- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در تعریف حقوق بشر چنین گفته شده است: «حداقل تکالیف نسبت به انسان که خداوند به انسان از آن جهت که انسان است و فارغ از رنگ، نژاد، زبان، ملیت، جغرافیا، اوضاع و احوال متغیر اجتماعی یا میزان قابلیت و صلاحیت ممتاز و فردی او اعطا کرده است»
برابری انسان ها و حقوق بشر
هیچ مکتبی مانند اسلام در باره حقوق بشر و یا حق برابری انسان ها سخن نگفته اند، پیامبر اسلام در حَجه الوداع در مِنی در باره برابری انسان ها فرمود: «اِنَّ رَبَّکُمْ واحِدٌ وَ اِنَّ اَباکُم واحِدٌ، و ادَمُ مِنْ تُرابٍ، لیس لِعَرَبّیٍ عَلی عَجَمِیٍّ فضلٌ اِلاّ بَالتَّقْوی؛
ای مردم! همانا خدای شما یکی و پدر شما یکی است، همه شما از آدم، و آدم از خاک است، همانا گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، و عرب را بر عجم فضیلتی نیست جز به تقوا.»[۲]
همچنین روایتی دیگر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حقوق بشر به این مضمون نقل شده است «همه مردم از دورترین زمان تاکنون، همچون دندانه های یک شانه با یکدیگر برابرند.« اَلنَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ اَلْمُشْطِ »[۳]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افزون بر بیاناتی که راجع به حقوق بشر و مساوات و برابری داشت در رفتار خود نیز این مساوات و برابری را رعایت می کرد تا الگویی برای تمام مسلمانان باشد؛ این رفتار و پایبندی به رعایت مساوات به حدی بود که حتی در نگاه کردن به اصحاب و یارانش نیز آن را پاس می داشت.
مجالس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی شد و در حلقه ای میان اصحابش چنان می نشست، تا هیچ برتری میان وی و یارانش وجود نداشته باشد، چنان که از ابوذر نقل شده: «کان رسول الله یجلس بین ظهرانی اصحابه یجییء الغریب فلایدری، ایهم هو حتی یسال»[۴]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حلقهای میان اصحاب می نشست (به گونهای که) فرد بیگانه ای وارد مجلس می شد و نمی دانست، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کدام یک است، تا می پرسید.
آیت الله شهید مرتضی مطهری در باره حقوق بشر به نکته ای مهمی اشاره دارد وی می نویسد: «جنبههای مختلفی از سیره پیامبر مانند نشستن در مجالس به صورت دایره و به دور از تشریفات، نشستن بر روی خاک، انجام کارهای شخصی با دست خود و جز اینها ـ علاوه بر جنبه اخلاقی و تواضع ـ از نظر آثار اجتماعی و تاثیر آن بر رفع تمایزات ناپسند و ایجاد برابری قابل تامل است.[۵]
کرامت انسان و حقوق بشر
در نخستین سـوره ای که بر پیامبر نازل شده خداوند از کرامت خود سخن گفت: «اقراء و ربّک الاکرم»[۶] خداوند پیامبرانش را براى تحقق کرامت انسان فرستاده است و در میان انبیاء عظام، رسول اعظم محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه به این نکته سزاوارتر است:
«لقد جـائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریصٌ علیکم و بالمؤمنین رئوف رحیم»[۷].
هـمـانا رسولى از جنس شما براى هدایت خلق آمد که از فرط محبّت و نوع پرورى، فقر و پریشانى و جهل و فلاکت شما بر او سخت مى آید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و مهربانست.
از نگاه پیامبر اسلام هیچ موجودى در پـیـشگاه خداوند چون انسان از کرامت برخوردار نیست. این امتیاز ویژه را حتى ملائکه مقرب نیز ندارند، آنجا که فرمود:
ما شى ءٌ اَکـْرَمَ على اللّه من ابن آدم. قیل یا رسول اللّه و لا الملائکهُ؟! قال : الملائکهُ مجبورون بمنزله الشمس والقمر.»[۸]
هیچ چیز نزد خدا گرامى تر از فرزند آدم نیست. عرض شد اى پیامبر خدا حتى فرشتگان ؟ فرمود: فرشتگان بسان مهر و ماه، مجبورند.
بـا بـهره گیرى از آیات وحى و احادیث نبوى (صلی الله علیه و آله و سلم) به این نتیجه مى رسیم که انسان در نـزد خدا و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) از کرامت بالقوه برخوردار است و با کوشش خود مى تواند از عالى ترین مراتب کرامت بالفعل نیز برخوردار شود.
حال پرسش این است که کرامت انسان به چیست ؟ چه ویژگى هایى است که انسان کریم را پیوسته در سایه رحمت خداوند قرار مى دهد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرمود:
من اکرم اخاه المسلم بکلمهٍ یـُلْطـِفـُهُ بها وَ مجلسٍ یـُکـْرِمـُهُ به لم یزل فى ظِلّ الله عزّوجلَّ ممدوداً علیه بالرحمهِ ما کان فى ذلک.[۹]
هر کس به برادر مسلمان خود با سخن مهر آمیزى اکرام کند و او را در مجلسى گرامى بدارد تا زمانى که چنین کند پیوسته در سایه رحمت خداوند قرار دارد.
حق آزادی و حقوق بشر
در باره حق آزادی عقیده خداوند متعال به صراحت می فرماید: لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛
در قبول دین، اکراهى نیست؛ (زیرا) راه درست از راه انحرافى روشن شده است. بنابراین، کسى که به طاغوت [بُت، شیطان و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است که گسستنی براى آن نیست؛ و خداوند، شنوا و داناست﴾[۱۰]
در شأن نزول این آیه نقل است که مردی از مسلمانان انصار به نام «حصین» دو فرزند او به آیین مسیحیت گرویده بود و او می خواست آنان را با اجبار به سوی اسلام دعوت کند.
وقتی موضوع با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان گذاشته شد، آیه شریفه ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ…﴾ نازل گردید. برخی گفته اند که این آیه هنگامی نازل شد که مقرّر گردیده بود، یهودیان بنی نضیر به سبب توطئه ای که انجام داده بودند، از اطراف مدینه به نقاط دوردست کوچ کنند.
در حالی که در میان آنان، برخی از وابستگان مسلمانان وجود داشتند که هنوز بر آیین یهودیت بودند و مسلمانان از این نظر نگران بودند که آیه شریفه ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ…﴾ نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند وابستگان خود را آزاد بگذارید، اگر شما را برگزیدند، از شما خواهند بود و اگر آنان را برگزیدند، پس از آنان روگردان و دور شوید[۱۱]
داستان های دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است که آنچه در همگی مشترک است، این است که عده ای پیرو آیین های دیگری غیر از اسلام بودند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دستور خداوند متعال، از اجبار آنان برای گرویدن به اسلام جلوگیری فرموده اند.
جمع بندی
هیچ مکتبی مانند اسلام در باره حقوق بشر و یا حق برابری انسان ها سخن نگفته اند، از دیدگاه پیامبر صلی الله علیه و آله همه مردم از دورترین زمان تاکنون، همچون دندانه های یک شانه با یکدیگر برابرند، خـداونـد پیامبرانش را براى تحقق کرامت انسان فرستاده است و در میان انبیاء عظام، رسول اعظم محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه به این نکته سزاوارتر است.
پی نوشت ها
[۱]. جهان شمولی حقوق بشر در اسلام«، باقرزاده، ۱۳۸۳.
[۲]. ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج۱، ص۲۹۳۰، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
[۳]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تحقیق عبدالکریم ربانی شیرازی، ج۲۲، ص۳۴۸، بیروت، لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳، چاپ اول.
[۴]. سجستانی، ابن الاشعث، سنن ابی داوود، ج۲، ص۴۱۲، دارالفکر للطباعه والنشر، ۱۴۱۰، چاپ اول.
[۵]. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، قم ۱۳۶۱ ش.
[۶]. علق آیه ۳.
[۷]. توبه آیه ۱۲۸.
[۸]. کنز العمّال، ح ۳۴۶۲۱.
[۹]. بحار الأنوار ج۷۲ ص۱۴۸
[۱۰]. البقره، آیه ۲۵۶.
[۱۱]. مجمع البیان، ج ۱، ص ۲؛ ذیل آیه شریفه.