- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز یازدهم ماه رمضان
• دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان •
أَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فیهِ الاِْحْسانَ وَ کَرِّهْ اِلَىَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ وَ حَرِّمْ عَلَىَّ فیهِ السَّخَطَ وَ النّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ؛
«خدایا در این روز احسان و نیکى را در نظرم محبوب گردان، و فسق و معصیت را در نظرم ناپسند قرار بده، و خشم خود و آتش دوزخ را بر من حرام گردان، به پاس یاریت، اى پناه بى پناهان».
عشق به «احسان» و نفرت از «عصیان»
نیکى و بدى، هر دو از انسان سر مى زند و «احسان» و «عصیان» کار انسانهاى نیک و بد است. پرداختن به احسان و اجتناب از عصیان، وقتى ارزش دارد که به صورت یک ملکه و خصلت ذاتى و سجیّه اخلاقى درآید، نه مقطعى و نه لحظه اى. و این در صورتى است که ریشه در قلب انسان داشته باشد. عشق به نیکى و نفرت از زشتى و گناه، در دل انسان باشد. باید انگیزه ها درونى و قلبى شود. احسان، باید «محبوب» انسان شود و فسق و عصیان، «منفور».
علاقه و عشق به چیزى، انسان را نستوه مى کند. اگر نیکى، محبوب ما شود، دیگر نیازى به تحریک و انگیزش خارجى نیست، احتیاجى به ایجاد انگیزه نیست. خود آن حبّ و علاقه، ما را به طرف احسان مى کشد. طورى که اگر نیکى نکنیم، ناراحتیم. عشق به یک عمل نمى گذارد انسان از آن خسته شود. مهمّ آن است که به این «مرحله» برسیم. در این صورت، سرزدن «حسنات» از ما، مؤنه و زحمتى ندارد. عمل صالح و احسان، ثمره اى است که از درخت «حبّ» مى روید و «حبّ احسان» بذرى است که تلاش دائمى در جهت «نیکوکارى» را مى رویاند.
«فسق» و حریم گناه
فسق، در لغت، به معناى بیرون آمدن هسته از پوسته و قشر است. وقتى هسته اى را بکارند، پس از مدّتى که پوسته ظاهرى اش پاره و شکافته شود و جوانه بزند، این را «فسق» گویند. امّا کاربرد فسق در مورد گناهان به این معنى است که مسلمان خداشناس، در حریمى از مقرّرات و «باید»ها و «نباید»ها به سر مى برد و قوانینى بر زندگى و رفتار مؤمن حاکم است. این دستورها و قوانین، همچون پوسته اى او را محدود مى کند، در حصارى محکم نگه داشته است. فرمان ها و نهى هاى الهى، یک حفاظ براى انسان است.
مرزهاى حفاظتى و دایره هاى کنترل است. آن کس که گناه مى کند، پا را از این دایره بیرون گذاشته است. معصیت، چه به صورت ترک فرمان، یا ارتکاب یک نهى، خروج از محدوده مجاز و ورود به قلمروِ «ورود ممنوع» است، نوعى دریدن پرده حفاظتى و ترک حریم و هتک قانون و قدم گذاشتن در منطقه خطر است. این است که به گنهکارى که به حریم قانون تجاوز مى کند و عصیان از او سر مى زند، «فاسق» گفته مى شود و به این تعدّى، «فِسق».
مطلوب آن است که گناه و عصیان و فسق، در نظر انسان «قبیح» و «مکروه» و «منفور» باشد و طبع سالم آدمى، آن را نپذیرد. اگر به این مرحله رسیدیم که واقعاً نافرمانى و فسوق و معصیت را «زشت» دانستیم، بسیارى از مسائل حلّ است و نیازى به بسیارى از کنترل ها نیست. یک مأمور باطنى و نیروى قلبى، پیوسته ما را از ورود در «منطقه ممنوعه» گناه، باز مى دارد و از طرف دیگر نیروى «احسان طلبى» و عشق به نیکى بطور مداوم، مشوّقى براى پرداختن به حسنات و صالحات است.
ربط خشم خدا با آتش دوزخ
فرازهاى دعاى امروز در ارتباط با یکدیگر است. عشق به احسان، بطور طبیعى نفرت از گناه را هم به همراه دارد. زشت دانستن فسوق و عصیان، انسان را از افتادن در سخط و خشم الهى باز خواهد داشت.
مصونیت از غضب پروردگار، بیمه عذاب دوزخ است. چرا که ارتکاب نافرمانى و فسق، خداوند را به خشم مى آورد و کسى که مورد غضب و نفرت الهى قرار گرفت، باید در انتظار «آتش» باشد. قرآن کریم، از جمله کسانى را که مشمول عذاب الهى و شعله هاى آتش فروزان مى داند، عبارتند از: شقاوتمندانى که تکذیب کننده حقایق و پشت پازننده به مکتب انبیا و دعوت هاى آنانند. پروردگار هم از مکذّبین ناخشنود است و برایشان، جهنّم را مهیّا کرده است.
پس گناهان، هیزم آتشى اند که خودمان برافروزنده آنیم و ما در آتشى که خودمان با گناهان، برافروخته ایم، خواهیم سوخت. چاره در ترک گناه است. و راه، اطاعت پروردگار و عبودیّت اوست.
مددخواهى از خدا
باز هم در پایان دعا، دست نیاز به طرف پروردگار گرفته ایم و خود را نیازمند یارى و کمک او مى دانیم تا: عشق به احسان پیدا کنیم، و نفرت از فسق و نافرمانى داشته باشیم. از سخط خداوند و آتش دوزخ در امان باشیم، خدایى که فریادرس محرومان و پناه درماندگان و امید ناامیدان است. اهل استغاثه را پناه مى دهد و دادخواهان و یارى طلبان را، پاسخ مى دهد و یارى مى کند. امید آنکه لطفش دستمان گیرد و کیمیاى نظرش، مسِ وجودمان را طلا کند.