- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
در مسائل احکام شرعی هم در مذهب شیعه و هم در مذهب اهل سنت لازم است کسی که مجتهد نیست ازکسانی تقلید کند که در علم احکام و دین متخصص باشند. در شرایط فعلی عالمانی که به مرحله اجتهاد رسیده و در این علم تخصص دارند به عنوان مرجع تقلید مطرح هستند. اما در این میان صوفیه نظر خاصی دارند و با وجود اقطابی که در تصوف مطرح است از دیدگاه آنان چندان نیازی به مراجع تقلید وجود ندارد که در این مقاله به مبنای تصوف در این خصوص مطرح شده است.
در این رابطه توجه به مطالب زیر لازم است:
۱. بررسی دیدگاه صوفیه نسبت به تکالیف شرعی: از نظر صوفیان، شریعت و تکالیف شرعی برای سالک الی الله وسیله رسیدن به کمال است و آن گاه که سالک به مرتبه کمال و شهود و وصول به حق رسید، تکالیف شرعیه از او ساقط می شود. بنابر این عمل به ظواهر شرعیه را وظیفه عوام می دانند اما برای خواص فقط تا زمانی که به یقین نرسیده اند لازم است به احکام شرعی پایبند باشند. از این رو فرقه های صوفیه معمولا به صوفیان مبتدی نسبت به انجام عبادات واجب و مستحبی تا حدودی توجه دارند اما زمانی که به تعبیر خودشان به مقام فنا و بیخودی رسیدند همه عبادات و تکالیف شرعی را تعطیل می کنند.(۱)
بیشتر ایشان هم دست یابی به چنین کشف و وصول را در صورت چله نشینی (چهل روز) و یا کمتر از این مدت ممکن می دانند.(۲) با این که بطلان چنین عملی شرعا قطعی است جمعی از سران آن ها تصریح کرده اند که تنها برای تقیه نماز می گزارند.(۳)
توضیح بیشتر این که صوفیان در کنار شریعت (تکالیف و احکام شرعی) به طریقت اعتقاد دارند و بر این باورند که شریعت و احکام شرعی، ظاهر و پوسته دین است و مغز و باطن آن طریقت است. از این رو سالکان باید از پوسته گذر کنند و به مغز برسند و به جای انجام ظاهری شرع به اعمال باطنی که عبارت از ترک دنیا، دوام ذکر، توجه به مبدأ هستی، رعایت صدق و اخلاص و غیره است عمل کنند.(۴) و این یکی از اصول و ارکان تصوف می باشد. حتی فرقه ای از ایشان به نام شهراخیان قائل اند که هر گاه بندگان، خدای خویش را شناختند، امر و نهی از آنان برداشته می شود.(۵)
همچنین ایشان مدعی هستند که تعالیم خاصشان، باطن شریعت است که آن را بصورت مستقیم از خدا می گیرند نه همانند محدثین و فقهاء از مردگان و لابلای کتب، و به عبارتی بر این باور هستند که کلمات آنان درباره طریقت در واقع همان اسرار شریعت است که به واسطه کشف الهی و به گونه تقلید مستقیم از شارع و با املای الهی بدان دست می یابند. بر اساس این که صوفیان اعمال ظاهری را از باطنی تفکیک کرده و انسان را در مرحله کشف و شهود بی نیاز از تکالیف شرعی می دانند، علوم و وظایف عالمان را هم دو گونه دانسته و قلمرو و امر به معروف و نهی از منکر را به عهده ارباب باطن و طریقت دانسته و ارباب علوم ظاهری را می گویند نرسد که به علم حقیقت و طریقت برسند.(۶)
البته آن چه از حالات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ معلوم و مشخص است، این است که آن بزرگواران در مدت عمر خویش حتی در حالت بیماری که به رحلت ایشان می انجامید بر انجام عبادات و طاعات خویش مراقبت داشتند و هیچ گاه خود را از تکالیف ظاهری دین هم بی نیاز نمی دانستند. بنابر این به گفته صوفیان لازم می آید که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه هدی به مقام کشفی که صوفیان مدعی آنند نرسیده باشند و گرنه به عقیده ایشان انجام عبادات بر ایشان واجب و جایز نبود.(۷) و همچنین روایات متواتر و فراوانی از معصومین رسیده که بر وجوب تمسک به دین و استمرار آن تا لحظه مرگ دلالت دارد.(۸)
۲. صوفیان تأکید زیادی بر اطاعت محض از شیخ و پیر در سلوک عرفان و اخذ علم از باطن شیخ دارند، پیر و مرشد کسی است که سرپرستی سالک را به عهده دارد و او را در مراحل سیر و سلوک همراهی کرده و راهنمایی می کند و گاهی هم در لسان ایشان به پیر و مرشد، قطب هم گفته می شود و گاهی هم به او ولی می گویند.(۹) این تأکید شدید بر اطاعت محض از شیخ و گرفتن علم از باطن او و ویژگی های صوفیان است که مورد انکار مذمت شدید متشرعان به ویژه فقهاء و متکلمان واقع شده است.
چرا که فقهاء می گویند غیر از وحی آسمانی و سنت، سرچشمه ای برای تکالیف شرعی به طور مستقیم نیست اما آن ها می گویند ما صاحب علم لدنی و الهی و از ارباب اشارات هستیم و علم خود را مستقیما از خدا می گیریم.(۱۰)
از مطالبی که ذکر گردید معلوم می گردد که عملا در تفکر صوفی گری تقلید از مراجع تقلید امری بی معنا قلمداد شده و جایگاهی نخواهد داشت. چرا که صوفیه از یک طرف قائل به مقدمه ای بودن احکام و تکالیف است و طبیعتاً وقتی به مرحله کشف و شهود رسید دیگر نیازی به انجام این تکالیف چه به نحو تقلید و چه به صورت غیر تقلید ندارد. و از طرف دیگر با وجود شیخ و پیر و قطب و حضور او در طول مسیر رشد صوفیان و راهنمایی و هدایت آنان جایگاه مرجع تقلید عملاً توسط شیخ و پیر اشغال شده و فقیه و مرجع تقلید هیچ نقشی در مسائل شرعی صوفیان ندارد.
و از جهت سوم انجام اموری مثل غنا، سماع، رقص و ریاضت های غیر مشروع که در فقه اسلامی از محرمات شمرده شده، توسط صوفیه نشان دهنده آن است که صوفیه در عمل هیچ اعتنایی به مراجع ندارند گرچه مدعی این مطلب باشند.
پی نوشت:
- سازمان حوزه ها و مدارس علمیه کشور، شناخت مذاهب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹، ج۲، ص ۲۰۹.
- کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، کتاب خانه طهوری، چاپ اول، ۱۳۶۹.
- جلالی، عباس، نقدی جامع بر تصوف، قم، انتشارات انصاریان، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص۸۵.
- شناخت مذاهب اسلامی، همان، ج۲، ص ۲۱۰.
- نقدی جامع بر تصوف، همان، ص۳۹، ۱۲۹، ۱۲۸.
- آقا نوری، علی، تصوف و شریعت (مقاله)، مجله هفت آسمان شماره شانزدهم.
- نقدی جامع بر تصوف، همان، ص ۳۹، ۱۲۹، ۱۲۸.
- همان.
- الهامی، داود، عرفان و تصوف، انتشارات مکتب اسلام، ۱۳۷۴، ص۱۳۲.
- تصوف و شریعت (مقاله)، همان.