- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
از آغاز پیدایش انسان بر روی کره زمین، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونی به نام خانواده، عمری را در کنار یکدیگر گذرانیده و فرزندانی را در دامان پرمهر خویش پرورانده اند. دنیای امروز که دنیایی مضطرب و پریشان است، علی رغم پیشرفت های حیرت انگیز علم و صنعت، در مسأله خانواده با مشکلات بزرگی روبروست.
برای این که بتوانیم مشکلات زندگی خانوادگی را از جامعه خود ریشه کن کنیم و گامی در راه تداوم بخشیدن به کوشش مصلحان و رهبران اجتماعی برداریم، ابتدا باید بدانیم که خانواده چیست و تعریف این واحد کوچک اجتماع از دیدگاه قرآن مجید کدام است و اعضای خانواده، چه نقشی را ایفا می کنند.
خانواده جایگاهی است که اصیل ترین نیازهای مادی و معنوی آدمی در آن تأمین می شود: نیاز تکوینی فرزند به پدر و مادر، نیاز پدر و مادر به فرزند، نیاز مستقیم زن و شوهر به یکدیگر و نیازهای عاطفی اعضای خانواده به یکدیگر، از جمله نیازهای خانواده به یکدیگر می باشد. علقه خانوادگی، علقه خاصی است بر اساس عواطف و وحدت و یگانگی و صمیمیت، بر خلاف علقه اجتماعی که اساس آن بیگانگی و عدالت است.
اجزای اجتماع بزرگ مانند اعضای ماشین، دارای قطعات جدایی هستند و پیوندهای فیزیکی آنها را به هم مرتبط کرده است، ولی اعضای خانواده مانند اجزای ترکیب کننده یک ماده شیمیایی هستند که روی خاصیت طبیعی میل ترکیبی، متحد شده و وحدتی به وجود آورده اند. قانون اصلی جامعه عدالت است و قانون اصلی خانواده عواطف است. (مطهری، بی تا، ج۵: ۳۶).
۱- معنای خانواده
خانواده در لغت، به معنای دودمان و تبار است(دهخدا، بی تا، ج۶: ۹۴۳۸) و در اصطلاح، به افرادی اطلاق می شود که نشات گرفته از ارتباط بین مرد و زن است. بعضی خانواده را به گروهی تعریف کرده اند که به دلیل قرابت یا زوجیت، رابطه حقوقی و اجتماعی یافته و تحت رهبری و ریاست مقامی واحد قرار گرفته است.
از دیدگاه قرآن، خانواده بر سه نوع است:
۱-خانواده کوچک که از ترکیب و اجتماع زن و شوهر و فرزندان آنها تشکیل می شود و قدرت اساسی حاکم بر آن، عواطف طبیعی است و هر یک از فرزندان پس از بلوغ و کمال، یک واحد دیگر به وجود می آورند و احیانا پدر و مادر که در اول اساس خانواده ای بودند، در آخر عمر جزء خانواده فرزند یا یکی از فرزندان قرار می گیرند، «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»(التحریم/۶)(۱).
۲-خانواده متوسط شامل خویشاوندان و اقربای نسبی درجه بعد می باشد که شامل اجداد و جدات، برادران و خواهران، اعمام و عمات، اخوال و خالات، می باشد که از آنان با عنوان اولوا الارحام نام برده شده است. «و اولوا الارحامِ بعضهم اولی ببعضٍ فی کتابِ الله»(الانفال/۷۵)(۲).
۳-خانواده بزرگ به اجتماع مسلمانان اعم از دوستان و همسایه ها و همشهری ها اطلاق می شود که رابطه آنها با هم در قرآن تحت عنوان برادر آمده است؛ «إنما المؤمنونَ إخوهٌ»(الحجرات/۱۰)(۳) بعضی با استناد به حدیث زیر علت این اخوت را، ابوت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) با امت دانسته اند. (فیض کاشانی، بی تا، ج۱: ۱۵۱) ” کنتَ للمومنینَ ابا رحیما”(کلینی، ۱۳۶۵، ج۱: ۴۵۵).
قال علی بن ابی طالب (علیه السلام) سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: انا و علیّ ابوا هذه الامه(ابن بابویه، ۱۳۶۳: ۶۵۷؛ مجلسی، ۱۴۰۴«ب»، ج۵: ۲۹۸).
مفسران قرآن با استناد به آیه «فانکحوهُنّ بإذن اهلهنّ»(النساء/۲۵)(۴) کنیز را داخل در اعضای خانواده دانسته و اختیار کنیزان را تنها به دست صاحبان آنان سپرده است و لذا آنها نباید با کنیزان خود همچون یک متاع رفتار کنند؛ بلکه همچون سرپرست یک خانواده نسبت به فرزندان و اهل خود، رفتاری کاملا انسانی داشته باشند.
گفته اند: اگر از صاحب کنیزان به اهل آنان تعبیر فرموده، به این دلیل بوده که کنیز هم یکی از افراد خانواده مولا است، و مولای او اهل او است. (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۴: ۲۷۸). به این معنا که قرآن علاوه بر خانواده هسته ای(۵)، خانواده گسترده(۶) را نیز معرفی می کند و در بعضی از احکام آنان را ذی حق و در برخی مکلف می داند. به عنوان مثال در دیه قتل خطایی، عاقله(خویشاوندان پدری) نسبت به پرداخت دیه مکلف معرفی شده اند.
اگرچه بسیاری از گزاره های اخلاقی قرآن درباره اعضای درجه یک خانواده و یا خانواده هسته ای می باشد، ولی تأکید فراوان آن بر نیکی و احسان به والدین به خصوص در زمان سالخوردگی، بستر فرهنگی مناسبی برای گسترش خانواده گسترده فراهم می آورد.
۲- ماهیت خانواده
خانواده، به ظاهر از جریان عقد نکاح میان دو نفر تشکیل می شود؛ اما در تداوم این پیمان، فطرت انسان و نیازهای طبیعی او نهفته است، نیازهایی که از طبیعت زن و مرد سرچشمه گرفته است.
از دیدگاه قرآن، این طبیعت و فطرت انسان است که اصل شکل گیری خانواده را توجیه می کند و افراد را به هم پیوند می زند نه قراردادها. می توان گفت: خانواده یک نهاد مدنی قراردادی محض نیست که صرفا نتیجه توافق افراد باشد «و خلقناکم ازواجا»(النبأ/۸)(۷)
بنا به دیدگاه شهید مطهری، اساس و ماهیت زندگی خانوادگی، شرکت و مالکیت نیست، تصاحب نیست که سوال شود آیا تصاحب یک طرفی است یا دو طرفی؛ بلکه وحدت و صمیمیت است که فوق عدالت می باشد، وحدت و پیوند عاطفی است که موجب خوشی و سعادت است، (مطهری، بی تا، ج۵: ۳۴) و غایت تشکیل آن، کمال خواهی انسان است.
قرآن، ریشه تشکیل خانواده را عاطفی و روحی دانسته است؛ به صورتی که مصالح گروهی، جای منافع شخصی را می گیرد و حس تعاون و همکاری، آنها را دور هم جمع می کند.
۳- معانی ناظر به نقش اعضای خانواده
در این بخش، مجموعه واژه هایی که قرآن در مورد اعضای خانواده به کار برده و ناظر بر نقش افراد و کارکرد گوناگون آنها می باشد شناسایی و معنا شناسی خواهند شد. آنچه از مجموع آیات به دست می آید، از نظر قرآن نزدیک ترین اعضای خانواده نسبت به هم فرزند، زن و شوهر، پدر و مادر، برادر و خواهر می باشند که در قبال هم دارای وظایف و حقوقی هستند و در بسیاری از موارد، قرآن به آن تصریح می نماید.
یکی از آیاتی که نشان دهنده نزدیک ترین رابطه اعضای خانواده با هم می باشد، آیه «یومَ یفِرُّ المرءُ من اخیهِ و اُمه و ابیهِ و صاحبته و بنیهِ»(عبس/۳۶-۳۴)(۸) است که اشاره به این نکته دارد که علی رغم این که این افراد با هم رابطه عاطفی شدیدی دارند، اما در آن روز که صیحه بیداری و حیات به گوش می رسد، همه به عرصه محشر دعوت می شوند و انسان از همه چیز جز خودش، اعمال و سرنوشتش غافل می شود.
در چنین شرایطی، دیگر حتی پدر و مادر، زن و شوهر و فرزند را از یاد می رود و انسان از آنها می گریزد. مادری که به انسان عشق می ورزید، پدری که سخت مورد احترام او بود، همسری که شدیدا به او محبت داشت و فرزندانی که روشنایی چشم او محسوب می شدند، همه او را فراموش می کنند. نحوه نام بردن این افراد در این آیه، نشانگر نقش و میزان قرابت این افراد از دیدگاه قرآن است.
آیه از رابطه دورتر یعنی برادر شروع می کند و به فرزند که نزدیک ترین رابطه را با انسان دارد، به پایان می رسد.
آیات با توجه به نقشی که برای هر یک از افراد قائل است، در مناسبتهای مختلف از واژه های متفاوتی برای معرفی آنان استفاده کرده است. در صورتی که بیانگر روابط عاطفی بوده، از تعبیرات استعاری استفاده نموده است و اگر رابطه ای حقوقی را تبیین می کند، متناسب با آن وظیفه، واژه ای را استعمال نموده است.
هر یک از اعضای خانواده نقش های متفاوتی را دارا هستند که اعمال هر یک مطابق با آن ارزشگذاری شده و هماهنگ با این ارزشگذاری، حقوق و وظایفی برای آنان بیان شده است. زن در خانواده دارای نقش همسری، مادری و دختری است و مرد نیز دارای نقش همسری، پدری، پسری می باشد. جهت روشن شدن نقش هر یک از اعضا از دیدگاه قرآن، لازم است این آیات را مورد بررسی قرار دهیم.
۳ -۱- همسری
قرآن با واژه های مختلفی همچون زوج و صاحب، به معنای زیبای همسری اشاره نموده است و از آنجا که تکامل و رشد همه موجودات را در زوجیت می داند، واژه زوج را بیشتر به کار برده است؛ «یا ایها الناسُ اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدهٍ و خلق منها زوجها»(النساء/۱)(۹). این کلمه هم در مورد مذکر استفاده شده و هم درباره مونث.
«و قُلنا یا آدمُ اسکن انتَ و زوجکَ الجنه»(البقره/۳۵)(۱۰) یعنی در مورد دو چیزی که جفت داشته باشد به کار رفته است، مانند کفش که هر لنگه آن زوج دیگری است. نیز به هر چیزی که شبیه و نزدیک به دیگری، یا ضد دیگری باشد زوج گفته می شود، برخی واژه زوجه را در مورد زن نامطلوب دانسته و همان اطلاق زوج را صحیح می دانند. (الراغب الاصفهانی، ۱۴۱۲: ۲۱۵).
همان گونه که گذشت، واژه دیگری که در این معنا به کار رفته، صاحب است. صاحب در لغت به معنای مالک(ابن احمد، ۱۴۱۴، ج۳: ۱۲۴)، همراه، همسفر، همنشین(ابن منظور، ۱۴۰۵، ج۱: ۵۱۹) آمده است. این واژه در دو آیه از قرآن به معنای همسر مورد استفاده قرار گرفته است. «یودُّ المجرمُ لو یفتدی من عذابِ یومئذٍ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلتهِ التی تُؤویه و من فی الارضِ جمیعا ثمّ یُنجیه»(المعارج/۱۴- ۱۱)(۱۱)
با توجه به این نوع استعمال همسر قبل از این که در هر مقامی قرار گیرد، همراه و همدل همسر و مایه آرامش اوست. عقد ازدواج پیش از آن که به پیمان هایی نظیر معاملات و معاوضات نزدیک باشد، به عبادات نزدیک است و در قرآن کریم کلمه «میثاق» همراه با صفت «غلیظ» جز در رابطه با امور مهمی که مابین خدا و بندگانش وجود دارد، ذکر نگردیده است. (النساء/ ۱۵۴؛ الاحزاب/۷) و بدین ترتیب خداوند جایگاه رفیعی برای این رابطه انسانی قائل شده است. (مغنیه، ۱۴۲۴، ج۲: ۲۸۳)
درباره میثاق زوجین نیز می فرماید: «و کیفَ تأخذونهُ و قد افضی بعضکم الی بعضٍ و اخذنَ منکم میثاقا غلیظا»(النساء/۲۱)(۱۲). مراد از میثاق غلیظ در این آیه، عهدی است که در هنگام عقد، از مرد برای زن گرفته می شود. میثاقی که در عرصه زندگی زناشویی، موجب آرامش یکدیگر می شود «و جعلَ منها زوجها لیسکُن الیها»(الاعراف/۱۸۹)(۱۳) و رابطه ای بر مبنای مودت و محبت ایجاد می کند. رابطه ای معنوی که مبنای رشد و تکامل آنها باشد. «و جعل بینکم مودهً و رحمهً»(الروم/۲۱)(۱۴).
۳ -۱ -۱- اهداف تشکیل خانواده
برای روشن شدن نقش و وظایف همسری، باید ابتدا هدف از تشکیل خانواده را بررسی کرد تا ضمن آن نقش همسران تبیین شود. رفع نیاز جنسی از علل تشکیل خانواده است. اما این نیاز نمی تواند علت تامه تشکیل خانواده باشد. مسلما خانواده بر اصل و پایه مهمتری استوار است؛ اصلی که نه تنها رفع نیاز جنسی تابع آن است، بلکه کلیه عوارضی که در این کانون وجود دارد، تابع آن می باشد.
اگر علت تامه تشکیل خانواده نیاز جنسی می بود، زندگی خانوادگی نیز تابع آن بود و مانند آن در معرض تغییر می بود. همچنین هیچ ضرورتی نداشت که زن و مرد با یکدیگر پیمان زناشویی ببندند، بلکه آنها می توانستند فقط برای رفع این نیاز طبیعی با یکدیگر تماس حاصل کنند.
ممکن است بتوان انگیزه پدر و مادر شدن را علت تشکیل خانواده به حساب آورد، چنانکه قرآن در این باره می فرماید: «نساؤکم حرثٌ لکم»(البقره/۲۲۳)(۱۵)
علامه در تفسیر این آیه می فرمایند: «نسبت میان زنان با جامعه انسانی نسبت مزرعه به انسان است. بنابراین همان گونه که برای باقی ماندن بذرها و به دست آوردن غذا و دیگر لوازم حیات به حفظ آن مزرعه نیازمندیم، برای بقای نسل و دوام بشر نیز به وجود زنان نیاز داریم. چرا که خدای سبحان ریشه وجود آدمی و شکل و صورت انسانی او را در طبیعت رحم زنان قرار داده است». (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲: ۲۱۳)
اما با همه اهمیتی که این مسأله دارد، نمی توان آن را دلیل اصلی ازدواج به شمار آورد، بلکه فایده مهمتری بر آن می توان مترتب نمود. انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد، و محیط خانواده، جای مناسبی برای این همکاری می باشد.
اگر یکی بیمار شود، دیگری از او پرستاری می کند، اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود، دیگری به او کمک می کند و حتی عواطف خانوادگی به حدی نیرومند است که اعضای خانواده، در اموال شخصی نیز در قبال یکدیگر احساس مالکیت نمی کنند.
این همکاری تنها با ارتباط فیزیکی تکمیل نمی شود و تنها تولید فرزند نیست که زوجین را خوشبخت می کند. قرآن جاذبه زوجیت را امری فطری معرفی می کند، بدین معنی که زن و مرد هر کدام با تاکتیک مخصوص خود، این وظیفه فطری را انجام می دهند. مرد با تاکتیک مردانه خود و زن با تاکتیک زنانه خود سرانجام همدیگر را می یابند و کامل می کنند. منطق قرآن در این باره چنین است:
«و خلقناکم ازواجا»(النباء/۸)(۱۶).
«و اللهُ خلقکم من تُرابٍ ثمّ من نطفهٍ ثمّ جعلکم ازواجا»(الفاطر/۱۱)(۱۷).
«و اللهُ جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنینَ و حفدهً»(النحل/۷۲)(۱۸).
«فاطرُ السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعامِ ازواجا یذرَوکم فیه لیسَ کمثله شیء»(الشوری/۱۱)(۱۹).
قرآن با این گونه تعبیرات، در حقیقت به نقش اساسی همسران اشاره کرده است. اگر جفت گرایی در سرشت انسان عجین نشده بود و همسران، وسیله سکون و آرامش یکدیگر نبودند و دوستی و رحمت در میان آنها قرار داده نمیشد، چه نیازی داشتند که با بستن پیمان زناشویی، تنهایی و استقلال فردی خود را در تشکیل خانواده مضمحل کنند و لوازم و نتایج آن را تحمل نمایند. انسان، نیازمند سکونت و آرامش است، چنانکه خداوند در کل نظام هستی این سکون و آرامش را به ودیعت در اختیار انسان قرار داده است.
از دیدگاه قرآن، زن و مرد مسئول و نگهبان حفاظت و پوشش عیوب یکدیگرند؛ قرآن مرد را برای زن لباس و زن را برای مرد لباس قلمداد می کند. رابطه ای برابر که وظیفه ای برای نگهبانی و حراست از یکدیگر دارند. لباسی که زشتی ها را می پوشاند، لباسی که نقص های پنهان و آشکار انسان را پنهان تر می کند، او را از انحرافات حفظ می کند و می تواند معرف شخصیت انسان و زینت بخش او باشد.
«هُنّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنَّ»(البقره/۱۸۷)(۲۰). لباس یعنی جامه ای که بدن آدمی را می پوشاند اما خود از نظر دیگران پوشیده نیست. این آیه شریفه نوعی استعاره است به معنای یکی شدن و یگانگی. یعنی زندگی این دو جنس در عین تخالف در جنسیت نسبت به یکدیگر همپوشانی دارند.
زن، زندگی مرد را می پوشاند و در مقابل، مرد نیز زندگی او را می پوشاند. و همین موضوع بالطبع نوعی از پیوند و آمیختگی را حاصل می کند. این خود از جمله عواملی است که علاقه میان آن دو را استوار و پابرجا نگاه می دارد. (قرطبی، ۱۳۶۴، ج۲: ۳۱۷؛ فضل الله، بی تا: ۹۲)
این تعبیر ارتباط تنگاتنگ معنوی مرد و زن و نزدیکی آنها را به یکدیگر و مساوات آنها را در این زمینه بیان می کند، زیرا با تعبیری یکسان از هر دو نامبرده است. (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۲: ۴۴)
بنابراین می توان نقش زن و مرد را در ایجاد آرامش و سکونت برای یکدیگر و تامین سلامت روانی افراد خانواده بسیار مهم دانست. تامین نیازهای افراد خانواده در سایه زندگی مشترک همراه با محبت و صفا امکان پذیر است. پس از نظر قرآن، اداره خانواده تنها از راه اخلاق امکان دارد، و راه های دیگر، تنها برای زمان اختلاف و رسیدگی به آن پیش بینی شده است.
کلیه تعابیری که قرآن در رابطه با زن و مرد مطرح کرده، نشان دهنده جانبی از علاقه زوجیت است، گاه با تعبیر حرث، گاه با تعبیر لباس و گاهی هم با از عبارت سکونت و آرامش این مفهوم را بیان می فرماید.
۳ -۲- مادری
قرآن با واژه های مختلفی به معنای مادر اشاره دارد؛ گاه از واژه «ام» و گاه از «والده» استفاده نموده است. ام معنی وسیع تری داشته و از نظر لغوی به اصل و اساس و ابتدا و آغاز هر چیزی اطلاق می شود. عرب به دلیل این که مادر ریشه خانواده و پناهگاه فرزندان است، به مادر «ام» می گویند.
در مواردی که آیه اشاره به اصل و اساس چیزی دارد از این واژه استفاده کرده است. مانند ام القری که در آیه ذیل به معنی سرزمینی است که پیدایش خاک از این نقطه آغاز شده است: «و هذا کتابٌ انزلناهُ مبارکٌ مصدّق الذی بین یدیهِ و لتُنذرَ امّ القری و من حولها و الذین یؤمنون بالآخره یؤمنون به و هم علی صلاتهم یُحافظون»(الانعام/۹۲)(۲۱).
همچنین ام الکتاب به معنی کتابی است که اصل و اساس همه کتب آسمانی می باشد. «و إنه فی امّ الکتاب لدینا لعلیٌ حکیم»(الزخرف/۴)(۲۲).
پی نوشت ها
۱-خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید.
۲- و خویشاوندان نسبت به یکدیگر[از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند.
۳- در حقیقت مؤمنان با هم برادرند.
۴-پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسریِ[خود] درآورید.
۵- خانواده هسته ای خانواده ای است تشکیل شده از والدین و فرزندان آنها که جدا از دیگر بستگان با یکدیگر زندگی می کنند. (باقر ساروخانی، ۱۳۷۰: ۲۵۷).
۶- خانواده گسترده خانواده ای است که در آن بیش از دو نسل از خویشاوندان نزدیک در کنار یکدیگر زندگی می کنند(باقر ساروخانی، همان).
۷- و شما را جفت آفریدیم.
۸- روزی که آدمی از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش میگریزد.
۹-ای مردم! از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را[نیز] از او آفرید.
۱۰- و گفتیم: «ای آدم! خود و همسرت در این باغ سکونت گیر[ید]».
۱۱- گناهکار آرزو می کند که کاش برای رهایی از عذاب آن روز، می توانست پسران خود را عوض دهد، و[نیز] همسرش و برادرش را و قبیلهاش را که به او پناه می دهد، و هر که را که در روی زمین است همه را [عوض می داد] و آن گاه خود را رها می کرد.
۱۲- و چگونه آن[مهر] را میستانید با آن که از یکدیگر کام گرفته اید، و آنان از شما پیمانی استوار گرفته اند؟
۱۳- و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد.
۱۴- و میانتان دوستی و رحمت نهاد.
۱۵-زنانِ شما کشتزار شما هستند.
۱۶- و شما را جفت آفریدیم.
۱۷- و خدا[ست که] شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه ای، آن گاه شما را جفت جفت گردانید.
۱۸- و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد، و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد.
۱۹- پدیدآورنده آسمانها و زمین است. از خودتان برای شما جفتهایی قرار داد، و از دامها[نیز] نر و ماده[قرارداد]. بدین وسیله شما را بسیار میگرداند. چیزی مانند او نیست.
۲۰-آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید.
۲۱- و این خجسته کتابی است که ما آن را فرو فرستادیم، [و] کتابهایی را که پیش از آن آمده تصدیق می کند و برای این که [مردم] ام القری[مکه] و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی. و کسانی که به آخرت ایمان می آورند، به آن[قرآن نیز] ایمان می آورند، و آنان بر نمازهای خود مراقبت می کنند.
۲۲- و همانا که آن در کتاب اصلی[لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پرحکمت است.