- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
عثمان مردم را به خاطر عمال و خویشاوندان خود تحت فشار قرار می داد و اگر لازم بود، آنان را عزل و توبیخ هم می نمود؛ همان گونه که عبدالله بن مسعود متصدی بیت المال کوفه را نیز به علت عدم اجرای دستورهای والی عزل کرد. (۴۶)
نتیجه این سیاست های مالی تبعیض آمیز و غلط دو چیز بود: ۱. برهم زدن سیاست مالی که دو خلیفه قبل بر اساس مالکیت محدود و مساوات در توزیع بیت المال مستحکم کرده بودند. ۲. مسلط نمودن بنی امیه، که همان طبقه ثروتمند و مالک را تشکیل می دادند، بر سر مسلمانان و اموال آن ها.
این دو نتیجه نادرست آن قدر ریشه دار بودند که حتی حکومت علی بن ابی طالب (علیه السلام) به عنوان خلیفه چهارم، که ادامه حکومت و سیاست پیامبر بود، نتوانست آن ها را اصلاح کند؛ زیرا سودجویان اموی و قریش در تمام شئون مملکت رخنه کرده بودند و به هیچ وجه حاضر نبودند خود را به علی (علیه السلام) که به قول پیامبر، در اجرای دستورهای الهی سخت تر از آن بود که بتوان تصور کرد (۴۷) تسلیم نمایند و ثروت و موقعیت خود را به خطر بیندازند.
بنی امیه و دیدگاه آن ها در خصوص بیت المال بنی امیه اعتقاد داشتند: بیت المال به آن ها تعلق دارد و هیچ گاه نتوانستند باور کنند بیت المال از آن خداست و باید در راه خدا مصرف شود. این مطلب را با دلایل ذیل می توان اثبات کرد: (۴۸)
۱. پس از کشته شدن عثمان به دست شورشیان حضرت علی (علیه السلام) سربازان خود را فرستاد تا سلاح ها و شترهایی را که در خانه عثمان بودند و همه آن ها به بیت المال تعلق داشتند، باز پس گیرند و به بیت المال مسلمانان تحویل دهند.
ولید بن عقبه در این باره اشعاری سرود که ترجمه آن ها چنین است: ای بنی هاشم، سلاح خواهرزاده تان را برگردانید و آن را غارت نکنید… چگونه میان ما و شما آرامش برقرار باشد، در حالی که شمشیرها و اسب های عثمان نزد علی است؟ ای بنی هاشم، چگونه میان ما و شما صفا باشد، در حالی که طلا و نقره عثمان نزد شماست؟
شیخ مفید می نویسد: (۴۹) زره، اسب ها و اشیای دیگری که در خانه عثمان نگه داری می شدند همه از مال فیء بودند و به تمام مسلمانان تعلق داشتند. اما عثمان تمامی آن ها را به زور تصاحب کرده و در خانه خود گرد آورده بود، و چون حضرت علی (علیه السلام) بر مسند حکومت نشست، تمامی آن ها را باز پس گرفت و به بیت المال مسلمانان برگرداند.
۲. دلیل دوم سخن سعید بن العاص است که گفت: «عراق، باغی است برای قریش» بزرگان کوفه بدین سخنی بر او اعتراض کردند و شکایت وی را نزد عثمان بردند، ولی عثمان و تمام بنی امیه در برابر شکایت معترضان از او پشتیبانی کردند. همین امر باعث بروز واکنش شدید از سوی دشمنان شد.
۳. معاویه گفت: «مال الله لنا و الارض ارضنا» ؛ مال خدا مال ماست و زمین از آن ماست. در پاسخ به این گفته، صعصعه بن صوحان و احنف بن قیس به این سخن او اعتراض کردند. (۵۰)۴. سعد بن مسیب می گوید: ابن برصاء لیثی از همنشینان و ندیمان مروان بود.
روزی نزد مروان از فیء سخن گفته شد؛ گفتند: فیء مال خداست و خداوند در قرآن مصرف آن را بیان نموده. مروان گفت: فیء مال امیرالمؤمنین معاویه است، به هرکس بخواهد می دهد و به هرکس نخواهد نمی دهد و هرچه انجام دهد، همان صحیح است. (۵۱)
مشاهده این اوضاع برای مسلمانانی که زندگانی پیامبر و دست کم سیره دو خلیفه گذشته را پیش چشم داشتند، ناگوار بود و از گوشه و کنار، زبان به اعتراض می گشودند.
ابوذر غفاری، یکی از محترم ترین صحابه پیامبر، از جمله مسلمانانی بود که بیش از همه لب به اعتراض گشود و اشرافیت هیات حاکمه و ریخت و پاش های آن ها را تحمل نکرد و به سخن درآمد و خلیفه وقت و اطرافیانش وی را سخت نکوهش می کردند. خط مشی و موضع گیری های سرسختانه وی بازتاب های متفاوتی در بین مسلمانان و دانشمندان اسلامی داشت و آراء گوناگون و بعضا متباینی ارائه شدند.
نظرات دانشمندان مسلمان و موضع گیری های ابوذر در برابر عثمان و معاویه همان طور که اشاره شد، خط مشی ها و موضع گیری های سرسختانه ابوذر در برابر عثمان و معاویه بازتاب های متفاوتی در بین دانشمندان مسلمان داشت، به گونه ای که آنان آراء گوناگون و حتی متباینی ارائه داده اند. در این نوشتار به بعضی از آراء و نظریه های گوناگون آن ها اشاره می شود:
۱. نظر ابو هلال عسکری: «ابوذر معتقد بود: مسلمان از مال دنیا چیزی بیش از قوت یک شبانه روز خود و خانواده اش، یا بیش از مالی که بخواهد در راه خدا انفاق کند، یا بیش از مقداری که بتواند از مهمان خود پذیرایی کند، نباید داشته باشد. او برای اثبات عقیده خود، به آیه ۳۴ سوره توبه تمسک می کرد: «و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم.» در این آیه خداوند می فرماید: ای پیامبر! به کسانی که طلا و نقره را ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق می نمایند، وعده عذابی دردناک بده.
او برای آنکه به عقیده خویش را در میان تمامی مسلمانان نشر دهد و به اطلاع همگان برساند، در کوچه، بازار، خیابان و رهگذار شام به راه می افتاد؛ در میان مردم، از هر گروه و طبقه می گشت و بر سر هر رهگذر می ایستاد و فریاد می زد: «ای ثروتمندان و توانگران و ای فقرا و مسکینان! بدانید آن هایی که طلا و نقره را انبار می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند، عذابی سخت در انتظارشان است. عذابی بدین سان که آهن گداخته و سوزان بر پیشانی و پهلو و پشت شان نهاده می شود تا اعضای پیکرشان بسوزد.» (۵۲)
این گونه تبلیغات ابوذر باعث تحریک و انگیزش فقرا شد، تا جایی که فقرا علیه توانگران جامعه بسیج شدند و بر این عقیده پافشاری کردند که توانگران باید اموال خود را در راه خدا انفاق کنند و با بذل مال، به دست گیری فقرا بپردازند.
از سوی دیگر، توانگران شام از جوی که بر اثر تبلیغات ابوذر علیه آن ها ایجاد شده بود، به هراس افتادند و شکایت از ابوذر را نزد معاویه بردند و او را عامل تحریک و ایجاد ناراحتی در جامعه شمردند. معاویه به قصد راضی کردن ابوذر و تطمیع وی، شب هنگام توسط یکی از غلامان خود، هزار دینار طلا برای او فرستاد.
ابوذر نیز تمام دینارها را قبول کرد و همان شب همه آن ها را بین فقرا تقسیم نمود. چون شب به پایان رسید، معاویه غلام خود را خواست و به او گفت: هم اکنون نزد ابوذر برو و به او بگو که معاویه آن دینارها را برای کس دیگر فرستاده بود و من به اشتباه آن را به تو دادم؛ از این رو، معاویه به خشم آمده و درصدد است مرا به شدیدترین صورت تنبیه کند.
اکنون آن دینارها را پس بده تا مرا از مجازات نجات دهی. غلام بی درنگ نزد ابوذر آمد و سخنان معاویه را با ابوذر در میان گذاشت. ابوذر در پاسخ گفت: به معاویه بگو، حتی دیناری از آن پول نزد من باقی نمانده است و اکنون که پول را باز پس می خواهی، سه روز مهلت بده تا آن را از کسانی که اکنون پول ها در اختیارشان است پس بگیرم و برایت جمع آوری کنم. معاویه چون دید حرف و عمل ابوذر یکی است و تطمیع نمی شود و به زبان می آورد و به طور جدی عمل می کند، دریافت که هرگز نمی تواند با او بسازد. پس نامه ای به عثمان نوشت و ما وقع را برای او شرح داد.» (۵۳)
۲. نظر ابن اثیر: نظر ابن اثیر در کتاب الکامل مثل نظر ابوهلال عسکری در کتاب اوایل می باشد. (۵۴)
۳. نظر ابن کثیر: «… ابوذر را عقیده بر آن بود که انسان شرعا نمی تواند از مال دنیا چیزی افزون بر مصرف خود و خانواده اش، نزد خود نگه داری کند. از این رو، همواره طبق همین نظر فتوا می داد و مردم را نیز مجدانه به عمل بر فتوای خود دعوت می کرد، به گونه ای که اگر کسی مخالفتی نشان می داد، با خشم و شدت عمل وی رو به رو می گشت.
معاویه ابوذر را از این طرز رفتار برحذر داشت، ولی هرگز تحذیر او در عزم راسخ ابوذر تاثیری نکرد. وحشت معاویه از آن بود که ابوذر با این رفتار و عمل خود، مردم را به خشم و ناآرامی کشاند و بر پیکر اجتماع آرام و تسلیم شام ضربه وارد کند. از این رو، برای پیش گیری از هرگونه خطر احتمالی نامه ای به عثمان نوشت و در آن از ابوذر و اعمال او شکایت کرد.
وی در نامه خود، درخواست کرد: عثمان بی درنگ ابوذر را به مدینه احضار کند. عثمان نیز ابوذر را نخست به مدینه خواست و سپس او را به ربذه تبعید کرد؛ به همان مکانی که ابوذر در آن تنها زندگی کرد و تنها مرد…» (۵۵) ابن کثیر در کتاب دیگر خود، البدایه و النهایه، (۵۶) می نویسد: «ابوذر به کسانی که سیم و زر می اندوختند، ایراد و اشکال می گرفت و معتقد بود: هیچ مسلمانی حق ندارد بیش از مصرف خود و خانواده اش از مال دنیا چیزی داشته باشد و افزون بر نیاز را باید بین مسلمانان دیگر انفاق کند.
وی برای اثبات ادعای خود، آیه ۳۴ سوره توبه را تلاوت می کرد که می فرماید: «ای پیامبر! به کسانی که طلا و نقره را ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند، وعده عذابی دردناک بده.» معاویه نخست کوشید تا ابوذر را از اشاعه فکر خود برحذر دارد، ولی چون ابوذر به توصیه های او توجهی نکرد، معاویه نیز شکواییه ای علیه او به عثمان نوشت.»
پی نوشت ها
۴۶ – محمد بن جریر طبری، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۵۳
۴۷ – جعفر مرتضی عاملی، پیشین، ص ۵۷
۴۸و۴۹ – همان، به نقل از: شیخ مفید، جمل، ص ۱۱۶/ص ۵۹
۵۰و۵۱ – همان، به نقل از: مصعب الزبیری، نسب قریش، ص ۳۵۷/ص ۱۵
۵۲ – همان به نقل از: ابوهلال عسگری، اوایل، ج ۱، ص ۲۷۶ – ۲۷۷
۵۳ – همان، به نقل از: ابن اثیر، الکامل، ج ۳، ص ۱۱۴ – ۱۱۵
۵۴ – همان، به نقل از: ابن کثیر، تفسیر، ج ۲، ص ۳۵۲
۵۵ – همان، به نقل از: ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۵۵
۵۶ – الشوکانی، فتح القدیر، مصر، مصطفی، ۱۳۵۰، ج ۲، ص ۳۵۶