- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز بیست و هفتم ماه رمضان
• دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان •
أَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ فَضْلَ لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ اُمُورى فیهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْیُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعاذیرى وَ حُطَّ عَنّىِ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یا رَؤُفاً بِعِبادِهِ الصّالِحینَ؛
«خدایا در این ماه، فضیلت شب قدر را روزیم کن، و کارهایم را از سختى به آسانى برگردان، و پوزش هایم را بپذیر و گناهان و وِزرهایم را بریز، اى خداى مهربان نسبت به بندگان صالح خویش».
در کمین لحظه هاى نورانى
سعدى گفته است: «شب ها اگر همه «قدر» بودى، شبِ قدر، بى قدر بودى.»[۱] پس، برقى مى جهد، خورشیدى مى تابد، چهره افقِ دلها و اندیشه ها، روشن مى شود، و جلوه الهى، یک لحظه، بر «زمان» مى تابد. باید آن «لحظه نورانى» را درک کرد. لحظه اى که داراى فضیلت بسیار است. شبى که از هزار ماه برتر است، «لیله القدر»ى که در اثر انتباه، هشیارى، بصیرت، خودآگاهى، زمان آگاهى و…بسیار سرنوشت ساز است و سرنوشت و مقدّرات مردم، در شب قدر، معیّن و معلوم مى گردد.
مگر اقبال، چندبار به در خانه انسان مى آید؟ مگر در سال، چند شب قدر و سرنوشت آفرین داریم؟! مگر چه قدر فرصت طلایى و استثنایى فراهم مى شود که خدا تصمیم مى گیرد که رحمت عام و کرم گسترده خود را شامل حال بندگان کند؟! شبى که فرشتگان، فوج فوج، از آسمان فرود مى آیند، و حامل رحمت الهى و برکات آسمانى و خیرات فراوان و فیض هاى سرشارند، شبى که قلب ماه رمضان است.[۲]
حیف است که ماه رمضان بگذرد، و بى بهره بمانى و در ماه رمضان، از فیض شب قدر، محروم باشى. حیف اگر در شب قدر، «قدر» خود نشناسى… شب قدر، مشعلى است فراراه. طوفان هایى هم مى وزد.
این چراغ افروخته در رهگذر باد، اگر مورد غفلت قرار گیرد، برقش خاموش مى شود و آن «لحظه نورانى» که در کمینش بودى، گم مى شود و باز در ظلمت هاى «گناه» و «خودپرستى» و «روزمرّگى» و «غفلت» و «نفس امّاره» و… ـ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ ـ امّا اگر چشم بصیرت دل را به روى آن نورانیت «لیله القدر» گشوده باشى، شبت، روشن تر از روز خواهد شد و لحظه هاى ساکتت، گویاى هزاران نجواى عاشقانه… فقط «تنبّه» لازم است و بیدار دلى و هشیارى!
به قول خواجه عبداللّه انصارى: ـ در مقالات ـ «تجلّى حق، ناگاه آید، امّا…بر دل آگاه آید.» به فرموده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: «شَهرُ رَمَضان سَیِّدُ الشُّهُورِ وَ لَیلَهُ القَدرِ سَیِّدَهُ اللَّیالى.»[۳] ماه رمضان سرور ماه هاست و شب قدر، سرور شب ها. هر که آیین سرورى و سالارى و قرب خدا جوید نباید غافلانه عمر بگذراند. براى درک فضیلت لیله القدر، بصیرت و هشیارى و مراقبت لازم است، تا به فضل هاى این ایّام و لیالى دست یافت. توفیق براى «توبه»، خود یکى از بزرگترین فضیلت هاى این ماه مقدّس است.
گذار از «مشکلات» به «آسانی ها»
این خواسته دوّم ماست:
رسیدن از «عُسر»، به «یُسر»، از «شدّت» به «فرج»، از «مشکلات» به «آسانی ها». و این کار خداست که پس از تحمّل سختی ها، مؤمن را به راحت و آسایش برساند، و پس از گذراندن ایام «محنت»، به روزگار «نعمت» برساند، و در دل «شداید»، برایش فرجى بیافریند. و جریان کلّى سیر و صیرورت و «شدن» مسلمان و کارهایش را، رو به آسانى و نجات قرار دهد.
و…البتّه که قدر «یسر» را، سختى کشیده مى داند. و…«قدر عافیت، کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید». و قدر سلامتى را کسى مى شناسد که مدّتى رنج بیمارى و انزواى بیمارستان و درد و تب و غم و اندوه را به جان خریده باشد. فَإنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً…»[۴] آرى…هر جا که گنج هست، رنج هست، و آنجا که درّ شاهوار است، نهنگ مردمخوار است…
«قبول عذر و ریزش گناه»
گناه، بار سنگینى است به دوش گنهکار. «وِزر»، همان بار سنگین گناه است. «ذنب»، دنباله ها و پیامدهاى اعمال سوء و عواقب معصیت است. آنچه بال پروازمان را مى شکند و پاى حرکتمان را باز مى دارد و توان عروج و صعود را از ما مى گیرد، این بارهاى سنگین است. آنکه زیر این بار مانده، توفیق عمل صالح کمتر مى یابد. آنکه گنهکار است، احساس سنگینى و درماندگى مى کند.
معصیتکار، پاى خود را به «زمین» بسته مى بیند. یک زنجیرى است، یک زندانى و گرفتار است… تا توبه نکند، سبکبال نمى شود. تا عذرخواهى نکند، دلش آرام و سبک نمى شود. تا به خطا اعتراف نکند، وجدانش آسوده نمى گردد. تا وزرها و گناهانش بخشوده نشود، قلبش به «اطمینان» نمى رسد. «نفس مطمئنه» از آن کسى است که رضاى خدا را جلب کرده باشد.
پس چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید خواست؟ در دعاى امروز مى گوییم: پروردگار!… عذرها و پوزش هاى مرا بپذیر، و گناهانم و بارهاى سنگین و بال گردنم را فرو ریز، آنگونه که برگ هاى زرد پاییزى از درخت ریخته، سبکبال مى شود، آنچنانکه شاخه ها و شاخک هاى یک نهال و درخت، زده مى شود، تا بهتر رشد کند، مثل باغى و باغچه اى که علف هرزه هاى آن را وجین کنند، توبه ما و توبه پذیرى خدا این گونه است. زمینه رشد را زیاد مى کند و عوامل مانع رشد و حرکت و پویایى را مى زداید و گِل و لاى ها را از چهره جان مى شوید.
طهارت توبه، اینگونه پاک مى کند. خدا مهربان است و به بندگانش، رأفت و لطف دارد. دوست دارد که به درگاهش روى آورده و از او حاجت بخواهند، مى خواهد به هر بهانه اى، گناهان عباد صالح خویش را، از نامه اعمال بزداید. خدا پاک است و پاکى بندگان را طالب است.
خواجه عبداللّه گوید: «الهى…اگر مجرمم، مسلمانم. اگر گنهکارم، پشیمانم. اگر عقابم خواهى، مطیع فرمانم و اگر رحمت فرمایى، مستحقّ آنم. «الهى…اگر تو مرا به «جرم» من بگیرى، من تو را به «کَرَم» تو بگیرم. کرم تو، از جرم من بیش است. الهى…فرمودى کریمم، امید ما بر آن تمام است. و چون گفتى رحیمم، نومیدى بر ما حرام. «الهى…اگر توبه به بى گناهى است، پس در این جهان، «تائب» کیست؟! و اگر به پشیمانى است، پس در جهان، «عاصى» کیست؟!…»
پی نوشت ها
[۱] ـ گلستان، باب هشتم.
[۲] ـ امام صادق (علیه السلام): قلبُ شهرِ رمضانَ لیلهُ القدر. شهر اللّه، ص ۴۰۴
[۳] ـ شهر اللّه ، ص ۳۵
[۴] ـ انشراح، آیه ۴ و ۵
منبع: سینای نیاز؛ جواد محدثی