- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه آغاز شد، شهر مکه، برای ابلاغ و گسترش اسلام از زمینه ای برخوردار بود که مناطق دیگر جهان از آن بی بهره یا کم بهره بودند. ویژگی های این منطقه از جهات مختلفی می توانست در تکامل و رشد اسلام در میان مردم مؤثر باشد.
نخستین مسأله، تقدس کعبه نزد اعراب بود. کعبه ای که حضرت ابراهیم (علیه السلام) بنا کرد، از قرن ها قبل از بعثت، به عنوان خانه و معبدی محترم مورد توجه همگان قرار داشته و تقدس خاصی به مکه می بخشید، این تقدس تا جایی بود که در پناه و پرتو کعبه، مکه شهر امن و امان تلقی می شد. از کتب تاریخی به دست می آید که کعبه نزد اکثر ملل جهان از قدیم الایام مورد احترام بوده است، ایرانیان صائبی مذهب و آشوریان، کعبه را یکی از خانه های هفتگانه و معظم جهان می پنداشتند و چون کعبه بسیار قدیمی بود برخی آن را خانه «زحل» می دانستند.
ایرانیان معتقد بودند روح «هرمز»در کعبه حلول کرده و گاه برخی به زیارت آن می آمدند. یهودیان برای کعبه احترام قائل بودند و خدای را در آنجا بر اساس دین ابراهیم عبادت می کردند. در کعبه تصویر ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) وجود داشت در حالی که در دست آنها تیرهایی (ازلام) دیده می شد، همچنین تصویر مریم و حضرت مسیح (علیه السلام) در آنجا بوده و این نشان دهنده آن است که مسیحیان نیز همچون یهودیان به کعبه احترام می گذاشتند.
زمخشری حکایتی در باب نامگذاری زمزم نقل کرده که ضمن آن از آمدن بابک بن ساسان به مکه یاد شده است. حکایت مزبور را با اندکی تفاوت مسعودی و حموی نیز نقل کرده اند. (۱) اعراب نیز که کعبه را خانه خدا و ساخته دست حضرت ابراهیم (علیه السلام) می دانستند، برای آن احترام خاصی قائل بودند و از هر سو برای حج به مکه می آمدند. این سنت از دین ابراهیم (علیه السلام) در میان آنان باقی مانده بود. احترام هندیان نسبت به کعبه، به ویژه «حجر الاسود» نیز نقل شده است. (۲)
دومین مسأله آن که مکه یک مرکز تجاری بود و افزون بر آن که مکیان اهل تجارت بودند، (۳) و هر سال دو مرتبه راهی مناطق شامات و یمن و حبشه برای تجارت می شدند، خود مکه نیز محل رفت و آمد کاروان هایی بود که از شما به جنوب یا از غرب به شرق می رفتند، از این رو مکه محل رفت و آمد بسیاری از تجار آن روزگار بود.
سومین مسأله آن که مکه حرم تلقی می شد. وقتی ابراهیم (علیه السلام) به این منطقه لم یزرع (۴) آمد، اقدام به بنای خانه ای نمود (۵) که «بیت الله الحرام» نام گرفت. ابراهیم (علیه السلام) پس از ساختن کعبه دعا کرد تا خدا مکه را شهری امن قرار دهد (۶)، خداوندی دعای او را مستجاب فرمود و آنجا را «حرم امن» قرار داد (۷) چنانکه خود نیز به این شهر قسم یاد می کند. (۸) علاوه بر حرمت مکه، ماه های حرام عاملی بود تا قبایل در ماه های مزبور به راحتی و با اطمینان از عدم حمله قبایل دیگر، بتوانند به مکه و بازارهای اطراف آن بروند. (۹)
چهارمین مسأله موقعیت جغرافیایی مکه نسبت به جهان آن روز بود. این شهر در میان ایران و روم در شرق و غرب، وضعیت میانه ای داشت و به ویژه بعدها در گسترش دعوت اسلامی در هر دو سوی جهان نقش مهمی داشت. (۱۰)
ویژگی های گفته شده برای شهر مکه، سبب شد تا هم از لحاظ «خبری» و هم از جهت «عملی» این شهر نقش مهمی را در گسترش نهضت ایفا کند. روشن است که تکلیف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابلاغ اسلام به مردم بود (۱۱)، و گسترش خبری اسلام از این نقطه به سراسر جهان و مناطق دور افتاده جزیره العرب، خود عمل به این وظیفه مهم بود. امن بودن شهر مکه که عرب به پیروی از ابراهیم (علیه السلام) آن را پذیرفته و مراعات می کرد سهمی قابل توجه در کار نشر دعوت اسلامی داشت. در اینجا به نمونه هایی از این تأثیر اشاره می کنیم:
از آنجا که اعراب در ایام حج، از سراسر جزیره العرب به مکه می آمدند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این فرصت استفاده می کرد، با رؤسای قبایل مختلف تماس می گرفت و آنان را به اسلام دعوت می فرمود، او در میان قبایل رفته و اسلام را به آنان عرضه می داشت، ابو لهب نیز به دنبال او حرکت می کرد و می کوشید تلاش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را خنثی سازد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همین رابطه قبایل «بنی صعصعه»، «بنی حنیفه»، «کنده» و «کلب» را ملاقات و آنان را به اسلام فراخواند. (۱۲)
در یکی از همین ملاقات ها بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی از یمنی ها را نیز به اسلام دعوت کرد. (۱۳) زمینه گروش مردم یثرب به اسلام نیز در همین تماس های موسم حج فراهم شد، گروهی از یثربیان در مراسم حج با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آشنا شدند و دعوت او را شنیدید، آنها ابتدا شش نفر بودند، در پیمان «عقبه اولی» ۱۲ نفر شدند، و سال بعد هفتاد و اندی مسلمان مدنی در موسم حج با پیامبر ملاقات کردند. (۱۴)
تأثیر این تماس ها در نشر اسلام از وحشت قریش در موسم حج به دست می آید. آنان قبل از شروع مراسم جلساتی ترتیب داده و برای جلوگیری از دعوت اسلام به مشورت و تبادل نظر می پرداختند، یکی می گفت بهتر است بگوییم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دیوانه است! دیگری می گفت بگوییم شاعر است! دیگری می گفت می گوییم ساحر است و…! (۱۵)
از «کعب بن مالک» نقل شده که پیامبر پس از سه سال دعوت مخفی، تبلیغ خود را علنی کرد، و در ایام حج به دنبال حجاج به خانه هایشان می رفت و آنان را به اسلام دعوت می فرمود، بعد از مدتی از قبایل آنان پرسش می کرد و قبیله قبیله به سراغ آنان می رفت. (۱۶)
زمانی در ایام حج، بازارهای معروف «عکاظ» و «مجنه» و «ذی المجاز» بر پا می شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به این بازارها می آمد و مردم را به اسلام فرا می خواند (۱۷) گیب با ارائه تصویری ازشهر مکه تأثیر آن را در موفقیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان می کند: «مکه در زمان او ده کوره ای خواب آلود و دور از هیاهوی جهان نبود. شهری تجاری پر ازدحام ثروتمندی بود. تقریبا مرکزیت بازرگانی میان اقیانوس هند و مدیترانه را به خود اختصاص داده بود… شهروندان مکه در حالی که نوعی سادگی بومی عربی را در آداب و رسوم و نهادهای خود حفظ کرده بودند، اطلاعات وسیع از مردم و شهرهای مختلف در روابط بازرگانی و سیاسی خود با قبایل عرب و مقامات رومی به دست آورده بودند.
این تجارب قوای فکری و عقلی رهبرانشان و همچنین سجایای اخلاقی ایشان یعنی دوراندیشی و خویشتنداری را که در مردم عربستان به ندرت وجود داشت تقویت و تحریک کرده بود. توفق اخلاقی ای که از این راه مکیان نسبت به افراد قبایل حاصل کرده بودند باز به وسیله عاملی دیگر تقویت شده بود و آن عبارت بود از داشتن تعدادی از معابد و اماکن مقدس در شهر مکه و اطراف آن. تأثیر این زمینه استثنایی را در سراسر زندگی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می توان باز یافت.
اگر بخواهیم درباره این موضوع از جنبه صرف بشری بحث کنیم باید بگوییم که رمز توفیق یافتن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکی بودن آن حضرت بود. اما مکه در برابر فروغ سعادت از ظلمت نکبت نیز بهره داشت. این تاریکی، عبارت بود از مفاسد خاص یک جامعه ثروتمند بازرگانی، وجود نهایت فقر از یک سو و غایت توانگری از سوی دیگر. (۱۸)
این سخن اخیر نشانی از وجود موانع عمده بر سر راه رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
پی نوشت ها
- ربیع الابرار، ج ۱، ص ۲۲۴، مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۶۵، معجم البلدان، ج ۴، ص ۴۰۰
- تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۴۲۰، المیزان، ج ۳، ص ۳۹۸
- مجمع البیان، ج ۱۰، ص. ۵۴۵
- ابراهیم، ۳۷
- بقره، ۱۲۷
- ابراهیم، ۳۵، بقره، ۱۲۶
- عنکبوت، ۶۷
- التین، ۴
- نک: سنن النسائی، ج ۲، ص ۳۳۳، مسند احمد، ج ۱، ص ۲۲۸، ۳۶۱ و نک: الصحیح من السیره النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج ۳، ص ۳۰۸
- فقه السیره، ص ۳۰، به نقل از: الصحیح من سیره النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ج ۱، ص. ۱۶۶
- آل عمران، ۲۰، مائده، ۹۲ و ۹۹، نحل، ۳۵ و ۸۲، نور، ۵۴، عنکبوت، ۱۸، یس، ۱۷، تغابن، ۱۲
- انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹ ۲۳۸
- انساب الاشراف، ج ۱، ص ۶۷، المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۳۳۶
- انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۳۹، وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۲
- انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۳۳، بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۱۹۸، السیره النبویه، ابن هشام، ج ۱، صص ۲۷۱۲۷۰، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۹۱
- نک: حیاه الصحابه، ج ۱، ص ۸۱ ۶۵
- حیاه الصحابه، صص ۸۱۸۰، السیره النبویه، ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۶۲، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۶
- اسلام، بررسی تاریخی، ص ۴۳ ۴۲
تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ رسول جعفریان
منبع: تبیان