- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر
حماسه عاشورا الگویی تمام عیار از مکتب تشیع بود. امام حسین (علیه السلام) در این حماسه بزرگ درس های فراوانی برای شیعیان خود به یادگار گذاشت. از جمله درس سپاس گزاری و قدردانی از دیگران.
سپاسگزاری و قدردانی در قرآن
در قرآن کریم، واژه «شکر» که به معنای سپاس گزاری و قدردانی است، به صورت های مختلف بیش از ۷۷ بار به کار رفته است. گاه می فرماید: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[۱] «و [یاد کن] آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که قطعاً اگر سپاس بگزارید، مطمئناً بر نعمت هاى شما مى افزایم، و بى گمان اگر ناسپاسى کنید قطعاً عذابِ من سخت است.»
و گاه دستور می دهد که از خدا و والدین خود سپاس گزاری و قدردانی نمایید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ»[۲] «و [ما] انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ [زیرا] مادرش او را در حال سستى [در ایام باردارى] حمل نمود و از شیر گرفتنش در [مدت] دو سال است [و نیز سفارش کردیم] که براى من و براى پدر و مادرت سپاسگزارى کن که بازگشتگاه تنها به سوى من است!»
و در آیاتی هم دستور می دهد که از نعمت های خدا قدردانی کنید: «فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»[۳] «پس [اى مردم] از آنچه خدا به صورت حلال و پاکیزه روزیتان کرده بخورید و نعمت خدا را سپاس بگزارید اگر این گونه اید که تنها او را مى پرستید»
قدردانی از بندگان خدا
یکی از بارزترین مصداق های تشکر از خداوند و نعمت های او، قدردانی از بندگان خداست؛ کسانی که نسبت به انسان خدمت و احسانی انجام می دهند و یا در مسیر حق و هدایت گام برمی دارند.
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ … یُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍ شَکُورٍ، یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِیدِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ: أَ شَکَرْتَ فُلَاناً؟ فَیَقُولُ: بَلْ شَکَرْتُکَ یَا رَبِّ! فَیَقُولُ: لَمْ تَشْکُرْنِی إِذْ لَمْ تَشْکُرْهُ». ثُمَ قَالَ: «أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاسِ»[۴]
«خداوند … دوست می دارد بندگانی را که شکرگزارند. در روز قیامت خداوند به بنده اش می گوید: آیا از فلانی سپاسگزاری کردی؟ بنده پاسخ می دهد که: من از تو سپاسگزاری کردم ای پروردگار! خداوند می فرماید: از من سپاس گزاری نکردی چون از او سپاسگزاری نکردی! سپس امام (ع) فرمود: کسی بیش از همه شکر خداوند را به جا آورده است که از مردم بیشتر سپاسگزاری کرده باشد.»
و امام هشتم (علیه السلام) فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۵] «کسی که نعمت دهنده از مردم را سپاس گزاری نکند خدای عزیز و جلیل را سپاس گزاری نکرده است.»
و امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «وَ اَمّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ فَاَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ»[۶] حق کسی که کار نیک انجام داده بر تو این است که از او سپاس گزاری نمایی، و کار نیک او را یادآور شوی.»
امام حسین (علیه السلام) می فرماید: «شُکْرُکَ لِنِعْمَه سَالِفَهٍ یَقْتَضِی نِعْمَهً آنِفَه»[۷] «سپاس گزاری نعمت های گذشته، نعمت های آینده و زودرس را به دنبال دارد.»
امام حسین (ع) و قدردانی از یاران
امام حسین (ع) در سخت ترین لحظه های زندگی، حتی در اوج جنگ و جهاد روز عاشورا، قدردانی و سپاس گزاری از بندگان خدا را که به او خدمتی نمودند، و در مسیر او گامی برداشتند، فراموش نکرد.
ابتدا در شب عاشورا به صورت کلی از تمامی بستگان و یارانش با این کلمات زیبا تشکر و قدردانی کرد: «بارخدایا! من تو را سپاس می گویم که ما را به نبوت و رسالت گرامی داشتی و…»
آن گاه فرمود: « أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی خَیْرا»[۸]«بعد از حمد و ستایش، من یارانی با وفاتر و نیکوتر از یاران خودم، و خاندانی نیکوتر و مهربان تر از خاندان خودم نمی شناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نیک عنایت فرماید»
همچنین آن حضرت در طول روز عاشورا از تک تک یاران با نام و نشان قدردانی می کرد.
قدردانی امام (ع) از عبدالله عمیر و همسرش
یکی از شهدای سرفراز عاشورا «عبدالله بن عمیر کلبی» بود. او دارای دستان بلند و بازوان تنومند بود. وقتی «یسار» غلام زیاد بن ابی سفیان و «سالم» غلام عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، «حبیب بن مظاهر» و «بُرَیْر» برخاستند که جواب آنها را بدهند، امام (ع) مانع شد تا اینکه عبدالله بن عمیر اجازه خواست و یک تنه بر آن دو نفر یورش برد و آن دو را به هلاکت رساند و سپس خود را به قلب سپاه عمر سعد زد، و رجز حماسی می خواند.
اینجا بود که همسرش عمود خیمه را گرفت و به یاری شوهر شتافت و گفت: شوهرم! از خاندان پیامبر دفاع کن! من به خیمه ها باز نمی گردم تا با تو کشته شوم. حضرت ابا عبدالله (ع) او را فرا خواند و از او و شوهرش تشکر و قدردانی کرد، آن گاه فرمود:
«جَزَیْتُمْ مِنْ اَهْلِ بَیْتٍ خَیْرا اِرْجِعی رَحِمَکِ اللّهُ اِلَی النِّساءِ فَاجْلِسی مَعَهُنَّ فَاِنَّهُ لَیْسَ عَلَی النِّساءِ قِتالٌ»[۹] «به پاداش نیک از طرف اهل بیت (ع) نائل شوید! خدا رحمتت کند! برگرد به سوی آنها و با آنها بنشین! به راستی بر زنان جهاد واجب نیست.»
قدردانی امام (ع) از امّ وهب و فرزندش
عبدالله عمیر و مادرش «امّ وهب» نصرانی بودند که به دست امام حسین (ع) مسلمان شدند. این جوان وقتی با اجازه امام حسین (ع) پا به میدان گذاشت، ۲۴ نفر از شجاعان سپاه عمر سعد را کشت و ۱۲ نفر از سواران را زخمی کرد. لشکریان عمر سعد، اطراف او را گرفته و اسیرش کرده، نزد عمر سعد بردند. عمر سعد با شگفتی گفت: «چقدر شجاعت و قدرت تو زیاد است.» سپس او را شهید کردند و سر بریده او را به طرف خیمه زن ها پرتاب کردند.
مادرش سر را به طرف لشکریان یزید انداخت و عمود خیمه را گرفت و به لشکریان حمله نمود و ۲ تن از سربازان دشمن را کشت. در این لحظات حساس، امام (ع) دخالت کرد و با زبان تشکر و قدردانی فرمود:
«اِرْجِعی یا اُمَّ وَهَبِ، اَنْتِ وَ ابْنُکِ مَعَ رَسُولِ اللّهِ فَاِنَّ الْجِهادَ مَرْفُوعٌ عَنِ النِّساءِ لا یَقْطَعُ اللّهُ رَجاکِ یا اُمَّ وَهَبٍ»[۱۰] «برگرد ای ام وهب! تو و پسرت با پیامبر خواهید بود؛ جهاد از زنان برداشته شده است. ای مادر وهب! خداوند امید تو را قطع نکند.»
جملات فوق که از آینده درخشان ام وهب و فرزندش خبر می دهد، خود برترین قدردانی از زحمات و تلاش ام وهب و فرزند او به شمار می رود.
قدردانی امام (ع) از حنظله بن سعد
در گرماگرم جنگ در روز عاشورا، حنظله در کنار امام حسین (ع) ایستاد و بر سر کوفیان فریاد زد و گفت: «شما را از عذاب الهی می ترسانم، شما را از محاکمه روز قیامت می ترسانم. شما را از عذابی که بر ثمود و عاد نازل شد می ترسانم.» امام (ع) از جملات بیدارگر او تشکر کرد و فرمود:
«یَا ابْنَ سَعْدٍ! رَحِمَکَ اللّهُ! اِنَّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا الْعَذابَ حینَ رَدُّوا عَلَیْکَ ما دَعَوْتَهُمْ اِلَیْهِ مِنَ الْحَقِّ وَ نَهَضُوا اِلَیْکَ لِیَسْتَبِیحُوکَ وَ اَصْحابِکَ فَکَیْفَ بِهِمُ الْآنَ وَ قَدْ قَتَلُوا اِخْوانَکَ الصّالِحینَ … رُحْ اِلی خَیْرٍ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها وَ اِلی مُلْکٍ لا یَبْلی»[۱۱]
«ای پسر سعد! خدا رحمتت کند! این مردم آن گاه که به سوی حق دعوت کردی و پاسخ مثبت ندادند و به قتل تو و یارانت آماده گردیدند، مستوجب عذاب بودند. پس حال که خون برادران صالح تو را ریختند، چگونه خواهند بود! … برو به سوی آنچه که خیر است از دنیا و آنچه که در آن است و به سوی ملکی که کهنه نمی شود.»
قدردانی امام (ع) از ابی الشعثا
یزید بن زیاد کندی معروف به «ابی الشعثا» تیرانداز ماهر و با تجربه ای بود. روز عاشورا در کنار امام حسین (ع) ایستاد و دفاع می کرد، صد عدد تیر داشت، همه آنها را جز پنج عدد به هدف زد. هر بار که تیراندازی می کرد، رجز می خواند. امام حسین (ع) در دعا برای او چنین فرمود: «اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ وَ اجْعَلْ ثَوَابَهُ الْجَنَّهَ»[۱۲] «خدایا تیراندازی او را محکم و قوی گردان! و اجر و مزدش را بهشت قرار بده!»
قدردانی امام (ع) از جون، غلام اباذر
شخصی به نام «جون» که در گذشته غلام اباذر بود، همراه امام حسین (ع) به کربلا آمد. وقتی از امام حسین (ع) اجازه میدان گرفت، حضرت به او فرمود: «ای جون! من بیعت را از تو برداشتم؛ زیرا تو به امید عافیت و آسایش تا اینجا به همراه ما آمده ای، در راه ما خود را به مصیبت مبتلا مگردان!»
جون در جواب امام (ع) گفت: نه هرگز، من در سلامت و امنیت با شما بودم، و از سفره شما بهره مند شدم. حال که لحظه های خطر است، شما را رها کنم؟! هرگز دست از شما برنمی دارم. اگر چه رنگ پوست من سیاه است، عرقم بدبو، و نسبم غیر معروف، اما شما را رها نمی کنم تا خون ما با خون شما به هم آمیزد.
بنابراین، حضرت اجازه داد و بعد از شهادت او، در کنار جنازه اش چنین دعا فرمود: «اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وَ طَیِّبْ ریحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الابْرارِ، وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»[۱۳] «خدایا! چهره اش را سفید، و بدنش را خوشبو کن و با نیکان محشورش گردان! و میان او و محمد و آلش آشنایی برقرار فرما!»
قدردانی امام (ع) از مسلم بن عوسجه
وقتی مسلم بن عوسجه به میدان رفت و پیکار سختی کرد، عمرو بن حجاج و سربازان تحت امرش او را محاصره کرده، با شمشیرها و نیزه ها بدنش را هدف قرار دادند. مسلم بر زمین افتاد. حضرت ابا عبدالله (ع) فورا خود را به او رساند، در حالی که هنوز زنده بود و به او فرمود:
«رَحِمَکَ رَبُّکَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ؛ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»[۱۴] «رحمت خدا بر تو باد ای مسلم بن عوسجه! بعضی از آنان به پیمان خود عمل کردند و بعضی از آنها در حال انتظار به سر می برند.»
قدردانی امام (ع) از عمرو بن قرظه
عمرو در روز عاشورا پیش روی امام (ع) ایستاد و هر تیری که به سوی آن حضرت می آمد، با بدن آن را می گرفت و هر شمشیری را از امام (ع) دفع می کرد و تا زنده بود، نگذاشت آسیبی به آن حضرت برسد.
وقتی به زمین افتاد، عرض کرد: ای پسر پیغمبر! آیا من به عهد خود وفا کردم؟ حضرت در جواب او با جملات تقدیرآمیز فرمود: «نَعَمْ اَنْتَ اَمامی فِی الْجَنَّه فَاقْرَأْ رَسُولَ اللّهِ عَنِّی السَّلامِ»[۱۵] «تو پیشاپیش من در بهشت هستی. پس سلام مرا به رسول خدا برسان!»
قدردانی امام (ع) از حبیب بن مظاهر
حبیب بن مُظاهِر از قبیله بنی اسد و از اصحاب خاص حضرت علی (ع) بود. او از کسانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین (ع) برای رفتن به کوفه نامه نوشتند. پس از شهادت مسلم، حبیب مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین (ع) رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.
حضرت در مقابل زحمات و فداکاری های حبیب فرمود: «عِنْدَاللّهِ اَحْسِبُ نَفْسی وَ حُماهَ اَصْحابی لِلّهِ دَرُّکَ یا حَبیبُ لَقَدْ کُنْتَ فاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فی لَیْلَه واحِدَهٍ»[۱۶] خود و یاران حامی خود را به حساب خدا می گذارم. آفرین بر تو ای حبیب! تو مرد با فضیلتی بودی که در یک شب قرآن را ختم می کردی!»
نتیجه گیری
از خصلت های نیکویی که امام حسین (ع) در روز عاشورا به نمایش گذاشت، سپاسگزاری و قدردانی از دیگران بود. اهمیت این کار در آموزه های اسلامی تا آنجا است که خداوند می فرماید «کسی که از بندگانم قدردانی نکند از من قدردانی نکرده است». امام حسین (ع) در شب عاشورا به صورت کلی از همه یاران خویش سپاسگزاری فرمود و آنها را بهترین یاران دانست و خانواده خود را نیز مهربان ترین خانواده. در روز عاشورا نیز از تک تک یاران، حتی از جون غلام ابوذر، قدردانی کرد و پاداش اخروی را از خداوند برای آنها مسألت نمود.
پی نوشت ها
[۱] . ابراهیم/۷
[۲] . لقمان/۱۴
[۳] . نحل/۱۱۴
[۴] . محدث کلینی، کافی، ج۳، ص۲۵۵
[۵] . ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۴
[۶] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۱، ص۷
[۷] . حلوانی، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص۸۰
[۸] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۹۳
[۹] . ابومخنف کوفی، وقعه طف، ص۲۱۹
[۱۰] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۷
[۱۱] . ابومخنف کوفی، وقعه طف، ص۲۳۵
[۱۲] . ابومخنف کوفی، وقعه طف، ص۲۳۸
[۱۳] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳
[۱۴] . ابومخنف کوفی، وقعه طف، ص۲۲۵
[۱۵] . علامه مجلسی، بحار الانوار|ف ج۴۵، ص۲۲
[۱۶] . طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲۷، ج۷، ص۳۴۹
منابع
۱- ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش
۲- ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه طف، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۱۷ق
۳- حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، قم، مدرسه الامام المهدی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق
۴- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش
۵- کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق
۶- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق
منبع اقتباس: حسینی، سید جواد، مجله مبلغان، بهمن و اسفند ۱۳۸۳، شماره ۶۳