستشراق و…، ص ۱۴۵. ۱۷. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۹۸ ـ ۹۹ . ۱۸. ر. ک: شاخت و باسورث، تراث الاسلام، ص ۶۵; محمود حمدى زقزوق، الاستشراق و الخلفیه الفکریه…، ص ۳۲ ـ ۳۴. ۱۹. Rudi Paret، Mohammad and der Koran 7. Auflage Varlag W. Kohlhammer Stuttgart، Berlin، Koeln، ۱۹۹۱، pp. 166-167. میشال جحا، الدراسات العربیه و الاسلامیه فى اروبا، ط ۱،معهد الانماء العربى، بیروت ، ۱۹۸۲، ص ۱۹۵. ۲۰. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۲۳۳ . ۲۱. Rudi parat: p. 167. نجیب العقیقى، المستشرقون، ط ۴، دارالمعارف، القاهره، من دون تاریخ، ج۲، ص ۳۸۰. ۲۲. ر. ک: محمدخلیفه حسن، (علاقه الاسلام بالیهودیه)، رؤیه اسلامیه فى مصادر التورات الحالیه، دارالثقافه للنشر و التوزیع، القاهره، ۱۹۸۶، ص ۲۰ ـ ۲۲. ۲۳. اینو لیتمان، (المساهمه الآلمانیه فى علم الشرق الادنى)، در الاستشراق الالمانى تاریخه و واقعه و توجهاته المستقبلیه، ص ۲۵ ـ ۲۶. ۲۴. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۲۳۳; نجیب العقیقى، المستشرقون، ج۲، ص ۳۶۶ ـ ۳۷۹. ۲۵. ر. ک: اسپینوزا، رساله فى اللاهوت و السیاسه، ترجمه و تقدیم حسن حنفى، مراجعه فؤاد ذکریا، الانجلو المصریه، ۱۹۷۱، القاهره، ص ۲۶۵ ـ ۲۸۲. ۲۶. اسماعیل راجى الفاروقى، اصول الصهیونیه فى الدین الیهودى، ط ۲، مکتبه وهبه، القاهره ۱۹۸۸م، ص ۸. ۲۷. ر. ک: محمدعبداللّه دراز، مدخل الى القرآن الکریم، عرض تاریخى و تحلیل مقارن، ط ۲، دارالقلم ۱۹۸۱، الکویت، ص ۳۳ ـ ۳۹; مناع قطان، مباحث فى علوم القرآن، ط ۱۵،مؤسسه الرساله، سوریا، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م، ص ۱۱۸ ـ ۱۵۵. ۲۸. مناع قطان، مباحث فى علوم القرآن، ص ۱۲۹. ۲۹. عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۳۸۷. ۳۰. ر. ک: میشال حجا، ص ۲۰۱; نجیب العقیقى، المستشرقین، ص ۳۶۴ ـ ۴۵۱. ۳۱.نجیب العقیقى، المستشرقین، ص ۳۶۲. ۳۲. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۱۷۷. ۳۳. همان، ص ۱۷۷. ۳۴. نجیب العقیقى، المستشرقون، ص ۳۶۷; عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۲۷. ۳۵. نجیب العقیقى، المستشرقون، ص ۴۵۰; عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین،ص ۵۴. ۳۶. ر. ک: نجیب العقیق، المستشرقون، ص ۴۰۰، ۴۳۱ و ۴۷۹. ۳۷. یوهان فوک: تاریخ حرکه الاستشراق… ، ص ۱۴. ۳۸. عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۲۰۵. ۳۹. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۳۴ ـ ۳۵. ۴۰. کاتارینا مومزون، جوته و العالم العربى، ترجمه عدنان عباس على، مراجعه عبدالغفار مکاوى، سلسله عالم المعرفه، العدد ۱۹۴، المجلس الوطنى للثقافه و الفنون و الآداب، الکویت، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵ م، ص ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۳۸و ۳۰۱. ۴۱. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق، ص ۱۶۳. ۴۲. ر. ک: ثابت عید، ترجمه معانى القرآن الکریم الآلمانیه بین سموم المستشرقین و جهود المسلمین، الحلقه الثانیه، فى الحیاه، العدد ۱۱۹۹، ۲۰ / ۱۲/ ۱۹۹۵، ص ۲۱. ۴۳. از مهم ترین این اصطلاحات است: انکار عشاى ربانى، انکار حق کنیسا در غفران، رد منع ازدواج مردان دین. براى تفصیل در مورد اصطلاحات مذهب پروتستانى ر. ک: الامام محمد ابوزهره، محاضرات فى النصرانیه، ط ۳، دارالفکر العربى،القاهره، من دون تاریخ، ص ۱۸۳ و ۱۸۸; محمد خلیفه حسن، تاریخ الادیان، دراسه وصفیه مقارنه، من دون دار نشر، القاهره ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶ م، ص ۲۳۵ ـ ۲۳۶. ۴۴. محمود فهمى حجازى، علم اللغه العربیه، مدخل تاریخى مقارن فى ضوء التراث و اللغات السامیه، دارالثقافه للطباعه والنشر القاهره، ص ۱۲۶و ۱۲۸. ۴۵. محمود مهمى حجازى، علم اللغه العربیه…، ص ۱۲۹و ۱۳۰. ۴۶. ر. ک: محمدحسین على الصغیر، ص ۳۲، ۳۳. ۴۷. اینولیتمان، الاستشراق الآلمانی…، ص۲۶. ۴۸. همان، ص ۲۶ ـ ۲۷. ۴۹. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق…، ص ۸۵. ۵۰. همان، ص ۸۵. H. Speyer، Die bibische Erzeahungen in Qoran. Berslau 1931 . چاپ دوم این کتاب در هیلدذهایم(۱۹۶۱م) انجام گرفته است. ۵۱. Judaism in Islam، Biblical and Talmudic Bachgrounds of the koran and its commen taries، suras III، N. Y. UP. 1954. ۵۲. Ibid، P. XViii. ۵۳. H. Htrschfeld، juedische Elemente im koran، Berlin، ۱۸۷۸. ۵۴. Ischapiro: Die Haggadisehen Elemente im erzaehlende Teil des korans. Frankfurt، ۱۹۰۷. ۵۵. J. F. Gerok: Varsuch ainer Darstellung der christologie des korans، ۱۸۳۹. ۵۶. W. Roudolph: Die Abaaengigkeit des. Qorans von judentur and christentum، stuttgart 1922. ۵۷. kal Ahrens: christliches im qoran in: ZDMG84 (1930)، pp. 15-68، ۱۴۸-۱۹۰. ۵۸.محمد خلیفه حسن، تاریخ الادیان، دراسه وصفیه مقارنه، ص ۳۱و ۴۸. ۵۹. Heabert busse، Die Thecologischen beziehungen des islams zu judentum and christentum، Darmatadt. wissenschaftliche buchgesllschaft، ۲. SUF، pp. 30 – 37. ۶۰. همان، ص ۳. ۶۱. همان، ص ۱۶۴ و ۱۷۶. ۶۲.الامام محمد ابوزهره، محاضرات فى النصرانیه، ص ۱۷۰ و ۱۸۰. ۶۳. درمورد تحول نص ماسورا ر. ک: Georg fothrer… Exegese des Alten Testaments، Quell & Meyer، Heidelberg 1983 (4. auf) pp. 33-36; Emst wuerthwein: Der Text des Alten Testaments: Eine Einfuerhu in die Biblia Hebraica deutsche Bibgesellschaft، stuttgart – 1952، ۱۹۸۸، pp. 13-52; John H. Hayes: An intrcduction to o. T. Study 1st، British ed، Scm press-1982، pp. 20-34. ۶۴. زالمان شازار، تاریخ نقد العهد القدیم من اقدم العصور حتى العصر الحدیث، ترجمه: احمد محمود هویدى، مراجعه: محمد خلیفه حسن، المشروع القومى اللترجمه، عدد ۲۰۴ن، المجلس الاعلى للثقافه، القاهره، ۲۰۰۰م، ص ۲۲ ـ ۲۵. ۶۵. ابوجعفر محمدبن جریر الطبرى، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م، ج ۱، ص ۳۶۶ و ۳۶۷. ۶۶. ابوالفتح محمدبن عبدالکریم الشهرستانى، الملل و النحل، تحقیق محمد سید کیلانى، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م، ج۱،ص ۲۱۲. ۶۷. محمدعلى الصابونى، مختصر تفسیر ابن کثیر، ط۷، دارالقرآن الکریم، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م،مجلد ۱، ص ۸۰. ۶۸. از جمله اختلاف ها میان فرقه هاى قبل از ظهور اسلام، این است که فرقه سامریان به دلیل اینکه به خاتم بودن موسى(ع) ایمان دارند، فقط به اسفار پنج گانه ایمان آورده اند و اجزاى دیگر عهد قدیم را رد مى کنند; اما فرقه صدوقیان به اسفار عهد قدیم ایمان داشته، ولى مشنا و تلمود و تمامى میراث شفاهى و نیز به ملائکه و برخاستن اموات از قبور و قضا و قدر ایمان ندارند، بر خلاف طایفه آسینیون که به این امور اعتقاد دارند. ر. ک: حسن ظاظا، الفکر الدینى الاسرائیلى، اطواره ومذاهبه، مکتبه سعید رأفت، القاهره ۱۹۷۵م، ص ۲۴۸، ۲۵۹، ۲۶۹ و ۲۷۲. ۶۹. شهرستانى، الملل و النحل، ص ۲۱۹. ۷۰. المسعودى، مروج الذهب، ص ۶۱. ۷۱. همان، ص ۶۱. ۷۲.عبدالرحمن بدوى، موسوعه المستشرقین، ص ۲۰۹. ۷۳، یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق، ص ۱۱۶ ۷۴. Hans-Jochim kraus، Geschichte der histerischkritischen Erforschung Alten Testaments. 4. AUF. Neukirchener veriag 1988، pp. 97-103. 133. ۷۵. Hans-Joachim kraus، pp. 131-133. ۷۶.درباره مداخل عهد قدیم و تحقیقات جدید درباره تورات ر.ک: همان، ص ۴۴۰ ـ ۴۵۵. ۷۷. همان، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۱. ۷۸. Herbirt Busse، p. 3. ۷۹. Hans-Joachim kraus: pp. 255 – 259. ۸۰.همان، ص ۳۹۹ ـ ۴۰۰، ۴۲۳ ـ ۴۲۴، ۴۴۴ ـ ۴۴۵، ۴۵۰ ، ۴۵۱، ۵۳۰، ۵۳۱، ۵۳۵ و ۵۳۶. ۸۱. محمد خلیفه حسن، مقارنه، الادیان دراسه وصفیه، ص ۲۸. ۸۲. درباره ویژگى هاى زبانى، ر. ک: C. Steuemagel، lehrbuch der Einleitung in des Alts Testament، Miteinem Anhang ueber die Apokryphen und Pseudepigraphen. 1912. pp. 203. 214-215، ۲۳۳-۲۳۵. درباره ویژگى هاى دینى و فکرى ر. ک: محمد خلیفه حسن، مدخل نقدى الى اسفار العهد القدیم، من دون دارنشر، القاهره، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۶، ص ۲۱ ـ ۲۹ . ۸۳. درباره تاریخ منابع تورات و اختلاف ناقدان ر. ک: علاقه الاسلام بالیهودیه، رویه اسلامیه فى ضوء مصادر التوراه الحالیه، ص ۱۹ ـ ۲۰. ۸۴. ابن حزم کمؤسس لعلم نقد الکتاب المقدس، ص ۷۸۷. ۸۵. درباره این اصطلاح ر. ک: John H. Hayes: pp. 127-128. 153-154; Hans-Joachim kraus: pp، ۳۴۴-۳۴۶، ۴۰۳. ۴۱۲-۴۱۳. منبع :آینه پژوهش ، شماره ۱۰۳ ، فروردین و اردیبهشت ۸۶احمد محمود هویدى
ترجمه:حسین علینقیان