- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
فرقه مرجئه یکی از فرقه های کلامی اهل سنت است که در اوائل حکومت بنی امیه به وجود آمد. این فرقه تفاوت خاصی با سایر فرقه های اهل سنت دارد. این مقاله به چگونگی پیدایش و نقش بنی امیه در ایجاد این فرقه پرداخته است.
مرجئه اسم فاعل از ارجاء به معنی تأخیر انداختن است البته معنی دومی نیز گفته شده که آن امید دادن و امیدواری میباشد.(۱) و در اصطلاح به گروهی از مسلمانان که ایمان را جدا از عمل دانسته و مؤمن را کسی که اقرار به زبان یا قلب داشته باشد میدانند. در تاریخ و چگونگی پیدایش مرجئه عدهای برآنند که در فتنه خوارج قبل از سال ۴۰ هجری ریشه این فرقه را باید جستجو کرد، چرا که این فرقه در مقابله با منهج فکری و عقیدتی که در اثر فتنه خوارج به وجود آمده بود به وجود آمدند.(۲) برخی هم تاریخ پیدایش آن را بعد از سال ۷۰ هجری توسط حسن بن محمّد بن حنفیه (متوفای ۹۹ یا ۱۰۱ هـ ) دانستهاند.(۳)
البته در این صورت علّت پیدایش مرجئه توقّف در سخن گفتن از خلفای سوم (عثمان) و چهارم یعنی علی (علیهالسلام) و بعضی از صحابه خواهد بود. حسن بن محمّد میگفت: کار ایشان را به خدا واگذار کرده و تا روز قیامت به تأخیر میاندازیم. عدهای هم تاریخ پیدایش آن را بعد از فتنه سال ۸۳ هجری میدانند.(۴) اقوال و تاریخهای دیگری نیز گفته شده که بیش از این ذکر آنها اهمیت زیادی ندارد.
جمعبندی به این صورت است که پس از شهادت حضرت علی (علیهالسلام) توده مردم که معروف به سواد اعظم بودند، در برابر خوارج که نه امامت حضرت علی (علیهالسلام) ، نه خلافت معاویه را قبول داشتند و همچنین مقابل شیعیان که معتقد به امامت علی (علیهالسلام) بودند فرقه جدیدی تشکیل دادند که مرجئه خوانده میشدند.(۵)عقیده مرجئه درباره جانشینی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ این بود که پس از انتخاب شخصی به اجماع امّت، باید او را امام دانست و اطاعت و فرمان او را واجب شمرد. ایشان عصمت امام را از خطا و گناه لازم نمیدانستند. پیدایش این فکر بر اثر تسلّط بنیامیه بود.
از آنچه گفته شد میتوان استفاده کرد که دو اصل اساسی در ایجاد و بقاء مرجئه نقش اساسی ایفاء میکرد:
و از بقیه حوادث در تقویت آنها استفاده می کردند که آن دو اصل عبارت بودند از:
۱. جدا دانستن عمل از ایمان، ازدیدگاه مرجئه مؤمن کسی بود که زبان اقرار به توحید و نبوت داشته باشد.
۲. توقّف در سخن گفتن از خلیفه سوم (عثمان) و چهارم حضرت علی (علیهالسلام) و بعضی صحابه دیگر.(۶)
این دو اصل اساسی با هر انگیزهای که صادر شد و از طرف چه کسی بود خیلی مهم نبود. بلکه آنچه که خیلی اهمیت داشت این بود که بنیامیه و خلفای اموی از آن بیشترین بهره و سود را بردند و در زیر سایه این دو اصل توانستند سلطه و حکومت خود را تا میتوانستند گسترش دهند.
با استفاده از اصل اوّل میگفتند که ما از عقیده باطنی مردم خبر نداریم و چون نمیدانیم چه کسی در دل مسلمان و چه کسی نامسلمان و فاسق است و از طرفی هم در ظاهر اقرار به اسلام میکنند، پس همه آنها را مسلمان و مؤمن میدانیم امّا در اعمال و ثواب و عقاب آنها عقیدهای اظهار نمیکنیم و تا روز قیامت تأخیر انداخته و به خدا واگذار میکنیم. این سخن هم عین خواسته امویان و حاکمان بنیامیه بود. چون که با استفاده از این عقیده دیگر مردم حق نداشتند در مورد شخصی مثل یزید شرابخوار و میمونباز و عبدالملک خونخوار و والی او حجّاج بن یوسف ثقفی سفّاک قضاوت بکنند.
و با استفاده از اصل دوم: یعنی توقّف در مورد صحابه حکومت را غصب کرده و دست به هر جنایتی که میزدند مردم حقّ اعتراض و تعدّی نسبت به بنی امیه نداشتند چرا که وقتی کسی مؤمن باشد با اقرار زبانی یا محبّت و معرفت قلبی دیگر احترام جان و مال و ناموس او مانند دیگر مسلمانان واجب است. پس خلفای بنیامیه با استفاده فراوان از این دو اصل و اعتقادات مردم، و اینکه عصمت در امامت و خلافت شرط نیست. به صورت ظاهر امنیت و نظم را در شهرهای اسلامی برقرار کردند و همین مقدار توده مردم را راضی میکرد، چرا که اکثر آنها را کشاورزان و پیشهوران تشکیل میدادند و جنگ و خونریزی را موجب اتلاف نفوس و ضرر و زیان نسبت به اعمال خود میدانستند. بنابراین عقیده و خواست مرجئه کاملاً به نفع معاویه و جانشینان او تمام شد و دلیلش هم این است که مرجئه تا پایان حکومت بنیامیه اعتبار داشتند و بعد از آنها از اهمیت و اعتبار افتادند.
بحث دیگری که برای روشن شدن بیشتر مطلب باید آورده شود این است که فرقه مرجئه آیا به صورت یک منهج فکری و عقیدتی به وجود آمد و بعدها وارد سیاست شد یا اینکه از اوّل به صورت یک حزب سیاسی مذهبی به وجود آمده است.
عدهای برآنند که فرقه مرجئه در آغاز به صورت یک روش فکری و عقیدتی به وجود آمده است امّا بعدها آلت دست سیاستمداران و احزاب سیاسی شدند.(۷) بعضی از محقّقان دیگر، هم ایجاد و هم بقاء فرقه مرجئه را کاملاً یک جنبش سیاسی مذهبی میدانند.(۸)
آنچه در جواب و جمعبندی این سؤال میتوان گفت این است که: در آن زمان و جامعه آن روزی که یک جامعه بسیط بود، بحثها خیلی از هم جدا و بیگانه نبود بلکه روش فکری و عقیدتی کاملاً آمیخته با سیاست بود و خیلی رابطه تنگاتنگ و تأثیر مستقیم از همدیگر داشتند، خصوصاً با وضعیت زندگی اجتماعی آن روزی اعراب و از طرفی هم عقاید اسلامی با قوانین سیاسی خیلی تفکیک نشده بود.
البته فرقه مرجئه هم به صورت یک منهج فکری و عقیدتی به وجود آمده بود و هم به صورت یک حزب سیاسی، مذهبی عمل میکرد و همه حوادث آن زمان یعنی فتنه خوارج و کیفیت برخورد حسن بن محمّد بن حنفیه (در سال ۷۰) در مورد توقّف نسبت به صحابه و نیز حادثه سال ۸۳ هـ ق و جنگ داخلی و قیام شیعیان به رهبری مختار ثقفی به خونخواهی از سالار شهیدان امام حسین (علیهالسلام) و مسائل اجتماعی، همه اینها به نوعی زمینه را برای ایجاد چنین فرقهای و همچنین بقاء آن در سالهای بعد و بروز تفکّرات و عقاید ارجاء فراهم آورده بود. و در همه موارد مذکور بنی امیه مستقیم و یا غیر مستقیم نقش داشتند.
پی نوشت:
- نهایه، ابن اثیر، ج۲، ص ۲۰۶، چهارم، ۱۳۶۷، انتشارات مؤسسه اسماعیلیان، قم.
- دراسات فی الاهواء و الفِرق و البِدَع و موقف السلف منها، دکتر ناصر عبدالکریم العقل، انتشارات: مرکز چاپ و داراسات و الاعلام، دار شبیلیا للنشر، فهرسته مکتبه الملک فهد الوطنیه، ۱۴۱۷ق ص ۳۰۵ و ۳۰۶، الخوارج و نشأه الارجاء.
- بحوثٌ فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج ۳، ص ۷۵، پنجم، ۱۴۲۳ق، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
- همان به نقل از دراسات فی الاهواء و الفرق والبدع و موقف السلف منها.
- فرهنگ فرق اسلامی، جواد مشکور، ص ۴۰۱، انتشارات: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۸ ش.
- بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج ۳، ص ۸۱، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، پنجم، ۱۴۲۳ق.
- بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج۳، ص ۸۰.
- مکتبها و فرقههای اسلامی، ویلفرد مادلونک، ترجمه: جواد قاسمی، ص ۸۹، و همچنین آقای علی ربانی گلپایگانی، همین نظر را میپذیرند در کتاب فرق و مذاهب، انتشارات: مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ت چ: ۱۳۷۷، ص ۲۷۷
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه.