- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقدمه
شبانی و دامداری از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفه های رایج جامعه بشری بویژه در اجتماعات بدوی و روستایی بوده است. هر خانواده به طور طبیعی تعدادی، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادی و معیشتی نگاهداری می کرده و معمولا نوجوانان و جوانان، آنها را به چراگاه و مراتع می برده و شبانگاه به روستا برمی گردانده اند و حتی گاهی به سبب زیادی دام و فقدان نیروی انسانی کافی در درون خانواده، فرد و یا افرادی را به اجیری و مزدوری می گرفته اند و آنان در برابر دریافت دستمزد دامداری و شبانی می کرده و از گاو و گوسفند و شتر، مراقبت می کرده اند.
یکی از موضوعاتی که ناقلان اخبار و سیره نویسان، درباره زندگانی رسول اکرم صلی الله علیه وآله بدان پرداخته و سخنان نسبتا فراوان در آن باره گفته و احیانا در این زمینه از حدود ادب خارج شده اند موضوع چوپانی و شبانی آن حضرت در دوره نوجوانی و جوانی و پیش از بعثت است. از آن احادیث چنان برمی آید که نقالان و قصه پردازان از این موضوع، اصلی کلی ساخته و پرداخته اند که بنابرآن، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالی باید دوره ای از عمر خویش را به شبانی بگذرانند تا برای تصدی امر خطیر رسالت شایستگی یابند!
ما در این مقال، موضوع شبانی پیامبران را در چهار عنوان بررسی می کنیم: ۱ – اصل شبانی و دامداری به عنوان وسیله امرار معاش و زندگانی. ۲ – اجیر شدن برای دیگری به همین هدف و مقصد. ۳ – چوپانی پیامبران به طور عام و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و علیهم اجمعین به طور خاص برای تمرین و یادگیری مسؤولیت پیامبری و تحصیل برخی کمالات روحی و نفسانی. ۴ – شبانی پیامبر اکرم برای مکیان و اجیر شدن او برای قریش به قصد تامین معاش و گذران زندگی.
اول: شبانی و دامداری
تردیدی نیست که انسان از بدو پیدایی خود در روی زمین برای آن که زنده بماند به غذا و طعام نیاز داشته و برای سیر کردن شکم خود و تامین معیشت نیازمند کار و کوشش بوده است و طبیعی ترین کار در آن زمینه، کشاورزی و دامداری و امثال آن بوده است وانگهی پیامبران خدا، بعد بشری داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان برای زنده ماندن، کار و تلاش می کردند و احیانا از طریق کشاورزی و گوسفندداری و شبانی، زندگی می گذرانده اند. ابراهیم خلیل الرحمان علی نبینا و آله علیه السلام با ساره دختر خاله اش ازدواج کرد. او که زنی ثروتمند و صاحب گوسفندان فراوان بود، همه آنها را در اختیار ابراهیم علیه السلام قرار داد و او با سر و سامان دادن به آنها و حسن نگهداری، مال و منال فراوان به دست آورد و در شهر کوثا وضع هیچ کس بهتر از او نبود. (۱)
درباره شبانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز روایات متعددی نقل شده است. جابربن عبدالله گوید: در مرالظهران نزد رسول الله صلی الله علیه وآله بودیم در حالی که گوسفند و قوچ می چرانید. پیامبر فرمود: بر شما باد گوسفند سیاه که پاکیزه تر است. پرسیدند: آیا شما گوسفند شبانی کرده اید؟ فرمود: آری، و هل نبی الا رعاها: آیا پیامبری بوده که گوسفندچرانی نکند؟! (۲)
از عمار رضی الله عنه نقل شده که گفت: روزی گوسفندان خانواده ام را به چرا برده بودم و محمدصلی الله علیه وآله هم شبانی می کرد به آن جناب گفتم: آیا مایل هستید تا به فخ برویم که آن جا مرتع و سبزه زاری درخشنده و نیکو است؟ پیامبر فرمود: آری برویم. فردای آن روز به آن جا رفتم. محمدصلی الله علیه وآله پیش از من به آن جا رسیده بود اما گوسفندانش را از آن مرتع و علفزار دور نگاه داشته و نمی گذاشت وارد چراگاه شوند تا مرا دید فرمود چون با تو قرار گذاشته بودم خوش نداشتم پیش از آمدن تو گوسفندان را بچرانم(۳)
طبرسی در تفسیر آیه «و منهم من یلمزک فی الصدقات…» (توبه /۵۸): «و برخی از آنان در خصوص صدقه ها و زکات، بر تو طعنه می زنند و خرده می گیرند» می نویسد: رسول خدا غنایم جنگ حنین را قسمت می کرد. مردی پیش آمد و گفت: مگر فرمان خدا آن نیست که صدقات را به فقرا و بینوایان بدهید؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، چنین است. آن مرد گفت: پس چرا همه آنها را به شبان ها و گوسفندچرانان می دهید؟ پیامبر اکرم فرمود: «ان نبی الله موسی کان راعی غنم »: «پیامبر خدا موسی، گوسفندچران بود». وقتی آن مرد برگشت که برود رسول الله فرمودند: از این مرد برحذر باشید. (۴)
جابر از ابوجعفر باقرعلیه السلام حکایت کرد که رسول اکرم فرمود: پیش از بعثت به گوسفندان و شترانی که به چراگاه برده بودم می نگریستم – و هیچ پیامبری نیست مگر آن که شبانی کرده است – می دیدم آن زبان بسته ها که آرام و در جای امن قرار داشتند و چیزی به ظاهر موجب رمیدن آنها نبود ناگهان بدون سبب و علت معلوم، آن گوسفندان و شتران از جا می پریدند و رم می کردند و من هماره درشگفت بودم و با خود می گفتم جریان چیست و سبب رمیدن آن زبان بسته ها کدام است؟ تا این که جبرئیل حدیث کرد که آن در نتیجه ضربتی است که در قبر بر کافر فرود می آید و جز انس و جن همه جانداران آن را احساس می کنند و صدای آن ضربت را می شنوند. پناه به خدا از عذاب و شکنجه قبر. (۵)
در نقلی دیگر داستان گونه و در زمینه شق صدر پیامبرصلی الله علیه وآله چنین آمده است: داشتم گوسفندان را شبانی می کردم که گرگی پیدا شد گفتم تو در این جا چه می کنی؟ گفت: تو چه می کنی؟ گفتم: من گوسفندان را شبانی می کنم. گفت: تو راهت را بگیر و برو، من گوسفندان را جلو راندم گرگ در میان گوسفندان افتاد و ناگهان گوسفندی را بکشت… (۶)
به مفاد حدیث دیگر آن زمان که پیامبر سی وهفت ساله بوده و در میان کوههای مکه شبانی می کرده است مردی را می دیده که به وی نوید رسالت و پیامبری می دهد. (۷) و براساس حدیثی دیگر، آن وضع موقعی پیش آمده که پیامبرصلی الله علیه وآله گوسفندان ابوطالب را به چرا می برده است. (۸)
ابوهریره روایت کرده که رسول خدا فرمود: «ما بعث الله عزوجل نبیا الا راعی غنم…» (۹) : خداوند عزوجل جز گوسفندچران را پیامبر نکرده است.!
این است نمونه ای از نقل های تاریخی و حدیثهای داستان گونه مشعر بر این که پیامبران الهی و رسول اکرم صلی الله علیه وآله همگی برهه ای از عمر شریفشان را به شبانی و گوسفندچرانی سپری کرده اند و هر چند که سند برخی از آنها محل کلام و احیانا متن آنها نیز آشفته است لیکن ما به لحاظ آن که ناممکن نیست که پیامبران و رسول گرامی ما در خانواده خود و برای اداره زندگی شخصی شبانی و گوسفندچرانی کرده باشند، از مناقشه در این باب چشم می پوشیم و به بحث دیگر که مهمتر است و در ترسیم سیمای درست از پیامبران خدا مؤثرتر است می پردازیم.
دوم: شبانی و اجیری برای دیگران
بحث دوم، شبانی پیامبران و رسول گرامی خدا و اجیر دیگران شدن است و در این باب، سخن از پیامبران با کلام از زندگانی رسول الله صلی الله علیه وآله تفاوت دارد. زیرا در قرآن کریم درباره شبانی موسی برای شعیب علیهماالسلام آیاتی صریح و روشن داریم مبنی بر این که موسی علیه السلام مدت ده سال اجیر شعیب علیه السلام شد تا برای او شبانی کند، و پس از انقضای مدت مقرر با همسرش راهی وطن خود شد و در طور سینا به رسالت و نبوت برانگیخته گردید. (۱۰)
به زعم ما هر انسانی برای اداره زندگی خود، باید کار و کوشش کند اعم از پیامبران و یا دیگران; و شبانی و گوسفندداری برای خود و یا دیگری از جمله راههای تحصیل معیشت حلال است. و هیچ کار شرافتمندانه ای، ننگ و عار نیست لیکن این مساله در محیط اشرافی مکه و درباره رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرق می کند.
قرآن مجید، پندار جاهلانه مشرکان مکه و جز آنان را که کار و کوشش را برای پیامبران عیب می دانستند و انتظار داشتند که آنان نخورند و برای زندگی روزمره خود تلاش نکنند به شدت محکوم کرده است.
گفتند: این رسولان را چه شده که طعام می خورند و در بازارها راه می روند…؟ ما پیش از تو رسولانی نفرستادیم مگر آن که آنان طعام می خوردند و در بازارها راه می رفتند. (۱۱)
سخن ویژه درباره رسول اکرم صلی الله علیه وآله آن است که اگر چه او ممکن است در خانواده خود و برای مادر رضاعی و یا جد و عمویش شبانی کرده باشد لیکن او برای احدی به عنوان اجیر و مزدور شبانی و چوپانی نکرده است.
یعقوبی در این باب کلامی شیوا و صریح دارد: «و لا کان اجیرا لاحد قط » (۱۲) : او هرگز اجیر و مزدور کسی نشده است.
به نظر می آید راز این نکته آن باشد که جاهلیت بر پندارهای واهی و تخیلات استکباری، کار و کارگر را تحقیر و توهین می کند چنان که یتیمان و مردمان بیکس در آن محیطها مورد بی توجهی و بی مهری شدید قرار می گرفتند. در نظامهای جاهلی، ثروتمندان غالبا از راه رباخواری و بهره کشی از زحمتکشان فربه تر می شوند و در همان حال کار و کارگر را تحقیر می کنند. و خداوند متعال خواسته است دشمنان پیامبرصلی الله علیه وآله را پیشاپیش خلع سلاح کند و جلو یاوه سرایان مکه را بگیرد.
در این جا ذکر این نکته لازم است که هر چند محمدصلی الله علیه وآله یتیم بوده لیکن خداوند متعال جدی مثل عبد المطلب که وی را ابراهیم ثانی می خواند (۱۳) و نیز ابوطالب عموی بزرگوارش را به سرپرستی او گماشته است. و نیز اگر چه او از مال دنیا بهره زیادی نداشته است اما هرگز به مشرکان مکه نیز محتاج نبوده است و این همان نکته ای است که خصم در طی قصه پردازی، آن را جاسازی کرده است.
ابوهریره می گوید: خداوند با عزت و جلالت، جز چوپان و شبان را به پیامبری برنینگیخت. از آن حضرت سؤال شد شما چطور یا رسول الله؟ فرمود: «انا رعیتها لاهل مکه بالقراریط »: من برای مردم مکه با دریافت قیراطهایی، چوپانی و شبانی کرده ام.» (۱۴)
«قراریط » را جمع قیراط دانسته اند و آن، اجزایی از درهم و دینار، و پول سیم و زر است که با آن اشیای ناچیز و ارزان قیمت می خریدند. (۱۵) و به قولی: قیراط در بیشتر بلاد، نصف یک درهم است و در شام، یک بیست و چهارم. (۱۶)
و سویدبن سعید گفت: رسول الله هر گوسفند را به یک قیراط شبانی می کرد.! (۱۷) ابراهیم حربی گفت: قراریط نام جایی است در مکه زیرا قراریط به عنوان پول سیم و زر در میان عرب، شناخته شده نیست وانگهی در برخی احادیث آمده است که آن حضرت فرمود: من برای خانواده ام به قیراطهایی شبانی کرده ام و عادتا هیچ فردی برای شبانی خانواده اش دستمزد نمی گیرد. در برخی احادیث به جای «قراریط » «اجیاد» آمده است و آن مؤید این است که قراریط نام جایی است نه پول سیم و زر. و از سویی دیگر، عرب جایی به نام قراریط نمی شناسد پس قطعا مراد از آن واژه، پول زر و سیم است پس شبانی برای خانواده نبوده بلکه برای مردم مکه بوده است و مؤید آن روایت بخاری است که: «کنت ارعاها ای الغنم علی قراریط لاهل مکه »: من گوسفندچرانی می کردم بر قیراطهایی برای مردم مکه. (۱۸)
ابن حجر، میان آن احادیث که در برخی «بقراریط » و در بعض دیگر «علی قراریط » و در سومی «لاهل مکه » و در چهارمی «غنم اهلی » آمده است، به نحوی جمع کرده است. بدین بیان که او برای خانواده اش بدون دستمزد و اجرت و برای دیگران با دریافت مزد و اجر، شبانی می کرده است! و مقتضای جمع ابن حجر آن است که هر «نوع شبانی بی مزد و با دستمزد تحقق داشته است و چنین چیزی موقوف بر ثبوت نص و نقل در آن زمینه می باشد. (۱۹)
ابن جوزی می نویسد روایت شبانی محمدصلی الله علیه وآله برای مردم مکه را فقط بخاری از ابن هریره نقل کرده است و او در این باب منفرد است. و همان نکات مذکور درباره قراریط را آورده است. (۲۰)
استاد مرتضی عاملی می نویسد: مورخان نوشته اند: محمدصلی الله علیه وآله در بنی سعد، شبانی کرده است و برای خانواده خود نیز دامداری فرموده است و نوشته اند برای مردم مکه هم چوپانی کرده است و حدیث بخاری را شاهد آورده اند اما ما در صحت قصه تردید داریم چون بعید است پیامبر در برابر مزدی که حتی پیرزنان بدان رغبت ندارند به شبانی بپردازد. اولا: یعقوبی، نص و روایتی صریح در نفی اجیر شدن آن حضرت در طول زندگانی، آورده است. ثانیا: متن روایات، که حکایت از یک واقعه می کنند اختلال و تناقض دارند و همین، سبب شده که علما در توجیه و تفسیر آن حادیث به دست و پا بیفتند و اگر سند آن حدیث های صحیح می بود می شد به آن توجیهات دل بست.
استاد عاملی، وجود واژه هایی علی قراریط، بقراریط، لاهلی، لاهل مکه و اجیاد را دلیل اختلال و تناقض متن حدیث دانسته است. (۲۱)
بیهقی در این جا به حدیث دیگری پرداخته است مشعر بر این که رسول اکرم به امر اجیر شدن خود در جریان سفر شام اعتراف فرموده است.
«آجرت نفسی من خدیجه سفرتین بقلوص »: (۲۲) در دو سفر، خودم را اجیر خدیجه کردم به یک شتر جوان. (۲۳)
این حدیث علاوه بر تعارضش با نقل یعقوبی مبنی بر نفی اجیری رسول الله برای احدی به طور مطلق، تاریخ بیش از یک سفر با سرمایه خدیجه را یادآوری نمی کند وانگهی در سند، ربیع بن بدر واقع است و دانشمندان رجالی او را به شدت محکوم کرده اند.
ابن حجر او را ضعیف دانسته است. ابن معین گفت: او چیزی نیست. قتیبه و ابوداود هم او را تضعیف کرده اند. نسایی حدیث او را متروک دانسته و جوزجانی حدیثش را سست شمرده است و ابوحاتم گفت: با حدیث او سرگرم نشوید و آن را رها کنید و ابن عدی گفت حدیث های او و روایات کسانی را که از او نقل حدیث می کنند پی نگیرید. (۲۴)
اما راجع به ابوهریره، بحثی باز نمی کنیم و خواننده را به کتابهای اضواء علی السنه المحمدیه و شیخ المضیره ابوهریره هر دو از استاد ابوریه دانشمند و نویسنده مصری، و کتاب ابوهریره از شرف الدین عاملی، ارجاع می کنیم.
نکته جالبتر آن که یعقوبی آن جمله طلایی را درباره پیوند خدیجه با محمد صلی الله علیه و آله آورده است: «وانه ما کان مما یقول الناس انها استاجرته بشی » (۲۵) : آنچه مردم گویند که خدیجه با مزدی، محمدصلی الله علیه وآله را اجیر گرفته بود، واقعیت ندارد. نتیجه آن که شبانی محمدصلی الله علیه وآله و دیگر انبیای الهی به اقتضای محیط و شرایط زندگی، امری عادی می تواند باشد و حتی اجیر شدن پیامبری مثل موسی بن عمران کلیم الله نیز پذیرفتنی است لیکن در خصوص حضرت محمدصلی الله علیه وآله به نص کلام یعقوبی و با ملاحظه ضعف ها و تناقض های موجود در حدیثها، به ضرس قاطع می توان گفت که آن حضرت برای مردم مکه شبانی نکرده و اجیر نشده است و چنان نقلها، یاوه های نقالان و قصاص عصر اموی است که برای شکستن شخصیت محمدصلی الله علیه وآله توسط علم و دین به دنیافروشان جعل و وضع شده است.
سوم: شبانی و رسالت
سومین نکته در احادیث شبانی پیامبران و اساسی ترین دیدگاه ما در این بحث، رابطه شبانی با رسالت و نبوت است که گویا چنان چیزی از شرایط پیامبری و از مقدمات ضروری آن بوده است! و برخی نویسندگان معاصر در آن زمینه قلمفرسایی و سعی کرده اند ساختار شخصیتی پیامبران و رسولان حق تعالی را در پرتو شبانی، توجیه کنند. آنان امر شبانی و چوپانی را چه از نظر خلوت گزینی و اندیشه و چه از جهت ابتلا به زبان بسته هایی که گردآوری آنها و سر و کله زدن با آنها صبر و حوصله فراوان لازم دارد به حیات معنوی و اخلاقی پیامبران ربط داده اند.
حدیث:
مروان بن مسلم از عقبه، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «ما بعث الله قط نبیا حتی یسترعیه الغنم یعلمه بذلک رعیه الناس »: (۲۶) خداوند هیچ پیغمبری برنینگیخت مگر آن که او را به شبانی و چوپانی گوسفندان واداشت تا بدان وسیله رعیت داری به ایشان بیاموزد.
هیکل با در نظر گرفتن مجموعه احادیث شبانی می نویسد: آنچه محمدصلی الله علیه وآله را بیشتر از هر چیز به تفکر وامی داشت اشتغال او به گوسفندچرانی در دوران صباوت است که بعد از بعثت به غبطه از آن حالت یاد می کرد و خود را همانند موسی و داودعلیهماالسلام شبان می دانست زیرا چوپان گوسفندان، دلی ذکی و روحی لطیف و با رافت دارد. در روزها به بیابانهای گسترده می نگرد و شبها به آسمانها نظاره می کند و با نگرش به ستارگان فروزان مجالی برای اندیشه می یابد. او به این عوامل و آیات می نگرد تا پشت سر آنها را ببیند و برای این جهان تفسیری پیدا کند… (۲۷)
در کتاب سیره حلبی در فلسفه شبانی، چنین می خوانیم: حکمت الهی ایجاب می کند که مرد وقتی به شبانی گوسفندان می پردازد از آن نظر که گوسفند ضعیفترین و پراکنده ترین بهایم است اقدام به چنان کاری، مایه آرامش و سکون دل می شود و قلب انسان مملو از لطف و مهر و رافت می گردد و چنان شخصی اگر از شبانی گوسفند به مردم داری و رعیت پروری بپردازد اولا: حدت طبیعی در وجود او از بین می رود و ثانیا: از ظلم و ستم غریزی فاصله می گیرد! پس او در معتدلترین حالات و عادلانه ترین وضع قرار می گیرد. (۲۸)
استاد سبحانی با در نظر گرفتن سخنان پیش کسوتان سیره و تاریخ نگاری، در این باب بیانی مفصلتر دارد. از جمله می نویسد: پیامبران بخشی از عمر خود را پیش از رسیدن به مقام نبوت در چوپانی و شبانی می گذراندند. مدتها در بیابان ها به تربیت حیوانان اشتغال می ورزیدند تا در طریق تربیت انسان ها شکیبا و بردبار باشند و تمام مصایب و سختیها را آسان بشمارند زیرا اگر شخصی توانست دشواری های تربیت حیوان را که از نظر هوش و فهم با انسان قابل مقایسه نیست بپذیرد قطعا خواهد توانست گمراهان را که شالوده فطرت آنان را ایمان به خدا تشکیل می دهد برعهده بگیرد.
علت دیگر دوری از جامعه فاسد و منحط مکه و سومین دلیل فرصت مطالعه صفحه زیبای آسمان و اوضاع ستارگان است که برای او در شبانی میسر بود. (۲۹)
محمدباقر مجلسی در ضمن بحثی چنین می نویسد: به حکمت الهی، شبانی در زندگی پیامبران مقدمه ای قرار داده شده است تا آنان بتوانند بعدا راعی و شبان مردم باشند و امت ها، رمه ایشان به حساب آیند. (۳۰)
چنانت که ملاحظه می کنید از قدیمترین قرن اسلامی تاکنون غالب مورخان و سیره نگاران و نویسندگان هماوا با یکدیگر شبانی را در زندگانی انبیای عظام و پیغمبران اسلام به همین دیدگاه نگریسته اند. برخی با ذکر متن حدیث و برخی دیگر با توضیح و بیان در صحت و درستی آن تردید نکرده اند و کمتر کسی بدین نکته توجه کرده که اگر پیامبران الهی و بویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صاحب خلق والا و صبر و شکیب و صلابت و استقامت و دیگر کمالات خلقی و رفتاری بوده اند همه آن کمالها در پرتو وحی و تعلیم و تربیت آسمانی بوده است و بس و هرگز هیچ یک از آن کمالات نمی تواند به مساله شبانی مربوط باشد.
سوکمندانه باید گفت: دشمنان و بدخواهان پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله از دورترین زمان یعنی عصر بعثت وقتی در ترور شخص آن حضرت ناکام ماندند به توهین و ترور شخصیت آن رسول عظیم الشان پرداختند و نسبتهای جنون، یتیمی تحقیرآمیز و آن جمله اشتغال به شبانی از آن قبیل تلاشهای مذبوحانه است. اشراف جاهلی مکه با طرح شبانی و ربط دادن آن به رسالت و نبوت به زعم خود خواستند خدشه بر شخصیت آن بزرگوار وارد سازند لیکن وجود مورخانی همچون یعقوبی و حضور دانشمندان متعهد و تحلیلگران آگاه در درازنای زمان که مانند صرافان ناقد، اصل از بدل و سره از ناسره بازمی شناسند جاده را برای محققان دوره های بعد هموار کردند و چنان زمینه مساعدی به وجود آمد که ما امروز می توانیم به سهولت در پرتو آن منابع و نصوص صحیح، قاطعانه نظر دهیم و غبار از چهره گرد گرفته تاریخ و سیره بزداییم.
نتیجه آن که: اولا: پیامبران به لحاظ با رسالت و پیامبری، شبان نبوده اند اگر چه طبیعتا برهه ای از عمر شریفشان را در شبانی و چوپانی گذرانده اند. ثانیا: پیامبر اکرم ما به شبانی اجیر کسی نشده و آن همه کمالات روحی و معنوی را در کلاس شبانی نیاموخته است بلکه چنان که در وصف امی بودن وی گفته اند او درس ناخوانده و استاد ندیده تربیت شده آسمانی و وحیانی بوده است، «کان امیا یؤدب » (۳۱) همچنین در زمینه اخلاق والا و صبر و حوصله او باید گفت ادب و تربیت وحیانی کارساز بوده است و هر انسان شریفی از این آبشخور مقدس و پربرکت باید سیراب گردد هر چند که رسول و پیامبر نباشد.
براستی اگر دانشمندان، به جای بال و پر دادن به آن احادیث ضعیف و سخنان شعرگونه و تخیلی، در آیات قرآن می نگریستند منشا کمالات پیامبر را می جستند.
«فبما رحمه من الله لنت لهم…» «(آل عمران /۱۵۹): در اثر مهر و رحمت خداوندی تو برای آنان نرمخوی شدی.
«وانک لعلی خلق عظیم » (القلم /۴): حقا که تو صاحب خلقی بزرگ می باشی و در تفسیر آیه فوق گفته اند «کان خلقه القران یرضی برضاه و یسخط بسخطه »: (۳۲) خلق و خوی محمدصلی الله علیه وآله، خلق قرآنی بود راضی به رضای او و خشمگین به خشم و غضب قرآن بود. و اگر علاوه بر قرآن، آن زلال صافی معرفت و آگاهی، از نهج البلاغه امیرالمؤمنین بهره می بردند آنچنان ره گم نمی کردند. «خداوند از دوران شیرخوارگی بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را همراه و همدم رسول الله صلی الله علیه وآله کرده بود که او را به راه بزرگواری ها می برد و اخلاق نیکوی جهانی به او می آموخت…» (۳۳)
بنابر آنچه گفته شد، چقدر این سخن سست و واهی است که پیامبران و رسول اکرم از رهگذر شبانی و گوسفندچرانی به مردمداری رسیده و از آن طریق به صبر و حوصله و دیگر کمالات اخلاقی و رفتاری دست یافته اند!
به نظر نگارنده هر چند در اسرار آفرینش و تامل در آسمان و زمین و همه پدیده های هستی، امری است پسندیده و نکته ای است که قرآن به آن دستور داده است و محمدصلی الله علیه وآله شخصا، نخستین عامل به فرمانهای قرآن شریف بوده است لیکن رسالت و پیامبری را معلول تفکر و اندیشه بشری دانستن همان خط سیاه صهیونیسم و صلیبیان کینه ورز است که مستشرقان در اعصار اخیر آن را دنبال کرده و غرب زده های عالم اسلام هم مرعوب آنان شده و این چنین یاوه هایی را جعل کردند و مثل آنان مثل کسی است که زهر کشنده ای را در کپسولی خوش رنگ و معطر به خورد انسان بدهد. به صراحت باید گفت: رسالت محمدی صلی الله علیه وآله امری وحیانی و آسمانی است و کمالات اخلاقی و رفتاری آن پیامبر بزرگ، ارتباط مستقیم با وحی و ادب قرآنی داشته است و از آن جمله: تفکر و اندیشه و تعقل است و این دو نکته را از هم تفکیک باید کرد.
چهارم: محمدصلی الله علیه وآله اجیر قریش!!
در زمینه برخورد ناجوانمردانه مکیان مشرک با محمدصلی الله علیه وآله و رسالت و دعوت توحیدی او، گسترده و مستقل سخن باید گفت. اجمال قضیه آن است که دعوت توحیدی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای قریش بسیار سخت و سنگین بود زیرا کیان وجودی و شالوده نظام آنان را تهدید می کرد. آنان کوششهای فراوانی کردند تا محمدصلی الله علیه وآله را متقاعد کنند تا درباره بتهای آنها سخنی نگوید و کاری نکند و در برابر هر چه بخواهد برایش فراهم کنند غافل از آن که تکلیف الهی و فرمان حق تعالی، قابل معامله نیست و محمدصلی الله علیه وآله با صلابت و استواری به دعوت توحیدی خویش ادامه داد. قریش تا مرحله توطئه ترور شخص محمدصلی الله علیه وآله در دارالندوه، پیش رفتند ولی هجرت به مدینه آنان را در آن هدف شوم ناکام گذارد لیکن ترور شخصیتی همواره مورد توجه قریش بود. در این خصوص افسانه غرانیق نمونه ای شایسته توجه است، که مشرکان از آن، طرفی نبستند و خداوند متعال طی آیاتی، مشت آنان را باز کرد ولی سفیانیان و اخلافشان همان خط را دنبال کردند. بویژه، چنان که خاطرنشان کردیم، در دوره شکل گیری تاریخ مکتوب عالمان بدکردار و درباریان اموی و مروانی نهایت خدمت را به ولینعمتان خود کردند و در کنار اسناد جنون قصه هایی پرداختند و در واقع به بازسازی آن اقدامی مجدد کردند و موضوع یتیمی را برخلاف واقعیات، افسانه ای ساختند و دروغهایی در لابلای قصه آوردند و از آن جمله، شبانی را به صورت اصلی موضوعی در رسالت، قلمداد کردند و سطح پیامبری را پایین آوردند و تا آن جا پیش رفتند که محمدصلی الله علیه وآله یتیم و بینوا بوده در هیات شبانی برای اشراف و ثروتمندان مکه چوپانی می کرده تا زندگی خود را بگذراند! در حالی که اولا: در مکه خشک و سوزان، دامداری هیچ گاه به عنوان حرفه و شغل متداول نبوده و نیست. و ثانیا: عمده ترین کار مکیان تجارت بود که در سال دو سفر به شام و یمن می کردند یکی در تابستان و دیگری در زمستان. و کار ابوطالب هم همین بوده و خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله هم پس از رشد و بلوغ دو سفر تجارتی به شام کرد، و همانند مکیان از راه دادوستد و بازرگانی اعاشه می کرده است پس شغل شبانی در کجای حیات محمدصلی الله علیه وآله قرار دارد؟ آن هم در خدمت مشرکان مکه!
منشا این داستان جز حقد و کین قریش مشرک نمی تواند باشد که به بهانه یتیمی محمدصلی الله علیه وآله و ثروتمند نبودن او اولاد ابوسفیان خواستند شخصیت رسالی او را بشکنند و او را اجیر و مواجب بگیر خود قلمداد کنند. زهی تلاش مذبوحانه!
در نفی چنان امری دو بیان صریح یعقوبی که با اصول هم سازگار است کافی است علاوه بر آن که روایات شبانی سخت آشفته است و قراین دیگر هم چنان امری را به ویژه در بعد سوم و چهارم آن به شدت نفی می کند.
والحمدلله و صلی الله علی رسوله الامین وآله المیامین
پی نوشت ها
۱. سعیدبن هبه الله قطب راوندی، قصص الانبیاء، ص ۱۰۶، چاپ نخست ۱۴۰۹ق مشهد.
۲. همان، ص ۲۸۴.
۳. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۲۴. مؤسسه الوفاء، بیروت.
۴. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان،ج ۵، ص ۴۱، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۷۹ق بیروت.
۵. بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۶.
۶. ابوجعفر محمدبن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۵۴۲، دارالکتب الاسلامیه، تهران، و درباره قصه شق صدر نک: آینه پژوهش، شماره دهم، مقاله نگارنده.
۷. بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۸۴.
۸. همان، ص ۱۹۴.
۹. محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۱۵، داراحیاء التراث.
۱۰. نک: سوره قصص، آیه های ۲۳-۲۹ و ایضا: قصص الانبیاء ص ۱۴۸-۱۵۲.
۱۱. نک: سوره فرقان، آیه های ۷ و ۲۰.
۱۲. احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۷۹ق.
۱۳. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱.
۱۴. بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۶۵، دارالکتب العلمیه، بیروت.
۱۵. ابن ماجه قزوینی، سنن، ج ۲، ص ۷۲۷.
۱۶. همان، تعلیقه محقق کتاب.
۱۷. علی بن برهان الدین، السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۱۲۵.
۱۸. صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۱۵.
۱۹. السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۱۲۶.
۲۰. ابوالفرج عبدالرحمان ابن الجوزی، صفه الصفوه، ج ۱، ص ۲۳، حیدرآباد هند، ۱۳۸۸ق.
۲۱. جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۱، ص ۱۰۸، چاپ نخست.
۲۲. دلائل النبوه بیهقی، ج ۱، ص ۶۶.
۲۳. نک: معجم وسیط، ماده قلص.
۲۴. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۳، ص ۲۴۰ و ۲۳۹.
۲۵. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱.
۲۶. علی بن محمد صدوق، علل الشرایع، ص ۳۲، داراحیاء التراث، ۱۳۸۵ هق، نجف. و نک: بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۶۵ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۶۵.
۲۷.نک: محمد حسنین هیکل، حیاه محمدصلی الله علیه وآله، ص ۸۰، سال ۱۳۵۴، قاهره.
۲۸. السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۱۲۶.
۲۹. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج ۱، قم، ۱۳۶۳; ص ۱۸۸; ناگفته نماند قسمت اخیر سخنان استاد فشرده نقل شد.
۳۰. بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۱۱۷.
۳۱. السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۱۲۷.
۳۲.ابوالفضل قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۹۶، دارالفکر، بیروت.
۳۳. سید شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه قاصعه ۱۹۲، صبحی صالح، بیروت.
منبع : فصلنامه مشکوه، شماره ۶۲ – ۶۵ , سید علوی، سید ابراهیم