- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پیش از اسلام در جزیره العرب به ویژه در مکه بت پرستی رایج بود. قبیله قریش مکه در گذشته موحد بوده اند ولی به استثنای افراد معدود به بت پرستی روی آورده اند و بت پرست شدند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در همین محیط بت پرستی مبعوث گردید و به بت پرستی در این سرزمین پایان داد.
نفوذ بت پرستی در میان اعراب
- بت پرستی در محیط مکه پس از ابراهیم خلیل (علیه السلام) به کوشش «عمرو بن لحی» از قبیله خزاعه انجام گرفت.[۱] وی که از مکه به شام براى انجام کارهاى شخصى رفته بود، در آنجا گروهى را دید که بت پرستش مى کنند، وقتى از آنها توضیح خواست، گفتند: ما این بت ها را پرستش مى کنیم و از آن ها باران مى خواهیم، آنها به ما باران مى دهند، یارى مى طلبیم، ما را یارى مى کنند.
عمرو بن لحى گفت: ممکن است یکى از این بت ها را به من دهید تا به سرزمین عرب ببرم! آنها بتى به نام هُبَلْ که از عقیق و به صورت انسان ساخته شده بود را به او دادند و او آن را به مکه آورد و در داخل کعبه نصب کرد و مردم را به عبادت و بزرگداشت آن دعوت نمود؛ از آن به بعد افرادى که از سفر مى آمدند پیش از آن که به خانه خود وارد شوند، بعد از طواف خانه خدا به سراغ بت مى رفتند.[۲]
- بعضى دیگر نقل کرده اند که اصل بت پرستی از اینجا پیدا شد که گروهى خدا را به گمان خود بسیار منزه مى شمردند تا آنجا که پرستش او را براى خود مجاز نمى دانستند و لذا براى تقرب به او بت ساختند! و یا اینکه معتقد بودند خداوندى که از حس و عقل پنهان است قابل پرستش نیست و باید به وسیله محسوسات به او تقرب جست.[۳]
- یکى از عواملى که باعث شد اعراب اعتقاد وثنیت و بت پرستی را زود بپذیرند و آنان را به کیش وثنیت نزدیک سازد این بوده که مردم حجاز چه یهود و چه نصارا و چه مجوس و چه بت پرستان، احترام بسیارى براى کعبه قائل بودند.
این شدت احترام به حدى رسیده بود که وقتى مى خواستند از این سرزمین خارج شوند و به نقطه اى سفر کنند، سنگى از سنگ هاى حرم را به عنوان تبرک و محفوظ بودن از خطر با خود مى بردند و هر جا که منزل مى کردند آن سنگ را زمین گذاشته و دورش طواف مى کردند تا هم به این وسیله سفر خود را مبارک سازند و هم محبت خود نسبت به کعبه و حرم را اظهار کرده باشند.
این کار ها باعث شد که بت پرستی در عرب شایع شود، چه در بین خود اعراب و چه در بین آنهایى که در اصل عرب نبودند و بعد ها عرب شدند؛ و دیگر از اهل توحید کسى از این انحراف سالم نماند مگر عدد اندکى که در هیچ جا نامشان برده نمى شد.
و از جمله بت هاى معروف در بین آنان بت هبل و اساف و نائله بود که عمرو بن لحى آنها را از شام آورد و مردم را به پرستش آنها دعوت کرد (و از دیگر بتان آنان) بت «لات» و «عزى» و «مناه» و «ود» و «سواع» و «یغوث» و «یعوق» و «نسر» بود که نام این هشت بت در قرآن کریم آمده و پنج بت اخیر را، به قوم نوح نسبت داده اند.[۴]
در کافى از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: بت «یغوث» در برابر درب کعبه نصب شده بود و جاى بت «یعوق» دست راست کعبه و محل بت «نسر» دست چپ کعبه بود.[۵]
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: بت «ود» متعلق به قبیله کلب و بت «سواع» متعلق به هذیل و بت «یغوث» مربوط به مراد و بت «یعوق» متعلق به همدان و بت «نسر» از آن حصین بود.[۶]
عقاید بت پرستان عرب
در بت پرستی عرب آثارى از وثنیت صابئه از قبیل غسل کردن بعد از جنابت و امثال آن وجود داشت و آثار دیگری از بت پرستی براهمه در آن دیده مى شد نظیر اعتقاد به «انواع»، (اعتقاد به تاثیر داشتن ۲۲ ستاره در اوضاع کره زمین که طلوع و غروب هر یک به دنبال دیگرى است) و اعتقاد به دهر (و اینکه عالم از ازل بوده و تا ابد خواهد بود و صانعى آن را نیافریده) که در بت پرستی بودا مطرح است.
خداى تعالى از بت پرستان عرب، همین اعتقاد را حکایت نموده مى فرماید: «وَ قالُوا ما هِی إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ»[۷] هر چند که بعضى از مفسرین گفتهاند: این آیه مربوط به مادیون است که اصلا وجود صانع تبارک و تعالى را قبول ندارند.[۸]
اعتقاد مشرکین درباره بت ها
در بت پرستی عرب اعتقاد بر این بود که خدایان شان هر کدام در امرى که از امور جهان به آن ها محول شده، مستقل در تاثیرند، مثلا «خداى جنگ» و همچنین «خداى صلح» و «خداى خشکى» و «خداى دریا» و «خداى محبت» و «خداى دشمنى» و سایر خدایان هر کدام در کار خود مستقلند و از ناحیه خدایان دیگر در کارشان کارشکنى نمى شود،
روى این حساب کار دیگرى براى خداى تعالى نمانده که در آن دخل و تصرف نماید، بلکه همه را میان کارکنان خود تقسیم نموده، گرچه خداى تعالى را «رب الارباب» و این خدایان را شفیع درگاه او مى دانستند و لیکن در عین حال معتقد بودند رب الارباب هرگز نمى تواند معجزه اى را که دلالت بر نفى الوهیت خدایان مى کند به کسى نازل نموده، اختیارات خدایان را باطل سازد.[۹]
بت پرستان نیز اگر بت مى پرستیدند براى این مى پرستیدند که با عبادت بت ها به ارباب آن بت ها (که خدایان کوچک و به زعم بت پرستان هر یک مدبر ناحیه اى از عالم وجودند) تقرب جسته و با این تقرب به درگاه خالق هستى که خداى تعالى است و رب آن ارباب هاست تقرب بجویند.
مشرکین مى گفتند (الان نیز مى گویند): ما با این همه پلیدى که لازمه مادیت و بشریت مادى است و با این همه قذارت هاى گناه و جرائم نمى توانیم به درگاه رب الارباب (اللَّه) رابطه عبودیت داشته باشیم، چون خداى سبحان ساحتش مقدس و طاهر است و معلوم است که (میان طهارت و قذارت رابطه اى نیست، در نتیجه) میان ما و خداى تعالى نمى تواند رابطه اى باشد.
ناگزیر ما باید به وسیله محبوب ترین خلایقش-یعنى ارباب اصنام- به درگاه او تقرب جوییم، زیرا که خداى تعالى زمام تدبیر خلق خود را به دست آنان سپرده، (و چون ما آنان را نمى بینیم، مجسمه ها و تمثال هایى از آنان به دست خود مىتراشیم، تمثال هایى که نشان دهنده صفات آن ارباب که یا خشم است یا مهر و یا غیر اینها). پس، بت ها را به این منظور مى پرستیم که شفیعان ما به درگاه خدا باشند و خیرات را به سوى ما جلب نموده، شرور را از ما دفع کنند.[۱۰]
روش و چگونگی پرستش بت ها
بت پرستی به طور مسلم در روز های نخست به این صورت گسترده نبود بلکه روز نخست آنها را شفیع دانسته آنگاه گام فراتر نهاده کم کم آن ها را صاحبان قدرت پنداشتند. بت هایی که دور کعبه چیده شده بود، مورد علاقه و احترام همه طوائف بوده اما بت های قبیله ای تنها مورد تعظیم یک دسته خاصی بود و برای اینکه بت هر قبیله محفوظ بماند برای آن ها مکانی معین می کردند و کلید داری معابد به وراثت دست به دست می گشت. بت های خانگی، هرشب و روز میان یک خانواده پرستش می شد.
هنگام مسافرت خود را به آن ها می مالیدند و در حال مسافرت برای عبادت خود، سنگ هایی بیابان را می پرستیدند و در هر منزلی که فرود می آمدند، چهار سنگ انتخاب کرده و زیبا تر از همه را معبود و بقیه را پایه اجاق قرار می دادند. [۱۱]
اهل مکه علاقه مفرطی به حرم داشته و هنگام مسافرت سنگ هایی از آن همراه خود برده و در هر منزلی فرود می آمدند، آن ها را نصب کرده و می پرستیدند. و شاید این ها همان «انصاب» باشند که به سنگ های صاف و بی شکل تفسیر شده و در برابر آن «اوثان» است که به سنگ های شکل دار و پرنقش و نگار و تراشیده معنی گردیده است. اما اصنام بت هایی بودند که آن ها از زر و سیم ریخته و یا از چوب تراشیده می شدند.[۱۲]
خضوع اعراب در برابر بت ها واقعا حیرت انگیز بود. آنها معتقد بودند که به وسیله قربانی ها می توان رضایت آن ها را جلب کرد و پس از قربانی کردن، خون حیوان قربانی شده را به سرو صورت بت می مالیدند. و در کارهای بزرگ و سنگین با آن ها مشورت می کردند و مشورت آنان چوب هایی بود که در یکی می نوشتند «افعل» و در دیگری «لا تفعل» سپس دست دراز می کردند و هرکدام از آن ها بیرون می آمد بر طبق آن عمل می کردند. [۱۳]
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: قریش را رسم چنین بود که مشک و عنبر به بت هاى پیرامون کعبه مى مالیدند و بت «یغوث» برابر درب خانه و بت «یعوق» طرف دست راست کعبه و بت «نسر» طرف دست چپ آن قرار داشت و چون داخل حرم مى شدند براى یغوث سجده مى کردند و بدون اینکه سر بلند کرده و منحنى شوند، در همان سجده به طرف یعوق مى چرخیدند و سپس به طرف دست چپ آن به سوى نسر بر مى گشتند، آنگاه این طور تلبیه مى گفتند:
«لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک، تملکه و ما ملک- یعنى لبیک اى خدا، لبیک اى خدا، تو شریکى ندارى، مگر آن شریکى که هم خودشان و هم ما یملکشان ملک تو است». [۱۴]
بت پرستی عامل استضعاف و استعمار فکرى
شرک و بت پرستی همیشه به صورت ابزارى در دست مستکبران و استعمارگران بوده است. زیرا اولا مردمى که از نظر فکرى در سطح پایینی قرار دارند همیشه مرکب هاى راهوارى براى مستکبران محسوب مى شوند و به همین دلیل همیشه حرکت هاى استعمارى در راستاى جهل و بى خبرى مستضعفان حرکت مى کنند و پیوسته تلاش مى کنند که مردم را از بیدارى و آگاهى و علم و دانش باز دارند و هرگونه روزنه اى را به سوى تحقیق به روى آنان ببندند و در تقلید کورکورانه که سرچشمه تحمیق است آن ها را فرو برند؛
همانگونه که قرآن درباره فرعون مى گوید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ؛ (فرعون) قوم خود را سبک شمرد (و فریب داد)، در نتیجه از او اطاعت کردند».[۱۵]
و از آنجا که بت پرستی بر پرستش موهومات و پندار ها بنا شده عامل موثرى براى تحمیق توده ها است و طبعا ابزار خوبى براى اهداف مستکبران است.
ثانیا از آنجا که شرک، عامل پراکندگى و اختلاف است و هر قومى را به پرستش چیزى دعوت مى کند، جمعى را به پرستش آفتاب، گروهى را به پرستش ماه، عده اى را به هُبَل مشغول مى کند و گروهى را به لات و عزى، تا آنجا که قوم کوچک عرب در حجاز، به خاطر پرستش بت هاى گوناگون، به صدها گروه تقسیم شده بودند، به عکس توحید که حلقه اتصالى است در میان دل ها و رشته مطمئنى است در میان افکار.[۱۶]
ثالثا مستکبران همواره خواهان این هستند که مردم در برابر آن ها همچون خدا تواضع کنند و فرمان هایشان را به عنوان فرمان مقدس، بى چون و چرا بپذیرند.
روشن است مردمى که در برابر سنگ و چوب سجده مىکنند، براى پذیرش خدایان انسانى، آمادگى بیشترى دارند و لذا مى بینیم فرعون در مصر، بانگ «أَنَا رَبُّکُمْ الْأَعْلَى؛ من پروردگار برتر شما هستم».[۱۷] سر مى دهد و خود را برتر از همه بت ها مى شمرد!
روى این جهات سه گانه تعجب نیست که همیشه افکار استعمارى همدوش با شرک و بت پرستی حرکت کند و خط انبیا که خط درهم شکستن استعمار و استضعاف است خط توحید و یگانه پرستى و بیدارى و آگاهى باشد.
در اینجا به یاد آن حدیث معروف و پر معناى امام صادق (علیه السلام) مى افتیم که فرمود: «انَّ بَنى امَیهَ اطْلَقُوا لِلنّاسِ تَعْلیمَ الْایمانِ وَ لَمْ یطْلِقُوا تَعْلیمَ الشِّرْکِ لِکَى اذا حَمَلُوهُمْ عَلَیهِ لَمْ یعْرِفُوهُ»[۱۸]؛ یعنی بنى امیه تعلیم ایمان را براى مردم آزاد گذاشتند، ولى تعلیم شرک را اجازه ندادند تا هرگاه بخواهند آن ها را به شرک وادار کنند، نفمند!».[۱۹]
نتیجه گیری
شرک و بت پرستی در میان عرب، از کشور های دیگر وارد و در میان آنها رواج یافت و اعراب که در ابتدا موحد بودند به تدریج بت پرستی را پذیرفتند. آنان به علت های گوناگون به بت پرستی روی آوردند و بت ها را در ایجاد برخی حوادث طبیعی موثر می دانستند و حاجات شان را از آنان می خواستند.
عرب ها مراسمات خاصی در برابر بت ها انجام می دادند و برای آنها قربانی می کردند. آنان افزون بر اینکه در خانه های خود بت داشتند، مکان مقدس کعبه را برای بت های بزرگ و عمومی در نظر گرفته بودند.
پی نوشت ها
[۱] . فروغ ابدیت ، ج۱، ص ۴۴.
[۲] . پیام قرآن، ج۳، ۲۷۶.
[۳] . پیام قرآن، ج۳، ۲۷۶.
[۴] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۴۲۳- ۴۲۴،
[۵] . الکافی، ج۴، ص۵۴۲.
[۶] . تفسیر القمی ، ج۲، ص۳۸۸.
[۷] . آنان معتقد بودند که جز حیات دنیا، حیاتى دیگر نیست، مى میریم و زنده مى شویم و جز دهر، کسى ما را هلاک نمى کند. «سوره جاثیه، آیه ۲۴»
[۸]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۴۲۴.
[۹]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص ۱۰۰.
[۱۰]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۹.
[۱۱] . فروغ ابدیت ، ج۱، ص ۴۴.
[۱۲] . فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۴.
[۱۳] . رک:فروغ ابدیت، ص۴۴-۴۵.
[۱۴]. الکافی، ج۴، ص۵۴۲.
[۱۵]. سوره زخرف، آیه ۵۴.
[۱۶]. پیام قرآن، ج۳، ص۲۹۳-۲۹۴.
[۱۷]. سوره نازعات، آیه ۲۴.
[۱۸]. اصول کافى، جلد ۲، ص ۴۱۵.
[۱۹]. پیام قرآن، ج۳، ص ۲۹۵
منابع
- قرآن کریم.
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، چ۸، ۱۳۷۲.
- طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ۵، ۱۳۷۴ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق: موسوى جزایرى، طیب، قم، دارالکتاب، چ۳، ۱۳۶۳ش.
- کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۴، ۱۴۰۷ق.
- مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه ، چ۹، ۱۳۸۶ ش.