- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
خاندان علی(علیهالسلام) به عدالت و حمایت از مظلوم همانندی در عالم ندارند. حکومتشان حکومت حقّ و عدالت و سیره و رفتارشان دادگری و دادخواهی برای مظلومین بود. اگر میشنیدند به کسی ستمی شده ناراحت میشدند و تا برای او دادخواهی نمیکردند آسوده نمیگشتند. حکایاتی که از عدل علی(علیهالسلام) در کتابهای تاریخ است نشان میدهد که او دلباخته حقّ و فانی در عدالت بود. او به فرزندانش وصیت کرد: «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً، وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛[۱] «دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید».
حسین(علیهالسلام) فرزند آن پدر و وارث همان صفات بود. از ستمهایی که بنیامیه و عمّال آنها به مردم مینمودند بیش از همه کس رنج میکشید، و بهشدّت ناراحت میشد.
قیام او، قیام علیه ظلم و بیداد و ستمگری، و نهضت او نهضت نجاتبخش ستمدیدگان و مظلومین بود.
در برنامههای امامحسین(علیهالسلام) مانند جد و پدر و برادرش هیچ چیزی مانند مناظر خداپرستی و عدالت و دادگری لذّتبخش و شیرین نبود، و هیچ چیز مثل صحنههای غمانگیز کفر و ظلم و بیداد ستمگران تلخ و ناگوار نبود؛ تا آنجا که ممکن بوده و به هر نحو میسر میشد از شرافت، آبرو، ناموس و جان و مال مسلمانها دفاع میکرد.
یکی از داستانهایی که از آن شدّت علاقه حسین(علیهالسلام) به دفاع از مظلومین و حمایت از بیچارگان بیپناه ظاهر میشود، داستان اُرینب دختر اسحاق و همسر عبدالله بن سلام است.
این داستان معروف، پرده از انحطاط، سقوط اخلاقی، پستی بنیامیه و رذالت معاویه و یزید برمیدارد و نشان میدهد که چگونه غاصبان مسند خلافت و حکومت مسلمین، آلودهدامان و بیبهره از شرف انسانی بودند.
این داستان را ابنقتیبه، شبراوی، علایلی، نویری، ابنبدرون و دیگران نقل نمودهاند[۲] و علاوه بر آن بهعنوان یک کتاب، بهطور مستقلّ نیز تألیف شده است؛[۳] و چون داستانی مشهور و طولانی است خوانندگان را به مطالعه مصادر عربی آن، و کتابهای فارسی مانند قمقام زخار حواله میدهیم، و در اینجا بهطور خلاصه به آن اشاره میکنیم:
اجمال این داستان این است که: یزید که بهاصطلاح شاهزاده و ولیعهد معاویه بود، و تمام وسایل شهوترانی مانند پول و مقام و زور و کنیزکان ماهرو و زنهای رقّاصه و خواننده خودفروش در اختیارش بود با همه اینها باز چشم طمع به بانوی شوهرداری که باید خود و پدرش پاسدار عصمت و عفت او باشند دوخت، و به شیوه اراذل و شهوتپرستانی که در وفور عیش و نوش حکومت تربیت میشوند ناآرام شد، و چون آن زن، نجیبه و پاکدامن و باعفّت بود و دسترسی به او از راه فریب و منحرف ساختن او ازطریق پارسایی محال مینمود، معاویه ناپاک و بیغیرت که خود را امیرالمؤمنین میخواند برای خواهش نفس و شهوت یزید دست به نیرنگ بسیار عجیب و بیسابقهای زد و مرد بدبخت را از زن عفیفه و زیبایش جدا کرد و مقدّمات کامیابی یزید را از آن زن فراهم ساخت.
ولی حسین(علیهالسلام) با غیرت و جوانمردی و فتوّت مقابل این تصمیم زشت شیطانی معاویه ایستاد، و نقشه او را نقشبرآب کرد، و غیرت و حمیّت هاشمی و علاقه خود را به حفظ نوامیس مسلمین نشان داد و مانع از رسیدن یزید به هوس ناپاک و شریرش گردید، و افتراقی را که معاویه با نیرنگ و وسایلی که در دست داشت ایجاد کرد مبدّل به اتصال نمود، و آن ستم بزرگ را از عبدالله بن سلام و همسرش دفع کرد و این داستان را در تاریخ مفاخر آل علی(علیهالسلام) و مظالم بنیامیّه جاودان باقی گذارد.[۴]
پی نوشت:
[۱]. نهجالبلاغه، نامه۴۷ (ج۳، ص۷۶).
[۲]. ر.ک: ابنقتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ص۲۰۳ ـ ۲۱۲؛ شبراوی، الاتحاف، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص۱۵۶ ـ ۱۵۹؛ عقّاد، ابوالشّهداء، ص۱۰۸ ـ ۱۱۵٫
[۳]. کتاب ارینب قصّه تاریخیه، نوشته عبدالله حسون العلی.
[۴]. در بعضی از خصوصیات این داستان مانند بعضی اعلام اختلافاتی بین مصادر آن دیده میشود. آنچه که ما اجمال آن را نقل کردیم موافق است با نقل شبراوی در الاتحاف، و ابنقتیبه دینوری، در الامامه و السیاسه.
نویسنده: آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی