- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- 0 نظر
فرقه اسماعیلیه در اثر اختلاف شیعیان در مسأله امامت و جانشین امام صادق (علیه السلام) شکل گرفت. این اختلافات در درون این فرقه نیز پدید آمد و اسماعیلیان را به چند گروه تقسیم کرد. یکی از این گروه ها فاطمیون بودند که مهدویت و رجعت محمد بن اسماعیل را انکار کردند و به تداوم امامت در نسل او باور داشتند.
اختلاف فرقه اسماعیلیه و انقسام به خالصه و مبارکیه
فرقه اسماعیلیه، یکى از فرقه های شیعه، که در اواسط قرن دوم هجری قمری پدیدار گشت و سپس به شاخه ها و گروه هایى چند تقسیم شد.
با رحلت امام جعفر صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ هجری، پیروان آن حضرت به گروه هایى منقسم شدند که دو گروه از آنها را مى توان به عنوان نخستین گروه های اسماعیلیه شناخت.
گروه اول که خالصه نامیده شدند، مرگ اسماعیل را انکار کردند و در انتظار رجعت او باقی ماندند.
گروه دوم که به مبارکیه معروف شدند، مرگ اسماعیل بن جعفر در زمان پدرش را پذیرفته بودند و پس از وفات امام صادق (ع)، فرزند ارشد اسماعیل، محمد را به امامت شناختند.
پس از مرگ محمد بن اسماعیل انشقاق دیگری در فرقه اسماعیلیه پیدا شد.
گروه بسیار کوچکى از مبارکیه تداوم امامت در اخلاف محمد بن اسماعیل را پذیرفتند.
گروه دیگر، شامل اکثر مبارکیه، مرگ محمد بن اسماعیل را انکار کردند و در انتظار رجعت وی به عنوان امام قائم و مهدی موعود باقى ماندند.
انقسام مبارکیه به فاطمیون و قرامطه
اکثریت اسماعیلیان نخستین تا سال ۲۸۶ هجری محمد بن اسماعیل را به عنوان هفتمین و آخرین امام خود شناخته، و در انتظار ظهور او به عنوان قائم بودهاند[۱]، ولى در سال ۲۸۶ هجری، عبیدالله ناگهان و به طور آشکار با ادعای امامت برای خود و اسلافش – رهبران مرکزی نهضت – مهدویت محمد بن اسماعیل را انکار کرد.
یک شاخه، اصلاحات اعتقادی عبیدالله را قبول کردند و به رهبری مرکزی نهضت وفادار باقى ماندند؛ اینان اصل تداوم امامت را پذیرفتند و عبیدالله و رهبران قبلى مرکزی اسماعیلیه را به عنوان امامان خود پس از امام صادق (علیه السلام) شناختند.
شاخه دیگری از اسماعیلیان نخستین، اصلاحات عبیدالله را مردود دانستند و همچنان به عقیده نخستین خود درباره مهدویت محمد بن اسماعیل و رجعت قریب الوقوع او باقى ماندند که از آن پس – به طور اخص – به نام «قرامطه» شهرت پیدا کردند.
عبیدالله پس از ترک سلمیه، در سال ۲۸۹ هجری سفر طولانى و سرنوشت ساز خود را به مغرب آغاز کرد و در ربیع الاخر سال ۲۹۷، عبیدالله طى مراسم ویژه ای رسماً به عنوان خلیفه شناخته، و سلسله فاطمى در افریقیه بنیان نهاده شد.
با شروع خلافت عبیدالله مهدی در افریقیه، دوره ستر و زمان امامان مستور نیز در تاریخ اسماعیلیانِ نخستین به پایان رسید و طى دوره کشف یا ظهور، امامان اسماعیلى که اکنون به خلافت نیز دست یافته بودند، به طور علنى در رأس پیروان خود قرار گرفتند.[۲]
اسماعیلیان در دوره فاطمى
در این دوره اسماعیلیان خلافت و دولت مستقل و نیرومندی از خود یافتند و دعوت و تفکر و ادبیات اسماعیلیه را به اوج شکوفایى رسانیدند.
در همین دوره بود که داعیان اسماعیلى رساله های بسیاری در کلام و فلسفه، فقه و دیگر علوم ظاهری و باطنى، و علم تأویل تألیف کردند و دعوت اسماعیلى را در قلمرو فاطمیان، و همچنین در خارج از مرزها تا ماوراء النهر و هندوستان گسترش دادند.
به ویژه، پس از انتقال مرکز حکومت فاطمیان از افریقیه به مصر، فاطمیان به طور کلى در زمینه ترویج فرهنگ و هنر و علوم اسلامى نیز نقش مهمى ایفا کردند.
انقسام فاطمیون به مستعلویه و نزاریه
پس از مرگ خلیفه مستنصر، افضل پسر بدر الجمالى که در مقام وزارت، اقتداری تمام داشت، توانست به قصد مستحکم ساختن موقعیت خود و با اعمال نفوذ، نزار فرزند ارشد مستنصر را که نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود، از حقوق خود محروم کند و در عوض جوان ترین برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب المستعلى بالله جایگزین وی سازد.
افضل به سرعت مقامات عالى رتبه دولت و دعوت فاطمیان را وادار کرد تا با مستعلى بیعت کنند و او را به جانشینى مستنصر بشناسند.
این اقدام بى سابقه، نهضت اسماعیلیه را با بحران شدیدی مواجه ساخت و اسماعیلیان که تا آن زمان نهضت واحدی را تشکیل مى دادند، به زودی به دو شاخه اصلى مستعلویه و نزاریه منقسم شدند.
در اواخر سال ۴۸۸ هجری نزار همراه یکى از پسرانش به دستور مستعلى در زندان به قتل رسید.[۳]
افتراق در جماعت اسماعیلیه به این دو شاخه که از همان ابتدا رقبای متخاصم یکدیگر شدند، به تضعیف کلى و غیر قابل جبران دعوت اسماعیلیه انجامید.
اکثر اسماعیلیان مصر و تمامى جماعت اسماعیلى یمن و گجرات و بسیاری از اسماعیلیان شام امامت مستعلى را پذیرفتند، ولى گروه بزرگى از اسماعیلیان شام و تمامى اسماعیلیان عراق و ایران و احتمالاً بدخشان و ماوراء النهر به نص اول مستنصر وفادار ماندند و نزار را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش قبول کردند.
در قرون بعدی، مستعلویان و نزاریان به ترتیب در قسمت های غربى و شرقى دنیای اسلام به بسط دعوت های مستقل خود پرداختند و مسیرهای مذهبى – سیاسى کاملاً مجزایى را طى کردند.
در این میان، اکثر اسماعیلیان در مصر و بسیاری در شام و تمامى جماعت اسماعیلى در یمن، مستعلى را به جانشینى مستنصر قبول کرده بودند.
انقسام مستعلویه به حافظیه و طیبیه
با قتل جانشین مستعلى، الآمر باحکام الله، در ۵۲۴ هجری، مستعلویان با بحران جدیدی مواجه شدند که منجر به انشعاب مستعلویه به دو شاخه حافظیه و طیبیه گردید.
آمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندی به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده است[۴]، اما در وقایع پس از مرگ آمر، عملاً نامى از طیب در میان نیست.
عموزاده آمر، ابوالمیمون عبدالمجید که عضو ارشد خانواده فاطمیان، و مدعى قدرت بود، پس از یک سال کشمکش با مخالفان، بر مسند حکومت قرار گرفت. او که ابتدا با عنوان ولیعهد زمام امور را در دست گرفته بود، در ربیعالاخر ۵۲۶ هجری، مدعى خلافت و امامت شد و لقب الحافظ لدین الله را برای خود برگزید.[۵]
از آنجا که پدر حافظ امامت و خلافت نیافته بود، ادعای وی با اشکالاتى مواجه مى گردید. از این رو، وی بر آن شد تا برای تبیین مشروعیت امامت و خلافت خود، دست به تنظیم سجلى زند که از طریق آن بتواند خود را جانشین به حق آمر قلمداد کند.
این سجل به موارد مختلفى در تاریخ اسلام و فاطمیان استناد داشت و به طور اخص متذکر مى شد همانگونه که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) عموزاده خویش حضرت على (علیه السلام) را وصى و جانشین خود قرار داده بوده، آمر نیز شخصاً عمو زاده اش حافظ را به جانشینى برگزیده بوده است.
امامت حافظ مورد تأیید رسمى مرکز دعوت مستعلویه در قاهره قرار گرفت؛ و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهى از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند، با نام های حافظیه و مجیدیه اشتهار یافتند.
از طرف دیگر، گروه هایى از مستعلویان مصر و شام، و شمار کثیری از مستعلویان یمن ادعاهای حافظ را باطل دانستند و امامت طیب را پذیرفتند که ابتدا با نام آمریه، و پس از تأسیس دعوت مستقل طیبى در یمن، به طیبیه شهرت یافتند.
انقراض سلسله فاطمیان به دست صلاح الدین ایوبی
سلسله فاطمیان رسماً در محرم ۵۶۷ هجری به دست صلاح الدین ایوبى، منقرض شد و صلاح الدین بى درنگ مذهب اهل سنت را به مصر بازگردانید.
وی اسماعیلیان آن دیار را سخت قلع و قمع کرد و تشکیلات مرکزی دعوت حافظى برچیده شد؛ و عاضد آخرین خلیفه فاطمى نیز چند روز پس از شکست، در پى بیماری کوتاهى درگذشت.
تا حدود یک قرن پس از مرگ او، شماری از اخلاف وی مدعى امامت حافظیه بودند و هر چند گاه یک بار حرکت و شورشى را در مصر سامان مى دادند؛ ولى از آن پس بساط مذهب اسماعیلیه و سازمان پنهانِ دعوت آن به طور کلی از مصر برچیده شد و در همان زمان، در شام نیز اثری از اسماعیلیان حافظى یافت نمى شد.
انقراض حافظیان
دعوت حافظیه در یمن نیز پیروانى پیدا کرده، و برای مدتى از حمایت رسمى بعضى از حکام و امرای محلى آن گوشه از جنوب عربستان، خاصه بنى زریع و همدانیان برخوردار شده بود، ولى با انقراض این حکومت ها در یمن و با ظهور صلاح الدین ایوبى، دعوت حافظیه و پیروانش در آن دیار نیز دوامى نیافت.
در هند به نظر نمىرسد که حافظیان هرگز توانسته بوده باشند پایگاهى به دست آورند و مستعلویان هند که با صلیحیون روابط نزدیک خود را حفظ کرده بودند، مانند آنها، به طور کامل به جناح طیبى دعوت مستعلویه پیوسته بودند.
با توجه به از بین رفتن کامل جماعت حافظى در بلاد اسلامى، از آثار اسماعیلیان مستعلوی حافظى هیچ گونه نمونه ای برجای نمانده است.
استمرار مستعلویان طیبی در یمن و هند
دعوت مستعلوی طیبى پایگاه اصلى و همیشگى خود را در یمن و سپس در شبه قاره هندوستان پیدا کرد.
به هنگام انشعاب حافظى – طیبى در دعوت مستعلویه پس از مرگ آمر، ملکه سیده که زمام امور دولت صلیحى در یمن را به دست داشت، طیب بن آمر را به عنوان بیست و یکمین امام اسماعیلیان مستعلوی شناخت و روابط خود را با حافظ و خلافت فاطمى قطع کرد و دعوت طیبى را در یمن بنیان گذارد.
بر پایه اعتقادات مستعلویان طیبى، آمر فرزند نوزاد خود طیب را به گروهى از داعیان قابل اعتمادش که تحت ریاست ابن مَدیَن نامى بودند، سپرده بوده است و این داعیان، طیب را در دوره پرآشوب حکومت حافظ در نقاط امنى پنهان کرده بودند.
اسماعیلیان مستعلوی طیبى معتقدند که امامت آنها در اعقاب طیب که همچنان در استتار مانده اند، تداوم یافته است و سرانجام، در پایان دوره فعلى ستر در تاریخ مذهبى بشر، یکى از همین امامان ظهور خواهد کرد و آغازگر دوره کشف خواهد گردید.
نتیجه گیری
فرقه اسماعیلیه در اثر اختلاف بر سر مهدویت محمد بن اسماعیل به دو فرقه فاطمیون و قرامطه تقسیم شد. فاطمیون مهدویت او را انکار کردند و بجای آن به تداوم امامت در نسل او قائل شدند. آنها توانستند حکومت مستقلی در افریقا و سپس مصر تشکیل دهند. در ادامه آنها بر سر جانشین مستنصر به دو فرقه مستعلویه و نزاریه تقسیم شدند. حکومت آنها نیز در سال ۵۶۷ هجری به دست صلاح الدین ایوبی منقرض شد. با این حال گروهی از مستعلویان توانستند در یمن و هند به حیات خود ادامه دهند.
پی نوشت ها
[۱] . جعفر بن منصور، الکشف، ص ۶۲، ۷۷، ۱۰۳-۱۰۴
[۲] . نیشابوری، استتار الامام، ص ۹۶ به بعد
[۳] . ابن میسر، اخبار مصر، ص ۵۹ به بعد
[۴] . ابن میسر، اخبار مصر، ص ۱۰۹-۱۱۰
[۵] . ابنظافر، اخبار الدول المنقطعه، ص ۹۴-۱۰۱؛ ابنمیسر، اخبار مصر، ص ۱۱۳-۱۱۴
منابع
۱- ابن ظافر، على، اخبار الدول المنقطعه، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، ۱۹۷۲م
۲- ابن میسر، محمد، اخبار مصر، قاهره، المعهد العلمی الفرنسی للآثار الشرقیه، چاپ اول، ۱۹۸۱م
۳- جعفر بن منصور الیمن، الکشف، لندن، ۱۹۵۲م
۴- نیشابوری، احمد، «استتار الامام»، مجله کلیه الاداب بالجامعه المصریه، ۱۹۳۶م
منبع مقاله | اقتباس از:
دفتری، فرهاد، اسماعیلیه، دانشنامه بزرگ اسلامی، مقاله ۳۴۹۳