- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
امام محمّد باقر علیه السّلام پنجمین امام از پیشوایان پاکی است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله برای جانشینی خود در امر رهبری امّت اسلام و رساندن امّت اسلام به ساحل امن و آسایش، بر امامت یکایک آنان تصریح فرموده است. چرا که خداوند متعال امنیت و آسایش امّت اسلامی را در سایه رهبری معصومانی که هرگونه ناپاکی و پلیدی را از آنان دور کرده و ساحتشان را از هرگونه خطا و اشتباه منزّه و پاک ساخته مقدّر فرموده است. امام صادق علیهالسلام در علوم و فضائل روزگار خوش بوده که در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
فقه و فقاهت
فقه عبارت است از فهم و شناخت احکام فرعى از طهارت تا دیات و این احکام از ادله اربعه استنباط مى شود که مفصلترین و مشروحترین آنها سنت مى باشد که نزد شیعه عبارت است از حدیث پیامبر و اهل بیت.
پس کتابهاى شیعه در این زمینه برگرفته از همان ادله چهارگانه است و بیشترین بخش حدیث را حدیث امام صادق (ع) تشکیل مى دهد و هرگاه احادیث مروى از آن حضرت نبود، استنباط احکام بر دانشمندان دشوار بود. و نه تنها فقها و دانشمندان شیعه از بوستان دانش امام جعفر صادق (ع) بهره بردهاند، بلکه بیشترین فقیهان اهل سنت که معاصر آن حضرت بوده اند، مانند ابوحنیفه، سفیانها، ایوب و غیرهم ریزه خوار خوان پر نعمت دانش امام بوده اند و چنانکه ابن ابى الحدید مى نویسد، فقه مذاهب اربعه اهل سنت به فقه الصادق (ع) بر مى گردد.
آلوسى در مختصر «تحفه اثنى عشریه» مى نویسد: این ابو حنیفه که در میان اهل سنت مایه فخر و مباهات است با صراحت تمام مى گوید: «لولا السّنتان لهلک النعمان» و منطورش همان دو سالى است که به حضور امام آمده و از محضر آن حضرت دانش اندوخته است .
حق آن است که حضرت امام جفعر صادق (ع)، یگانه فیه جهان اسلام شمرده شود و دلیل بر این مدعا همین کثرت راویان و فراوانى حدیث و روایت از آن حضرت است و هر کس کتب حدیثى را بررسى کند به فراوانى احادیث امام صادق و کثرت راویان و محدثان از آن بزرگوار، واقف خواهد شد.
البته فقهاى زیادى هم عصر امام بوده اند که از هیچ یک این اندازه (بلکه خیلى پائین تر از آن) حدیث روایت نشده و در بازار دانش و فرهنگ، هیچکدام این اندازه علم و فقاهت عرضه نکرده اند و هیچ مطلبى از آن حضرت سؤال نشده که در پاسخ مانده باشد.
فقه در حقیقت، آئین زندگى و برنامه حیات انسانى است و دین جز در پرتو فقه شناخته نمى شود( به عبارت دیگر زندگى انسان منهاى دین شکلِ صحیح نمى گیرد و دین هم بدون فقه و فقاهت مفهوم درست پیدا نمى کند).
لذا مشاهد مى کنیم که امام صادق (ع) شاگردان و اصحاب خود را به تفقه در دین (فهمیدن و شناخت دین) امر مى فرمود و در حدیثى چنین فرموده است: حدیثى که راجع به حلال و حرام از یک راوى راستگو مى شنوى ، بهتر است از دنیا و طلا و نقرههاى آن. ۲
در حدیثى دیگر: هرگز طلب دنیا تو را از فراگیرى و آموختن دین باز ندارد؛ زیرا طالب دنیا گاهى کامیاب است و دیگر بار ناکام و هلاک. ۳
و در حدیث سوم، به عنوان ترغیب به تفقه و فهم دین فرمود:
لیت السّیاط على روس اصحابى حتّى یتفقهوا فى الحلال و الحرام. ۴
کاش تازیانه بر سر یاران من فرود مى آمد و آنها را وادار مى کرد که در شناخت حلال و حرام فقیه و دانا شوند.
و در حدیث چهارم فرمود:
تفقهوا فى الدّین فانّه من لم یتفقه فى الدین فهوا أعرابى. ۵
از امام جعفر صادق (ع) از تفسیر آیه «و من یوتِ الحکمه فقد أُوتى خیراً کثیراً»۶ و معنى حکمت سؤال مى شود؛ در پاسخ مى فرماید: حکمت یعنى شناخت و فهم دین.
و نیز فقیه در نزد امام صادق (ع) کسى است که حدیث شناس هم باشد:
اعرفوا منازل شیعتنا بقدر ما یحسنون من روایتهم عنّا فانّا لا نعد الفقیه منهم فقیها حتى یکون محدثا.۷
منزلت و مقام شیعیان ما را از میزان نقل کردن احادیث ما بفهمید، چون ما کسى را فقیه نمىشناسیم مگر آنکه محدث هم باشد.
اخلاق
علم الاخلاق، در ابتدا دانش مدون و مرتبى نبوده است؛ فقط در زمینه هاى اخلاقى به برخى آیات کریمه از قرآن حکیم و سخنان سرور پیامبران و وصى و خلیفه او و فرزندان بزرگوارشان (درود خدا به روان همه شان) استناد مى شده است.
نخستین تألیف در دانش اخلاق به دست علماى شیعه در اواخر قرن دوم هجرى صورت گرفته و اسماعیل بن مهران فرزند ابونصر سکونى که از اصحاب و یاران امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) و از راویان موثق بشمار مى رود، کتابى تحت عنوان «صفه المؤمن و الفاجر» به ریشه تحریر درآورده است و پس از او، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى که پدر و پسر هر دو از روایان مورد وثوق و از اصحاب امام رضا (ع) و از علماى قرن سوم هجرى بوده اند، کتاب «المحاسن» را نوشته است این کتاب از بهترین کتابها است و نویسنده اش به سال ۲۷۴ و یا ۲۸۰ ق. در قم وفات یافته است .
از دیگر علما و دانشمندان این قرن که در زمینه اخلاق دست به نگارش کتاب زده اند، حسن بن على بن شعبه است که کتاب «تحف العقول» را تألیف کرده و این کتاب هم از نفیسترین کتب شیعه و مشتمل بر حکمتها و پندهائى است که از یکایک ائمه اهل بیت روایت گردیده است.
در قرون بعد تألیف و تصنیف درباره اخلاق دامنه پیدا کرد که بهترین آنها کتاب «اصول کافى» از ثقه الاسلام کلینى است که به سال ۳۲۹ ق. درگذشته است. او سالها در تألیف این کتاب زحمت کشیده و گزیدهاى از روایات و اخبار را در آن گردآورده است و هرگاه نظرى گذرا به صفحات آن بیفکنیم و فصول و ابواب آن را بررسى کنیم، خواهیم دانست که اخلاق نیکو یعنى چه و دانش و علم امام صادق و اهل بیت علیهم السلام پیرامون اخلاق بر چه پایه بوده است !
از ملاحظه مطالب اخلاقى که از امام صادق (ع) در این نوشته آورده ایم، معلوم مى شود که منبع و سرچشمه اخلاق در مرحله نخست قرآن مجید است و بعد سخنان حکمت آمیز رسول اسلام – دارنده خلق عظیم – و سپس بیانات فرزندان گرامى آن حضرت – وارثان علم و دانش ایشان – به ویژه جعفر بن محمد صادق (ع).
تفسیر
در میان روایاتى که به دست ما رسیده است، بخش اعظم آن به تفسیر قرآن مربوط مى شود و حتى برخى مفسران اساس کارشان را بر احادیث قرا دادهاند و اگر شما بخواهید روایات امام صادق (ع) را پیرامون تفسیر آیات بشناسید، باید به «تفسیر مجمع البیان» مراجعه کنید که بسیارى از احادیث جعفرى در مورد تفسیر، در این کتاب آمده است. مؤلف این کتاب گاهى که مى خواهد به نظر اهل بیت اشاره کند؛ آن را طى ذکر حدیثى خاطر نشان مى سازد.
به علاوه بعضى از دانشمندان شیعى مصنفات متعددى در زمینه آیات الاحکام نگاشته و به شرح و تفسیر آنها پرداخته اند، که در این صدد از روایات و احادیث اهل بیت مایه گرفته اند.
نظر به اینکه مطابق حدیث منقول از رسول خدا (ص) از چندین طریق و چندین مورد: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى…» قرآن و عترت ازیکدیگر جدا نیستند، از این معنى در مى یابیم که دانش قرآن نزد اهل بیت است و در هر عصرى تنى از ایشان باید باشند که عالم قرآننند و در این زمینه علاوه بر حدیث ثقلین، احادیث دیگرى هم وجود دارند که با یکدیگر هماهنگند. از جمله امام صادق (ع) مى فرماید: به خدا سوگند من دانش قرآن را از اول تا آخر مىدانم و تمام مطالب این کتاب گویا در میان مشت من است و در آن خبر آسمان، خبر زمین، خبر گذشته و خبر آینده وجود دارد که خداى عزوجل گوید: فیه تبیان کل شىء.۸
و در مورد دیگر، امام انگشتان دستش را گشود و برسینه اش نهاد و فرمود: به خدا قسم، همه دانشهاى قرآن در این سینه من است .۹
پس ناگزیر در هر عصر و زمانى باید کسى باشد که عالم به تفسیر قرآن باشد و شاهد بر این، حدیث ثقلین است. وانگهى قرآن رهبر ساکت و بى زبانى است و در آن آیات محکم و متشابه، مجمل و مبین، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید وجود دارد که بیشتر این مفاهیم براى مردم نامعلوم است. از سوى دیگر هر گروهى از گروههاى اسلامى مدعى اند که عقاید خود را از قرآن گرفتهاند و مىپندارند تنها آنانند که به مفاهیم قرآن دست یافتهاند و در این مقام شواهدى هم ذکر مى کنند.
پس قرآن مصدر و اساس عقاید همه گروهها و فرقه هاى اسلامى است . پس چه مرجعى وجود دارد که این اختلافها را فیصله بخشد و شبهات این گروهها را برطرف سازد وپندارهاى این فرقه ها را رفع نماید؟
بنابر مضمون حدیث ثقلین، عترت پیامبر، دانایان به قرآنند، و عالم به قرآن در هر عصر و زمانى فقط از این خاندان است و بس. بنابراین در عصر امام جعفر صادق (ع) نیز اگر آن حضرت عالم به قرآن نبوده، پس چه کسى بوده است؟!
بدون تردید، هیچکس مدعى آن نبوده که در میان اهل بیت به روزگار امام صادق (ع)، فردى داناتر از او به تفسیر و دیگر علوم بوده باشد.
علم کلام
مقصود ما از علم کلام، آن دانشى است که از هستى و وحدانیت خدا و صفات او و دیگر موضوعات اعتقادى (و باصطلاح ایدئولوژیکى) مانند نبوت، امامت، معاد، عدل و غیره سخن مىگوید؛ آن هم نه هر نوع سخنى، بلکه سخنى بر پایه عقل و منطق صحیح. و هرگز منظور ما از علم کلام آن سلسله بحثهائى نیست که با جدال و نزاع و کشمکش همراه است و بسیارى از انسانها در آن مباحث گمراه مىشوند؛ زیرا بر پایه ذهنیات محدود و به قصد غلبه و برترى جوئى و خودنمائى به بحث و سخن مى پردازند، نه به هدف حقیقت جوئى و بهره جستن از سرچشمه راستین و اصیل علم و دانش.
پس اگر ما مى بینیم که در برخى از احادیث، از علم کلام سرزنش شده، منظور آن سلسله بحثها و مشاجرات و مجادلاتى است که فقط به نیتهاى آلوده و به قصد خودنمائى و غلبه، نه به قصد روشن شدن حقایق، و بر پایه توهمات و حدسیات، نه بر مبناى دلیل مسلم قطعى عقلى و منطقى صورت مىگیرد؛ زیرا دانشمندانى که مباحث کلامى را بر پایه و اساس عقلى دنبال مىکنند و آنها را از سرچشمه اصلىاش مىگیرند، بى شک زبانهاى گویاى حق و مدافعان راستین حیقیت و راهنمایان شایسته به سوى ایمانند.
اولین کسى که در زمینه هستى و لوازم آن، به برهان توسل جسته و به ادله عقلى و حسى هر دو توجه کرده، امیرالمؤمنین على (ع) بوده است. حتى برخى از آنان که مقام علمى حضرت ابوالحسن على بن ابى طالب (ع) را دانسته یا ندانسته منکر مى شوند و در انتساب اینگونه مباحث (کلامى و فلسفى) به آن حضرت تردید مى کنند، آن هم فقط به این دلیل که دانشى بر این پایه ها و اصول در آن روزگار شناخته نبوده است، غافلند از اینکه حضرت على (ع) از دانش بیکران لدنى بهره مند بوده و از پستان وحى شیر خورده و با منبع و سرچشمه دانش در ارتباط مستقیم بوده است.
مگرنه آن است که پیامبر درباره او فرمود: «انا مدینه العلم و على بابها»؟ و پس از او نیز فرزندان بزرگوارش راه او را پیش گرفتند و از دانش فراوان خود درباره هستى و هستى بخش به مردم فیض رساندند.
آنان در بحثهاى عقیدتى خود براى مردم اثبات کردند که خدائى را که نمى شناسند، پرستش نمى کنند و از پیامبرى که آشنایش نیستند، پیروى نمى نمایند و از امام و رهبرى که مقام و منزلتش را نمى شناسند، اطاعت نمى کنند. بنابراین (در مکتب اهل بیت) شناخت و معرفت پیش از هر دانش و بهتر از هر علم است. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: با فضیلترین عبادت، شناخت خداست .۱۰
پس منقول (از این جهت که منقول است) در پى ریزى این اصول و قواعد نقشى ندارد؛ زیرا در نزد خردمندان، تقلید در معقولات روا نباشد.
البته گاهى در میان ادله نقلى، مطالبى درباره هستىشناسى آمده است که بدون شبهه ارشاد به حکم عقل و یا برانگیختن و هشدار وجدان و فطرت مى باشد.
مثلاً آیه «افى الله شک فاطر السموات و الارض؟»و امثال این آیه در قرآن مجید نمىخواهد اعتقادى را بر انسان تحمیل کند، بلکه با بیدار باشى، وجدان را به سوى خدا و آثار هستى او متوجه مى سازد. همچنین است سخنان منقول ازرسول خدا و عترت پاک او در همین زمینههاى اعتقادى و فکرى که همگى ارشاد به حکم عقل است و آنان در بسیارى از احادیث خود به ارزش عقل و هدایت و راهنمائیهاى آن توجه دارند؛ از جمله امام صادق (ع) فرموده است:
«العقل دلیل المومن» و «دعامه الانسان العقل» و«لایفلح من لایعقل.» ۱۱
و اگر شما، حدیث امام کاظم (ع) را در پیرامون ارزش خرد و خردمندان که با هشام بن حکم در میان گذاشته است بخوانید، پى خواهید برد که امامان چگونه ارزش حقیقى عقل و تعقل را شناخته و مردم را به استفاده از راهنمائیهاى آن دلالت کردهاند.
به هر حال در لابلاى احادیث ائمه اهل بیت از این نوع استدلال عقلانى فراوان آمده و همین «نهج البلاغه» جامع شکننده ترین برهانها و دلیلهاست که عقلاى جهان و خردمندان با وجدان را به حیرت وا مىدارد؛ همچنان کتب دیگرى نیز اینگونه احتجاجات و مباحثات بر پایه اصول عقلى را گردآورده اند که از جمله آنها مىتوان از «احتجاج» طبرسى، «اصول کافى»، «توحید»، صدوق و مجلداتى از «بحارالانوار» نام برد و نیز برخى کتابهاى مرحوم مجلسى که طى آنها به شرح حال امامان و نقل احادیث حکمت آمیز آنان پرداخته شده است و اینک ما بخشى از این احادیث و مباحث عقلانى را که از امام صادق (ع) به دست ما رسیده است، مورد بررسى قرار مى دهیم.
هستى شناسى و یگانه پرستى
فصولى از احادیث و سخنان امام صادق (ع)، پیرامون هستى شناسى و وحدانیت خدایتعالى است، که از آن جمله است «توحید مفضل»، و آن سلسله درسهائى است که امام آنها را بر مفضل بن عمرجعفى کوفى یکى از اصحاب و یاران عالم و عامل خویش القاء فرموده و دیگرى رساله اى است به نام «هلیله» که آن نیز از همین مفضل روایت شده است، با این تفاوت که مفضل رساله نخست را مستقیماً و از دو لب مبارک امام شنیده اما رساله دوم را بطور غیر مستقیم و کتباً از امام روایت نموده است.
طب و پزشکى
خداوند متعال قرآن را فرو فرستاده و آن را بیان همه چیز قرار داده است. در این کتاب، دانش پزشکى طى دو سه جمله آمده است : «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» . پس جاى شگفتى نیست که دانایان به علوم قرآن یعنى ائمه اهل بیت، دانایان به طب و پزشکى هم باشند. بعلاوه آنان در بیان طبیعت اشیاء و فواید و مضار آنها و خواص مزاجها آنقدر مطلب گفتهاند که نشانگر اطلاعات گسترده آنها نسبت به این دانش است .
یکى از دانشمندان گذشته کلمات امامان را در مورد طب گردآورى کرده و آن را «طب الائمه» نامیده و من گمان دارم این کتاب از بین رفته است ؛
اما مجلسى در «بحارالانوار » و شیخ حر عاملى در «وسائل الشیعه» گاهگاهى از این کتاب، حدیث روایت کرده اند.
در علم و آگاهى امام صادق (ع) به علم طب و پزشکى ، کافى است مطالبى را که او در رساله «توحید مفضل» در بیان طبیعت اشیاء و فواید دواها و فیزیولوژى و شناخت وظایف الاعضاء که موضوع علم تشریح است، فرموده ، در نظر بگیریم و نیز بحثى که امام با پزشک هندى داشته و مناظره و گفتگوئى که با او انجام داده، نشانه وسعت اطلاع و آگاهى امام ششم نسبت به علم پزشکى است .
سخنان امام در امور بهداشتى و پزشکى در لابلاى کتب حدیثى پخش است و گاهى امام مطالبى را فرموده که تازه دانش پزشکى به آنها دست یافته است و اگر نویسنده اى بخواهد در این زمینه کتابى تألیف کند و در آن مطالبى را که امام طى آنها خواص و فواید اشیاء را مطرح کرده و درمان انواع دردها و بیماریها را ذکر فرموده است، گردآورد کاملاً کارى آسان و در عین حال ابتکارى خواهد بود.
از جمله مطالبى که امام در مورد بهداشت و طبابت بیان کرده و دانش جدید پزشکى از برخى از آنها پرده برداشته ، مطالبى است که امام درباره درمان تب بوسیله شستشوى با آب بیان فرموده است . هنگامى که شخصى راجع به تب با آن حضرت صحبت مى کند، امام در پاسخ مى فرماید که ما خانواده با ریختن آب سرد بر بدنمان تب را معالجه مى کنیم.
و در مورد شستن میوه پیش از خوردن فرمود:
ان لکل ثمره سمّاً فاذا اوتیتم بها فامسوها الماء و اغمسوها فى الماء.۱۲
روى هر میوهاى ممکن است سمى (میکرب ) باشد . پس هر موقع خواستید میوهاى را تناول کنید، آب روى آن باز کنید و آن را در میان آب بگذارید.
که اصولاً بکار بردن دو کلمه «مس» و «غمس» خالى از نکته نیست .
علم شیمى
بسیارى از دانشمندان اعتراف کرده اند که امام صادق (ع) علم شیمى را مى دانسته و جابربن حیان صوفى طرطوسى نزد او تلمذ مى کرده و این دانش را از وى فرا گرفته است و پانصد رساله در یکهزار برگ در همین مایه تألیف کرده که آنها در واقع متضمن و در بردارنده رساله هاى امام جعفر صادق (ع) مى باشند.۱۳
خاورشناسان قدیم و جدید درباره جابر سخن بسیار گفته اند و ابن ندیم در «الفهرست» ۱۴ بطور مفصل پیرامون شخصیت او داد سخن داده و کتب زیادى را از وى یاد کرده است که جابر در زمینه دانشهاى مختلف بویژه شیمى ، پزشکى ، فلسفه و کلام داراى تألیفات بوده است و عادتاً یک انسان معمولى با عمرى طبیعى گنجایش این همه کار، تألیف و تحقیق را ندارد جز نوابغى از بشر و یگانههائى از انسانهائى که هوشى سرشار و استعدادى فوق العاده دارند و زندگیشان در تألیف ، کتاب و تحقیق خلاصه مى شود.
ابن ندیم تألیف کتابهائى بر مذهب شیعه را به جابر نسبت داده و از همین جا تشیع او را استنباط نموده است و شاید همین زانو زدن او در حضور امام به قصد تعلم و یادگیرى و همچنین اعتماد امام به او در آموزش این علم، شاهد روشنترى است بر تشیع جابر.
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى در «الذریعه» او را از مؤلفان شیعه شمرده و از کتب او «ایضاح» در شیمى را نام برده است . ۱۵
تحقیق در جزوه ها و رساله هائى که کراوس خاورشناس انتشار داده روشن مى سازد که جابر از شیعیان امام صادق (ع) بوده و او را امام مفترض الطاعه براى خود مى شناخته و علاوه بر شیمى، دانشهاى دیگر را نیز از امام فرا گرفته است .
خلاصه اینکه مؤلفان و تراجم نگاران اسلامى، جابر را عالمى بلند مرتبه دانسته و او را در عداد مفاخر جهان اسلام بر شمردهاند.
جابر غیر از فلسفه و کلام، پیرامون علوم و فنون مختلف اعم از نظرى و طبیعى که بحث و تحقیق درباره آنها نیازمند وقت و فرصت فراوانى است ، بیش از سه هزار نسخه کتاب و رساله تألیف کرده و شخصیتى با این ویژگى ، براستى شایسته تجلیل و بزرگداشت است و از مفاخر و ذخایر گرانبهاى ملت مسلمان تواند بود.
البته پذیرش این امر براى خاورشناسان سنگین است که یک مسلمان عرب زبان در قرن دوم هجرى امتیاز دانستن این آراى استوار علمى را داشته باشد و نظریات او پایههاى کل علم شیمى جدید و قدیم محسوب شود؛ از این رو در بررسى کتب و رسائل علمى جابر دچار خبط شده و همچون آدمى که در تاریکى شب به گردآورى هیزم بپردازد، گرفتار خطا و اشتباهات فراوانى گشته اند.
گاهى اصلاً در وجود خارجى جابر در آن عصر تردید کردهاند و گاهى در عصر و زمانى که او در آن مى زیسته است، شک نموده اند و در مرحله سوم، در صحت نسبت این کتب و رسالهها به او شبهه نمودهاند و در چهارمین مرحله، درصحت مطالبى که از او امام صادق (ع) روایت کرده است ، حرف داشتهاند و بالاخره پنجمین شک و شبهه آنان در شیوه آنان در شیوه نگارش و فصل بندى و ترتیب موضوعى کتابها و رساله هاى جابر است که به زعم مستشرقان، در آن اعصار ناشناخته بوده است .
البته برخى از این شبهه ها را اسماعیل مظهر نویسنده و صاحب امتیازمجله «العصور» در مقالهاى که در مجله «المقتطف» نشر داده، مورد انتقاد قرار داده است ۱۶ و نیز احمد زکى صالح در سلسله مقالاتى که در مجله «رساله مصر» سال هشت نوشته، درصدد نقد و بررسى علمى و حکیمانه آن شبهات برآمده است . ۱۷
این نویسنده بارها به تشیع جابر تصریح کرده و در نقد و بررسى نظر استاد کراوس چنین گفته است : نزد همه کسانى که علم الکلام و مباحث آنرا مورد بررسى قرار دادهاند، واضح و آشکار است که شیعیان فعالترین و پر جنب و جوش ترین فرقههاى اسلامى بودهاند و از اولین پایه گذاران مباحثات مذهبى براساس فلسفه شمرده مى شوند و حتى برخى مکتب فلسفى ویژهاى به امام على بن ابى طالب (ع) نسبت مىدهند . و این حرف احمد زکى براى اثبات صحت آراء و نظرات فلسفى وکلامى منتسب به جابر است .۱۸
و خلاصه سخن آنکه تشیع جابر و پیشرو بودن او در بسیارى از علوم بویژه کلام، فلسفه، پزشکى ، شیمى و طبیعى از واضحات و بدیهیات است و بدون تردید نظرات او پایههاى اساسى دانش شیمى است و این نیست جز آنکه جابر علم شیمى را از منبع و سرچشمه اصلى آن یعنى امام صادق (ع) فرا گرفته است.
دانشهاى دیگر
مقصود ما از علوم و دانشهائى که به برخى آنها اشاره کرده و توضیح دادیم که مردم آنها را از امام صادق (ع) آموخته اند آن نیست که علوم و دانشهاى حضرتش منحصر به همانها بوده است، بلکه امام به عقیده شیعه امامیه همه چیز را باید بداند و داناترین مردم در همه علوم و فنون و زبان و لغت باشد و این حکم عقل است . ۱۹
و اگر به دلیل نقلى نظر افکنیم بى آنکه مسأله امامت و رهبرى الهى رابراى امام اثبات نمائیم ، به این نتیجه مىرسیم که در هر عصرى در میان عترت، داناى به کتاب و سنت وجود داشته و دارد ، و این مفاد حدیث ثقلین است. و نیز مى فهمیم داناى به کتابى که خود بیان و توضیح همه چیز است (تبیاناً لکل شىء) باید به همه چیز عالم و دانا باشد، مادامى که این کتاب وجود دارد و در میان بشر است . پس وجود عالم و دانشمندى از اهل بیت و عترت پیامبر تا روز قیامت قطعى و مسلم است و در عصر مورد بحث، این عالم و دانشمند چه کسى جز امام صادق (ع) بوده است ؟
بنابراین در زمان آن حضرت در میان اهل بیت کسى داناتر از او نبوده وآثار علمى بر جاى مانده از امام، بهترین شاهد است .
پس صادق آل محمد (ع) عالم اهل بیت در عصر خویش و داناى به کتاب و جامع علوم و فنون گوناگون بوده است و لذا از ذکر بقیه دانشهائى که امام مى دانسته و شواهد فراوانى که در این زمینه داریم، صرف نظر مى کنیم و از نظر مإ؛ّّ هیچ جاى تعجب نیست که امام صادق (ع) با اهل هر لغت و زبانى به زبان آنان صحبت مى کرد؛ مثلاً با فارسى زبان، فارسى صحبت مى فرموده و با اهل هر علم و فنى بااصطلاح خودشان بحث مى کرده است، مانند بحثهائى که امام با ستاره شناسان و علماى نجوم و طبیعى و پزشکى و غیر اینها انجام داده که همه اینها طى احادیث و روایاتى به دست ما رسیده است .
پى نوشت:
۱. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج ۱، ص ۱۸٫
۲. بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ – ۲۱۵٫
۳. بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ – ۲۱۵٫
۴. بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ – ۲۱۵٫
۵. بحار الانوار ، ج ۱، ص ۲۱۳ – ۲۱۵٫
۶. البقره /۲۶۹٫
۷. بحارالانوار ، ج ۲، ص ۸۲٫
۸. اشاره به آیه ۸۹ از سوره النحل، است : «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء»
۹. اصول کافى، ج ۱، ص ۲۲۹ ، حدیث پنجم.
۱۰. بحارالانوار ، ج ۱، ص۲۱۵ ، حدیث ۲۱٫
۱۱. اصول کافى ، ج ۱، ص ۲۶، حدیث ۲۹٫
۱۲. در این زمینه نگاه کنید به کتاب «اطعمه و اشربه» از وسائل الشیعه ، ج ۱۷، طبع جدید «مترجم».
۱۳. مراجعه کنید به تاریخ ابن خلکان (وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۲۷) چاپ دارالثقافه بیروت.
۱۴. نگاه کنید به صفحات ۴۹۸ و ۵۰۳ ، آن کتاب.
۱۵. ج ۲، ص ۴۹۱ طبع دارالاضواء بیروت.
۱۶. شماره ۶۸ : صفحات ۵۵۱ – ۵۴۴ و ۶۱۷ – ۶۲۵ آن مجله.
۱۷. نگاه کنید به صفحات ۱۲۰۴ تا ۱۲۰۶ و ۱۲۳۵ تا ۱۲۳۷ و ۱۲۶۸ تا ۱۲۷۰ و ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۲٫
۱۸. همان مجله ، ص ۱۲۹۹٫
۱۹. ما در رسالهاى به نام «شیعه و امامت» این معنى را توضیح دادهایم، مراجعه فرمائید.
صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق (ع) محمد حسین مظفر ، ص