- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
برخی با تعبیر از جهاد اسلامی به «جنگ و خونریزی»، این پندار نادرست را تبلیغ می کنند که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم جنگید تا آنان را به پذیرش دین وادار کند. برخی نیز گفته اند: «اساس اسلام بر پایه جنگ و خونریزی بنا نهاده شده است و این دین دست پیروان خود را برای رسیدن به اهدافشان در به کارگیری خشونت آزاد گذاشته است».[۱]
برخی نیز گفته اند: کشتن انسان از مکررترین و مهم ترین موضوعات اشاره شده در قرآن است؛ مانند آیه «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُم مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ؛[۲] و هر کجا بر آنان [: مشرکان مکه] دست یافتید، بکشیدشان و از [مکه]، همان جایی که شما را از آن بیرون کردند، بیرونشان کنید».
بی تردید دفاع از دین و جهاد و مبارزه با دشمنان دین از مهمترین ابعاد اجتماعی اسلام است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جهاد با دشمنان دین را مایه مجد و عزت مسلمانان دانسته است: «اغْرُوا، تُورِثُوا أَبْنَائَکُمْ مَجْداً».[۳] امیر مومنان علی (علیه السلام) نیز عمل به جهاد را موجب عزت دانسته است: «وَ الجِهَادَ عِزّاً لِلإسْلام»؛[۴]
باید دانست به رغم لزوم و اهمیت فراوان جهاد و دفاع در اسلام و نقش آن در حفظ تمامیت ارضی کشور اسلامی، همچنین در صیانت از ذخایر طبیعی و مواریث فرهنگی، نیز در پاسداری از حریم پاک دین، اصل اولی در حیات اجتماعی اسلام، همزیستی مسالمت آمیز و صلح وصفا و رحمت و مهربانی است، نه دشمنی و جنگ ؛ شبهه برخی که اسلام را «دین شمشیر» و حکومت و جامعه اسلامی را خشن و جنگ طلب معرفی کرده اند، بر پایه برداشتی نادرست از اسلام و اتهامی بی پایه است.
در ادامه به صورت تفصیلی به این موضوع خواهیم پرداخت که آیا حقیقتا جهاد در اسلام، خشونت و ظلم است؟
اسلام آیین صلح و برادری
اسلام به رغم تبلیغات مخالفان، دین جنگ و خشونت نیست؛ بلکه دین صلح و نوع دوستی و برادری است. آیاتی از قرآن کریم گواه روشن این مدعایند که به ذکر چند مورد اکتفا خواهیم کرد:
- «وَ إِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنهَمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَئهُمَا عَلیَ الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتی تَبْغِی حَتى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنهَمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللهَ یحُبُّ الْمُقْسِطِینَ؛[۵]
و اگر دو گروه از مومنان با یکدیگر پیکار کنند، میان آنان صلح و سازش برقرار سازید؛ پس اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری ستم و تعدی کرد، با گروهی که ستم می کند، بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد و حکم او را گردن نهد؛ پس اگر بازگشت و حکم خدا را گردن نهاد، میان آن دو گروه صلحی عادلانه برقرار کنید و همواره به عدالت رفتار کنید؛ چراکه خدا دادگران را دوست می دارد».
در این آیه کریمه، ایجاد صلح و برادری میان مومنان درگیر با یکدیگر خواسته شده است.
- «وَ إِنِ امْرَأَهٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلَا جُنَاحَ عَلَیهُمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنهَمَا صُلحاً وَ الصُّلْحُ خَیْر؛[۶] و اگر زنی از ناسازگاری یا رویگردانی شوهرش بیم داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که او با گذشت از بخشی از حقوقش میان خودشان صلح و سازش برقرار کنند و سازش بهتر [از جدایی] است». این آیه نیز گرچه درباره مسایل خانوادگی است، به روشنی صلح و صفا را راه مومنان می داند و به گفته علامه طباطبایی «صلح را برنامه جهانی اسلام» اعلام می کند.[۷]
- وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ؛[۸]
و اگر به صلح تمایل داشتند؛ تو نیز بدان روی اور و بر خدا توکل کن». اگر کافران پیشنهاد صلح و سازش دادند، دولت اسلامی باید آن را بپذیرد. امیر مومنان (علیه السلام) در عهدنامه خویش به مالک اشتر، هنگام اعزام وی به کشور مصر، فرمود هرگاه دشمن تو را به صلحی فراخواند که خشنودی خدا را در پی دارد، آن را رد نکن:«وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوکَ وَلِلَّهِ فِیهِ رِضَى».[۹] - «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ الْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سبیلاً؛[۱۰]
اکنون اگر از شما کناره گیری کردند و با شما نجنگیدند و صلح و آشتی با شما را مطرح کردند، با آنان درگیر نشوید که خدا برای شما هیچ راهی بر ضد آنان قرار نداده است». این آیه درباره منافقان است. آنان اگر از جنگ کناره گیری و اظهار صلح کردند، خداوند دیگر اجازه نبرد با آنان را نمی دهد. - «قُلْ یا أَهْلَ الکِتابِ تَعَالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلّا الله و لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛[۱۱]
بگو، ای صاحبان کتاب آسمانی، بیایید در عمل به سخنی که میان ما و شما یکسان است، گرد آییم و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا صاحب اختیار خود نگیرد. پس اگر از این دعوت روی برتافتند، بگویید گواه باشید که ما مسلمانان تسلیم خداییم».
در این آیه همه موحدان جهان به «توحید» که اصل مشترک میان آنان است، فرا خوانده شده اند تا بتوانند در کنار یکدیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند. آنچه در اینجا درباره صلح و رحمت اسلامی ذکر شد، اندکی بود از بسیار و توجه به آنها و آیات و روایات دیگری که مجال ذکرشان نیست، چنین نتیجه می دهد که اسلام دین محبت، رحمت، سعه صدر، مدارا و سازگاری است، نه دین خشونت و جنگ و خونریزی.
فطری بودن دفاع
خدای سبحان «دفاع» را به صورت امری فطری در نهاد هر انسانی قرار داده؛ جهاد دفاعی به اقتضای فطرت آدمی امری مشروع، بلکه ضروری است و در پاسخ همین ندای فطری است که از یک سو هر انسانی خود را برای دفاع در برابر مهاجمان به جان، مال، آبرو و ناموس خود آماده و مجهز می کند و از سوی دیگر همه جوامع انسانی در تشکیل نیروی دفاعی در برابر تهاجم بیگانگان می کوشند.
قرآن کریم که بیانگر همه معارف ضروری، سودمند و حیات بخش است، اصل فطری و همگانی «دفاع» را در دو آیه با تعبیر «دفع» بیان کرده است:
- «وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ على العالَمِینَ؛[۱۲]
و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعا زمین تباه می گردید؛ ولی خداوند به جهانیان تفضل دارد».
این آیه شریفه پس از داستان جنگ طالوت و جالوت آمده که پس از دوران موسای کلیم (علیه السلام) در میان بنی اسرائیل رخ داد و در آن، سپاه متجاوز جالوت شکست خورد و فرمانده آنها یعنی جالوت به دست توانمند داود (علیه السلام) کشته شد.
این آیه می فرماید اگر دفاع خداپرستان از حریم دین نبود و خداوند به دست توانای صالحان، طالحان و تبهکاران را نابود نمی کرد، فساد سراسر زمین را فرا می گرفت؛ ولی چون خدا بر جهانیان تفضل دارد، با برانگیختن مردان وارسته و الهی برای دفاع، جلو فساد زمین را می گیرد.
- «وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذکَرُ فِیها اسْمُ اللهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ؛[۱۳]
اگر خدا بعضی از مردم را با بعضی دیگر دفع نمی کرد، صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می شود، سخت ویران می شدند و قطعا خدا به کسی که [دین] او را یاری می کند، یاری می دهد؛ زیرا خدا سخت نیرومند و شکست ناپذیر است».
این آیه کریمه نیز پس از آیاتی آمده که در آنها خدای سبحان به ستمدیدگان و تبعید شدگان از شهر و دیار خود اجازه جهاد مقدس دفاعی می دهد و پیامش این است که اگر دفاع مردان موحد نبود، همه مراکز عبادی و پرستشگاه های روی زمین درهم کوبیده می شدند و مجامع دینی به تعطیلی می گراییدند و این نتیجه تلخ (ویرانی مراکز عبادی) به مساجد مسلمانان اختصاص ندارد؛ بلکه معابد ترسایان و یهودیان و دیر راهبان نیز از گزند فتنه گسترده باطل گرایان مصون نمی ماند.
گفتنی است که میان این دو آیه کریمه نیز پیوندی برقرار است؛ زیرا آیه دوم زمینه یا علت گسترش فسادی را بیان می کند که در آیه نخست آمده است. توضیح اینکه از جمع این دو آیه استفاده می شود که منشا فساد جامعه و گسترش تبهکاری روی زمین، ویرانی و تعطیلی مراکز مذهبی به دست طاغوتیان است.
آری، جنگ برای انتقام جویی، جاه طلبی، کشور گشایی دنیا خواهانه، تصرف منابع اقتصادی و غنایم و ذخایر مادی دیگران، نژاد پرستی و تحقیر مردم و حتی برای تحمیل عقیده، نارواست؛ ولی دفاع شرافتمندانه از عقیده، جان، آبرو و حتی مال، مطابق روشی است که هر جامعه انسانی با الهام از فطرت خود در برابر دشمنان پیشه می کند. آشنایان با تاریخ اسلام می دانند که بسیاری از جنگ های صدر اسلام مانند احد، احزاب ،موته ،تبوک حنین و … جنبه دفاعی داشته است و هیچ خردمندی چنین دفاعی را محکوم نمی کند.
نفى تحمیل عقیده با جهاد در اسلام
عقیده تحمیل پذیر نیست و هیچ گاه با فشار و زور نمی توان باور خاصی را برای کسی پدید آورد یا آن را از او گرفت؛ بلکه اگر مقدمات عقیده ای برای کسی حاصل شده باشند، به آن باور دست می یابد، وگرنه با زور عقیده ایجاد نمی شود.
اکنون به برخی آیات قرآن کریم در این زمینه اشاره می کنیم:
- «أُدْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَهِ وَ المَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالمُهْتَدِینَ؛[۱۴]
مردم را با برهان و اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان و در این رهگذر با بهترین شیوه با آنان مجادله با کن. قطعا پروردگار تو به کسی که از راه او گم گشته، داناتر است و او به هدایت یافتگان نیز آگاه تر است».
راه های دعوت انسان ها به سوی دین خدا در این آیه عبارت اند از: حکمت، موعظه نیکو و جدال احسن. جالب توجه است که جدال مقید به قید «احسن» شده تا مجادلات ناروا نفی شوند.
- «وَ قُلِ الحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أحاط بهِمْ سُرادِقُها… ؛[۱۵]
و به آنان بگو حق از جانب پروردگار شماست؛ پس هر که بخواهد ایمان آورد و هر که بخواهد کافر شود؛ ولی بدانند که ما برای ستمکاران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده اش آنان را احاطه کرده است…».
با اینکه عقاید باطل کافران، سخت مبغوض خدای سبحان است و در قیامت نیز آنان به کیفر کفرشان در آتش خواهند سوخت، در دنیا با زور وادار به ایمان نخواهند شد.
- «وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَنْ فِى الأَرضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ؛[۱۶]
و اگر پروردگار تو می خواست، قطعا همه کسانی که در این جهان اند، یکسره ایمان می آوردند؛ ولی خدا چنین نخواسته است. اکنون آیا تو می خواهی مردم را بی آنکه خود خواسته باشند، وادار کنی تا ایمان بیاورند؟».
اگر ایمان اجباری ارزشمند و مطلوب بود، خدای قدیر، خود همین راه را بر می گزید.
- «لعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ الّایَکُونُوا مُؤْمِنِینَ * إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ؛[۱۷]
ای پیامبر، بیم آن می رود که تو جان خود را از غم اینکه مشرکان قوم تو به قرآن ایمان نمی آورند، از دست بدهی. اگر بخواهیم، آیتی مقهور کننده از آسمان بر آنان فرو می فرستیم؛ در نتیجه چنان در برابر آن خاضع می شوند که گردن هایشان فرو می افتد».
چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شدت نگران فرجام شوم کافران و مشرکان بود و در راه ایمان آنان خود را به زحمت می انداخت، این آیات فرود آمدند و آن حضرت را تسلی دادند و راز آن را نیز چنین بیان کردند که اگر ایمان اجباری ارزشمند بود، خدای قهار با فرود آوردن آیه (نشانه یا عذاب) گردن های گردن فرازان سرکش را خاضع می کرد.
- «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ؛[۱۸]
بر عهده پیامبر چیزی جز رساندن پیام های الهی نیست و خداست که آنچه را آشکار می کنید، وآنچه را نهان می دارید، می داند».
آیات فراوان دیگری نیز به این مسئله اشاره دارند.[۱۹] با مروری بر معارف و رهنمودهای آیاتی که شمرده شدند، به خوبی روشن می شود که راه فراخوانی انسان ها به دین، دعوت عالمانه و عاقلانه است، نه اجبار و اکراه. عقیده تحمیلی ارزش ندارد و هدف از جهاد اسلام نیز تحمیل عقیده و دین بر انسان ها نیست؛ بلکه اهداف دیگری دارد که بعدا بیان خواهند شد.
در صدر اسلام، یهودیان تا زمانی که خیانت نمی کردند، در کنار مسلمانان زندگی مسالمت آمیزی داشتند؛ اما هنگامی که به پیمان شکنی و مبارزه عملی با اسلام و مسلمانان پرداختند،[۲۰] با آنان به گونه ای که شایسته رفتار خائنانه شان بود، برخورد شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عهدنامه و قرار مسالمت آمیزی میان مهاجران و انصار از یک سو و یهودیان مدینه از سوی دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارایی خویش آزاد گذاشت و شرایطی برایشان قرار داد که مواد عمده این پیمان که ابن هشام[۲۱] آن را نقل می کند، در برخی احادیث نیز به آن ها اشاره شده است.[۲۲]
نمونه روشنی از آزادی اقلیت های دینی، آزادی آنان در شهر مدینه بود که آزادانه به بیان عقاید و افکار خود می پرداختند و حتی گاه در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عبادت ویژه خود را انجام می دادند.
اهداف جهاد در اسلام
قرآن کریم اهداف جهاد را چنین ترسیم می کند:
رفع تجاوز از اهداف جهاد در اسلام
«وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛[۲۳]
و در راه خدا با کسانی [:مشرکان مکه] که با شما سر جنگ دارند، بجنگید و از حدود الهى تجاوز نکنید که خدا تجاوزگران را دوست نمی دارد».
دشمنان دین که به قصد براندازی حکومت اسلامی یا ویران کردن اساس دین حمله می کنند، «کافرحربی» نامیده می شوند و باید با آنان جنگید. این تجاوز گاهی نیز از سوی گروهی از مسلمانان صورت می گیرد که به زیان اسلام و مسلمانان قیام مسلحانه کرده، به کشتار مردم می پردازند.
حکومت اسلامی با اینان نیز می جنگد تا تسلیم شوند و از آشوب و فساد دست بردارند. اینان «اهل بغی» نامیده می شوند و آیه «فَقاتِلُوا الَّتِی تبْغِى حَتَّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللهِ»؛[۲۴]حکم آنان را بیان کرده است. بر پایه رهنمود این آیه کریمه، کشتار غیر نظامیان و تخریب زیر ساخت های اقتصادی و مانند آنها که «اعتدا» یعنی تجاوز به شمار می آیند، ممنوع است و تنها با نظامیان که با مسلمانان به جنگ برخاسته اند، می توان جنگید.
جهاد در اسلام و نجات مستضعفان
خدای سبحان می فرماید: «وَما لَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ وَ المُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرَّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ القَرْیَهِ الظالِمِ أهلُها … ؛[۲۵]
برای شما چه سودی دارد که در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که ناتوان شمرده شده و مورد ستم کفر پیشگان قرار گرفته اند، نمی جنگید؟ همانان که می گویند: پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستمگرند، بیرون بر…».
ممکن است دشمن با ما وارد جنگ نشده باشد؛ ولی مرتکب ستمی بزرگ و فاحش به گروهی از انسان ها شده باشد که در این صورت باید به کمک ستمدیدگان در بند شتافت و برای آزادی آنان جنگید؛ چنان که در عصر ما کمک به «مقاومت اسلامی فلسطین» و «حزب الله لبنان»، همچنین «مسلمانان مورد تهاجم گروه های تکفیری در کشورهایی مانند افغانستان، عراق، سوریه، یمن و لیبی» از این قبیل است.
فتنه زدایی از اهداف جهاد در اسلام
«و قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلَّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ بما یَعْمَلُونَ بَصِیر؛[۲۶]
و با آنان بجنگید تا شرک از بین برود و دین از آن خدا گردد و کسی را نرسد که مردم را به پرستش غیر خدا دعوت کند. پس اگر از شرک دست برداشتند و ایمان آوردند، با آنان نجنگید؛ زیرا تعدی جز بر ستمکاران روا نیست».
«فتنه» در این آیه بر شرک تطبیق شده است. خداوند در این آیه پایان نبرد با مشرکان را برچیده شدن شرک و برپایی توحید قرار داده است. این آیه و آیاتی که در آنها قید «فِی سَبِیلِ اللهِ» آمده است، به روشنی دلالت دارند که هدف از جهاد در اسلام، کشورگشایی و تسلط بر مردم و اموال آنان نیست؛ بلکه هدف، دفاع از حقوق انسان هاست.
توضیح اینکه کمال انسان در گرو حقیقتی است که فطرت آدمی او را بدان فرا می خواند و توحید از جمله حقایقی است که ریشه در فطرت انسان دارد؛ بنابراین اصلاح جوامع بشری در گرو توحید است و قوانین فردی و اجتماعی ناگزیر باید بر اساس آن بنا شوند تا جامعه ها اصلاح گردند.
بنابراین برپایی توحید و پاسداری از آن از مهمترین حقوق انسانی به شمار می رود. پس، جهاد چه دفاعی باشد و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از مهمترین حق انسانی یعنی توحید به شمار می رود؛ زیرا شرک عامل تباهی انسانیت و نابودی فطرت است.[۲۷] آری، بر پایه احکام اسلام همه قوانین فردی و اجتماعی باید بر اساس توحید باشند و دفاع از اصل توحید و نشر آن در میان مردم و حفظ آن از نابودی حق، مشروع انسانیت است. البته پس از رها کردن شرک و بت پرستی، عقیده خاصی بر آنان تحمیل نمی شود.
رفع مانع از دعوت اسلامی
اگر منادیان توحید بخواهند ندای دعوت اسلامی را به گوش مردم برسانند، ولی حکومت های جائر و فاسد مانع دعوت اسلامی شوند، دولت اسلامی می تواند با آنان بجنگد تا مانع را بردارد؛ زیرا چنین جهادی قیام در برابر ظلم است؛ گرچه خود مظلومان (مردم گرفتار حکومت طاغوت ها) به ظلمی که بر آنان می شود (جلوگیری از دستیابی به توحید)، توجه ندارند و تقاضای کمک نیز نکرده اند. در اقدام به جهاد، درخواست مظلومان و فریادخواهی آنان لازم نیست.
برخی جنگ های صدر اسلام با چنین هدفی رخ داد و هدف حکومت اسلامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان برداشتن موانع دعوت توحید یعنی حکومت زمامداران کافر ستمگر بود. در جنگ مسلمانان با ایران، رستم بن فرخزاد از سردار سپاه اسلام پرسید: هدف شما از جنگ با ما چیست؟ وی چنین پاسخ داد: «اخراجُ العِبَادِ مِن عِبَادَه العِبَادِ إِلَى عِبَادَه الله؛[۲۸] هدف ما این است که انسان ها را از یوغ بندگی بشر برهانیم و به بندگی خدا هدایت کنیم». این جهاد نیز جهاد آزادی بخش به شمار می آید و سند قرآنی آن همان آیه ۳۹ سوره مبارکه انفال است.
در بخش دوم مقاله به ادامه مطلب خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها
[۱] . فرخ معانی، جستاری بر علل و اشکال تبعیض و خشونت در اسلام؛ ص ۲.
[۲] . بقره: ۱۹۱.
[۳] . محمد بن یعقوب کلینى؛ الکافى، ج ۵، ص ۸. شیخ حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۵، ص ۱۵.
[۴] . همان، حکمت ۲۵۲، ص ۵۱۲.
[۵]. حجرات: ۹.
[۶] . نساء: ۱۲۸.
[۷] . سید محمد حسین طباطبایی؛ خلاصه تعالیم اسلام، ص ۱۷۹.
[۸] . انفال: ۶۱.
[۹] . سید رضى: نهج البلاغه (اللصبحی صالح)؛ نامه ،۵۵ ص۴۴۲.
[۱۰] . نساء: ۹۰.
[۱۱] . بقره: ۶۴.
[۱۲] . بقره: ۲۵۱.
[۱۳] . حج: ۴۰.
[۱۴] . نحل: ۱۲۵.
[۱۵] . کهف: ۲۹ .
[۱۶] . یونس: ۹۹.
[۱۷]. شعراء: ۳_۴.
[۱۸] . مائده: ۹۹.
[۱۹] . آل عمران: ۲۰. نساء: ۸۰. انعام: ۶۶ و ۱۰۷. نور: ۵۴. رعد: ۴۰. یونس: ۱۰۸. فرقان: ۴۳. زمر: ۴۱. شوری: ۶ و ۴۸. تغابن: ۱۲. عنکبوت: ۱۸.
[۲۰] . ابن اسحاق، کتاب السیر والمغازی؛ ص۳۱۴.
[۲۱] . ابن هشام؛ السیره النبویه، ج ۱، ص۵۰۱_۵۰۴.
[۲۲] . ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۹، ص۱۱۰_۱۱۱.
[۲۳] . بقره: ۱۹۰.
[۲۴] . حجرات: ٩.
[۲۵] . نساء: ۷۵.
[۲۶] . بقره: ۱۹۳.
[۲۷] . ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص۶۶.
[۲۸] . ابن اثیر؛ الکامل فى التاریخ: ج۲، ص ۴۶۲_۴۶۳.
اقتباس از کتاب خشونت اجتماعی از منظر قرآن کریم، علی مدبر(اسلامی)؛ انتشار یافته توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.