- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) پیروان آن حضرت به علت دور شدن از اهل بیت پیامبر (علیهم السّلام) با برداشتهای متفاوت از احکام و عقاید اسلامی و عوامل دیگر به گروهها و فرقه های مختلف تقسیم شدند. در این میان مرجئه و خوارج از فرقه های اهل سنت هستند که تقریباً عقاید و آراء متقابل دارند، و در مواردی اندک اشتراک در میانشان دیده، می شود.
مرجئه گروهی است که در مقابل خوارج بعد از شهادت علی (علیهالسلام) شکل گرفت و اصل این اصطلاح از ارجاء یعنی تأخیر گرفته شده است. چون امید بخشایش و آمرزش همه را داشتند.[۱] این گروه بر اثر حوادثی که در صدر اسلام رخ داد، یا از درک حقیقت و حق عاجز ماندند یا اینکه خود را عاجز از شناخت حق دانستند، یعنی اموری را که بر آنان مشتبه بوده و یا مدعی بودند که نمی توانند، درباره آنها قضاوت صریحی داشته باشند، به روز قیامت واگذار
می کردند تا خداوند درباره آن امور تصمیم بگیرد و این اعتقاد در صور مختلفی ظهور کرد.[۲]
برخی معتقدند این فرقه در اثر واکنش به حملاتی که شیعیان و خوارج بر بنی امیه می کردند، پیدا شدند و بر این عقیده بودند که بر امت اسلام واجب است که به سلطه بنی امیه گردن نهند و حکم به کفر و شرک ایشان را تا روز قیامت به تأخیر اندازند.[۳]
خوارج نیز بر گروهی اطلاق می شود که بعد از قضیه حکمیت در واقعه صفین که بین امام علی (علیهالسلام) و معاویه جریان داشت، از سپاه آن حضرت بیرون رفتند و در برابر حضرت علی (علیهالسلام) قرار گرفتند.[۴] و این حرکت کاملاً سیاسی بود و سران این گروه توانستند افراد ساده لوح را گرد خود جمع کنند و این جریان حساب شده از قبل را بر ضد حضرت علی (علیهالسلام) به وجود آورند. طراحان آن افراد جاه طلبی بودند که با مایه هایی از نژاد پرستی، آن را به وجود آوردند و با شعارهای فریبنده، جماعتی از مقدس مآب ها را، تحریک کردند و گرد خود جمع کرده و گروه خوارج را در برابر امام علی(ع) و معاویه تحقق بخشیدند.
در بررسی عقاید و آراء سیاسی این دو گروه با مواردی برخورد می کنیم که کاملاً ضد هم هستند و البته در موارد اندکی، هم رأی و همفکرند و مهمترین عقیده سیاسی این دو گروه حول محور امامت و رهبری جامعه مسلمین دور می زند. هر دو گروه خلافت شیخین (ابوبکر و عمر) را با آنکه بر خلاف سفارش پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود، قبول داشتند [۵] و مرجئه در حقانیت هریک از امام علی (علیهالسلام) و معاویه و اقدامات خلاف عثمان سکوت کرده اند (به آخرت ارجاء نموده اند) ولی خوارج حکم به تکفیر معاویه و عثمان و حکمین و همچنین علی (علیهالسلام) می کنند.
خوارج با بنی امیه و مالکین بزرگ نیز دشمنی می کردند و با مالکیت خاصه مخالف بوده اند و مرتکب گناه کبیره را کافر قلمداد کرده و خروج بر علیه کفار را همراه با رهبران خود واجب می دانستند.[۶]
در مقابل، مرجئه مرتکب کبیره را تکفیر نمی کردند و می گفتند ما از باطن انسان باخبر نیستیم و لذا ثواب و عقاب مرتکبین را به روز قیامت ارجاء می دهیم، تا خداوند حکم کند و در ایمان فرد به اظهار اسلام اکتفا می کردند. و عمل را در ایمان دخیل نمی دانند، گروهی از مرجئه معتقد بودند که حکومت بنی امیه به امر خداوند بنا شده و لذا به آن مشروعیت می دادند، حتی در صورت ارتکاب کبیره از طرف خلفای اموی هم آنها می بایست به حکومت ادامه می دادند. و معتقد بودند وقتی که فردی را مردم بالاجماع برای امامت اختیار کنند، پس او امام است و طاعتش واجب است و عصمت در امام را شرط نمی دانند.[۷]
خوارج با اینکه در نخستین روزهای پیدایش، اصل امامت و رهبری را نفی می کردند و می گفتند: حاکمیت از آن خداوند است، نه کس دیگر، ولی اندک زمانی نگذشته بود که فهمیدند، بدون تعیین امام و رهبر نمی توان کاری انجام داد و لذا برای خود رهبر انتخاب کردند و در این عقیده با مرجئه اتفاق دارند که نصب رهبر و امام واجب است و همچنین امام را می توان با شوری تعیین کرد.[۸]
همچنین خوارج فاضل را بر مفضول مقدم می دارند و در برخی مواقع وجود دو امام را نیز جایز دانستند، یکی برای جنگ و دیگری برای نماز، و معتقد اند که امام از طریق بیعت به این مقام و منصب می رسد.[۹] و اگر دو نفر با یک نفر بیعت کنند امامت او تثبیت می شود.[۱۰]
از جمله اشتراکات خوارج با مرجئه این است که امامت از همه مردم جایز است و اختصاص به هیچ گروه و قبیله خاصی ندارد.[۱۱]
بنابراین دو گروه خوارج و مرجئه در مواردی ذیل با هم اختلاف دارند:
۱. تکفیر مرتکب گناه کبیره.
۲. حکم به تکفیر عثمان و امام علی (علیهالسلام) و حکمین و معاویه،
۳. درگیری و جنگ با امویان، ولی این دو گروه بر وجوب نصب و تعیین رهبر و امام و همچنین از غیر قریشی بودن امام و رهبر و تعیین امام و رهبر با بیعت و شوری با هم اشتراک دارند. هرچند که در گذر زمان و با فرقه فرقه شدن دو گروه مذبور، در عقایدشان تغییراتی حاصل شده است.
در نتیجه می توان گفت مرجئه فرقه ای است که از طرف سیاست مداران اموی پایه گذاری شده و خوارج فرقه ای است که از سیاست حکام اموی توسط ساده لوحان متحجّر متولد گردیده است و ناخودآگاه به نفع اموی ها در برابر حق قرار گرفتند.
پی نوشت:
- نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه مشکور، محمدجواد، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، ص ۱۴.
- الحمیری، ابوسعید بن نشوان، حورالعین، تحقیق کمال مصطفی، بی جا، چاپ اول، ۱۹۷۹، تهران، ص ۱۵۲.
- بغدادی، عبدالقاهر، الفَرق بین الفِرق، ترجمه و ملحقات مشکور، کتابفروشی اشراقی، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ ش، تهران، ص ۳۷۱.
- شهرستانی، ملل و نحل، دارالمعرفه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق، بیروت، ج ۱.
- النجار، عامر، الخوارج، عالم المکتب، چاپ اول، ۱۴۰۴ ق، بیروت، ص ۱۰۳.
- مشکور، محمدجواد، موسوعه الفرق الاسلامی، مجمع بحوث اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، بیروت، ص ۲۳۹.
- همان، ص ۴۶۲.
- معروف، نایف، الخوارج، دارالطلیعه، چاپ چهارم، ۱۴۱۴ ق، بیروت، ص ۲۱۴- ۲۱۵.
- همان، ص ۲۱۶.
- اشعری، ابی خلف، پیشین، ص ۸.
- ابوسعید، پیشین، ص ۱۵۲، و شهرستانی، پیشین، ص ۱۰۵.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه