- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان. مدت امامت وی ۳۵ سال بود. امام سجاد(علیه السلام) در واقعه کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد.
امام سجاد(علیه السلام) از«دعا» سلاح ساخت و از «اشک» شمشیر درست کرد و با این سلاح به مصاف ظالمان و جباران رفت و نگذاشت سنت تبار شهدا فراموش گردد و حماسه حسین(علیه السلام) در غوغای فتح هند و اسپانیا گم شود.
از آنجا که ائمه هدی(علیه السلام)، برای تمام نسلها در هر دیار و دوره ای مشعلهای فروزان حقند و از آنجا که شرایط حاکم بر یک دیار و دوره با آنچه بر دیار و دوره ای دیگر گذشته تفاوت دارد و از آنجا که خداوند، رسالتهای خویش را با برانگیختن حضرت محمد (ص) و جانشینان معصوم حضرتش پایان بخشیده است، پس حکمتش اقتضا می کند سیره هر یک از آنان جهت هدایت با روش خاص متمایز باشد، تا روشهای گوناگون آنان، گنجینه ای پربار برای مردم باشد و هرکس مطابق با خود و شرایط ویژهای که در آن به سر می برد، از آنجا بهره گیرد. امام سجاد(علیه السلام) نیز بر مبنای این برنامه الهی عمل کرد. زندگی آن حضرت قله عبادت و زاری به درگاه خدا و نشر روح ایمان در جامعه و تربیت مردانی بزرگ همچون «زهری» و «سعید بن جبیر» و «عمر بن عبدالله سبیعی» و … در زهد و تهجد بود.
در کتابهای تاریخ آمده است که مادر امام سجاد(علیه السلام) «شهربانو» دختر آخرین پادشاه ساسانی «یزدگرد سوم» بوده است. امپراطوری ایران، همچون هر نظام جاهلی دیگر بر ظلم و ستم و سیاستهای طبقاتی استوار بود. با درخشیدن نور اسلام، این نظام همچون درختی پوک و پوسیده که از وزش بادهای سهمناک ریشه کن می شود، نابود شد. پادشاه ایران از شهری به شهری می گریخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسید و خانوادهاش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت «عثمان» در سال ۳۲ هجری به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراطور مقتول ایران، به اسارت مسلمانان درآمد و به مدینه آورده شدند. چون آنها را در پیشگاه خلیفه سوم و اصحاب بزرگ پیامبر(ص) حاضر کردند، امیرمؤمنان علی بن ابیطالب(علیه السلام)، «عثمان» را به گرامیداشت خاندان یزدگرد تشویق کرد و بدین منظور حدیثی از پیامبر(ص) را برای او خواند که فرموده بود: «عزیزان قومی را که به ذلت افتاده اند، گرامی دارید.»
شاید یکی از حکمتهای این سخن دلجویی از مردمی باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار می دادند، تا مبادا پرده های کینه و دشمنی میان آنان و پذیرش اسلام، مانعی ایجاد کند. چون «عثمان» در این باره درنگ کرد، امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: «به خاطر خدا سهم بنی هاشم را از اینان آزاد کردم.» انصار و مهاجران نیز در این کار از آن حضرت پیروی کردند. خلیفه هم چاره ای جز این فرا روی خود ندید. آنگاه امام علی(علیه السلام) پیشنهاد داد که هر یک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسری مناسب برای خود برگزینند. یکی از دختران «یزدگرد»؛ امام حسین(علیه السلام) را برگزید و دومی نیز امام حسن(علیه السلام) و بنا به قولی «محمد ابن ابی بکر» را به همسری خود انتخاب کرد.
«شهربانو» در این سال باردار شد و در پنجم شعبان سال ۳۳ هجری نخستین فرزند خویش را به دنیا آورد و در همان روزهای اول پس از زایمان بدرود حیات گفت. سپس یکی از کنیزان امام حسین(علیه السلام) متکفل نگهداری کودک شد. بدین ترتیب، امام زین العابدین(علیه السلام) در دامن آن کنیز بزرگ شد. مردم می پنداشتند که آن زن مادر واقعی امام سجاد(علیه السلام) است در حالی که او دایه امام سجاد(علیه السلام) بود. امام سجاد(علیه السلام) هفت ساله بود که پدربزرگش، امیرمؤمنان(علیه السلام) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت(علیه السلام) به مدینه بازگشتند، جایی که علی بی الحسین(علیه السلام) در خانه آکنده از بوی خوش پیامبر(ص) رشد کرده بود. امام هفده ساله بود که عمویش امام حسن مجتبی(علیه السلام) را با زهر به شهادت رساندند. امام سجاد(علیه السلام) در سایه پدر بزرگوارش امام حسین(علیه السلام)، نقش رهبری در رویارویی با ارتداد جاهلیت مآب اموی را تجربه می کرد.
بعد از وقوع حادثه خونبار کربلا در سال شصت و یک هجری، جامعه شیعه در تنگنای شدیدی قرار گرفت که احتمال انقراض تاریخی آنرا افزایش میداد. علاوه بر فضای اختناقی که بر اجتماع آن زمان حاکم شده بود، تفرقه و چنددستگی نیز در میان پیروان خاندان پیامبر(ص) دیده می شد که خطری به مراتب افزونتر از رویکرد سیاسی حکومت داشت. برای توصیف آشکارتر فضای اجتماعی آن دوران، سخن امام سجاد(علیه السلام)، خود گویا است و آن محدود کردن دوستداران راستین خویش به بیست نفر است در مکه و مدینه! در روایتی دیگر آمده است که در نخستین روزهای امامت آن حضرت، تنها چندین تن در کنار ایشان بودند: «سعید بن جبیر»، «سعید بن مسیب»، «محمد بن جبیر بن مطعم»، «یحیی بن ام طویل» و «ابو خالد کابلی».
در سالهای بعد نیز انحرافهای سرزده از دهه های گذشته بیش از پیش رخ می نموند و جامعه اسلامی را به کژی و نادرستی بیشتری سوق می دادند. این سیره نامیمون تا جایی پیش رفت که مردم یکی از مهمترین شهرهای مذهبی عالم اسلام یعنی مدینه، دستور یافتند تا به عنوان برده با «یزید» بیعت کنند و کسانی چون «ابن زیاد» ، «حجاج بن یوسف» و «عبدالملک بن مروان» مجری این احکام گردیدند. در چنین شرایطی بود که امام سجاد(علیه السلام) امامت را عهده دار گردید و با سیره و روش نیکوی خویش، جامعه بحران زده و در معرض نابودی قرار گرفته شیعه را احیا کرد.
تاریخ خود گویای این امر است که آن حضرت در طول زمان سی و چهار ساله امامت خویش، آن هم در وضعیتی با آن درجه از سختی که بیست سال حکومت جابرانه «حجاج» بر عراق، نمونه بارز آن است، توانست رمقی نو به فکر تشیع داده و آن را به جریانی مطرح در جهان اسلام تبدیل نماید.
حرکتی که اوج آن را در دوران پس از وی و در زمان امامت امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) شاهدیم. ازجمله روشها و رویکردهایی که امام سجاد(علیه السلام) برای بازگرداندن مسلمین به حقیقت اسلام مورد استفاده قرار داد، بیان عقاید راستین اسلام در قالب «دعا» بوده است. کتاب مشهور «صحیفه سجادیه» تنها بخشی از مجموعه عظیم به یادگار مانده از نجواها و راز و نیازهای آن حضرت با پروردگار خویش است که نگاهی هرچند گذرا به آن، شاهدی برای تأیید این سیره اعتقادی امام (علیه السلام) به شمار می رود.
باید دانست که مجموعه های دیگری نیز در این زمینه تنظیم شده که با در نظر گرفتن این کتاب به شش عدد می رسند و برخی از آنها بیش از صد و هشتاد دعا را شامل می شود. قابل ذکر است که برخی از دعاها، در کتابهای اهل سنت نیز دیده می شوند که این موضوع از میزان نفوذ امام(علیه السلام) در جامعه آن روز اسلامی پس از طی شرایط محنت بار دهه شصت هجری حکایت دارد. امام زین العابدین(علیه السلام) قهرمان دوران پس از عاشورا، شاهد نبرد بی مانند تاریخ که در کربلا اتفاق افتاد، رسالت پیام را از طریق «نیایش» ادامه داد و از دعا سنگر جهاد ساخت.
امام سجاد(علیه السلام) آموزگار بزرگ مبارزه در عصر اختناق مطلق است: پس از کربلا، شیعه و رهبری شیعه در نهایت سختی قرار گرفت و ستم کاملا بر اوضاع و احوال و سرنوشت توده ها مسلط گردید. هیچ گونه تلاش و مبارزهای امکان نداشت. آخرین انقلاب و آخرین بسیج نیرو و فریاد اعتراض که امام حسین (علیه السلام) در برابر اوضاع و شرایط زمان و قدرت حاکم بلند کرده، به ظاهر نابود شده بود و همه قتل عام شدند از آن انقلاب به ظاهر تنها یک جوان یعنی امام سجاد(علیه السلام) مانده بود. به ظاهر برای امام سجاد(علیه السلام) فرصت هیچ گونه تلاشی میسر نبود و هیچ گونه امیدی برای ادامه مبارزه و امکان برای ادامه کار وجود نداشت.
دوران امام سجاد(علیه السلام) مقارن بود با دوران زمامداری نیرومندترین خلفای اموی، «عبدالملک بن مروان» و «ولید بن عبدالملک» و با دوران «حجاج» که یکی از خون آشامترین و ستمکارترین والیان اموی بود. «عبدالملک»، ولایت کوفه و بصره را به «حجاج» سپرده بود و «حجاج» نیز هرکسی را که احتمال می داد به تشیع و اهل بیت گرایش دارد، از دم تیغ می گذراند، او از نظر سادیسم و خون آشامی تنها با «متوکل عباسی» قابل مقایسه است. «ابن اثیر» در «کامل» می ویسد که «حجاج بن یوسف ثقفی» در دوران زمامداری خود بیش از بیست هزار نفر را سر به نیست کرد که اکثر آنان شیعه بودند.
در این زمان شیعه به خصوص از این جهت آماجگاه سرکوب گردیده بود، چون به دنبال شهادت امام حسین(علیه السلام) و در نتیجه حماسه کربلا قیامها و انقلابات متعدد شیعه صورت گرفته بود. نخست گروه «توابین» به رهبری «سلیمان بن صُرد خزاعی» که در سال ۶۱ﻫ بلافاصله پس از شهادت امام دست به قیام زد که تا سال ۶۴ھ ادامه یافت. سپس قیام و انقلاب «مختار» صورت گرفت. «مختار» بسیاری از قاتلان امام حسین (علیه السلام) را به درک واصل کرد و خود «ابن زیاد» نیز به شمشیر «مختار» کشته شد.
این عوامل موجب شده بود که جو خفقان و اختناق شدیدی بوجود آید و شیعه به شدت سرکوب گردد. از نظر ظاهر اوضاع و احوال اجتماعی خطر نابود شدن و به فراموشی سپرده شدن نهضت اصیل اسلامی وجود داشت و راه پیامبر(ص) و امامان در خطر بود. همه دستگاههای تبلیغاتی و دینی و دنیوی در دست امویان بود: حکومت، محرابها، منبرها، مسجدها، قضات، حکام و قشون همه در دست خلافت بود و امام سجاد (علیه السلام) یک تن در برابر همه این قدرتها قرار داشت. ارعاب، وحشت، جنایت و جوّ خون و قتل عام، هرگونه تحرک عملی را غیرممکن ساخته بود.
عصری که امام سجاد(علیه السلام) در آن بسر می برد عصر «نتوانستن مطلق» است. امام در چنان شرائط دشواری قرار دارد که حتی «شهادت» را هم نمی تواند انتخاب کند. چرا که شهادت و «جهاد بالسیف» شرایطی دارد. شهادت تنها انتخاب مرگی است که بتواند به صورت سلاح درآید و اینک امکان آن نبود. مسلمانان در کشورگشایی غرق بودند و قدرت ظالم در اوج بود. عبدالملک ها بر سریر سلطنت تکیه زده و امام نه یاوری داشت چون «عباس» و «علی اکبر» و نه پیام آوری چون «زینب». شهادت در این شرایط مرگی در خاموشی بود و نه سلاحی برای درهم کوبیدن ظلم.
درچنین شرایطی امام سجاد(علیه السلام) برای تداوم بخشیدن به مبارزه، استراتژی «دعا» و «اشک» را انتخاب کرد. «نیایش» را به صورت سلاحی درآورد، به صورت یک کمینگاه برای حمله بر ظلم و پایگاهی در جهت حفظ موجودیت ایدهها و ارزشهای اصیل اسلامی امام با دعا «کربلا» را تداوم بخشید و به دستگاه ظلم و انحرافات فکری و عقیدتی و سیاسی حمله برد. امام سجاد(علیه السلام) از«دعا» سلاح ساخت و از «اشک» شمشیر درست کرد و با این سلاح به مصاف ظالمان و جباران رفت و نگذاشت سنت تبار شهداء فراموش گردد و حماسه حسین(علیه السلام) در غوغای فتح هند و اسپانیا گم شود.
برای حفظ رهبری نهضت در آن موقعیت حساس امام سجاد(علیه السلام) به ظاهر خود را از سیاست کنار کشید و بطور علنی از قیامها پشتیبانی نکرد. ولی شواهد زیادی در دست است که انقلابیون از امام سجاد(علیه السلام) الهام میگرفته اند. چنان که «مختار» نیز پس از قتل «ابن زیاد» سر او را برای امام زین العابدین(علیه السلام) به مدینه فرستاد. امام سجاد(علیه السلام) از «اقدامات مختار» اظهار رضایت کرد.
امام چرا به طور علنی در انقلابات و جنبشهای سیاسی شرکت نکرد؟ پاسخ این است که پس از کربلا مهمترین مسئله برای جبهه حق این بوده که پیام آور خون شهیدان و رهبری نهضت از بین نرود و در آن روزهای حساس و بحرانی که شیعه گروه گروه قتل عام می شدند، رهبری نهضت حفظ شود. امام حسین(علیه السلام) اقدام کرد و اینک باید کسی با شد که پیام این امام را حمل و حفظ کند تا اینکه نوبت به امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) رسد و آنان پیام را به صورت نظام درآورند. این آن مصلحتی بوده که به خاطر بینش الهی، امام سجاد(علیه السلام) آنرا درک می کرد در حالی که «محمد بن حنیفه» درک نمی کرده است. امام سجاد(علیه السلام) به ظاهر از مسائل سیاسی به دور بوده ولی نقش عظیمی در مبارزه غیر مستقیم و فکری و ایدئولوژیک با نظام حاکم داشت.
امام سجاد(علیه السلام) در ایفای نقش پیام آوری خون شهیدان، با حضرت زینب(س) شریک بود. امام در کنار زینب کبری(س) با خطابه هایی دربار کوفه و شام و گفتارها و رفتار خود، رسالت حمل پیام شهیدان را انجام داد و همانند حضرت زینب، امام نیز تمام تلاشهایش را در این جهت به کار بست که حماسه کربلا و خاطرات شهادت امام حسین(علیه السلام) فراموش نشود.
امام سجاد(علیه السلام) از هر فرصتی برای کوبیدن نظام باطل استفاده میکرد. سلاح اصلی امام برای تحقق این هدف خطبه و «دعا» بود. خطبه امام در دربار «یزید» یکی از نمونه های بارز آن است. وقتی حضرت زبان به بیان فضائل پیغمبر و اهل بیت(علیه السلام) گشود، هر جمله امام ضربهای بود بر «یزید» و نظام اموی که میراث خوار «ابوسفیان»، قطب متقابل محمد (ص) و معاویه، غاصب حقوق اهل بیت بود. در نیایش و «دعا»ها نیز امام وقتی بر بیان فضائل حضرت محمد(ص) و آل محمد تکیه می کند، در واقع به طور غیر مستقیم حمله است بر کسانی که حامل ارزشهای جاهلی و دشمن اهل بیت اند.
در «دعا»ها، امام سجاد(علیه السلام) از یک سو تعالیم اسلام اصیل را زنده نگه می دارد و از سوی دیگر نمی گذارد مشعل مبارزه با ظلم خاموش گردد. در دعاهای صحیفه کامله، امام همه اصول اعتقادی تشیع را از شناخت خداوند و توحید و نبوت و اصل امامت تا عقاید شیعه نسبت به عدل و قضا و قدر بیان می دارد. او هم حساسیت مسلمانان را نسبت به «ظلمه» و «حُکام جور» برمی انگیزد و نشان می دهد که در هر حال ولو همه امکانات فکری و اجتماعی در انحصار قدرت حاکم باشد و در خدمت طاغوت و «ضد اسلام» قرار داشته باشد باز هم یک مسلمان «مسئول» است و از مسئولیت دفاع از حریم اسلام و مبارزه با ظالمان فارغ نیست.
دعاهای صحیفه سجادیه دردهای اجتماعی و سیاسی مردم را در قالب نیایش بیان می دارند. امام در دعاها کرارا به «نظام صالح» و «حکومت حقه» اشاره می کند، از «شهیدان» سخن می گوید و بر آنان درود می فرستد. از عادلان و عدالت خواهان سخن به میان می آورد که همه اینها ضربه هایی بودند بر زمامداران وقت. از پاسداران سنگر حق و عدالت نام می برد و نظام مطلوب اسلامی را ترسیم می کند که لامحاله در نظر شنوندگان مقایسه ای میان «مطلوب» و «موجود» پدید می آید و نظام خلافت اموی محکوم می شد.
نیایشهای صحیفه کامله در انسان، اجتماع گریزی ایجاد نمیکند و از جامعه به عزلت گاهها به فرار وادار نمی کند بلکه عمل و حرکت می آفریند. دعاهای صحیفه سجادیه می گویند: «خداوندا به ما توانایی بخش تا از سنت پیامبر نگهداری کنیم و با بدعتها مبارزه بنمائیم و امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهیم … .»
از محتوای نیایشهای صحیفه کامله کاملا پیداست که این آوای یک عابد گوشه نشین اجتماع گریز نیست بلکه فریاد «زین العابدین» است که در عین حال امام مجاهدین نیز هست. امام(علیه السلام) مستقیما در این دعاها از خلیفه و دربار اسم نمیبرد ولی یکایک ویژگیهای آنان را برمیشمرد و محکوم میسازد که هدفش افشاگری نظام و رسوا ساختن آن است.
«الهم انی اعوذبک من هیجان الحرص … والحاح الشهوه و تعاطی الکلفه و ایثار الباطل علی الحق … وسوء الولایه لمن تحت ایدینا … : خداوندا! به تو پناه میبرم از اینکه حرص ما فزونی گیرد و شهوتها و نفس پرستیهای ما پای فشارد و دست به تجمل پرستی زنیم و با وجود حق، باطل را برگزینیم و درباره کسانی که تحت حاکمیت ما هستند رفتار بدی داشته باشیم.
هر کلمه آن ضربه ای است که بر نظام اموی فرود می آید، سپس عَمَله رژیم و عوامل آن را محکوم می سازد: «او نعضد ظالماً او نخذل ملهوفاً: خدایا ما را از کسانی قرار مده که به ظالم و ستمکار یاری دهیم و مظلوم و بیچاره را تنها گزاریم.» «ولا تجعل للظالمین ظهیرا: برای ستمکاران پشتوانه قرار نده.» بدین سان در صحیفه کامله، امام سجاد(علیه السلام) در قالب دعا همه دردهای اجتماعی و سیاسی جامعه را مطرح می سازد.
فهرست منابع:
۱.شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ۱۳۷۷.
۲.المقرم، عبدالرزاق، الامام زین العابدین (علی بن الحسین)، مطبعه الغری، نجف ۱۳۹۷ﻫ.ق.
۳.شهیدی، سید جعفر، پس از پنجاه سال (قیام حسین(علیه السلام))، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۴.شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، مرکز نشر دانشگاهی.
۵.جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، مطبعه الهلال، قاهره ۱۹۰۲م.
۶.قمی، حاج شیخ عباس، سفینه البحار، انتشارات سنائی.
۷.خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، مکتبه المفید، قم ۱۳۶۷ﻫ.ق.