- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
نگاهی به اوضاع فرهنگی ـ اجتماعی جامعه
امام باقر (علیه السلام) در دوره ای امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامی در وضع فرهنگی نابه سامانی به سر می برد و عرصه فرهنگی جامعه گرفتار چالش های عمیق عقیدتی و درگیری های مختلف فقهی میان فرق اسلامی شده بود. فروکش کردن تنش های سیاسی پس از واقعه عاشورا سال ۶۱ هجری، همچنین شکست برخی احزاب سیاسی مانند «عبداللّه بن زبیر» سبب یکپارچگی حاکمیت بنی امیه شده بود و ناگزیر، بسیاری از دانشمندان از صحنه سیاسی دور شده بودند و حرکت گسترده ای در زمینه های مختلف علمی با بحث و بررسی درباره مسایل گوناگون آغاز شده بود. این رویکرد گسترده به مسایل فقهی و بحث تبادل نظرهای علمی در این برهه و پیدایش مکتب ها و سبک های مختلف علمی پس از مدت ها رکود، رونق فراوانی به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازی افکار عمومی دانشمندان اسلامی و به ویژه خردورزان شیعه بسیار دارای اهمیت و برتری است. با ظهور امام باقر (علیه السلام) ، گام مهم و به سزایی در راستای تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزی در میان دانشمندان شیعی پدید آمد.
از سوی دیگر، خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و… حیات فکری شیعه را با خطر روبه رو کرده بود که به راستی مرجعیت علمی شایسته ای چون امام باقر (علیه السلام) ، تفکرات خطرناک این فرقه ها را تا حد قابل توجهی منزوی ساخت که آراء و نظرات آنها و نیز موضع گیری امام در برابر هر یک، به گونه ای گسترده تر بررسی خواهد شد.
ترسیمی از چهره علمی امام
امام به سان خورشیدی گیتی فروز، بر سپهر دانش پرتو افکن بود و در بیان برتری و بزرگی این جایگاه، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثی شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(علیه السلام) است و این خود بزرگ ترین گواه در برجستگی شخصیت علمی ایشان به شمار می رود.
بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره جایگاه علمی امام، جمله های بسیار زیبایی بر زبان رانده و یا نگاشته اند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاهداری می کند. دانشمندان بسیاری چون «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذر نهدی» و… درباره برجستگی علمی او سخن رانده اند.[۱] دامنه گسترده روایات امام در زمینه های گوناگون علمی، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وی را درج و نقل نمایند که از جمله آنها «ابوحنیفه» را می توان نام برد.
پایه گذاری نهضت بزرگ و پویای علمی
امام باقر (علیه السلام) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصه فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علم و پیشرفت های آن طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنه دار به بنیان گذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق(علیه السلام)، به اوج خود رسید.
امام با برقراری حوزه درس، با کج اندیشی ها، زدودن چالش های علمی، تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون گر قرآن مبارزه کرد و تمام ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست؛ به گونه ای که دانشمندی چون «جابر بن یزید جعفی» هر گاه می خواست سخنی در باب علم به میان آورد ـ با آن توشه ای که از دانش داشت ـ می گفت: «جانشین خدا و میراث دار دانش پیامبران محمد بن علی(علیه السلام) برایم این گونه گفت»[۲] و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمی خود در برابر جایگاه امام، از خود نظری به میان نمی آورد.
«ابو اسحاق سبیعی» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمی امام را درست می پندارد که وقتی از او در مورد مسئله ای می پرسند، پاسخ را از زبان امام می گوید و می افزاید: «او دانشمندی است که هرگز کسی به سان او] در علم [ ندیده ام».[۳]
«ابو زُرعه» نیز در این باره اقرار می کند: «او بزرگ ترینِ دانشمندان است».[۴]
تحکیم بنیادهای تفکر شیعی
در آن روزگار، بسیاری از شیعیان به مراتب عالی تشیع دست نیافته بودند و دسته ای از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه زیادی به فراگیری و بهره مندی از دانش امام نیز نشان می دادند. آن گونه که از کتاب های رجالی فهمیده می شود، نام بسیاری از اشخاصی که رابطه تنگاتنگی با امام داشته اند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع می توانست تا اندازه ای اندیشه شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزه های دیگری با آن قسمت از معارفی که آنان از امام می آموختند وجود داشت. امام باقر (علیه السلام) نیز مانند دیگر امامان شیعه، برای تحکیم پایه های اندیشه شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبی برای همگان معرفی کرد. او می فرمود: «فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درهای دانش خداوندی و راه رسیدن به خشنودی او هستند. آنان دعوت کنندگان مردم به سوی بهشت و راهنمایان به سوی آنند».[۵]
امام با تکیه بر قرآن، رهبری شیعه و تقویت مبانی پیروی از آن را معرفی می کرد و می کوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امری الهی و مبتنی بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد رهبری شیعه بر احادیث نبوی که بر شباهت و قرابت میان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) تأکید می کرده در بحث های کلامی ایشان انعکاس فراوانی دارد. او با بیان اینکه امام، دارای صفاتی ذاتی ـ مانند عصمت و علم ـ است، در نظر داشت رویکرد جدّی تری به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاه های ایشان درباره این موضوع، تأثیر ویژه ای بر مردم گذاشت و بسیاری از تهدیدها و خطرات را از تفکر شیعی دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونی که در آن زمان درباره مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونی گذارد.
در احادیث شیعی نیز توجه گسترده ای به این موضوع در سخنان امام باقر (علیه السلام) شده است.[۶]
پرورش فرهیختگان و دانشوران بسیار
امام باقر (علیه السلام) ، دانشمندان برجسته ای را در رشته های گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه های علوم اسلامی تربیت کرد که هر یک وزنه ای در دانش به شمار می رفتند. امام با درایت و هوشیاری تمام توانست شکافی را که در گذر سال های متمادی بین قرآن و عترت در باورهای دینی بخش عظیمی از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر (علیه السلام) ، خفقان سیاسی به اندازه ای بود که در برخی از ادوار انتقال آموزه های ناب اسلامی فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزش های دینی به چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت می گرفت.
در این میان، عصر امام باقر (علیه السلام) به دلیل وجود شرایط سیاسی خاص اوضاع حاکم، تا اندازه ای به امام اجازه برقراری مجامع علمی داد تا ایشان بتواند استعدادهای نهفته ای را که در جامعه اسلامی وجود داشت تربیت کند؛ با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچ گونه محدودیتی در این راستا نداشته؛ بلکه با رعایت تقیه و پنهان کاری و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملی کرده و با وجود تنگناهای خاص سیاسی و فرهنگی توانست افراد زیادی ـ بالغ بر ۴۶۲ نفر ـ را با آموزش ها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آنها در دست است.[۷] برجسته ترین آنها عبارت بودند از:
۱ – زراره بن اعین
او از بزرگ ترین راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام و از ثقات آنهاست که بسیار مورد اطمینان اهل بیت علیهم السلام بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر (علیه السلام) ، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترین ها به شمار می آمد.
حتی نقل است که امام صادق(علیه السلام) روزی به او فرمود: «ای زراره، نامت در ردیف نام های بهشتیان است».[۸] و نیز می فرمود: «خدای رحمت کناد زراه بن اعین را که اگر او و تلاش های او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین می رفت».[۹] و نیز: «گروهی هستند که ایمان را به زینهار گرفته و برگردن می افکنند (از آن پاسداری می کنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران [ایمان] نامند. بدانید که زراره بن اعین از آن گروه است».[۱۰]
و احادیث بسیار دیگری که در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.
۲ – محمد بن مسلم ثقفی
او از بزرگان و راویان احادیث ائمه علیهم السلام بود و احادیث بسیاری از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که در کتاب های معتبر[۱۱]
«عبداللّه بن ابی یعفور» می گوید:
«نزد امام صادق(علیه السلام) رفتم و گفتم: ما نمی توانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دسترسی به شما [برای پاسخ به پرسش هایی که داریم] برایمان وجود ندارد و گاه برخی از من پرسش هایی می کنند که پاسخ همه آنها را نمی دانم [تکلیف ما چیست؟] امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفی نمی روید؟ همانا او [احادیث] بسیاری از پدرم شنیده و نزد او فردی قابل اطمینان و احترام بوده است».[۱۲]
امام باقر (علیه السلام) درباره اش می فرمود: «در شیعیان ما کسی فقیه تر از محمد بن مسلم نیست».[۱۳]
او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانی امام باقر (علیه السلام) حاضر می شد و پاسخ پرسش های خویش را می شنید و درس می آموخت.[۱۴] وی در مدت عمر خویش، سی هزار حدیث از امام باقر (علیه السلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(علیه السلام) شنید و آنها را روایت کرد[۱۵] که قسمتی از آنها به دست ما رسیده است. هم چنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستش گران راستین زمان خود به شمار می آمد.[۱۶] او به سال ۱۵۰ هجری قمری در کوفه بدرود حیات گفت.[۱۷]
۳ – ابوبصیر؛ لیث بن البَختَریّ مرادی
او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) بود و سخنان بسیاری را نیز از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابی نگاشت که بسیاری از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند.[۱۸] «شعیب عقرقونی» می گوید:
«از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئله ای پیدا کردیم از چه کسی سؤال کنیم؟ امام پاسخ فرمود: از ابابصیر».[۱۹]
۴ – بُرید بن معاویه عجلی
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهی ماهر بود و نزد امام باقر (علیه السلام) جایگاهی ویژه داشت و نیز دارای کتابی بود که برخی از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کرده اند.[۲۰]
«ابو عُبیده حِذاء» می گوید:
«از امام صادق شنیدم که فرمود: زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانی هستند که خدای بزرگ در مورد آنان می فرماید: (وَالسّابِقونَ السابِقونَ اُولئِکَ المُقَربُونَ)[۲۱] ».[۲۲]
امام صادق(علیه السلام) در روایتی دیگر می فرماید:
«هیچ کس به اندازه زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر اینها نبودند کسی تعالیم دین و مکتب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را گسترش نمی داد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسداری از حلال خدا و حرام او کمربستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».[۲۳]
او در دوران امامت امام صادق(علیه السلام) زندگی را فرو گذاشت و در خاک آرمید.[۲۴]
در این میان، بزرگان دیگری چون؛ «جابر بن یزید جعفی»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیاری دیگر از بزرگان و فرهیختگان[۲۵] این عصر را نیز می توان نام برد.
پی ریزی تدوین حدیث
در پی انحرافات عمیقی که پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگیزی دامن گیر جهان اسلام شد و آن جلوگیری از تدوین احادیث اهل بیت علیهم السلام بود که آثار زیان بار آن سالیان دراز بر پیشانی فرهنگ دینی مردم باقی ماند.
نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله) و سخنان تابناک اهل بیت: جلوگیری شدید به عمل آمد و به جای آن سیل عظیمی از تحریفات در زمینه احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله) و جعل آنها به فرهنگ و اعتقاد مردم روی آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال ۱۰۰ هجری که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصاری» صادر کرد.
او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار می رفت و از اصحاب علی(علیه السلام) شمرده می شد، به بازگرداندن فدک به اهل بیت علیهم السلام و تدوین حدیث کمربست.[۲۶] امام باقر (علیه السلام) از این فرصت استثنایی کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان ده ها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر (علیه السلام) نماینده مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و نخستین سر و سامان دهنده احادیث تابناک معصومین (علیهم السلام) بود.
از این رو، بسیاری از محدثین وقت با دیدن تلاش های بی دریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاهداری سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت علیهم السلام، از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) است.
بنیان گذاری اجتهاد
یکی از شاخه های بزرگ علوم اسلام «علم اصول» است که با بهره گیری از آن احکام شرعی را از ادله شرعیه استخراج می کنند. از این رو، اجتهاد متوقف بر آن است و مجتهد برای استنباط احکام شرعی به آن نیاز مبرم دارد و ملکه اجتهاد برای او حاصل نمی شود، مگر اینکه به تمامی بحث های آن آشنایی کامل داشته باشد.
تمامی دانشمندان شیعی بر این باورند که امام باقر (علیه السلام) ، نخستین کسی بود که این علم را تأسیس کرد و قواعد آن را به وجود آورد و بدین وسیله دروازه اجتهاد را به روی دانشمندان اسلامی گشود.[۲۷]
قواعدی را که امام تأسیس کرد به این نام ها در بین اصولیین شهرت یافت.
استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفی ضرر، علاج تعارض بین اخبار و…
تمامی این قواعد به همراه اخباری که از امام در مورد آنها وارد شده است، در کتاب های اصولی موجود است. به گونه ای که هر یک از این روایات، درون مایه تأسیس قاعده ای بزرگ در اصول فقه قرار گرفت[۲۸] و آن را مبنای قواعد اصولی قرار دادند.[۲۹]
مبارزه با شیوه های نادرست اجتهاد
امام باقر (علیه السلام) وقتی باب اجتهاد را به روی دانشمندان گشود، عده ای با اتخاذ برخی شیوه های نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان» استنباط احکام شرعی را با خطری جدی روبه رو کردند. آنان با قوانینی این گونه، گاه به مخالفت با نصّ کتاب و سنّت و سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخاستند.[۳۰]
از این دانشمندان، می توان از «نعمان بن ثابت» نام برد که به نام «ابو حنیفه» شهرت یافت. او فتاوی عجیب و قیاساتی را وارد کرد و بر پایه گمان و سلیقه خود فتواهایی داد که این فتاوی اکنون در دست است.[۳۱] از دیگر این افراد می توان از «سفیان بن سعید بن مسروق» مشهور به «سفیان ثوری» نام برد که برخی نیز او را از اطرافیان امام صادق(علیه السلام) ذکر کرده اند.[۳۲] از او نیز روایاتی در دست است که دلالت بر کژاندیشی او دارد. آنان گاه مورد لعن اهل بیت (علیهم السلام) نیز قرار می گرفتند.[۳۳]
آنچه اهمیت دارد این است که این گونه برداشت های اشتباه و به کار گیری شیوه های نادرست در استنباط احکام، همواره مورد ذمّ اهل بیت (علیهم السلام) بوده و بخشی از تلاش های امام باقر (علیه السلام) را نیز در زمینه مبارزات فرهنگی به خود اختصاص می داده است. امام برای زدودن این شیوه و به کارگیری کارکردهای صحیح اجتهاد به اصحاب وارسته خود می فرمود:
«سنت رسول خدا قیاس بردار نیست. چگونه می توان قیاس را ملاک ]استنباط حکم[ قرار داد، در حالی که بر زن در دوران قاعدگی اش قضای روزه واجب است، ولی قضای نماز واجب نیست؟».[۳۴]
توسعه فرهنگ انتظار
تلاش های گسترده و عمیق امام باقر (علیه السلام) در نشر معارف اسلام ناب، سوق دادن امت به سوی فرهنگ انتظار امام آخرین (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. او در تبیین این فرهنگ بر آن بود تا با روشن کردن زوایای پنهان فرج آل محمد (صلی الله علیه و آله) و پاسخ دادن به پرسش های گوناگون، غیبت و ظهور او را امری خدادادی و خارج از اختیار معرفی و نیز منتظران را به انتظار ظهور او ترغیب کند.
«ام هانی ثقفیه» می گوید:
«بامداد، خدمت سرورم محمد بن علی الباقر (علیه السلام) رسیدم و گفتم: سرورم! آیه ای از کتاب خدا بر دلم خطور کرده و مرا پریشان ساخته و خواب از چشمم در ربوده است. فرمود: بپرس ای امّ هانی. گفتم: (فَلا اُقسِم بِالخُنَّسِ الجَوار الکُنّسِ)[۳۵] فرمود: ای امّ هانی، خوب مسئله ای پرسیدی. او مولودی در آخر الزمان است. او مهدی این دودمان است و برای او غیبتی خواهد بود که اقوامی در آن گمراه می شوند و گروهی نیز هدایت می یابند و خوشا بر تو اگر او را دریابی و خوشا به حال کسی که او را دریابد».[۳۶]
نشر فرهنگ اصیل اسلامی
۱ – بازیافت بهره گیری صحیح از قرآن
هر چند سیاست جلوگیری از تدوین احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله) با شعار «کافی بودن قرآن» پیش می رفت، اما از عمل به قرآن خبری نبود و فقط از آن به صورت ابزاری برای جلوگیری از نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام) و زنده شدن نام آنها استفاده می شد. کتاب خدا به ابزاری برای دست یابی به اغراض سیاسی و سرکوبی پیروان اهل بیت (علیهم السلام) با تأویل و تفسیر به رأی، به ابزار سرکوبی مخالفین تبدیل شده و در واقع، قرآن در انزوای شدید بود.
امام باقر (علیه السلام) در جایگاه بهترین مفسّر قرآن با بازگو کردن تفسیر درست آیات، بسیاری از ابهام ها را زدود و مشت مخالفین و سودجویان را باز کرد. او همواره برای به اثبات رسانیدن مدّعاهای خود از آیات قرآن بهره می جست و کلام خدا را گواه بر سخن خویش می گرفت و می فرمود:
«هر چه را می گویم از من سؤال کنید [این که گفتی] در کجای قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت نمایم».[۳۷] امام به اندازه ای بر آیات قرآن تسلط داشت که «مالک بن اعین جهنی» شاعر هم عصر امام درباره او سرود:
«اگر مردم در صدد جست وجوی علوم قرآن بر آیند، باید بدانند که قریش بهترین دانای آن را دارد و اگر امام باقر (علیه السلام) در علوم قرآنی لب به سخن گشاید، فروع زیادی برای آن ترسیم خواهد نمود…»[۳۸]
شایان ذکر است که امام کتابی در تفسیر قرآن نگاشت که «زیاد بن منذر» و بسیاری از بزرگان چون «ابو بصیر» از آن روایت کردند.[۳۹]
۲ – مرجعیت فقهی و موقعیت پاسخگویی علمی
از دیگر تلاش های چشم گیر امام در راستای نشر تعالیم اسلامی، مرجعیت عملی امام در پاسخگویی به مسایل فقهی مردم بود. «ابو حمزه ثمالی» می گوید:
«نزد امام باقر (علیه السلام) در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشسته بودم که مردی نزد من آمد و سلام کرد و پرسید: کیستی ای بنده خدا؟ گفتم: از کوفیان هستم، چه می خواهی؟ گفت: آیا ابا جعفر را می شناسی؟ گفتم: بله، کارت با او چیست؟ گفت: چهل مسئله آماده کرده ام و در پی جواب آنم تا بدانم به کدام باید عمل کنم… در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالی که جماعتی از اهل خراسان و دیگر استان ها همراه وی بودند و در مورد مسایل حج از امام می پرسیدند. آن مرد نیز نزدیک امام نشست و پرسش های خود را مطرح کرد و پاسخ گرفت».[۴۰]
همچنین، بسیاری از دانشمندان چون «قتاده بن دعامه»، «طاووس یمانی» و «عاصم بن عمر»، هر گاه حضرت را می دیدند برای پاسخ گرفتن پرسش های خود از لحظات بهره می جستند و در هر حالی از امام سؤال می کردند. نمونه های زیادی از این گونه گفت وگوها و پرسش و پاسخ ها در تاریخ آمده است.[۴۱]
۳ – شناساندن رهیافتی جایگاه امام
امام باقر (علیه السلام) تلاش فراوانی برای جلب دل ها به سوی دوستی اهل بیت علیهم السلام مبذول می داشت و در صدد بود تا با این شیوه، جایگاه امامت را به گونه ای روشن تر برای مردم ترسیم کند و وسیله نجات و رستگاری را به آنان بنمایاند. «حکم بن عتیبه» طی داستان تأثیر گذاری در این باره می گوید:
«من کنار ابا جعفر (علیه السلام) در مجلس پر ازدحامی نشسته بودم که پیرمردی عصا زنان وارد مجلس شد. بر آستانه در ایستاد و گفت: درود و رحمت خدا بر تو ای پور پیامبر. امام پاسخ سلامش گفت. سپس رو به حاضرین کرد و به آنان نیز سلام نمود. پس پیش روی امام آمد و گفت: ای پسر فرستاده خدا، مرا نزدیک خود جای ده که جانم فدایت باد! به خدا سوگند که من شما [اهل بیت] را دوست می دارم و با هر که شما را دوست بدارد دوستم و به خدا سوگند که این دوستی با شما [ اهل بیت] و دوستداران تان به خاطر مطامع دنیوی نیست. من از دشمنان شما بیزارم و سوگند که دشمنی ام با آنان به خاطر
اشک شوق بر رخسار پیرمرد تراوید، زانوانش سست شد، گریه اش بالا گرفت و بر زمین نشست. حاضرین نیز با دیدن این عشق بازی اشک شوقشان بیرون تراوید. امام اشک از چشمان پیرمرد پاک کرد. پیرمرد گفت: ای فرزند فرستاده خدا، فدایت گردم دستت را به من بده. دست امام را گرفت بوسید و بر صورت و چشمانش کشید. آن گاه گریبان گشود و دست امام را بر روی قلب خود گذاشت و گفت: سلام خدا بر شما [اهل بیت علیهم السلام] باد و رفت. امام به حاضرین رو کرد و فرمود: هر که دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببیند به او نگاه کند. راوی می گوید: هرگز مجلسی را چنین حسرت زده ندیده بودم».[۴۲]
۴ – نیایش؛ کانون ترویج آموزه های دینی
یکی از فعالیت های بارز امامان در زمینه نشر تعالیم دینی و آموزه های بلند عرفانی، بهره گیری از زبان نیایش برای اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا در تمامی حالات زندگی است. آنان در هنگامی که جامعه را امواج متلاطم فساد و تباهی، زورگویی و زر سالاری و خفقان و اسلام ستیزی در نوردیده بود، با خدای خویش راز و نیاز می کردند و برای بیان بخشی از عقاید و فرهنگ اسلامی از دعا بهره می گرفتند و در سنگر دعا، مردم را به توجه بیشتر به پروردگار و مبارزه با زورگویان فرا می خواندند.
هر چند مقصود اصلی آنان در این نیایش، بندگی و پرستش خدای بزرگ بود، با توجه به تعابیری که در نیایش آنها وجود دارد از لابه لای آن، مفاهیمی چون خلافت اهل بیت علیهم السلام، عدم سکوت در برابر ظلم و… را نیز می توان دریافت.
در بیشتر ادعیه، جمله صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) به چشم می خورد و این در حالی است که دشنام به اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه امیرالمؤمنین(علیه السلام) سکه رایج حکمرانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشی سپرده شده بود. امام باقر (علیه السلام) در نیایشی برای دریافت خواسته های خود از خدا، چنین می فرماید:
«… پروردگارا، تو را به تمامی نام هایت می خوانم که آنها را خود نامیدی و یا در کتابت فرو فرستادی و یا آنها را بر برخی از بندگانت فرا آموختی که بر محمد (صلی الله علیه و آله) و خاندان او درود فرستی و قرآن را بهار قلبم قرار دهی و آن را نور چشمم و وسیله از بین بردن غم هایم قرار دهی…».[۴۳]
امام در دیگر دعاهای خود افزون بر این مسایل، اعتقادات درست اسلامی را در زمینه یگانه پرستی، خدا محوری، رسالت، بازگشت به سوی خدا، وسوسه های شیطان و… نیز بیان می کردند.[۴۴]
پی نوشت ها:
[۱] . ابو جعفر محمد بن علی، ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، بی جا، انتشارات ذوی القربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ ق، ج ۴، ص ۲۱۱٫
[۲] . محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت، بی تا ، ج ۲، ص ۲۳۰٫
[۳] . همان، ص ۲۳۱٫
[۴] . مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۲۲۱؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی تا، ج ۱، ص ۶۵۱٫
[۵] . محمد بن حسن، حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ق، وسایل الشیعه، ج ۱۸، ص ۹٫
[۶] . ن. ک: محمد بن یعقوب الکلینی، اصول کافی، قم، انتشارات اسوه، ج ۲، کتاب الحجه.
[۷] . ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۸۱ ق، چاپ اول، صص ۱۰۲ ـ ۱۴۲٫
[۸] . ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، قم، مؤسسه آل البیت:، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۳۴۵٫
[۹] . همان، ص ۳۴۸٫
[۱۰] . همان، ص ۳۷۸٫
[۱۱] . محمد جوهری، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتی، ۱۴۱۷ ق، ص ۵۷۸٫
[۱۲] . اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۳۸۳٫
[۱۳] . همان، ص ۳۹۱٫
[۱۴] . همان.
[۱۵] . همان، ص ۳۸۶، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۵۰٫
[۱۶] . محمد بن النعمان العکبری البغدادی (شیخ مفید)، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ص ۵۱٫
[۱۷] . ابوالعباس احمد بن علی بن نجاشی کوفی، رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص ۳۲۴٫
[۱۸] . رجال النجاشی، ص ۳۲۱٫
[۱۹] . اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۴۰۰٫
[۲۰] . رجال النجاشی، ۱۱۲٫
[۲۱] . واقعه: ۱۰و۱۱٫
[۲۲] . اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۳۴۸٫
[۲۳] . همان؛ الاختصاص، ص ۶۶٫
[۲۴] . رجال النجاشی، ص ۱۱۲٫
[۲۵] . رجال الطوسی، صص ۱۰۲ ـ ۱۰۴٫
[۲۶] . قاموس الرجال، ج ۱۱، ص ۲۳۲؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحی بن احمد بن محمد العکری الحنبلی، تذکرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۸ ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۹۰٫
[۲۷] . باقر شریف قرشی، حیاه الامام محمد الباقر۷، نجف، مطبعه النعمان، (ع)۱۳۹ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۲۲۶٫
[۲۸] . نک: وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۱۰۰۶، ابا جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی، تهذیب الاحکام، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۴۱۷ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۴۴۶؛ ابا جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۶ ق، چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۸۳٫
[۲۹] . روح اللّه خمینی، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۱۷ ق، چاپ اول، ص ۴۱؛ مرتضی انصاری، فرائد الاصول، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق، چاپ ششم، ج ۲، صص ۵۶۴ و ۶۹۷، ۷۳۷؛ محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصّصیه للشهید الصدر، ۱۴۲۱ ق، ج ۱، ص ۴۵۴٫
[۳۰] . المفید من معجم رجال الحدیث، ص ۶۴۱٫
[۳۱] . ن. ک، محمد تقی التستری، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۵ ق، ج ۱۰، صص ۳۷۶ ـ ۳۸۶٫
[۳۲] . المفید من معجم رجال الحدیث، ص ۲۵۵٫
[۳۳] . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۳۰۶٫
[۳۴] . بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۷٫
[۳۵] . تکویر: ۱۵ و ۱۶٫
[۳۶] . ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی الصدوق، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۹۰ ق، ج ۱، ص ۳۳۰٫
[۳۷] . ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، الاحتجاج، قم، دارالاسوه للطباعه و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ق، ج ۲، ص ۱۶۹٫
[۳۸] . سید جمال الدین احمد بن علی بن الحسنی معروف به ابن عنبه، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۰ ق، چاپ دوم، ص ۱۹۵؛ علی بن محمد، ابن احمد مالکی، الفصول المهمه فی معرفه الأئمه، قم، مؤسسه دارالحدیث الثقافیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ ق، ج ۲، ص ۸۷۹، الارشاد، ج ۲، ص ۲۲۶٫
[۳۹] . المجمع العالمی لاهل البیت، اعلام الهدایه، قم، مرکز الطباعه و النشر للمجمع العالمی لأهل البیت، چاپ اول، ۱۴۲۲ ق، ج ۷، ص ۲۱۵٫
[۴۰] . بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۷٫
[۴۱] . ن، ک: همان، صص ۳۴۹ ـ ۳۵۴٫
[۴۲] . بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۶۱٫
[۴۳] . ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم، ص ۲۱۳٫
[۴۴] . ن. ک: همان، صص ۲۱۲ ـ ۲۱۹ و ۳۵۷٫
نویسنده : حجه الاسلام ابوالفضل هادی منش ، صفحه ۳۴
مجله:پاسدار اسلام-اسفند ۸۳ و فروردین ۸۴ – شماره ۲۷۹ و ۲۸۰