- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
امام کاظم موسى بن جعفر (علیه السلام) در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ق متولد گردیده است. او از پر عبادت ترین مردم و صاحب مروت بود.[۱] آن حضرت در سال ۱۸۳ق در زندان هارون الرشید از دنیا رفته است.[۲]
برخی از مبانی اخلاقی امام کاظم (علیه السلام)
اهل بیت (علیهم السلام) پیشوایان راستین دین هستند و مرجع علمی برای جهانیان قرار داده شده اند. اگر سخنان و سیره اخلاقی آنان به مردم برسند قعطا مایه هدایت آنان گردیده و پیروی از آنان مایه نجات انسان در دنیا و آخرت است. در این نوشته مختصر به صورت نمونه به آنچه از سوی امام کاظم (علیه السلام) در مسائل اخلاقی و تعامل با دیگران و برخی از عقاید اسلامی بیان گردیده اشاره شده است.
جایگاه دنیا از دیدگاه امام کاظم (علیه السلام)
از امام کاظم موسى بن جعفر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «ما اهان الدنیا قوم قط الا هناهم الله ایاها و بارک لهم فیها، و ما اعزها قوم قط الا نغصهم الله ایاها؛ هرگز مردمى دنیا را خوار نداشتند مگر آن که خدا آن را بر آنان گوارا ساخت و ایشان را در آن برکت داد و هرگز قومى دنیا را عزیز نداشتند مگر آن که خدا آن را برایشان ناگوار ساخت.[۳]
تعامل و رفتار با دشمن
مردی از اولاد عمر بن خطاب زمانی که اکام کاظم (علیه السلام) را دید، امام علی (علیه السلام) را دشنام داد و او را مورد آزار و اذیت قرار داد. برخی از یاران آن حضرت گفتند اجازه دهد او را بکشد. امام کاظم (علیه السلام) فرمود نه خیر. سپس امام کاظم (علیه السلام) در حالی که بر الاغش سوار بود وارد مزرعه همان شخص گردید، آن شخص فریاد زد که زراعتم را پایمال نکن. او گوش نداد و در نزد او رفت و در حالی که می خندید کنارش نشست و گفت:
چقدر روی این کشاورزی هزینه کرده ای؟ او گفت صد درهم. امام دوباره پرسید چقدر از آن سود می بری؟ او گفت نمی دانم. امام کاظم (علیه السلام) گفت چقدر امید داری؟ او گفت صد درهم دیگر. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) سه صد دینار به او داد و سپس سرش را بوسید. پس از آن، وقتی که این عمری وارد مسجد می شد بر امام کاظم (علیه السلام) سلام می کرد و می گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته. سپس امام به اصحابش فرمود آیا آنچه شما اراده کرده بودید خیر است یا آنچه که من اراده کردم؟[۴]
امام کاظم (علیه السلام) با این رفتارش دشمن خود را هدایت کرد و او را به حدی رساند که به امامت آن حضرت اعتراف نمود.
اثر رفتار نیکو حتی برای کفار
در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) مى خوانیم: «در بنى اسرائیل مرد با ایمانى بود که همسایه کافرى داشت، مرد بى ایمان نسبت به همسایه با ایمان خود نیک رفتارى مى کرد، وقتى که از دنیا رفت خدا براى او خانه اى بنا کرد که مانع از گرماى آتش شود … و به او گفته شد این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مومنت مى باشد»[۵]
رفتار با پدر و مادر
حدیثى از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «کسى نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) آمد و از حق پدر و فرزند سوال کرد فرمود:
«لا یسمیه باسمه، و لا یمشى بین یدیه، و لا یجلس قبله، و لا یستسب له؛ باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم!) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشیند، و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى!)». [۶]
تفسیر برخی از آیات قرآن کریم
در روایتی نقل شده که امام کاظم (علیه السلام) در توضیح آیه «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»[۷] فرموده است مراد از «اوست خدایى که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد» امر خداوند و رسول اوست به ولایت برای وصی اش و ولایت همان دین حق است. و در تفسیر «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» فرمود «آن را هنگام قیام حضرت قائم (علیه السلام)، بر همه ادیان آشکار مى سازد.»[۸]
امام کاظم (علیه السلام) در تفسیر «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[۹] (مىخواهند نور خدا را با (دم) دهان هایشان خاموش سازند و خداوند تمام کنندهى نور خود است؛ هرچند کافران را ناخوش آید.) فرموده است: می خواهند ولایت امیرالمومنین علی (علیه السلام) را با دهان شان خاموش کنند. و مراد از نور همان امام است به دلیل سخن خدا که فرمود: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا»[۱۰] امام کاظم (علیه السلام) در ادامه فرموده است:
«و خدا تمام کننده نور خود است) (یعنى) ولایت قائم (علیه السلام) را به مرحله تمام مى رساند؛ (و هرچند کافران را ناخوش آید) (یعنى) هرچند کافران به ولایت على (علیه السلام) اکراه دارند.»[۱۱]
از امام کاظم (علیه السلام) در تفسیر آیه «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما یوعَدُونَ فَسَیعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»[۱۲] نقل شده که فرمود:«منظور از آن، حضرت مهدی قائم (علیه السلام) و یاران اویند.»[۱۳]
حجت ظاهر و حجت باطن
امام کاظم (علیه السلام) در ذیل یک حدیث طولانی به هشام می فرماید: «یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُول» [۱۴]؛ خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت آشکار و حجت پنهان، حجت آشکار، رسولان و انبیاء و امامانند، و حجت باطنه، عقول و افکارند.
امام ظاهر و امام باطن
خداوند نعمت های زیاد و بی شماری را به انسان عنایت فرموده است. امام نعمت هدایت بالاترین و مهم ترین نعمت الهی است که انسان از آن برخودار گردیده است. طبقق فرمایش امام کاظم (علیه السلام) نعمت ظاهری امام ظاهر و نعمت باطنی امام غایب است. [۱۵]
این فرمایش امام کاظم (علیه السلام) دلالت بر این دارد که امام می تواند غائب باشد. از این رو امام زمان که در حال حاظر غائب است نعمت باطن است.
شفاعت از دیدگاه امام کاظم (علیه السلام)
امام کاظم (علیه السلام) روایتی را از پیامبر گرامی اسلام نقل فرمود که «در میانه امت من تنها شفاعت من به مرتکبین گناهان کبیره مى رسد، و اما نیکوکاران هیچ گرفتارى ندارند، که محتاج شفاعت شوند». شخصی سوال کرد که چطور شفاعت مخصوص مرتکبین گناهان کبیره است؟ با اینکه خداى تعالى مى فرماید «وَ لا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى»[۱۶]، و معلوم است که مرتکب گناهان کبیره مرتضى (مورد پسند خدا) نیستند؟
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: هیچ مؤمنى گناه نمىکند مگر آن که گناه ناراحتش می سازد و در نتیجه از گناه خود نادم می شود، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده بود: که براى توبه همین که نادم شوى کافى است، و نیز فرمود: کسى که از حسنه خود خوشحال، و از گناهکارى خود متاذى و ناراحت باشد، او مؤمن است، پس کسى که از گناهى که مرتکب شده پشیمان نمی شود، مؤمن نیست، و از شفاعت بهرهمند نمی شود، و از ستمکاران است، که خداى تعالى در بارهشان فرموده:
«ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ، وَ لا شَفِیعٍ یطاعُ، ستمکاران نه دلسوزى دارند، و نه شفیعى که شفاعتش خریدار داشته باشد».[۱۷] شخصى که در آن مجلس بود عرضه داشت: یا بن رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه کسى که بر گناهى که مرتکب شده پشیمان نمی شود مومن نیست؟
فرمود: جهتش این است که هیچ انسانى نیست که یقین داشته باشد بر اینکه در برابر گناهان عقاب می شود، مگر آن که اگر گناهى مرتکب شود، از ترس آن عقاب پشیمان مى گردد، و همین که پشیمان شد، تائب است و مستحق شفاعت می شود، و اما وقتى پشیمان نشود، بر آن گناه اصرار مىورزد و مصر بر گناه آمرزیده نمی شود، چون مؤمن نیست و به عقوبت گناه خود ایمان ندارد، چه اگر ایمان داشت، قطعا پشیمان می شد.
و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم فرموده بود: که هیچ گناه کبیره اى با استغفار و توبه کبیره نیست و هیچ گناه صغیره اى با اصرار صغیره نیست و اما اینکه خداى عز و جل فرموده: «وَ لا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى»، منظور این است که شفیعان در روز قیامت شفاعت نمى کنند، مگر کسى را که خدا دین او را پسندیده باشد، و دین همان اقرار به جزاء بر طبق حسنات و سیئات است، پس کسى که دینى پسندیده داشته باشد، قطعا از گناهان خود پشیمان می شود، چون چنین کسى به عقاب قیامت آشنایى و ایمان دارد.[۱۸]
مستضعف از دیدگاه امام کاظم (علیه السلام)
بر طبق روایتی امام کاظم (علیه السلام) فرمود: ضعیف کسى است که حجت خدا به او نرسیده باشد و آراء و عقاید مختلف را تشخیص ندهد. و اما اگر فهم کسى این مقدار باشد که حق را از باطل تمیز داده، اختلاف را تشخیص بدهد، او مستضعف نیست.[۱۹]
تولی و تبری از دیدگاه امام کاظم (علیه السلام)
امام کاظم موسی بن جعفر (علیه السلام) صفوان جمال را که شتران خود را به هارون الرشید برای رفتن به مکه به کرایه داده بود، آگاه می سازد که این کار با تولی و تبرای منافات دارد؛ زیرا دست کم صفوان جمال دست کم دوست داشته است که هارون از مکه به سلامت برگردد تا کرایه خود را بگیرد. و کسی که بقای ظالم و غاصب را هرچند برای لحظاتی دوست داشته باشد از آنان محسوب گردیده و با آنان در آتش دوزخ خواهد بود. صفوان بلافاصله برای اینکه شترانش را به هارون کرایه ندهد، آن ها را می فروشد. [۲۰]
نتیجه گیری
از مطالب فوق که شمه ای از دریای بیکران علم و دانش امام کاظم (علیه السلام) را منعکس کرده است، این نتیجه به دست می آید که امامان معصوم (علیهم السلام) چراغ های هدایت هستند که از سوی خداوند برای بشر به عنوان نعمت و حجت عنایت گردیده اند. اما با کمال تاسف باید گفت بسیاری از مسلمانان با فاصله گرفتن از اهل بیت (علیهم السلام) خود را از این نعمت محروم کرده و در تشخیص مسیر هدایت و رستگاری، دچار خطا و گمراهی شده اند.
گرد آوری: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۸۳.
[۲] . تاریخ الیعقوبى، ج۲، ص۴۱۹.
[۳] . تاریخ الیعقوبى، ج۲، ص۴۲۰.
[۴] . مقاتل الطالبین، ص۴۱۳.
[۵] . تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۱۶.
[۶]. تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۸۱.
[۷] . سوره توبه، آیه ۳۳.
[۸] . سیماى حضرت مهدى (علیه السلام) در قرآن، ص۱۸۶-۱۸۷.
[۹]. سوره صف، آیه ۹.
[۱۰] .سوره تغابن، آیه ۹.
[۱۱] . الکافی، ج ۱، ص۴۳۲.
[۱۲] . سوره جن، آیه ۲۴.
[۱۳]. سیماى حضرت مهدى (علیه السلام) در قرآن، ص ۵۴۱.
[۱۴]. الکافی ، ج ۱، ص ۱۶.
[۱۵]. سیماى حضرت مهدى (علیه السلام) در قرآن، ص ۵۴۱.
[۱۷]. سوره غافر، آیه ۱۸.
.[۱۸] ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۴ .
[۱۹] . اصول کافى، ج ۲، ص ۴۰۶، ح ۱۱.
[۲۰]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۵۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه ، چ ۱۰، ۱۳۷۱ش.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن کثیر، ابوالفدا اسماعیل بن عمر، ، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
۳. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چ۳، ۱۴۱۹ق/ ۱۹۹۸م.
۴. بحرانى، هاشم بن سلیمان، سیماى حضرت مهدى (علیه السلام) در قرآن، تهران، نشر آفاق ، چ ۵، ۱۳۸۴ ه.ش.
۵. طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ ۵، ۱۳۷۴ ش.
۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی( ط- الإسلامیه)، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۴، ۱۴۰۷ق.
۷. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه ، چ ۱۰، ۱۳۷۱ ش.
۸. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ ۶ ، ۱۳۷۱ش.