- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
ابان بن تغلب (وزان تضرب) از آل بکر بن وائل و اهل کوفه است. او که درک محضر حضرت زین العابدین، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهمالسلام را نمود، ثقه ای جلیل القدر، فقیه، قاری [۱] ، لغوی و مقدم در هر فنی بوده است. از مصنفات او کتاب غریب القرآن است. کتاب فضائل و کتاب احوال صفین نیز از مؤلفات اوست. [۲] .
مرحوم سید صدر گوید: ابان بن تغلب اول کسی است که در «غریب القرآن» و «معانی القرآن» کتابی تصنیف نموده است. [۳] نجاشی (ره) می گوید: ابان بن تغلب در قران و فقه و حدیث و ادب و لغت و نحو مقدم بر دیگران و مخصوصا د علم عربیت، سرآمد اقران بوده است. [۴] .
هشام بن سالم میگوید: ما به عدهای از اصحاب در محضر حضرت صادق (ع) بودیم که مردی از اهل شام وارد شد امام صادق علیهالسلام به او رخصت نشستن داد و او نشست. امام فرمود: چه می خواهی؟ عرض کرد: به ما خبر رسیده که شما عالم و دانایی، اینک آمدهام تا با شما بحث و مناظره نمایم. فرمود: در چه موضوعی می خواهی بحث کنی؟ عرض کرد: در بحث قرآن وارد شویم. حضرت صادق علیهالسلام او را به حمران راهنمایی کرد. شامی عرض کرد: من با شما می خواهم بحث کنم نه با حمران. حضرت فرمود: اگر بر حمران غلبه کردی بر من غالب شدهای و اگر مغلوب حمران گشتی، مغلوب منی. مرد شامی با حمران وارد بحث شد و آن قدر بحث کرد که خسته و ملول گردید. امام صادق علیهالسلام فرمود: چگونه یافتی حمران را؟ گفت: او را حاذق و استاد دیدم و از هر چه پرسیدم مرا پاسخ داد. حضرت فرمود: حمران! تو هم از شامی سؤال کن. سپس مرد شامی عرض کرد: می خواهم با شما در بحث علم عربیت وارد شوم. حضرت او را به ابان بن تغلب هدایت کرد. [۵] .
از این روایت معلوم می گردد که جناب ابان بن تغلب در این رشته تخصصی داشته است که حضرت صادق علیهالسلام او را به آن مرد شامی معرفی معرفی است.
ابنداود در کتاب رجالش می گوید: ابان سی هزار حدیث از امام صادق (ع) آموخته و محفوظ بود. [۶] .
در کتاب خلاصه علامه (ره)، نیز مسطور است که ابان در میان اصحاب ما ثقه و جلیل القدر و عظیم الشأن است و به خدمت امام سجاد و امام باقر و حضرت صادق علیهمالسلام مشرف گردیده است. [۷] حضرت باقر علیهالسلام به او دستور داد که در مسجد مدینه بنشیند و فتوی دهد و می فرمود: دوست دارم که در میان شیعیان من مانند تو را ببینند. [۸] در روایت دیگر، به ابان فرمود: با اهل مدینه مناظره کن، دوست دارم که مانند تو، کسی از روات و رجال میباشد. [۹] .
امام ششم به ابان بسیار علاقهمند بود، هرگاه به خدمت امام میرسید، امر می فرمود برای ابان و سادهای می افکندند و با وی مصافحه و معانقه و احوالپرسی می کرد و از وی احترام بسیاری می نمود. [۱۰] .
شیخ نجاشی روایت کرده موقعی که ابان به مدینه می رفت اهالی مدینه به جهت استماع حدیث و استفاده از محضرش جمع می شدند به طوری که در مسجد جای خالی جز کنار ستونی که به آن تکیه میکرد، باقی نمی ماند. [۱۱] .
مرحوم پدرم، در سفینه البحار، در باب نهی امام رضا (ع) از متعه در مکه و مدینه، داستانی از ابان بن تغلب نقل می کند که طالبین می توانند به آن جا رجوع فرمایند. [۱۲] .
مرحوم ابن قولویه، نقل کرده که حضرت صادق علیهالسلام به ابان فرمود: چه وقت به زیارت قبر حضرت حسین (ع) مشرف شدی؟ ابان عرض کرد: تا به حال مشرف نشده ام، حضرت فرمود: سبحان ربی العظیم و بحمده [۱۳] ، شگفت آور است، تو از رؤسای شیعه و تا به حال حسین را زیارت نکرده و ترک کرده باشی. بدان، هر کس حسین را زیارت کند، به هر قدمی که بر می دارد، خداوند برایش حسنهای مینویسد، و گناهی از صحیفه عملش محو می کند و گناه گذشته و آینده اش را می بخشد…. [۱۴] .
در کافی، از ابان بن تغلب، روایت شده که گفت: با حضرت صادق (ع) طواف می کردم که مردی از اصحاب به من برخورد و درخواست کرد تا همراه او بروم که حاجتی دارد. او به من اشاره و من کراهت داشتم امام صادق (ص) او را دید و به من فرمود: ای ابان! این مرد تو را می خواهد؟ عرض کردم: آری. فرمود: او کیست؟ گفتم: مردی از اصحاب ما است. فرمود: او مذهب و عقیده تو را دارد؟ عرض کردم: آری. فرمود: نزدش برو. عرض کردم: طواف را بشکنم؟ فرمود: آری. گفتم: اگر چه طواف واجب باشد؟ فرمود: آری.
ابان گوید: پس همراه او رفتم، و سپس خدمت امام رسیدم و درخواست کردم که حق مؤمن را بر مؤمن به من خبر دهد. فرمود: ای ابان! این موضوع را کنار بگذار و پی گیری مکن. عرض کردم: چرا، قربانت گردم؟ پس تکرار کردم و اصرار نمودم تا اینکه حضرت فرمود: ای ابان! نیم مالت را به او دهی. آن گاه به من نگریست و چون دید که چه حالی به من دست داده، فرمود: ای ابان! مگر نمی دانی که خدای عز وجل، کسانی را که دیگران را بر خود ترجیح داده اند، یاد فرمود؟ (و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه – حشر / ۹ – در مایحتاج ضروری نیز دیگران را بر خود مقدم می دارند). عرض کردم: آری، قربانت گردم. فرمود: بدان که چون تو نیمی از مالت را به او دهی، او را بر خود ترجیح ندادهای، بلکه تو و او برابر شده اید، ترجیح او بر خودت زمانی است که از نصف دیگر به او دهی. [۱۵] .
و نیز در کافی از ابان بن تغلب روایت شده که گفت: شنیدم امام صادق علیهالسلام می فرمود: هر کس هفت مرتبه گرد خانه کعبه طواف کند، خدای عز وجل، برایش شش هزار حسنه نویسد، و شش هزار سیئه از او بزداید، و شش هزار درجه برایش بالا برد. [۱۶] سپس امام فرمود: روا ساختن حاجت مؤمن بهتر است از طوافی و طوافی، و تا ده طواف شمرد.[۱۷] .
نجاشی، از عبدالرحمن بن حجاج، روایت کرده که گفت: روزی در مجلس ابان بن تغلب بودم که ناگاه مردی از در درآمد، و گفت: ای ابوسعید (کنیه ابان)، مرا خبر ده که چند کس از صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله، از حضرت امیرالمؤمنین (ع) متابعت نمودند؟ ابان گفت: گویا میخواهی فضل و بزرگی علی علیهالسلام را به آن دسته از اصحاب پیغمبر که متابعت آن حضرت را نمودند بازشناسی؟ آن مرد گفت: مقصود من همین است. پس ابان گفت که والله ما فضل صحابه را نمی شناسیم الا به متابعت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام. [۱۸] .
در جلالت قدر ابان گواهی مخالفین، برای او، سند پرارزشی به حساب می آید. ابراهیم نخعی که از علمای عامه است، درباره ابان می گوید: «کان ابان مقدما فی کل فن العلم فی القرآن و الفقه و الحدیث و الادب و اللغه و النحو»، ابان در هر فنی از فنون علمی از علم قرآن و حدیث و ادبیات و لغت و نحو بر همه مقدم، و پیشوایی داشته. [۱۹] .
ذهبی در میزان الاعتدال درباره ابان می گوید: «شیعی صلد [۲۰] لکنه صدوق»، او سخت شیعی است اما بسیار راستگوست. [۲۱] .
یاقوت حموی او را ثقهای عظیم المنزله و جلیل القدر خوانده است. [۲۲] .
ابان به سال ۱۴۱ هجری وفات کرد. او قبلا به وسیله حضرت صادق علیهالسلام از نزدکی مرگش مطلع شده بود. همین که خبر مرگ او را به حضرت دادند، بر او رحمت فرستاد و سوگند یاد فرمود که مرگ ابان دلش را به درد آورده است. رحمه الله و رضوانه علیه. [۲۳] .
موسی بن عقبه – از رجال صحاح شش گانه – و شعبه بن الحجاج و حماد بن زید و محمد بن خازم و عبدالله بن المبارک – از رجال صحاح شش گانه – از شاگردان ابان بن تغلب بودند. [۲۴] .
پی نوشت ها:
[۱] ابان قرائت را از سلیمان اعمش و عاصم و دیگران فراهم گرفت، و کسانی که یکی از هفت قاری مشهور است، قرائت را از او فرا گرفته است (تأسیس الشیعه ص ۳۴۳).
[۲] فهرست طوسی، ص ۴۵ (چاپ دانشگاه مشهد که افستی از روی چاپ اسپرنگربمبئی است). – مولفوالشیعه، ص ۳۴٫
[۳] تأسیس الشیعه، ص ۳۲۰٫
[۴] رجال نجاشی، ص ۷ (چاپ بمبئی).
نجاشی، ابوالعباس، احمد بن علی النجاشی (۴۵۰ – ۳۷۲ هجری)، صاحب کتاب رجال معروف که مورد اعتماد علمای شیعه میباشد، و عدهای آن را بهترین کتاب رجال میدانند. او معاصر شیخ طوسی (ره) بوده است. (رجوع شود به تأسیس الشیعه ص ۲۶۷ و الکنی و الالقاب ج ۳ ص ۲۰۷).
[۵] اختیار معرفه الرجال، ص ۲۶۷٫
[۶] رجال ابنداود، جزء اول، باب الهمزه – تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴٫
[۷] خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، علامه حلی، ص ۱۲٫
[۸] رجال کشی، ص ۲۸۰، (چاپ کربلاء).
شیخ کلینی، محمد بن عمر بن عبدالعزیز، مردی فاضل و بصیر به اخبار و رجال، و ثقه و جلیل القدر است. نام کتاب رجالش، معرفه الناقلین عن الائمه الصادقین علیهمالسلام، بوده است، لیکن چون اغلاط بسیاری داشته، شیخ طوسی (ره)، آن را ملخص کرده و آن را اختیار معرفه الرجال، نامیده، و از زمان علامه تابه حال آن چه در دست است. همان اختیار الرجال است، و عدهای آن را مرتب کردهاند.
کشی در نیمه اول قرن چهارهم هجری، همزمان با مرحوم شیخ کلینی، میزیسته، و در بسیاری از استادان و شاگردان با وی شریک بوده است.
کش، شهری از شهرهای ماوراءالنهر است. (رجوع شود به تأسیس الشیعه ص ۲۶۴، الکنی و الالقاب ج ۳ ص ۱۰۰).
[۹] خلاصه علامه حلی، ص ۱۲ – تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴٫
[۱۰] رجال نجاشی، ص ۸ (چاپ بمبئی).
[۱۱] رجال نجاشی، ص ۸) چاپ بمبئی).
[۱۲] سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۲۲٫
[۱۳] در نسخهای، سبحان الله العظیم، ثبت شده است.
[۱۴] کامل الزیارات، ابنقولویه قمی (متوفی به سال ۳۶۸ یا ۳۶۷)، باب ۱۰۸، نوادر الزیارات، ص ۳۳۱ – بحارالانوار ج ۱۰۱، ص ۷٫
[۱۵] اصول کافی، ج ۲، ص ۱۳۷٫
[۱۶] اسحاق بن عمر، افزوده که شش هزار حاجت او را هم روا کند.
[۱۷] اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۵٫
[۱۸] رجال نجاشی، ص ۹٫
[۱۹] تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴٫
[۲۰] در نسخهای، جلد، به جای، صلد، ذکره شده است.
[۲۱] میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴٫
[۲۲] معجم الادباء، ج ۱، ص ۱۰۷٫
[۲۳] رجال کشی، ص ۲۰۸٫
[۲۴] الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۳، ص ۵۵٫