- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مادر ملجأ و مأوای فرزند میباشد و فرزند به هر طرف که برود، دوباره به دامن مادر برمی گردد. درباره جایگاه دوزخیان نیز که هیچ پناهگاهی جز جهنم ندارند همین واژه به کار رفته است: «فأُمهُ هاویه»(القارعه/۹)(۱).
آیات قرآن مادر را سه نوع معرفی میکند و بین آنها از نظر حقوق و وظایف، تفاوت قائل میشود. مادری که انسان را به دنیا میآورد مادر حقیقی اوست: «أُمهاتُهم إلا اللائی ولدْنهم»؛ مادری که او را شیر میدهد مادر رضاعی است: «و اُمهاتُکم اللاتی ارضعنکم»(النساء/۲۳)(۲)، به جهت احترامی هم که برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قائل است،
او را پدر امت و همسرانش را مادران اهل ایمان معرفی میکند؛ چنان که میفرماید: «النبیُ اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجهُ امهاتهُم»(الاحزاب/۶)(۳)؛ اما بیشترین توصیه و حقوق را برای مادران نسبی بیان نموده است
۳ -۲ -۱- جایگاه مادر در آفرینش
نقش و جایگاه ویژه زن به عنوان مادر، از مهمترین نقشهایی است که خداوند به مخلوقات خود عطا فرموده است. مادر اولاً در خلقت، رشد و نشو و نمای انسان تأثیر و جایگاه ویژهای دارد و ثانیاً در پرورش و تربیت وی مسئولیت بزرگتری را به عهده دارد. سلسله مسئولیتهایی به عهده مادر است که مرد، از آن محروم است، زن حداقل سی ماه باری به دوش دارد که مرد ندارد. «حملَتْهُ امهُ کُرها و وضعتهُ کُرها و حَملُه و فصالُه ثلاثونَ شهرا»(الاحقاف/۱۵)(۴).
در این سی ماه، مادر مسئول حفظ دو نفر است و دو تکلیف دارد. یکی برای خود و دیگری برای کودک. در این مدت است که مستقیماً کودک از مادر تغذیه میکند.
در حقیقت، آیات مزبور علاوه بر نقشی که در آیات دیگر برای مادر در تولید نسل قائل است «إنّ امهاتُهم الا اللائی ولدْنَهم»(المجادله/۲)(۵)، نقش مهمتری را که وی در زندگی همه افراد بشر ایفا میکند، معرفی مینماید. زیرا در این مدت مادر علاوه بر نگهداری جسمی کودک، باید در تربیت او نیز کوشا باشد.
دوران شیردهی به کودک نه تنها در پرورش جسمانی او اهمیت دارد، بلکه در تربیت کودک نیز سهم بسزایی را داراست و بدین گونه که مادر در سیر کمال انسان اهمیتی دوچندان پیدا میکند. به همین دلیل در انتخاب همسر و دایه برای شیر دادن فرزند نیز بسیار توصیه شده است.
در این زمینه جریان شیر دادن به موسی (علیه السلام) در قرآن تأمل خاصی میطلبد. موسی به اذن خدا پستان هیچ زنی جز مادرش را نپذیرفت تا هنگامی که قرار است به عنوان رسول پروردگار عهده دار هدایت مردم به سوی توحید و یگانه پرستی باشد در دامان مادری شیر خورده و پرورش یافته باشد، که خود ساخته و پاکدامن است؛ «و حرّمنا علیهِ المراضع من قبلُ فقالت هل ادلکم علی اهل بیتٍ یکفلونهُ لکم و هم له ناصحون»(القصص/۱۲)(۶).
بدین ترتیب شیری را که موسی از مادرش نوشید موجب شد همه نسبتهای غیرخودی فرعون و فرعونیان در او بی تأثیر گردد و کام او از فطرتی توحیدی برداشته شود.
آیات قرآن زمانی که خواسته احساسات افراد و روابط عاطفی آنها را به هم دیگر نشان دهد، از تعبیر ” ابن ام” در آیه ۱۵۰ سوره اعراف یا “یبنؤم”(فرزند مادرم) در آیه ۹۴ سوره طه استفاده نموده است.
«و لمّا رجعَ موسی الی قومه غضبانَ اسِفا قالَ بئسما خلفتمونی من بعدی اعجلتُم امرَ ربکم و القی الالواح و اخذَ برأسِ اخیهِ یجُرّهُ الیه قال ابن اُمّ إنّ القوم استضعفونی و کادوا یقتُلوننی فلا تُشمتْ بی الاعداءَ و لا تجعلنی مع القوم الظالمینَ»(الاعراف/۱۵۰)(۷).
حضرت موسی (علیه السلام) زمانی که پس از چهل روز نزد قوم خود بازگشت و متوجه پرستش گوساله سامری توسط قوم خود شد، بسیار عصبانی گشت و با قوم و برادرش برخورد نمود.
در چنین وضعیتی هارون که با او از یک پدر و مادر بود، چنین خطاب نمود: “یبنؤم”، تا با تحریک عواطف موسی (علیه السلام) و ازدیاد رفاقت، شفقت و مرحمت، هم به او آرامش دهد و هم نظر او را به خود جلب کند. (فضل الله، ۱۴۱۹، ج۱۵: ۱۴۹) این آیات نقش مادر در پیوند و رابطه عاطفی که به واسطه آن حاصل میشود را نشان میدهد.
واژه دیگری که در آیات بر مادر اطلاق شده، «والده» میباشد که گاه همراه با پدر به صیغه تثنیه” والدین” دیده میشود و گاه به صورت جمع مونث” والدات” به کار میرود. این آیات مجدداً نقش مادر را در مسأله نگهداری کودک و رضاع و شیردهی بیان میکند و در صورت تمایل مادر در این دوران، حق حضانت را به او میدهد. این حقی است دو جانبه، هم برای مادر و هم برای فرزند تا دو سال؛ تعبیر«اولادهن» اشاره لطیفی به این مطلب دارد: «و الوالداتُ یُرضعنَ اولادهنَّ حولینِ کاملینِ لمن ارادَ ان یُتم الرضاعه»(البقره/۲۳۳)(۸).
این آیات نقش مادر را به خوبی بیان میکند. اما تکلیفی را برای او معین نمیکند؛ بلکه انتخاب را به عهده مادر میگذارد تا در صورت تمایل و امکانات بتواند در این دوران از فرزند خود حمایت و حضانت نماید و در صورت عدم امکان، با توافق پدر یا مزدی بابت شیر دریافت نماید یا او را برای شیر دادن به دیگری بسپارند. «فإن ارضعنَ لکم فآتوهنَّ اجورهنَّ و اتمروُا بینکم بمعروفٍ و إن تعاسرتم فستُرضعُ له اخری»(الطلاق/۶)(۹). هیچ مردی هم حق ندارد به بهانه فرزند مادر را مورد آزار و اذیت قرار دهد «لا تُضارَ والدهٌ بولدها»(البقره/۲۳۳).
۳-۳- پدری
قرآن برای پدر، از دو واژه «اب» و «والد» استفاده کرده است. بنا به قول بعضی از مفسران، واژه اب، اعم از والد میباشد. (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲: ۲۳۹) به نظر میرسد قرآن هنگام بیان تعابیر احساسی و مقام پدری و تعیین وظایف او، از ریشه ولد استفاده نموده است؛ مانند «بالوالدینِ احسانا»(البقره/۸۳) و «و اخشوا یوما لا یجزی والدٌ عن ولدهِ و لا مولودٌ هوَ جازٍ عن والده شیء»(لقمان/۳۳)(۱۰)؛ و در جایی که نیاز به تحریک عواطف پدری بوده تا او را برای این وظیفه بسیج کند از لفظی کاملاً احساسی استفاده نموده است تا تعلق آن کودک را به او بیشتر نشان دهد.
«و علی المولودِ لهُ رزقُهنّ و کسوتُهن بالمعروفِ»(البقره/۲۳۳)(۱۱)؛ در اینجا به تعبیر «المولود له»(کسی که فرزند برای او متولد شده) به جای اب یا والد قابل توجه است، یعنی اگر هزینه کودک و مادرش در این موقع بر عهده اوست، به این دلیل است که کودک از پدر متولد شده و به او وابستگی دارد و مادر باید با خاطری آسوده دوران شیردهی را به پایان برساند.
نظام تکوین، فرزند را ملحق به هر دو پدر و مادر میکند، زیرا هستی فرزند مستند به هر دوی آنهاست، ولی در نظام تشریع، وظایفی بر عهده پدر است که بر عهده مادر نیست. البته قرآن در عین این که نقش پدر و اهمیت آن را بیان میکند، چیزی بیش از حد توان بر وی تکلیف نمیکند و در این راه، اجازه اذیت و آزار پدر را هم نمیدهد؛ «لا تُکلفُ نفسٌ الا وُسعها لا تُضارّ والدهٌ بولدها و لا مولودٌ بولده»(البقره/۲۳۳)(۱۲).
در عباراتی که نیاز به بیان احساسی نباشد و صرفاً حکمی اظهار گردد، از واژه اب استفاده نموده است. آیات ذیل، مؤید این معنا میباشند: «لأبویه لکُل واحدٍ منهما السُدس»(النساء/۱۱)(۳۵) و «و لا تنکِحوا ما نکحَ آباؤکم من النساء»(النساء/۲۲)(۱۳).
در بعض آیات این واژه به صورت جمع آمده است که مقصود از آن، اجداد و نیاکان و اقوام است. «و إذا فعلوا فاحشهً قالوا وجدنا علیها آباءنا»(الاعراف/۲۸)(۱۴).
قرآن علاوه بر وظایف ذکر شده، مسئولیتهای دیگری را هم برای پدر تعیین میکند، «و وصَّی بها ابراهیمُ بنیه و یعقوبُ یا بنیّ إنّ الله اصطفی لکمُ الدین فلا تموتُن إلا و انتم مسلمون»(البقره/۱۳۲)(۱۵). گویا با نقل وصیت ابراهیم میخواهد این حقیقت را بازگو کند که ما انسانها، تنها مسئول امروز فرزندانمان نیستیم،
بلکه مسئول آینده و زندگی معنوی آنها نیز هستیم؛ چنان که در آیه دیگری میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وَقودُها الناسُ و الحجارهُ علیها ملائکهٌ غلاظٌ شدادٌ لا یعصونَ الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون»(التحریم/۶)(۱۶).
آیات دیگر، مرد را سرپرست و نگهبان خانواده معرفی میکند(النساء/۱۷) و او را در مقابل زن و فرزند موظف دانسته، مسئولیت سنگینتری را به عهده او میگذارد. چنانکه او را موظف میکند نه تنها به تغذیه جسمی آنها توجه کند، بلکه در تعلیم و تربیت فرزندان و همسر نیز بکوشد و آنها را از گناه بازداشته، به نیکیها دعوت نماید.
البته در آیات دیگر موضوع تربیت و پرورش کودک جزء وظایف مشترک پدر و مادر معرفی شده است. «و قُل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا»(الاسراء/۲۴)(۱۸). البته این آیه مستقیماً مسأله تربیت را مطرح نمیکند؛ اما ضمن بیان وظایف فرزند با لفظ «ربیانی» به آن اشاره مینماید.
۳-۳ -۱- حقوق والدین
به حسب انتظارات و توقعاتی که از کسی یا چیزی داریم، حق ویژهای نیز باید به او بدهیم. اگر جایگاهی و وظیفهای را از گروهی انتظار داشته باشیم، باید متناسب با آن، حقی را نیز برای آنان قائل باشیم که این حق در مسیر تحقق آن انتظار است. اگر خداوند به زن در عالم تکوین نقش مادری داده است، متناسب با آن، حقوقی هم برای او و تکلیفی برای فرزند تعیین کرده است؛ اعم از تکالیف اخلاقی و حقوقی.
انسانی که با همه سختیها و ضعفهای دوران بارداری، وضع حمل و شیردهی را تحمل میکند و نقش بسزایی در تربیت فرزند دارد، ابتدا سزاوار احسان و نیکی است و سپس سزاوار شکری همچون شکر و سپاس از خداوند است؛ «و وصّینا الانسانَ بوالدیه حملَتهُ اُمُّه وهْنا علی وهنٍ و فِصالُه فی عامین انِ اشکرْ لی و لوالدیکَ إلی المصیر»(لقمان/۱۴)(۱۹).
نکته قابل توجه در این آیات آن است که خداوند با یک فعل امر، شکر خویش و شکر والدین را به طور مشترک و یکی بیان نموده است. «أنِ اشکرْ لی و لوالدیک»؛ در حالی که قرآن گاه یک امر همطراز با امر دیگر را با دو فعل امر بیان میکند. به طور مثال میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(النساء/۵۹)(۲۰).
اما در آیه مورد بحث، اولاً امر به شکر، برای خدا و والدین با یک فعل آمده، ثانیاً با ضمیر متکلم وحده بیان شده است. این مسأله نشاندهنده جایگاه و مقام والای پدر و مادر است که در مراحل مختلف زندگی کودک نقش بسزایی دارند. سبک مزبور در آیات مرتبط دیگر نیز استعمال شده است؛ «قال ربّ اوزعنی انْ اشکرَ نعمتک التی انعمتَ علیّ و علی والدیّ»(الاحقاف/۱۵)(۲۱).
از این آیات میتوان به این نکته پی برد که گویا پروردگار عالم به عنوان مصداق بارز نعمتهایی که به بندگانش عطا فرموده، از نعمت مادر و پدر یاد میکند و میفرماید همانطور که خداوند، رب و خالق و ولی نعمت ماست و شکرش واجب است، والدین نیز واسطه فیض الهی و نعمت خدادادی هستند و شکرشان واجب میباشد. خداوند قادر است بدون واسطه به مخلوقش لباس هستی بپوشاند ولی از آنجا که همه امور را از طریق اسباب و علل محقق میسازد، مقدر فرمود؛ که به واسطه مادر و پدر این امر مهم تحقق پذیرد؛ «یَخلُقکم فی بطونِ امهاتکم خلقا من بعدِ خلقٍ فی ظلماتٍ ثلاثٍ»(الزمر/۶)(۲۲).
نوع دستورهایی که اسلام به زن و مرد میدهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است، راه مخصوص را هم از نظر دور نمیدارد. وقتی احترام به پدر و مادر را بازگو میکند، برای گرامیداشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال میآورد. (جوادی آملی، ۱۳۷۴: ۱۷۷)
به هنگام بیان خدمات، روی زحمات مادر تکیه مینماید تا انسان را متوجه ایثار و فداکاریهای او سازد و در پایان آیه با لحنی که خالی از تهدید و عتاب نیست، میفرماید: «الیّ المصیر»(لقمان/۱۴)؛ بدین معنا که اگر در این دنیا کوتاهی کنید، در آخرت تمام این حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسی قرار میگیرد.
باید از عهده حساب الهی در مورد شکر نعمت هایش، و شکر نعمت وجود پدر و مادر و عواطف پاک و بی آلایش آنها برآیید. بنابراین هماهنگ با نقشی که به پدر و مادر داده است، حقوقی را برای آنها تبیین نموده و فرزندان را موظف به انجام آن کرده است.
۳ -۴- فرزندی
قرآن در مورد فرزند، از چند واژه متفاوت استفاده نموده است. گاه از واژه «ولد» و گاه از «ابن» یا «بنت» که از ریشه «البناء» میباشد. بناء به معنی قرار دادن چیزی بر روی چیز دیگر است و فرزند نیز بر پدر مبتنی میباشد، پدر و مادر اصل فرزند و فرزند فرع بر آنها است؛ همان گونه که مصنع به مصنوع و معلول به علت منسوب میباشد. (ملاصدرا، ۱۳۶۶، ج۳: ۱۷۲)
در برخی موارد هم واژه «ذریه» را استعمال نموده است. «هُنالک دعا زکریا ربّهُ قال ربِّ هب لی من لدنکَ ذریهً طیبهً إنکَ سمیعُ الدعاء»(آل عمران/۳۸)(۲۳).
درباره ریشه اصلی لغت ذریه، احتمالات متعددی داده شده است. بعضی آن را از «ذرء» به معنی مخلوق و آفریده شده میدانند و بعضی آن را از «ذر» (بر وزن شر) به معنی موجودات بسیار کوچک همانند ذرات غبار و مورچههای بسیار ریز دانستهاند، زیرا فرزندان انسان هم از نطفه بسیار کوچکی آغاز حیات میکنند. برخی دیگر معتقدند از ماده «ذرو»(بر وزن مرو) به معنی پراکنده ساختن گرفته شده و فرزندان انسان را ذریه گفتهاند زیرا پس از تکثیر مثل، در روی زمین به هر سو پراکنده میشوند. (ابن منظور، ۱۴۰۵، ج۱: ۷۹)
در اصطلاح، ذریه به فرزندان کوچک اطلاق شده است، ولی گاه به اولاد بزرگ نیز گفته میشود. این واژه در اصل معنی جمع دارد، ولی بر مفرد هم اطلاق میگردد.
قرآن در جایی که مسأله نسل و دودمان را مطرح کرده، از این واژه استفاده نموده است. حتی در جایی که سلسله نسب از مادر منتقل شده، این اصطلاح را به کار میبرد: «و وهبنا لهُ اسحاقَ و یعقوبَ کُلا هدینا و نوحا هدینا من قبلُ و من ذُریته داودَ و سلیمانَ و ایوبَ و یوسفَ و موسی و هارونَ و کذلک نجزی المحسنین. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاسَ کلٌ من الصالحین»(الانعام/۸۴-۸۵)(۲۴). در این آیه عیسی از فرزندان ابراهیم شناخته شده است؛ در حالی که میدانیم تنها از طرف مادر به آنها مربوط میشود.
از این واژه برای بیان وظایف و حقوق فرزندی استفاده نشده است، اما نقشی که ذریه در این میان دارد، مانند عمود، اصل و رشتهای است که خانواده و نسلها را به هم متصل میکند.
آیاتی که حدود وظایف و حقوق فرزندان را تعیین میکنند، به طور عموم خطاب به آنان میباشد و با استفاده از کلمه والدین، میتوان مخاطب دیگر عبارت را دریافت. این گونه مهمترین وظیفه فرزندان را احسان به پدر و مادر میداند و از جمله مصادیق وظایف را احترام و ادب در حق آنها برمیشمارد(۲۵). «و بالوالدین احسانا إما یبلُغنّ عندکَ الکبرَ احدهما او کلاهما فلا تقُل لهما افٍّ و لا تنهرهما و قُل لهما قولا کریما»(الاسراء/۲۳)(۲۶).
پی نوشت ها
۱- پس جایش«هاویه» باشد.
۲- و مادرهایتان که به شما شیر دادهاند.
۳- پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر[و نزدیکتر] است و همسرانش مادران ایشانند.
۴-مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد. و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سی ماه است.
۵- مادران آنها تنها کسانیاند که ایشان را زادهاند.
۶- و از پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم. پس[خواهرش آمد و] گفت: «آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند؟
۷- و چون موسی، خشمناک و اندوهگین به سوی قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من چه بد جانشینی برای من بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان پیشی گرفتید؟ و الواح را افکند و [موی] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید. [هارون] گفت: «ای فرزند مادرم! این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمن شاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده.»
۸-و مادران[باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند.
۹- و اگر برای شما [بچه]شیر میدهند مزدشان را به ایشان بدهید و به شایستگی میان خود به مشورت پردازید، و اگر کارتان[در این مورد] با هم به دشواری کشید[زن] دیگری [بچه را] شیر دهد.
۱۰- و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمیآید، و هیچ فرزندی[نیز] به کار پدرش نخواهد آمد.
۱۱-و خوراک و پوشاک آنان به طور شایسته، بر عهده پدر است.
۱۲- هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمیشود. هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری[نیز] نباید به خاطر فرزندش[ضرر ببیند].
۱۳- و برای هر یک از پدر و مادر وی[متوفی] یک ششم از ما تَرک[مقرر شده] است.
۱۴- و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآوردهاند، نکاح مکنید.
۱۵- چون کار زشتی کنند، میگویند: «پدران خود را بر آن یافتیم.»
۱۶- و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان[آیین] سفارش کردند[و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] «ای پسران من! خداوند برای شما این دین را برگزید پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید.
۱۷-ای کسانی که ایمان آوردهاید! خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن[آتش] فرشتگانی خشن[و]سختگیر[گمارده شده]اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند.
۱۸- و بگو: «پروردگارا! آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خُردی پروردند.»
۱۹- و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد، سستی بر روی سستی. و از شیر بازگرفتنش در دو سال است. [آری، به او سفارش کردیم] که شکرگزارِ من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است.
۲۰-ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را[نیز] اطاعت کنید.
۲۱- میگوید: «پروردگارا! بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس گویم».
۲۲- شما را از نفسی واحد آفرید، سپس جفتش را از آن قرار داد، و برای شما از دامها هشت قسم پدید آورد. شما را در شکمهای مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی[دیگر] در تاریکیهای سه گانه مشیمه و رحم و شکم] خلق کرد.
۲۳-آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند[و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی».
۲۴- و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را[هدایت کردیم] و این گونه، نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند،
۲۵- برای مطالعه بیشتر به بخش اول، مبحث قول کریم مراجعه نمایید.
۲۶-و به پدر و مادر[خود] احسان کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها [حتی] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.