- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در لسان روایات کلمه تقلید و مشتقات آنگاه به معناى لغوى و گاه به معناى اصطلاحى آن به کار رفته است.
در ارتباط با معناى لغوى تقلید مىتوان به این دو مورد اشاره کرد:
۱. امام رضا علیه السلام در ارتباط با خلافت و امامت مىفرماید: «… فقلّدها رسول اللَّه علیاً». در مجمع البحرین در لغت «قلد» در توضیح این عبارت مىنویسد: «الزمه بها اى جعلها فى رقبته و ولّاه امرها؛ رسول خدا، على علیه السلام را به امر خلافت ملزم ساخت؛ یعنى امر خلافت را به عهده او انداخت و وى را والى امر خلافت کرد».
۲. در حدیثى- مطابق نقل کنز العمّال- مىخوانیم:
«من علّم ولدا له القرآن، قلده اللَّه قلاده یعجب منها الاولون و الآخرون یوم القیامه ؛ آن کس که فرزندش را قرآن بیاموزد، خداوند گردنبندى بر گردنش مىاندازد که در روز قیامت همگان از آن در شگفتى فرو مىروند». [۱]
براى معناى اصطلاحى تقلید مىتوان به این دو حدیث اشاره کرد:
۱. هنگامى که على بن ابى طالب علیه السلام صعصعه بن صوحان را به سوى خوارج فرستاد، آنها به وى گفتند:
آیا اگر على علیه السلام در اینجا بود، تو با وى بودى؟ پاسخ داد: آرى؛ آنها گفتند: «فانت إذاً مقلّد علیاً دینک، ارجع فلا دین لک؛ بنابراین در دین خود پیرو على هستى، برگرد که دینى ندارى!».
صعصعه پاسخ داد: «ویلکم ألا اقلّد من قلّد اللَّه، فاحسن التقلید؛ واى بر شما! آیا من از کسى که به درستى از خدا پیروى مىکند، پیروى نکنم؟». [۲]
۲. أبو بصیر مىگوید: «ام خالد عبدیه» به محضر امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: «من مشکلى در شکم داشتم و طبیبان عراقى براى مداواى آن، نبیذ را برایم تجویز کردهاند؛ من مىدانستم که شما آن را ناخوش مىدارید، براى اطمینان خاطر به محضر شما آمدم تا حقیقت مسأله را از شما بپرسم». حضرت به او فرمود:
«و ما یمنعک عن شربه؟؛ چه چیزى سبب شد (با اینکه اطبا آن را براى شما تجویز کردهاند) آن را ننوشى؟» پاسخ داد: «قد قلّدتک دینى؛ من دینم را به عهده شما انداختم (و پیرو شما هستم)». [۳]
۳. در مرسله احتجاج از امام عسکرى علیه السلام آمده است:
«فأمّا من کل من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لامر مولاه فللعوام أنْ یقلّدوه؛ پس آن کس از فقیهان که از نفس خویش صیانت کند، نگهبان دین خویش بوده، با هواى نفسانى خود به مخالفت برخیزد و فرمانبردار مولاى خویش باشد، پس بر توده مردم است که از وى پیروى نمایند». [۴]
هر چند آنچه در پارهاى از این روایات آمده است، مربوط به اطاعت از امام معصوم است که سخن او خود حجّت است و این با تقلید اصطلاحى که امروزه متعارف است متفاوت مىباشد، چرا که آنچه امروزه از تقلید از مجتهدان متعارف است، آن است که مجتهدى با استفاده از کتاب خدا و سنّت معصومان، حکم شرعى فرعى را استنباط کرده و به اطلاع مقلّد برساند. این مسأله با شنیدن سخنى از شخص معصوم و پیروى از آن فرق مىکند؛ ولى اوّلًا برخى از روایات مربوط به تقلید از فقها بوده، و ثانیاً آنچه در پارهاى دیگر از روایات آمده، بىارتباط با موضوع سخن ما نیست.
پی نوشت:
(۱). کنز العمّال، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۲۳۸۶.
(۲). بحار الأنوار، ج ۳۳، ص ۴۰۲.
(۳). کافى، ج ۶، ص ۴۱۳، ح ۱.
(۴). وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۹۵، ح ۲۰، باب دهم، از ابواب صفات قاضى.
برگرفته شده از: دائره المعارف فقه مقارن نویسنده : مکارم شیرازى، ناصر، جلد : ۱ صفحه : ۴۹۳