- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- 0 نظر
فرقه اسماعیلیه یکی از مهم ترین مکاتب باطنی در اسلام است. بدون تردید قالب اصلى تعالیم و تفکر باطنى اسماعیلیه، توسط اسماعیلیان نخستین و عمدتاً در نیمه دوم قرن سوم هجری تدوین یافته است. اجزاء نظام فکری و اصول عقاید اسماعیلیانِ نخستین را مى توان به طور ناقص از منابع بعدی اسماعیلیه، خاصه منابع مربوط به دوره فاطمى، و از میان مکتوبات مخالفان آنان استنباط و استخراج کرد.
اصل اول: تفکیک ظاهر از باطن
اسماعیلیان نخستین بین ظاهر و باطنِ نوشته های مقدس و احکام شرعى تمایز قائل مى شدند و اعتقاد داشتند که هر معنای ظاهری و لفظى منعکس کننده یک معنای باطنى و حقیقى است.
در نتیجه، در نظام مذهبى اسماعیلیه، معانى ظاهری و باطنى قرآن مجید و شرع مقدس اسلام نیز از یکدیگر کاملاً متمایز بوده است.
اصل دوم: وحدت ادیان در باطن و اختلاف در ظاهر
بنا بر عقیده اسماعیلیان نخستین، ظاهر دین با هر پیامبر شارع که آورنده شرعى جدید بوده، تغییر مىکرده، ولى باطن دین که همیشه شامل حقایق ابدی است، تغییر ناپذیر مى مانده است.
اصل سوم: خفای باطن برای عوام (غیر اسماعیلی)
دسترسى به این حقایق تغییر ناپذیر که در مذاهب و شرایع مختلف یکسان است، فقط برای اسماعیلیان (خواص) میسر بوده، حال آنکه غیر اسماعیلیان (عوام) فقط قادر به درک معانى آشکار مذاهب بوده اند.
اسماعیلیان، نماینده تفکر باطنى در اسلام
با اهمیت خاصى که اسماعیلیان برای باطن و حقایق مکتوم در باطن دین قائل بودند، آنان به عنوان سخنگویان اصلى تفکر باطنى در میان مسلمانان شناخته شدند و به «باطنیه» شهرت یافتند.
از ابتدا برای اسماعیلیان دستیابى به حقایق باطنى فقط از طریق تأویل (یا تعبیر باطنى و تمثیلى) امکان پذیر بوده است و آنها اغلب تأویل را با معانى رمزی و تمثیلى حروف و اعداد ترکیب مى کردند.
از طریق تأویل – که جزء وظایف اصلى امام اسماعیلى بوده است – اسماعیلیان از معنای ظاهری به معنای باطنى و حقیقى دین دست مى یافته اند و این همانند سفری روحانى از شریعت به حقیقت، و به طور خلاصه از دنیای ظاهری و گذرا به دنیای باطنى و ابدی بوده است.
«بلاغ»، ولادت جدید و دست یابی به تفکر باطنى
دست یابی به این تفکر باطنی و عرفانى برای اسماعیلیان یک ولادت جدید و روحانى نیز شمرده مى شده، و گرویدن به مذهب اسماعیلى که اسماعیلیان آن را «بلاغ» مى گفتند، تدریجى، و در مقابل پرداخت وجوهات بوده است.
جوانب مختلف بلاغ در جای جای کتاب «العالم و الغلام» که مربوط به دوره اسماعیلیان نخستین است، وصف شده؛ ولى به رغم ادعای اخومحسن و سایر مؤلفان ضد اسماعیلى، بلاغ از هفت یا نه مرحله ثابت تشکیل شده بوده است.
اطلاعات خاصى از مراحل مختلف بلاغ و تشکیلات سازمانى دعوت اسماعیلیه در دوره نخستین و سلسله مراتب آن در دست نیست.
شبکه گسترده دعوت به تفکر باطنى اسماعیلی
به طور کلى، به نظر مى رسد که طى دوره ستر، ریاست دعوت در دست رهبران مرکزی بوده است که به عنوان حجت های محمد ابن اسماعیل شناخته شده بودند، تا آنکه از زمان عبیدالله مهدی به بعد خود امامان در صدر دعوت قرار گرفتند.
در هر یک از مناطقِ (جزایرِ) دعوت نیز یک داعى اصلى که گمارده رهبر مرکزی بوده، ریاست دعوت را در دست داشته است.
دعوت اسماعیلیه در چند منطقه یا جزیره اشاعه مى شده، ولى تشکل و تعریف جغرافیایى مناطق دوازدهگانه دعوت اسماعیلیه بیشتر مربوط به دوره فاطمیان بوده است.
در هر صورت، از ابتدا در هر یک از مناطق مختلف دعوت، شبکه گسترده ای از داعیان و دستیارانشان به وظایف متعدد دعوت و بلاغ عمل مى کرده اند.
نظام فکری اسماعیلی
برای اسماعیلیان نخستین، حقایق مکتوم در باطن دین تشکیل دهنده یک نظام فکری باطنى و عرفانى بوده است.
این نظام عمدتاً مشتمل بر یک بینش ادواری درباره تاریخ مذهبى بشر و یک جهان شناسى بوده است.
اسماعیلیان نخستین نظریات خاصى در مورد زمان و ازلیت داشتند که از مکتب ها و جریان های فکری متفاوتى از جمله هلنى و غنوصى، و مذاهب ابراهیمى پیش از اسلام و عقاید غالیان شیعه، مأخوذ بوده است.
این نظریات درباره زمان، ارتباط نزدیکى با عقاید اسماعیلیه درباره نبوت و تاریخ مذهبى بشر داشته، و همچنین با آموزش های قرآنى درباره خلقت و رسالت پیامبران اولوالعزم، مرتبط بوده است.
هفت دوره تاریخ مقدس
اسماعیلیان نخستین معتقد بودند که تاریخ مذهبى بشر از هفت دوره تشکیل مى شده، و هر دوره را یک پیامبرِ شارع آغاز مى کرده است. آنها پیامبران شارع را که هر یک آورنده شریعتى نو در دوره ای جدید بوده اند، ناطق مى نامیدند. در اصل، شریعت هر دوره، منعکس کننده پیام ظاهری ناطق آن دوره بوده است.
در شش دوره اول تاریخ، «نُطَقا»، یعنى همان پیامبران اولوالعزم عبارت بودند از آدم، نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمد (صلی الله علیه و آله).
هر یک از این نطقا برای تأویل و تعبیر حقایق نهفته در باطن شریعت آن دوره جانشینى داشته است که اسماعیلیان وی را وصى، اساس، یا صامت مى خوانده اند.
اوصیای شش دوره اول عبارت بودند از شیث، سام، اسماعیل، هارون (یا یوشع)، شمعون الصفا و على بن ابىطالب (علیه السلام).
در هر دوره، بعد از وصى آن دوره، هفت امام وجود داشته است که اَتِمّاء (جمع مُتِمّ) نیز نامیده مى شدند و وظیفه اصلى آنان حراست از معانى ظاهری و باطنى شریعت آن دوره بوده است.
هفتمین امام هر دوره به مقام ناطق دوره بعدی ارتقا مى یافته که با آوردن شریعتى نو، شریعت ناطق دوره قبل را نسخ مى کرده است.
این الگو تنها در دوره هفتم، یعنى آخرین دوره تاریخ، تغییر مى کرده است.
جایگاه محمد بن اسماعیل در تاریخ مقدس
بر پایه اعتقادات اسماعیلیان نخستین، هفتمین امام در ششمین دوره، یعنى دوره حضرت محمد (ص) و اسلام، محمد بن اسماعیل بوده که اسماعیلیان مرگش را انکار کرده، و در انتظار ظهورش به عنوان قائم و مهدی بوده اند.
بنابراین، محمد بن اسماعیل هفتمین و آخرین ناطق، و در ضمن اساس دوره خود نیز بوده که با رجعتش به مقام آخرین ناطق مى رسیده است؛ ولى محمد بن اسماعیل قرار نبوده که آورنده شریعتى جدید باشد، اگرچه او نیز شریعت دوره قبلى، یعنى شرع مقدس اسلام را منسوخ مى کرده است.
در عوض، وظیفه اصلى محمد بن اسماعیل به عنوان آخرین ناطق و اساس، بیان و وصف کامل معانى باطنى و حقایق مکتوم در تمام شریعت های قبلى بوده است. به عبارت دیگر، در آخرین دوره زمان و تاریخ مذهبى، محمد بن اسماعیل حقایق نهفته در پیام ناطق دوره اسلام و شرایع دیگر پیامبران اولوالعزم را بر همگان آشکار مى کرده است.
در آن عصر غایى تاریخ بشر، دیگر هیچ گونه احتیاجى به احکام دینى وجود نخواهد داشت؛ محمد بن اسماعیل به عنوان قائم و آخرین ناطق، حکومت عدل را در پهنه جهان خواهد گسترد و سپس دنیای جسمانى برچیده خواهد شد.
اصلاحات دوره فاطمی در نظام فکری اسماعیلی
پایه تفکر باطنى اسماعیلیان نخستین در زمینه امامت مأخوذ از نظریات شیعه امامیه بوده است، ولى از سال ۲۸۶ هجری که با توضیحات عبیدالله مهدی تداوم در امامت از سوی اسماعیلیان فاطمى پذیرفته شد، تدریجاً در نظریه امامت این شاخه از اسماعیلیه اصلاحات و تغییراتى پدید آمد، به طوری که اسماعیلیان فاطمى با پذیرفتن امامت اعقاب محمد بن اسماعیل شمار امامان خود را در دوره اسلام از هفت فزونى دادند و بعداً نیز با حفظ اصل تداوم امامت همچنان بر آن افزودند.
در نتیجه این اصلاحات، اسماعیلیان فاطمى دیگر نقش خاصى برای محمد بن اسماعیل به عنوان قائم متصور نشدند و او را صرفاً به عنوان هفتمین امام خود شناختند.[۱]
اسطوره آفرینش در جهان شناسی اسماعیلی
جهان شناسى اسماعیلیان نخستین را مى توان تا حدودی بر اساس کتاب «الاصلاح» ابوحاتم رازی که هنوز به صورت خطى باقى مانده است، و از اشارات پراکنده در آثار داعى ابویعقوب سجستانى و بعضى دیگر از مؤلفان دوره فاطمى، و همچنین معدود مکتوبات زیدیان یمن، بازسازی کرد.[۲]
جهان شناسى نخستین اسماعیلیان که تا اواخر قرن سوم هجری کاملاً تدوین یافته بوده، تنها در دو دهه اخیر تا اندازه ای مورد مطالعه و شناخت محققان قرار گرفته است.
این جهان شناسى مبتنى بر افسانه ساده ای بوده که نوعى تفکر اساطیری عرفانى را درباره آفرینش در بر مى گرفته است. به طور خلاصه، این افسانه حاکى از آن بوده است که به اراده و مشیت الهى در ابتدا نوری خلق شده بوده که خداوند تبارک و تعالى آن را با کلمه «کُن» که در قرآن مجید نیز انعکاس یافته[۳]، مورد خطاب قرار داده، و سپس از «کاف» و «نون» که حروف تشکیل دهنده «کن» هستند، دو کلمه به وجود آمده است.
این دو کلمه که اسماعیلیان نخستین، آنها را دو اصل نخست مى نامیدند، شامل هفت حرف («ک – و – ن – ی» و «ق – د – ر») بودند؛ اسماعیلیان این هفت حرف را که حروف علویه مى خواندند، به عنوان صورت مثالى هفت ناطق ادوار تاریخ بشر تعبیر مى کرده اند.
دو اصل نخست به ترتیب هفت «کروبى» و دوازده حدّ روحانى دیگر را در عالم روحانى به وجود آورده بودند.
قَدَر، یا اصل مذکرِ دو اصل نخست، سه شکل روحانى دیگر نیز به نام های جَد و فَتح و خیال خلق کرده بوده است.
نقش اصلى جد و فتح و خیال که اغلب با جبرائیل و میکائیل و اسرافیل مطابقت داده مى شدند، برقراری ارتباط بین عالم روحانى و عالم جسمانى از یک سو، و پروردگار و نطقا از سوی دیگر بوده است.
عالم جسمانى و سفلى نیز توسط خداوند تبارک و تعالى، و از طریق همان دو اصل نخست، خلق شده بوده است.
در این افسانه آفرینش، حروف نقش مهمى ایفا مى کردند، به طوری که آنها با ترکیب حروف و ساختن کلمات در واقع همزمان باعث آفرینش عناصر و اجزاء مختلف کیهان مى شدند.
افزون بر آن، بین عوالم روحانى و جسمانى و سلسله مراتب آنها نیز مطابقت های نزدیکى وجود داشته است.
نتیجه گیری
تفکر باطنی اسماعیلیه با تأکید بر باطن دین، تاریخ مقدس ادیان را چنان روایت می کرد که با یک اسطوره عرفانی آغاز می شد و پس از دوران پیامبران و اوصیای ایشان، با رجعت محمد بن اسماعیل به عنوان قائم و مهدی موعود خاتمه می یافت. این اندیشه تا زمان اصلاحات فاطمیان در میان اسماعیلیان رواج داشت. اسماعیلیان فاطمى دیگر نقش خاصى برای محمد بن اسماعیل به عنوان قائم متصور نشدند و او را صرفاً به عنوان هفتمین امام خود شناختند.
پی نوشت ها
[۱] . جعفر بن منصور، الکشف، ص۱۴ به بعد، ۱۰۴، ۱۰۹؛ قاضى نعمان، اساس التأویل، ص۳۳، ۴۰-۴۲، ۴۷؛ ابویعقوب، اثبات النبوات، ص۱۸۱-۱۹۳؛ دفتری، غزالی و اسماعیلیه، ص۱۳۶-۱۴۱
[۲] . ابویعقوب، الافتخار، ص۴۳-۵۶؛ جعفر، الکشف، ۲۴-۲۶،۸۱-۸۲
[۳] . بقره/۱۱۷
منابع
۱- ابویعقوب سجستانى، اسحاق، اثبات النبوات، بیروت، دار المشرق، چاپ اول، ۱۹۶۶م
۲- ابویعقوب سجستانى، الافتخار، بیروت، دار الغرب الاسلامی، چاپ اول، ۱۹۸۰م
۳- جعفر بن منصور الیمن، الکشف، لندن، ۱۹۵۲م
۴- دفتری، فرهاد، «غزالى و اسماعیلیه»، مجله معارف، اسفند ۱۳۶۳، شماره ۳
۵- قاضى نعمان، اساس التأویل، بیروت، دار الثقافه، چاپ اول، ۱۹۶۰م
منبع مقاله | اقتباس از:
دفتری، فرهاد، اسماعیلیه، دانشنامه بزرگ اسلامی، مقاله ۳۴۹۳.